حواشی سکوهای ورزشگاهها و توهینهای هواداران به بازیکنان و خانوادههای آنها، همواره یکی از معضلات ورزش بوده است. متاسفانه در برخی موارد، این توهینها به حدی زننده و غیراخلاقی است که قلب هر انسانی را به درد میآورد. اخیراً، توهینهای رکیک و زننده به مادران برخی از بازیکنان فوتبال، بار دیگر این موضوع را به صدر اخبار رسانهها کشاند و احساسات بسیاری از مردم را جریحهدار کرد. در این مقاله به بررسی این پدیده ناپسند و پیامدهای آن میپردازیم و راهکارهایی را برای مقابله با آن ارائه میدهیم.
وقتی فوتبال بهانهای برای شکستن حرمتها میشود
قلبهایمان به درد آمد، چشمانمان پر از اشک شد و از اعماق وجود فریاد زدیم: ای کاش آن روز، مادر، خواهر یا همسر بازیکنانی نبودیم که روزی برای تیم محبوبتان توپ میزدند و امروز، دیگر در میان شما جایی ندارند.
مادر، برای ما ایرانیان، سرآغاز و پایان همه چیز است. عشق ابدی و بیکرانی که ذره ذره وجودمان را با خود عجین کرده و تار و پودمان را به هم گره زده است. آیا واژهای مقدستر از نام مادر وجود دارد؟ به چه قیمتی حاضریم این اسم آسمانی را به زشتترین الفاظ آغشته کنیم؟ چگونه میتوانیم خط قرمزها را زیر پا بگذاریم و دهان خود را به توهین به ناموس دیگران بیالاییم؟ مگر فوتبال چیست که ما را به این سیاهی میکشاند؟
برای مادران...
میخواستم چند روز از هیاهوی دیدار پرسپولیس و تراکتور بگذرد تا بتوانیم با فراغ بال و بدور از احساسات لحظهای که فوتبال بر ما غلبه میکند، این گزارش را بخوانیم و دقایقی را در خلوت خود به برخی مسائل، عمیقتر از قبل فکر کنیم! به این فکر کنیم که اگر باز هم روی سکوهای آزادی قرار میگرفتیم، فوتبال تا این حد ارزش داشت که نام مقدس مادر را نادیده بگیریم و هر آنچه نباید را بر زبان آوریم؟ به خدا که فوتبال در مقابل عصمت و عظمت نام مادران، پشیزی نمیارزد، آن هم برای ما ایرانیان که حاضریم تمام هستی خود را فدای مادرانمان کنیم؛ مادرانی که بر گوشه چادرشان سجده شکر به جای میآوریم و هر بار که به زحمات و تلاشهایشان فکر میکنیم، کم میآوریم و از عشقی که پروردگار نسبت به آنها در دلمان قرار داده، نفس و زبانمان بند میآید.
دیدار تیمهای فوتبال پرسپولیس و تراکتور هر چقدر که درون زمین زیبا و دلنواز بود، اما روی سکوها به نمادی زشت برای فوتبال ایران تبدیل شد و مظهر فحاشی به نام مادر، خواهر و همسر برخی بازیکنان لقب گرفت و هیچ کدام از آن الفاظ، بینصیب نماندند و در طول ۹۰ دقیقه فشار حداکثری را تحمل کردند و به وضوح میشد رنجی که در قلبشان تحمل میکردند را در چهرهشان مشاهده کرد.
همیشه از خودم پرسیدهام؛ چطور ممکن است وقتی نام مادر برده میشود، بدنمان بلرزد، قلبمان بلرزد، گوشه چشمانمان اشک جمع شود و از صمیم قلب آرزو کنیم کاش آن لحظه، هر کسی بودیم غیر از مادر، خواهر یا همسر بازیکنی که روزی برای تیم مورد علاقهتان توپ میزد و امروز دیگر در جمع شما، جایی ندارد، اما همان لحظه که پای فوتبال و کریخوانیاش به میان میآید، فراموش میکنیم مادر کیست و چه جایگاهی در زندگیمان دارد؟
چه زمانی که ویدیو کلیپهای به جای مانده از دیدار پرسپولیس و تراکتور را مشاهده میکردم و چه زمانی که این گزارش را مینویسم، قلبم اندوه سنگینی را یدک میکشد و ناخودآگاه در گوشه چشمم اشک جمع میشود و قلمم قویتر میشود که بنویسم و بگویم که کاش قداست نام مادر در هیچ لحظهای از زندگی خدشهدار نشود، کاش بگذاریم حداقل همین یک واژه برایمان پاک، آراسته و مقدس بماند و حتی اگر شکنجه شدیم هم زیر بار کوچکترین توهینی به نام نیک مادران این آب و خاک، نرویم.
