تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، هرگز بدگويى كسى را نمى‏كردند، سرزنش نمى‏نمودند و در ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833879783




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رازگشایی والدیر ویرا بعد از 17 سال


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: رازگشایی والدیر ویرا بعد از 17 سال تهران - ایرنا - به نوشته سایت خبر آنلاین ، والدیر ویرا می گوید :«می خواستیم در استرالیا روی چمن بازی کنیم اما اصلاً صاحب توپ نشدیم.» او در 74 سالگی هنوز می خواهد مربیگری کند و می گوید:«تا زنده ام مربیگری می کنم .»


والدیر وی یرا ؛ او نامی فراموش نشدنی در فوتبال ایران است. به مناسبت هشتم آذر او به تهران آمده و می خواهد برای مردم از آن روز بزرگ و صعود به جام جهانی سخن بگوید. وی یرا قرار بود در طول اقامت در تهران به تلویزیون برود حضور در برنامه جام از نگاه دو ، دلیل او برای آمدن به تهران بود. او شنبه ظهر در مجموعه فودگاردن (باغ شاندیز) در ضیافت بازیکنان تیم 98 حاضر شد و آنجا تنها یک گفت وگوی اختصاصی با خبرآنلاین داشت. «بادو» خاطراتش از فوتبال ایران را گفت؛ خاطراتی شیرین و خواندنی.
این پیرمرد 74 ساله طرفدار بارسلونا با ما به گفت وگو نشست و از فوتبال ایران گفت.
*لحظه ورودتان به ایران وقتی از حس تان پرسیدم هنوز تیم تان را ندیده بودید. الان بعد از دیدن بازیکنان تان چه حسی از سفر به تهران دارید؟
فکر می کنم جوانتر شدم. بچه ها همگی سرحال و قبراق هستند و این برایم خیلی جذاب بود. خیلی خوشحالم که مربی شدند، موفق هستند، تشکیل خانواده دادند و روزگار خوبی دارند. برایم خیلی خوشایند است که بچه هایم موفق هستند.
*آن یک ماه رؤیایی حس می کردید کسی از بین این بچه ها بتواند مربی بزرگی باشد؟
آن موقع خیلی سخت بود به این چیزها فکر کنم. شما آن سال ها فقط 4 تا بازیکن حرفه ای داشتید. رؤیای تیم تان رفتن به اروپا بود، تیم جوانی که اصلاً به مربیگری فکر نمی کرد.
*برگردیم به سال 96. وقتی در آن شرایط حساس هدایت تیم ملی ایران پیشنهاد شد چه حسی داشتید؟
من در وهله اول درباره کشورتان می گویم. این پیشنهاد برایم قدری بزرگ بود که اصلاً تردید نکردم و آمدم. بعد هم که آمدم و قرار شد کنار تیم بزرگسالان تان باشم، برای خودم و همسرم یک افتخار بزرگ بود که با تیم مستعد شما همکاری کنم. اریکا آن روزها همه جا کنارم بود. او در آنالیز حریفان، برنامه ریزی کارهای تاکتیکی و تکنیکی و... همه جا کنارم بود و هر دوی ما هنوز با افتخار از آن دوره یک ماهه یاد می کنیم. البته ما این باور را داشتیم که تیم را می توانیم موفق کنیم.
*یعنی واقعاً وقتی با نتیجه مساوی در تهران به استرالیا می رفتید، اصلاً شانسی برای تیم در نظر می گرفتید؟
بله. به دو دلیل این شانس را برای تیم قائل بودیم. اول اینکه استرالیا داشت در زمین خودش بازی می کرد، استرس بازی جلوی هوادارانش را داشت و دومی چمن مخملی ملبورن کریکت گراند بود. من بازیکنانی تکنیکی داشتم که می توانستند روی آن زمین خوب بازی کنند. البته این دومی درست از آب درنیامد چون تمام مالکیت توپ دست استرالیایی ها بود و اصلاً توپی دست ما نیفتاد تا بخواهیم برای به گردش درآوردنش برنامه ای داشته باشیم! (می خندد) البته با همه این شرایط الان با افتخار از آن روز رؤیایی حرف می زنیم که ما پیروزش بودیم!
