واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سفارش آيتالله مهدويكني به تمرين وحدت توسط اصولگرايان
اگر هم لیست مدنظر آیتالله مهدویکنی پیروز نمیشد، کوچکترین ناراحتی نداشت، یعنی نه تنها به عدم سهمخواهی توصیه میکرد، بلکه اولین کسی که سهم نمیخواست خود ایشان بود.
عضو شوراي حزب مركزي مؤتلفه با اشاره به اينكه آيتالله مهدويكني همواره محور وحدت بود، گفت: اگر هم لیست مدنظر آیتالله مهدویکنی پیروز نمیشد، کوچکترین ناراحتی نداشت، یعنی نه تنها به عدم سهمخواهی توصیه میکرد، بلکه اولین کسی که سهم نمیخواست خود ایشان بود.
به گزارش خبرگزاري تسنيم، محسن رفیقدوست با اشاره به سابقه آشناییاش با آیتالله مهدویکنی گفت: «در مدرسه لرزاده با آیتالله مهدویکنی آشنا شدم که روز به روز ارادت ما به ایشان بیشتر میشد و حتی وقتی ایشان به مسجد جلیلی و جاوید میرفت من نیز همراه ایشان بودم و به نوعی مشتری دائمی ایشان شدم.»
رفیقدوست در مورد تعامل و همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با کمیتههای انقلاب اسلامی گفت: پس از تشکیل سپاه پاسداران با آیتالله مهدویکنی ارتباط برقرار کردیم و حتی به دستور ایشان خیلی از احتیاجات سپاه پاسداران از طریق کمیته انقلاب رفع میشد. البته در سالهای 58-59 بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قوام بیشتری گرفت و در قانون اساسی نیز ماندگار شده بود، سپاه هم به کمیته انقلاب کمک میکرد. مثلاً من یادم هست که یک بار آقای مهدویکنی به من نامه نوشت که 100عدد اسلحه به فرمانده کمیتههای اصفهان بدهید؛ از این ارتباطها با آیتالله مهدویکنی زیاد داشتیم.
وی همچنین در مورد همراهی آیتالله مهدویکنی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران تصدی مسئولیت کمیتههای انقلاب اسلامی نیز اظهار داشت: خیلی سالها تا وقتی که ما به استحکام خوبی رسیدیم، وقتی نیاز به اسلحه پیدا میکردیم از طریق آیتالله مهدویکنی و کمیته مرکزی به کمیتهها میرفتیم و از آنها اسلحه میگرفتیم یا از طریق آقای مهدویکنی توانستیم از کمیتههای مختلف نیرو بگیریم. من یادم هست در یکی از عملیاتها آیتالله مهدویکنی به مسئول کمیته منطقه 8 تهران که آقای عرفانی نام داشت و روحانی بود، زنگ زد و سپس من به دیدار آقای عرفانی رفتم و تفنگ و تیربار زیادی از کمیته منطقه 8 تهیه کردم و برای جبههها فرستادم.
وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران اوایل انقلاب با بیان اینکه قطعاً آیتالله مهدویکنی برای تصدی دولت موقت به بازرگان رأی نداده است، تصریح کرد: من آنقدر میدانم آن نظری که خدمت امام(ره) عرضه شده بود، توسط مرحوم شهید مطهری بود که ریاست شورای انقلاب را بر عهده داشت.
رفیقدوست همچنین در مورد توصیه آیتالله مهدویکنی برای وحدت جریان اصولگرایی نیز گفت: یادم هست آیتالله مهدویکنی در یکی از جلسات درباره لیستهای انتخاباتي میگفتند«سرنوشت ملت در انتخاباتها، شرکت سهامی نیست که ببینیم سهم هرکسی چقدر است، باید ببینم مرضی خدا، پیامبر اسلام و ائمهاطهار چیست.» در این مسیر ایشان هر انتخابی میکردند بر این مبنا بود، اگر هم لیست مدنظر آیتالله مهدویکنی پیروز نمیشد، کوچکترین ناراحتی نداشت، یعنی نه تنها به عدمسهمخواهی توصیه میکرد، بلکه اولین کسی که سهم نمیخواست خود ایشان بود.
وي در ادامه تصريح كرد:اگر هم گلایه میکرد، میگفت اگر شما آمدید و با هم صحبت کردیم و روی یک شخص توافق کردیم، به دلایل دیگر نظر و اجماع را عوض نکنید و اگر هم خواستید عوض کنید پیش خود من بیایید، نظرهایتان را به من بگویید و من را هم قانع کنید تا به صورت جمعی به این نتیجه واحد برسیم. آیتالله مهدویکنی در واقع محور وحدت بود و خیلی از جاها سلایق را با اخلاق محوری به هم نزدیک میکردند و میگفتند ما در محضر خدا، اصلح را انتخاب کردیم، حالا اگر مردم نظر ما را انتخاب کردند که خوب است و اگر هم انتخاب نکردند، ما اصلح را انتخاب کردیم. همین اواخر آیتالله مهدویکنی گلایه کرد و گفت شماها باید تمرین وحدت کنید.
وی همچنین در مورد مجوز کشتن یک شخص ساواکی که توسط آیتالله مهدویکنی صادر شده بود نیز اظهار داشت: من لحظهای وارد فیضیه شدم که فیضیه قتلگاه شده بود، بعد از فیضیه بیرون آمدیم و داشتیم به سمت حرم میرفتیم. یک روحانی سید داشت از حرم بیرون میآمد و اینقدر خم شده بود که عمامه را پشت سرش گذاشته بود و چوبی مانند عصا هم داشت که شاید بالای 90 سال سن داشت و خیلی لاغر و نحیف بود. این ساواکی که خیلی هیکل درشتی داشت با چماق محکم به کمر این روحانی سید زد و چندین بار هم به این روحانی لگد زد. این روحانی هم همین جا افتاد. من نفهمیدم چه اتفاقی برای آن سید روحانی افتاد ولی اینقدر ضعیف و نحيف بود که فکر میکنم از دنیا رفت.
رفیقدوست اضافه کرد: با یکی از دوستان دنبال این شخص ساواکی افتادم و فقط او را نگاه میکردم تا قیافه شخص کاملاً در ذهن من ثبت شود. سال 46-45 بود که یک شب دیدم این شخص در حالتی که مست بود در خیابان صاحبجم میرود. دنبالش رفتم و منزل او را هم پیدا کردم، بعدش تصمیم گرفتم آن قضیه سید روحانی را تلافی کنم. من به چندین نفر مراجعه کردم که یک نفر هم آقای مهدویکنی بود، به ایشان قضیه این سید روحانی را گفتم که آن پیرمرد از دنیا رفت، زیرا آن پیرمرد دیگر تکان نخورد؛ آقای مهدویکنی گفت: «امثال این شخص مهدورالدم هستند.»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]