ما همانهایی هستیم که اگر یک مادر زنبیل به دست در کوچه و خیابان راه میرفت و نای بلند کردن خریدهایش را نداشت به کمکش میشتافتیم و فرقی بین او با مادر خود نمیدانستیم و گویی هیچ وظیفهای، مهمتر از رساندن آن مادر به خانهاش نداریم. ما همانهایی هستیم که اگر مادرمان غمگین باشد گویی عالم بر سرمان خراب شده و خود را برای خوشحال کردنش به آب و آتش میزنیم. ما همانهایی هستیم که جان و جهانمان به نام مادر گره خورده است و به نام زیبای مادر سوگند یاد میکنیم.
حال باید چه اتفاقی افتاده باشد که همه چیز را نادیده بگیریم، لحظهای فکر نکنیم، از روی دلمان رد شویم، چشمانمان را ببندیم و دهانمان را باز کنیم و هر چه نباید را به زبان آوریم؟ آن هم در مورد چه موضوع مقدسی، در مورد مادر...
امروز که این یادداشت را مینویسم و شما آن را میخوانید، مطمئن هستم بسیاری از همانهایی که آن روز در ورزشگاه بودند، حاضر نیستند دوباره چنین رفتاری از خود بروز دهند، حاضر نیستند به هیچ مادری توهین کنند، حاضر نیستند به راحتی قداست نام مادر را نادیده بگیرند و شعاری سر دهند که سراسر توهین و زیر پا گذاشتن خط قرمزهاست، بسیاری از آنها حاضر نیستند همان شخصیتی باشند که آن روز در ورزشگاه آزادی بودند...
برای بیرانوند، ترابی، دانیال، شجاع و...
مخاطب بخش دوم این نوشته اما علیرضا بیرانوند، مهدی ترابی، دانیال اسماعیلیفر و شجاع خلیلزاده و حتی بازیکنی همچون رامین رضاییان و هر فوتبالیستی است که در موقعیت مشابه اینچنینی قرار میگیرد؛ همانهایی که روزی خود را عاشق و دلباخته پرسپولیس و هوادارانش جا زدند و برای به تسخیر کشیدن قلب طرفداران این تیم از هیچ واژه اغراقآمیزی دریغ نکردند و چه کسی است که نداند روی دیگر سکه عشق، نفرت است؟
درست که فوتبال ورزشی حرفهای است و پول این روزها ملاک تعیین کننده برای فوتبالیستها، اما فوتبالیستهایی که روزی با رگ باد کرده گردن، مصاحبه میکردند و میگفتند هر چه دارند و ندارند از نام پرسپولیس است و هیچ چیز را با عشق و علاقه هواداران این تیم عوض نمیکنند، باید بدانند که نباید خود را عاشق تیمی جا بزنند که روزی قصد دارند آن را با پول بیشتر عوض کنند؛ نباید نقش بازی کرد؛ نباید لاف زد و نباید شخصیت دروغینی از خود به هوادار عرضه کرد.
کاش فوتبالیستها بدانند پول همه چیز نیست و راز جاودانگی در مسیر دیگری به آنها چشمک میزند که رسیدن به آن آسان نیست و سختیهای خاص خودش را دارد و باید از پولی که امروزه برای برخی به اول و آخر همه چیز تبدیل شده است، بگذرند، کاش بدانند که دیگر نمیتوان مردم را فریفت و شخصیت خود را به گونهای دیگر نمایش داد.
همه اینها اما بدان معنا نیست که هواداران حق دارند روی سکو، کوچه یا خیابان، چشمشان را ببندند و هر واژه ناشایستی را به زبان آورند! کاش هواداران بدانند که فوتبال همه چیز نیست و قرار نیست از هر خط قرمزی، بیپرده عبور کنند و روی ارزشهای اخلاقی خط بکشند تا جایی که حتی روی نام مقدس مادر، پا بگذارند!
کاش روزی برسد که هواداران فوتبال ایران از نظر فرهنگی همانند تماشاگران فرهیخته برخی کشورها به هو کردن بازیکنی که قبلا برای تیمشان به میدان میرفت و امروز به تیم حریف ملحق شده است، بسنده میکردند و خشم خود را اینگونه روی سکوها با فحاشی به نوامیس دیگران، خالی نمیکردند.