ولی بگذار درباره تیمم 3 خاطره برایت بگویم. 3 خاطره ای که پیشتر درباره اش حرفی نزدم. من در آن روزها به کمک همسرم تصمیم می گرفتم و او همکارم بود. ما قبل از بازی با ژاپن در مالزی تیم خسته ای داشتیم که داغون بودند. بیش از 30 ساعت پرواز و آن شرایط روحی به هم ریخته. وقتی رسیدیم به مالزی، یک روز قبل از بازی دو بازیکن تیمم با هم دعوا کردند. من نمی فهمیدم این دو به هم چه می گویند چون زبان تان را بلد نبودم ولی از قبل انتظار چنین درگیری هایی را داشتم. بچه ها را آوردم به اتاقم و با آنها حرف زدم. گفتم درکتان می کنم. استرس دارید، خسته اید و فشار روانی زیادی روی تان است. باید بجنگید اما نه با هم. اگر می خواهید دعوا کنید با من درگیر شوید نه با همدیگر. حرف هایم طوری روی شان اثر گذاشت که همان جا با هم دست دادند و آشتی کردند درحالی که اصلاً قصدم آشتی دادن این دو بازیکن نبود. من قبل از مربیگری در ایران در کشورهای زیادی مثل برزیل، ونزوئلا و کارستاریکا کار کرده بودم. آنها مردمان خشنی هستند که دعوا می کنند اما ایرانی ها شرایط روحی متفاوتی داشتند. ایرانی ها قلب های بزرگی دارند، به هم تند می شوند اما ته دل شان چیزی نیست. ایرانی ها با قلب شان با همه چیز برخورد می کنند و اهل دعوا نیستند.
اما نکته سوم، شب قبل از بازی ایران و استرالیا در تهران. ما در هتل آزادی بودیم. قبل از بازی بازیکنی داشتم که اروپا بازی می کرد، عنوان دار آسیا بود. او دیرتر از همه خودش را به تیم رساند و شب قبل از بازی از من خواست اردو را ترک کند. او می خواست کنار فرزندش باشد. من به او گفتم خودت چه فکری می کنی؟ به نظرت درست است که اردو را ترک کنی؟ اگر تو این کار را بکنی، به بقیه تیم چه باید بگویم؟ اگر باقی تیم می خواستند بروند چه کار باید می کردم. او گفت خودش باقی بازیکنان را راضی می کند. قرار شد برود و دو بازیکن دیگر تیم را بیاورد تا در این باره حرف بزنیم. حرف های مان را علیرضا منصوریان ترجمه می کرد. او شاهد بود. آن بازیکن رفت که دو هم تیمی اش را بیاورد. او رفت و کسی را هم نیاورد. سال ها از آن اتفاق گذشته. من هنوز نمی دانم که این بازیکن شب را در هتل ماند یا نه! ولی من همیشه اعتقادم این بود که با تیمت باید مثل خانواده باشی.
*انتقادی که به شما داشتند این بود که می گفتند غیر از کار روحی، کاری برای تیم تان انجام ندادید. هنوز هم این حرف را برای تان می گویند و می دانید که این یک نکته مثبت برای مربی نیست که بگویند کار فنی اش خوب نیست.
کار من ترکیبی از تخصص های مختلف است. من باید هم کار فنی کنم، هم بحث روحی در اختیارم است. یک مجموعه کار باید انجام می دادم. من از آن مربی هایی نیستم که حرفم به بازیکنم را در رسانه ها بگویم. جلوی دوربین سر بازیکنم داد نمی زنم چون بازیکن بودم و می دانم بازیکن دوست دارد در جمع تشویق شود. ما کارهای فنی مان را در محافل خصوصی انجام دادیم و در جمع سعی می کردم نشان دهم به آنها آرامش می دهم.
*ولی همین مدل کاری باعث شد روی نیمکت تیم ملی ایران نباشید چون متهم بودید که مربیگری تان براساس فاکتورهای فنی نیست و این باعث شد تا صفایی فراهانی به جای شما سراغ ایویچ برود.
