محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827352676
ارزیابی نظریة چرخش انقلابها و تطبیق آن بر انقلاب اسلامی ایران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ارزیابی نظریة چرخش انقلابها و تطبیق آن بر انقلاب اسلامی ایران
قائلان به «نظریة چرخشی انقلابها»، یک حالت چرخشی برای انقلاب قائل هستند و معتقدند هر حکومتی در نهایت، بازگشت به همان حکومت سابق خواهد کرد و ارزشهای سابق در جامعه، و بهویژه در میان زمامداران، حکمفرما خواهد گردید.
چکیده هر انقلابی، چه تا قبل از پیروزی آن و چه بعد از تبدیل شدن به یک نظام سیاسی، مراحل مختلفی را طی میکند. دیدگاه اندیشمندان این حوزة مطالعاتی در این مبحث مختلف و متنوع بوده است. از میان این دیدگاهها، نظریة کرین برینتون که از آن به نظریة ترمیدور یا نظریة چرخشی انقلابها یاد میشود، از اهمیت برخوردار است؛ چرا که وی تلاش نموده با تحلیل چهار انقلاب بزرگ دنیا، نتیجهای کمابیش مشابه آنها در سایر انقلابها بگیرد. در این مقاله تلاش شده است تا با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن تبیین و تحلیل این نظریه براساس آثار این اندیشمند، این نظریه به نقد و ارزیابی گذاشته شود وآنگاه با تطبیق این نظریه بر جمهوری اسلامی ایران، نارسایی این نظریه در تحلیل وقایع انقلاب اسلامی ایران، بویژه با توجه به تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان داده شود. مقدمه طرح مباحث مرتبط با تحولات، و به طور خاص آسیبشناسی هر انقلاب و نظام سیاسی، مبتنی بر یک مجموعه پیشفرضها است که تا پیش از روشن نشدن آنها، بحث سرانجام مناسبی نمییابد. متفکران اجتماعی تلاش کردهاند در آثار و نوشتههای خود بخشی از این پیشفرضها را مورد توجه قرار دهند. چرخش انقلابها به سمت و سوی معین و فراز و نشیبهای مشخص نظامهای سیاسی، یکی از این پیشفرضها است که کرین برینتون(Crane Brinton)، تأکید فراوانی بر آن نموده است. در این نوشتار، تلاش شده است با محوریت کتاب مهم وی در این زمینه، تبیین صحیحی از نظریة چرخش انقلابها براساس دیدگاه وی صورت پذیرد و پس از بررسی و ارزیابی، این نظریه با انقلاب اسلامی ایران تطبیق داده شود و نقاط ضعف و قوت آن از این طریق، بیش از پیش، مشخص گردد. در خلال کتابها و مقالات، هرچند به مباحث مرتبط با این نظریه پرداخته شده است، اما به شکلی که در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته، نوشتهای یافت نشد. پرداختن به مباحث این اندیشمند و بررسی و ارزیابی دیدگاه وی و نیز تطبیق آن بر نظام جمهوری اسلامی، امری است که در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته است. این نوشتار به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی است که تا چه حدّ نظریة چرخشی انقلاب و یا ترمیدور برینتون میتواند بهعنوان پیشفرض در بررسی تحولات انقلابها و فراز و نشیبهای آن مورد توجه قرار گیرد؟ به منظور پاسخگویی به این سؤال، لازم است ابتدا روشن شود که این اندیشمند در این نظریه به دنبال طرح چه ایدهای است. سپس مشخص گردد که این نظریه دارای چه نقاط قوت و ضعفی میباشد. آیا میتوان آن را به سایر انقلابها تعمیم داد؟ در نهایت، پاسخ این سؤال را خواهیم داد که آیا میتوان این نظریه را بر انقلاب اسلامی و تحولات تاریخی آن تطبیق داد. لازم به یادآوری است، مراد ما از «نظریة چرخشی انقلابها»، نظریهای است که مسیر هر انقلابی را محتوم و جبری میداند و معتقد است در هر انقلاب، مراحلی طی میشود و پس از فراز و نشیبهایی، در نهایت اصول حاکم بر آن انقلاب به اصول حاکم بر پیش از انقلاب تغییر جهت میدهد. ازاینرو، ارزشهای انقلاب هم دچار تغییر شده، و به ارزشهای پیش از انقلاب، باز میگردد. پس قائلان به این نظریه، یک حالت چرخشی برای انقلاب قائل هستند و معتقدند هر حکومتی در نهایت، بازگشت به همان حکومت سابق خواهد کرد و ارزشهای سابق در جامعه، و بهویژه در میان زمامداران، حکمفرما خواهد گردید. 