محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827403670
-پایان خونین اختلافات 40 ساله زوج میانسال
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
پایان خونین اختلافات 40 ساله زوج میانسال مرد جوان در مسیر خانه با خودش فکر کرد بهتر است اول سری به پدر و مادرش بزند. چند روزی میشد که به دیدار آنها نرفته بود. صبح همان روز تلفنی با مادرش صحبت کرده بود، اما بر خلاف همیشه که مادر زبان به شکایت و بدگویی از شوهر پیرش باز میکرد این بار در کمال ناباوری، پیرزن خوشحال و سرزنده بود. منوچهر به مادر گفته بود: چه عجب مادرجان! نمردیم و یک بار هم دیدیم شما از بابا گله و شکایت نداری. چه اتفاقی افتاده است؟
مادر هم در جواب گفته بود که بعد از 20 روز که با هم قهر بوده اند، کمال صبح که از خواب بیدار شده با خوشرویی به سراغ او رفته و پس از کلی عذرخواهی و درخواست آشتی با همسرش از او خواسته تا برای دلجویی همراه او به بازار برود تا برایش دو حلقه النگو بخرد. منوچهر از شنیدن حرف های مادرش و این که پدرش قصد آشتی و دلجویی داشته خوشحال شد. مرد جوان در تمام طول مسیر خانه پدری خاطرات سال های گذشته را در ذهنش مرور کرد. از وقتی عقلش رسیده بود همیشه شاهد دعوا و درگیری های پدر و مادرش بود. یادش آمد که او و خواهر کوچکترش چه شب ها که از شدت گریه و ناراحتی و ترس از این که مبادا پدر و مادرش از هم طلاق بگیرند و زندگی شان از هم بپاشد تا صبح نخوابیده بودند. منوچهر، از این همه دعوا روحش آزرده و افسرده شده بود. هیچ وقت طعم شیرین یک زندگی خانوادگی گرم و آرام را نچشیده و بارها از این که مادرش به بهانه های مختلف قهر کرده و روزها و هفته ها به خانه مادربزرگ رفته و آنها را تنها گذاشته بود، در دل او را سرزنش کرده بود. کم کم که بزرگ تر شد با خود سوگند یاد کرد هر گاه زندگی مشترک تشکیل داد و پدر شد هرگز با دعوا و بهانه جویی و قهرهای حتی کوتاه مدت روح و قلب فرزندانش را آزرده نکند. حالا منوچهر پدر شده بود؛ پدری آرام و صبور و مهربان، اما هنوز هم پدر و مادرش با هم دعوا و قهر می کردند و او پس از این همه سال با شنیدن و دیدن دعواهای پدر و مادرش دلش می گرفت و افسرده می شد. در همین افکار غوطه ور بود که خود را مقابل خانه قدیمی پدر دید. خودرو را پارک کرد و با لبخندی برلب زنگ در را فشرد. از این که قرار بود پس از مدتی پدر و مادرش را خوشحال ببیند در پوست خود نمی گنجید. برای دومین بار صدای زنگ بلند شد، اما کسی در را باز نکرد. در آن ساعت روز معمولا مادرش در خانه بود. سومین زنگ که بی جواب ماند دلش شور افتاد. با کلیدی که همراه داشت در را باز کرد. مادرش را صدا زد، اما خبری نبود. پله ها را به طرف اتاق مادر بالا رفت. هنوز قدم دوم را برنداشته بود که در آستانه ورود به اتاق در جا خشکش زد. آنچه می دید باور نمی کرد. کف اتاق پوشیده از خون بود. فرش کرم رنگ خوش نقشه اتاق مادرش قرمز شده بود. جسد مادر غرق در خون وسط اتاق افتاده بود. منوچهر که شوکه شده بود به سختی توانست بر اعصابش مسلط شود. بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت و دقایقی بعد ماموران کلانتری 13 تهران خود را به محل جنایت رساندند. منوچهر مات و مبهوت و ناباورانه فقط به گفت و گوها، رفت و آمدها و حضور مأموران کلانتری و آگاهی و پزشکی قانونی خیره مانده بود. در همین موقع مردی میانسال به طرف منوچهر آمد. خود را بازپرس ویژه قتل تهران معرفی کرد و از او خواست ماجرای پیدا کردن جسد مادرش را توضیح دهد. منوچهر آنچه را دیده بود برای بازپرس تعریف کرد. دیگر اشک هایش خشکیده بود از صحبت ها و رفتار ماموران پیدا بود که از نظر آنها منوچهر، مظنون اصلی قتل پیرزن است، اما منوچهر هرگز نمی توانست مادرش را با آن قساوت و به گفته پلیس با 18 ضربه قندشکن کشته باشد. با خودش فکر کرد کدام جنایتکاری و با چه انگیزه ای توانسته دست به چنین جنایتی زده باشد؟ ساعتی از ماجرا نگذشته بود که پدرش هراسان وارد خانه شد. وی که با دیدن خودروهای پلیس و مأموران آگاهی و آمبولانس مقابل خانه اش وحشت زده شده بود به محض ورود بر سر و صورتش کوبید و شروع به گریه کرد. اما دقایقی بعد او نیز تحت بازجویی قرار گرفت. پیرمرد گریه کنان گفت: امروز صبح با هم از خانه خارج شدیم. می خواستم برایش طلا بخرم تا کدورتی که بین ما بود رفع شود. ساعتی بعد در حالی که سه حلقه النگو برایش خریده بودم به خانه برگشتیم بعد از ناهار او خوابید و من برای کاری از خانه بیرون رفتم دیگر خبری از او نداشتم تا الان که برگشتم و این صحنه را دیدم. بازپرس به پیرمرد گفت: اما در دستان همسرتان النگو نبود. کمال گفت: «النگوها در دستش بود. نمی دانم شاید کسی به قصد سرقت وارد خانه شده و طلاها را دزدیده و همسرم را کشته است.» بازپرس که به رفتار او مشکوک شده بود هنگام صحبت با کمال دریافت وی مدام دست به جیب برده و انگار قصد پنهان کردن چیزی را دارد. به همین دلیل از وی خواست محتویات جیبش را خالی کند. کمال که کمی جا خورده بود پس از این پا و آن پا کردن سعی داشت از این کار طفره برود که با لحن جدی تر بازپرس مجبور شد هر چه در جیب داشت روی میز خالی کند. منوچهر که شاهد این صحنه بود به محض مشاهده سه حلقه النگو و یک انگشتر طلا که از جیب پدرش خارج شد زانوهایش لرزید و روی زمین نشست. کمال با دستانی لرزان تقاضای یک لیوان آب کرد به دستور قاضی برایش آب آوردند. پیرمرد روی صندلی نشست و شروع به حرف زدن کرد: «43 سال تحملش کردم. در تمام این سال ها جز زبانی تلخ و گزنده، توهین و تحقیر و سرزنش چیزی از همسرم ندیدم. زن ناشکری بود. همیشه از همه کس و همه چیز گله داشت. من کار می کردم و به فکر آسایش و راحتی همسر و بچه هایم بودم، اما همسرم هرگز اجازه نداد که من و بچه هایم طعم آسایش و آرامش را تجربه کنیم. هر چه من تلاش می کردم زندگی را بسازم او خرابش می کرد. سال ها تحمل کردم، اما بی فایده بود آخرین بار 20 روز با هم قهر بودیم. نه غذا می پخت، نه کارهای شخصی مربوط به من و خانه را انجام می داد و مدام هم غر و سرکوفت می زد. از قهر و دعوا خسته بودم. می دانستم به طلا بسیار علاقه دارد. گفتم می خواهم برایت طلا بخرم. با هم آشتی کرده و به بازار رفتیم سه حلقه النگو برایش خریدم و به خانه برگشتیم. ناهار که خوردیم گفتم می خواهم برای کاری بیرون بروم، اما دوباره با مطرح کردن موضوع های قدیمی کار را به دعوا و درگیری کشاند. از این همه قدرنشناسی به ستوه آمده بودم. همسرم در حال شکستن قند بود از شدت عصبانیت قندشکن را برداشتم و به سر و صورتش کوبیدم. نمی دانم چند ضربه زدم وقتی به خودم آمدم که شریک زندگی ام غرق در خون وسط اتاق افتاده و جان باخته بود. دقایقی بعد کمال در حالی که دستبند آهنی بر دستانش گره خورده بود همراه مأموران پلیس از خانه خارج شد پشت سر او جنازه مقتول پوشیده در کاور مشکی رنگ زیپ دار روی تخت سیار پزشکی قانونی داخل آمبولانس گذاشته شد. خانه قدیمی پلمب شد. یک سال از جنایت می گذرد و مرد جوان هنوز خاطره تلخ آن روز را فراموش نکرده است. تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
 
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
اختلافات خانوادگی بلای جان زن 33 ساله شد
اختلافات خانوادگی بلای جان زن 33 ساله شد والدین زنی 33ساله به نام پوران چندروز پیش وقتی با دخترشان تماس گرفتند و او به تلفن جواب نداد نگران شدند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از شرق آنها سپس با داماد خود به نام محسن تماس گرفتند اما تلفن همراه اواختلافات ۴ ساله دو طایفه در سیستان منجر به صلح شد -
با تلاش نهاد رهبری اختلافات ۴ ساله دو طایفه در سیستان منجر به صلح شد زاهدان-خبرگزاری مهر دو طایفه گرگیچ و براهویی در منطقه سیستان که بیش از ۴ سال به دلیل قتل یکی از جوانان طایفه گرگیچ با یکدیگر اختلاف پیدا کرده بودند با پا درمیانی وتلاش واحد مدیریت قبایل و طوایف نهاد مقام معظمزوج های خوشبخت، چه شکلی هستند؟
زوج های خوشبخت چه شکلی هستند آیا زوج های خوشبخت شادکامی شان را از فروشگاه های برند خریداری می کنند آن ها تحصیلات و قد و وزن و رنگ پوست خاصی دارند در قاره های خاصی زندگی می کنند زوج خوشبختحتی غمگین ترین آدم ها هم لحظه هایی در زندگی شان احساس خوشبختی کرده اند و می دانند خوشبخنيروهاي امدادي جان مسافر 4 ساله را نجات دادند
۱۹ آبان ۱۳۹۳ ۱۵ ۲۶ب ظ نيروهاي امدادي جان مسافر 4 ساله را نجات دادند مسافر خردسال پرواز تبريز-تهران با کمک نيروهاي امدادي و اورژانس فرودگاه تبريز از خطر خفگي نجات پيدا کرد بهگزارش خبر گزاري موج مصطفي صفايي مدير کل فرودگاههاي استان آذربايجان شرقي با اعلام اين خبر گفت در پرمرگ مرد ميانسال بر اثر واژگوني قايق
۱۹ آبان ۱۳۹۳ ۱۵ ۴ب ظ مرگ مرد ميانسال بر اثر واژگوني قايق به علت واژگون شدن قايق در سد مخزني سنگ سياه قروه استان کردستان مردي ميانسال جان خود را از دست داد به گزارش خبرگزاري موج فرمانده انتظامي قروه در تشريح اين خبر بيان داشت روز گذشته در پي اعلام مرکز فوريت هاي پليسي 110 مبتوضیح مقام قضایی درباره قتل و تجاوز به کودک 9 ساله در یزد
توضیح مقام قضایی درباره قتل و تجاوز به کودک 9 ساله در یزد قاتل در اعترافات خود اعلام کرد که مقتول را در حالی که تنها در کوچه به سمت هیات عزاداری میرفته به سوار شدن به موتور و این که من نیز به هیات میروم دعوت کردم و او نیز پذیرفت و سوار شد اما در راه با ترفندهای مختلف او را بههاشمی رفسنجانی: نتیجه اختلافات مذهبی، عقب ماندگی کشورهای اسلامی است
هاشمی رفسنجانی نتیجه اختلافات مذهبی عقب ماندگی کشورهای اسلامی است سیاست > احزاب و شخصیتها - ایسنا نوشت آیتالله هاشمی رفسنجانی صبح امروز در دیدارهای جداگانه با جمعی از عراقیها که نمایندگان اقشار دانشگاهی فرهنگی حوزوی بازرگانان و سران عشایر بودند باهاشمی:اختلافات مذهبی عراق، علت عقبماندگی |اخبار ایران و جهان
هاشمی اختلافات مذهبی عراق علت عقبماندگی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت اختلافات مذهبی و سیاسی عراق عقب ماندگی این کشور را در پی دارد کد خبر ۴۴۸۳۷۶ تاریخ انتشار ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶ ۵۷ - 10 November 2014 رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به تاریخ تمدن عراق گفت انتظار نبود کاجرای این نمایش با یک تاخیر 15 ساله به من داده شده است/ اگر پژمان جمشیدی نبود، شخصیت داماد را نمینوشتم
ابراهیم پشت کوهی اجرای این نمایش با یک تاخیر 15 ساله به من داده شده است اگر پژمان جمشیدی نبود شخصیت داماد را نمینوشتم نشست خبری نمایش وقتی ما برمیگردیم دو پای آویزان مانده است به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی در تالار وحدت برگزار شد به گزارش خبرنگار تئاتر باشگاه خبرنگارانپرش پیرزن ۱۰۰ ساله از هلیکوپتر+ عکس
پرش پیرزن ۱۰۰ ساله از هلیکوپتر عکستاریخ انتشار دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۵ ۵۸ یک پیرزن ۱۰۰ ساله برای جشن تولد خود دست به اقدام متحورانهای زد و با چتر نجات از هلیکوپتر پرید فرارو با انتشار عکسهای این اقدام جالب نوشت "النور گونینگام" پیرزن ۱۰۰ سالهبیانیه کانون مربیان در خصوص اختلافات مایلیکهن و دایی؛ به زندان افتادن خالق رنسانس فوتبال ایران باورنکردنی است
بیانیه کانون مربیان در خصوص اختلافات مایلیکهن و دایی به زندان افتادن خالق رنسانس فوتبال ایران باورنکردنی استکانون مربیان فوتبال ایران درباره اختلاف مایلیکهن و علی دایی بیانهای صادر کرد به گزارش خبرگزاری فارس و به نقل از سایت کانون مربیان کانون مربیان فوتبال ایران درباره اختلبیانیه کانون مربیان درباره اختلافات مایلیکهن و دایی
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴ ۵۳ کانون مربیان ایران درباره اختلافات پیش آمده میان محمد مایلیکهن و علی دایی بیانیهای صادر کرد به گزارش ایسنا متن بیانیه کانون مربیان ایران به شرح زیر است به نام خدا در جامعهای که سنت برخاستن ازصندلی به احترام بزرگترها به یک عادت مترویی تبدیل شده ونیکی کریمی 43 ساله شد + تصاویر
نیکی کریمی 43 ساله شد تصاویر امروز مصادف است با 43 امین سالروز تولد نیکی کریمی هنرمند محبوب کشورمان است آخرین نیوز نیکی کریمی بازیگر کارگردان مترجم و عکاس ایرانی در ۱۹ آبان ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد کریمی با کسب جوایز متعدد از جشنوارههای گوناگون بینالمللی یکی از موفقتریمرگ دلخراش محمدرضا 9 ساله بعد از آزار و اذیت جنسی
مرگ دلخراش محمدرضا 9 ساله بعد از آزار و اذیت جنسیمحمدرضا کودک 9 سالهای که به قصد شرکت در مراسم عزاداری از منزل خود در شهرستان مهریز خارج شده بود قربانی اعتماد کودکانهاش شد محمدرضا کودک 9 سالهای که به قصد شرکت در مراسم عزاداری از منزل خود در شهرستان مهریز خارج شده بود قعکس / پرش پیرزن 100 ساله از هلیکوپتر
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳ ۱۴ یک پیرزن 100 ساله برای جشن تولد خود دست به اقدام متحورانهای زد و با چتر نجات از هلیکوپتر پرید به گزارش ایسنا فرارو با انتشار عکسهای این اقدام جالب نوشت النور گونینگام پیرزن 100 سالهای است که یک روز پس از جشن تولد خود با استاد پرش از ارتفاع دیخبر خوش براي سربازهاي مساله دار
خبر خوش براي سربازهاي مساله دار ارکان قضايي فدراسيون فوتبال هيچ گونه محروميتي براي بازيکنان سرباز که کارت معافيت پزشکي اشان داراي ابهام بود در نظر نخواهد گرفت و اين ها مي توانند در تعطيلات نيم فصل بدون هيچ مشکلي به تيم هاي نظامي بپوندند به گزارش «ورزش سه» یکی از اعضازوج های خوشبخت اینگونه زندگی می کنند
زوج های خوشبخت اینگونه زندگی می کنندهمه این مولفه ها می تواند احساس شادی را برای زندگی زناشویی ما به ارمغان آورد اما یادمان باشد حضور چند اصل مهم در زندگی باور خوشبخت بودن را به معنای واقعی در زندگی مشترک ما جاری می کند آیا زوج های خوشبخت شادکامی شان را از فروشگاه های برند خری-
گوناگون
پربازدیدترینها