این اتفاقی که برایم افتاد، اتفاق رایجی نبود. معمولاً کسی که تیمی را به جام جهانی می برد، روی نیمکت هم می نشیند اما درباره من این اتفاق نیفتاد. در آن سال دومین بار بود که این اتفاق برایم می افتاد. قبل از این من مربی تیم ملی کاستاریکا بودم و فقط دو بازی تا صعود به جام جهانی فاصله داشتم. آنجا هم رئیس فدراسیون عوض شد و رئیس جدید همین نظر صفایی فراهانی را داشت که وی یرا بیشتر کار روانی انجام می دهد تا مربیگری. آنجا به من گفتند خسته نباشی و خداحافظ. همین اتفاق در ایران هم برایم افتاد. من چاره ای نداشتم. این تصمیمی مدیریتی بود از سوی رئیس فوتبال ایران و من آن را پذیرفتم. مردم خیلی دوست دارند مربی کنار زمین داد بزند و سر و صدا کند. من آن طوری نیستم و خودم را گول نمی زنم. من مثل گواردیولا هستم. می گویم باید با بازیکن دوست بود و بازیکن زمانی برای مربی بازی می کند که با او دوست باشد.
*ولی نشستن روی نیمکت جام جهانی شاید زندگی تان را عوض می کرد. برای آن اتفاق افسوس نخوردی؟
مدت کوتاهی چرا، افسوس خوردم ولی به هر حال او مدیر بود و باید از تصمیمش تبعیت کنم. امروز پیروانی می گفت آن وقت ها وی یرا یکسری تصمیماتی می گرفت که ما درکش نمی کردیم. شاید در طول زمان باید خیلی از نکات آشنا می شد.
*یک بار با عمان، ایران را بردید. آن روز خیلی ها می گفتند وی یرا از ایران انتقام گرفت؟
من آن بازی را نبردم، تیم عمان، ایران را برد. راستش خودم قبل از آن بازی باورم نمی شد که ببریم چون قبل از این بازی 3 یار اصلی ام را نداشتم و باورم این بود که آن روز 3 گل می خورم. من تیم خوبی در آن بازی ها داشتم ولی خودم برای بازی با ایران حقیقتش باورم نمی شد برنده باشم. برای همین خیلی از نتیجه خوشحال نبودم.
*سؤال های مان تقریباً تمام شده. بازیکنان تان می گویند جای همسرتان امروز اینجا خالی است چون او خیلی در آن موفقیت نقش داشته است.
دقیقاً. همین طور است. او که هست من خیلی دیپلماتانه تر رفتار می کنم. ما 46 سال است که با هم هستیم. این یک عمر است. او خیلی در موفقیت هایم نقش داشته و می دانم الان دلش با من است و جایش در کنارم خیلی خالی بود. ولی یک سؤال پرسیدی درباره اینکه رفتنم از تیم ملی سرنوشت زندگی ام را از نظر مالی عوض کرد. شاید تو راست بگویی و من از نظر مالی ضرر کرده باشم اما سؤالی دارم. فکر می کنی اگر الان مورینیو به مادرید برگردد، بعد از آن همه روزهای پرهیاهو و پول هایی که برایش هزینه کردند، چند نفر از شاگردان سابقش برایش به احترام می ایستند. صحنه ای که امروز دیدم، برایم از همه پول های عالم بیشتر می ارزید. اینکه بچه های تیمم هنوز دوستم دارند بعد از 17 سال.
*و سؤال آخرمان ماجرای سیگار است.
در فرودگاه هم گفتم. من آن وقت ها سیگار می کشیدم ولی دوست نداشتم از تلویزیون پخش شود چون روی بچه های کم سن و سال اثر منفی می گذاشت اما من در محاسباتم اشتباه کرده بودم و فکر نمی کردم دوربین حواسش به من باشد!
*راستی مربیگری می کنید یا بازنشسته شدید؟
نه بابا تا وقتی نمرده ام مربیگری می کنم. سال قبل ژاپن بودم و شاید برای سال بعد به چین بروم. البته هند هم جای بدی نیست. شنیدم زیکو رفته آنجا!
منبع/ خبر آنلاین
اول **


09/09/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن