واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
نزدیک ترین دوست فوتبالی پاشایی: خیلی ها به مرتضی می گفتند که اینقدر کنسرت نگذار ...
بازیكن تیم فوتبال راه آهن گفت: «مرتضی وقتی در مراسم ناصر حجازی شرکت کرد، با حسرت در مورد بدرقه مردم صحبت میکرد.»
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، شیث رضایی یکی از قدیمیترین و صمیمیترین دوستان مرتضی پاشایی است. شیث که قبل از شهرت و معروف شدن مرحوم پاشایی با او دوست شده، چند روزی است که حال و روز خوبی ندارد. رضایی که در آخرین کنسرت پاشایی در تهران شرکت کرد، امیدوار است که فقط یک بار دیگر خواب مرتضی را ببیند و از آخرین آرزوی امپراتور موسیقی صحبت میکند: «خوشحالم که مرتضی به آخرین آرزویش رسید.» * چرا مراسم خاکسپاری مرتضی پاشایی برگزار نشد؟ - مراسم بدرقه مردم از مرتضی آنقدر عجیب و غریب بود که حتی نشد مراسم خاکسپاری انجام شود. من و تعدادی از دوستان مرتضی میخواستیم که به تالار وحدت برویم و بعد از تشییع راهی بهشت زهرا شویم ولی ازدحام مردم آنقدر شدید و قابل توجه بود که اجازه خاکسپاری داده نشد. * تو یکی از دوستان صمیمی و البته قدیمی مرتضی بودی که قبل از معروف شدن پاشایی با او دوست بودی. - من و مرتضی از سالها پیش با هم دوست بودیم و باید در مورد مرتضی این را به شما بگویم که او انسان بسیار صادق و درستکاری بود. هرگز نمیتوانستید از مرتضی حرفی در مورد دیگران بشنوید. مرتضی وقتی هم که معروف شد تغییری نکرد و همیشه با مرام بود و با آنها کیف میکرد. خیلیها به مرتضی میگفتند که اینقدر کنسرت نگذار و به خودت با توجه به شرایطی که داری فشار نیاور ولی او عاشق مردم بود و دوست داشت که با آنها نفس به نفس شود... من چند روز سخت را بدون مرتضی گذراندم و باورم نمیشود که او رفته. * واقعا؟ - دلم میخواهد که یکبار دیگر خواب مرتضی را ببینم. من چند باری خواب او را قبل از پروازش دیده بودم و حالا هم چون خیلی دلم برای او تنگ شده دلم میخواهد که یک بار دیگر خوابش را ببینم. * تو جزو یکی از کسانی بودی که وقتی به عیادت پاشایی رفتی، او خواست که کنار تختش بنشینی و تو وارد اتاق او شدی. - دفعه اول مرتضی را از پشت شیشه دیدم... نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و اشکم درآمد. چون میخواستم به مرتضی روحیه بدهم چند دقیقهای پشت دیوار شیشهای پنهان شدم و وقتی مرتضی متوجه شد که من به عیادتش رفتهام، خواست که داخل اتاق شوم. آن روز من یک دل سیر مرتضی را دیدم و دستش را بوسیدم. او نگران سالروز تولد نامزدش بود و قرار شد که بعد از ترخیص شدن از بیمارستان در موردش صحبت کنیم. سال پیش هم من در مهمانی خانوادگی تولد نامزد مرتضی شرکت کردم. یکی از اعضای خانواده یکی از بستگانش که عاشق مرتضی بود را به همراه آورده بود. آن شخص هوادار مرتضی بود وقتی پاشایی را دید حالش بد شد، مرتضی آن شب به این هوادارش محبت و توجه کرد. مرتضی عاشق مردم بود و انصافا مردم هم برایش سنگتمام گذاشتند وقتی حال مرتضی اینجوری شد مادر من برایش سفره نذر کرد که باز هم مرتضی سرپا شود ولی... * آهنگ مورد علاقهات چه بود که مرتضی برایت اجرا میکرد. - یکی از کارهای مرتضی را به اسم "آرزو" را خیلی دوست داشتم. مرتضی میگفت که هیچ وقت نمیخواسته که این آهنگ را بخواند و با اصرار بچهها این کار را کرده. هر چند که من عاشق این کار بودم ولی مرتضی با شوخی و خنده میگفت که دیگر از اینجور کارها نمیخواند و سر به سر من میگذاشت. * چیز خاص دیگری از مرتضی پاشایی برای گفتن داری؟ - مرتضی نه قرمز بود و نه آبی. او بعضیها را مثل ناصر حجازی دوست داشت و اگر با من هم صمیمی بود فقط به این دلیل بود که ما قبل از شهرت و معروف شدن پاشایی با هم دوست شدیم. مرتضی وقتی در مراسم ناصر حجازی شرکت کرد، با حسرت در مورد بدرقه مردم صحبت میکرد و میگفت که خدا نگاه و لطف ویژهای به ناصرخان داشته. من میدانم که مرتضی در این چند روز همه لطف مردم و نگاه ویژه خدا را دیده و به آخرین آرزویش که عزت نزد مردم و خدا بوده، رسیده. 109
۲۹/۰۸/۱۳۹۳ - ۲۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]