1. فراز و نشیب انقلابها در نظریة برینتون اندیشمندان اجتماعی بسیاری همچون ابنخلدون در مورد ظهور و سقوط تمدنها بحث نمودهاند (ابنخلدون، 1369، ص 334). پلیبیوس، سنت آگوستین، ویکو،تورگو، مارکس اشپینگلر، سوروکین و توین بی از جمله کسانی هستند که میتوان نظریاتی از آنان در ظهور و سقوط دولتها یا تمدنها یافت که دارای اشتراکات و نقاط افتراق اساسی با یکدیگر هستند (بعلی، 1382، ص 90-98). اما نظریة ترمیدور برینتون در مباحث مربوط به تحولات پس از پیروزی انقلابها، از اهمیت خاصی برخوردار است. برای درک نظریة کرین برینتون بایسته است ابتدا در مورد واژة «ترمیدور» توضیح اجمالی داده شود، آنگاه نظریة وی در این زمینه بیان شود. «ترمیدور» (Thermidor) اصطلاحی است که «در تقویم انقلابی فرانسه اصطلاحاً به یازدهمین ماه سال اطلاق میشد که براساس تقویم گریگوری برابر بود با نوزدهم ژوئیه تا هفدهم ماه اوت. این اصطلاح در تاریخ انقلاب کبیر فرانسه به کودتای نهم ترمیدور (27 ژوئیه 1794) گفته میشود که به دورة وحشت ژاکوبنها خاتمه داد و در پی آن، دورة ارتجاع علنی بورژوایی در برابر مفاهیم انقلابی روبسپیر و طبقة کارگر پاریس آغاز شد. تروتسکی انقلابی معروف روسیه این اصطلاح را نخستین بار در سال 1903 به کار برد. وی معتقد است که تحمیل کنترل مرکزی شدید بر حزب دموکرات روسیه از سوی لنین، راه را برای ترمیدورهای فرصتطلبانة سوسیالیستی هموار میکند. یکی از موضوعهای اصلی مبارزه برای تصرف قدرت در دستگاه رهبری روسیه، خطری بود که تروتسکیو متحدان وی آن را خطر یک «ترمیدور» جدید مینامیدند؛ یعنی خیانت دولت جدید و دیوانسالاری حزبی به انقلاب روسیه و طبقة کارگر روسیه» (علی بابایی، 1382، ص 185). به تعبیر کتاب فرهنگ علوم سیاسی، ترمیدور: یازدهمین ماه تقویم انقلاب کبیر فرانسه (1789)، اشاره است به مرحلة ارتجاعی و ضد انقلابی و استقرار دیکتاتوری پس از انقلاب. پیروان ترمیدور کسانی بودند که از کودتای 27 ژوئیه (9 ترمیدور) 1794 پشتیبانی کردند و به حاکمیت ژاکوبنها پایان دادند. روبسپیر و یارانش را کشتند و با دستاوردهای انقلاب کبیر فرانسه دشمنی ورزیدند (آقابخشی و افشاریراد، 1383، ص 680). از نقل عبارات فوق، بهدست میآید که «ترمیدور» در واقع بازگشت به همان دوران پیش از انقلاب در برخی از جهات اساسی است که مبارزه با آن برای انقلابیون حایز اهمیت بوده است. انقلابهایی که نتوانند با آسیبها و چالشهای فراروی خود مقابله نمایند، در نهایت به همان وضعیتی گرفتار خواهند آمد که در درون رژیمهای پیشین حاکم بود، همچون استبداد که برخی از انقلابها برای مقابله با آن شکل گرفت، اما وضعیت آن انقلابها پس از پیروزی بهگونهای رقم خورد که در نهایت همان استبداد بر مردم حاکم گردید. کرین برینتون، مورخ آمریکاییتبار، عمدة مباحث در تبیین نظریة خود را در کتاب The Anatomy of Revolution، که آن را در سال 1938 انتشار داد، انعکاس داده است. این کتاب، که با نام کالبدشکافی چهار انقلابتوسط محسن ثلاثی و با نام از انقلاب مذهبی تا انقلاب سرخ لنین توسط محمود عنایت، به فارسی برگردان شده است، پژوهشی تطبیقی از تاریخ انقلابهای انگلستان، امریکا، فرانسه و روسیه میباشد. برینتون «در این پژوهش مقایسهای بین چهار دوره را مورد تحقیق قرار داده و قویاً معتقد بود که انقلاب روسیه دارای وجوه مشترک زیادی با انقلابات ماقبل خود بوده است. اینکه احتمالاً به موقع وارد مرحلة ترمیدوری شود، دور از انتظار نخواهد بود؛ مرحلهای که در آن شور و شوق انقلابی فروکش کند و رو به خاموشی نهد و پس از آن، نظام دولتی نوین کارآمدتری بهوجود آید که دوران آزمایشگری تباهکنندهاش را پشت سر گذارده و به مرحله تثبیت نظام برسد» (کارلوت، 1383، ص 99). برینتون با محور قرار دادن چهار انقلاب مذکور، مدعی است که هر انقلابی در طی عمر خود دوره¬هایی را طی میکند. از نظر او، پس از پیروزی انقلابیون و آغاز دورهای متمایز از دوران پیشین، شادی و امید را در دلها میتوان دید. این دوران را میتوان دوران «ماه عسل» دانست. در این دوران بحرانی، پشت سر گذاشتن نظام پیشین و جایگزینی تشکیلات و نظامی جدید به جای آن، جبهة پیروز، باید از خود حکومت تشکیل دهد و با یک رشته مسائل تازه روبهرو شود. زمانی که عملاً به کار بر روی این مسائل میپردازد، ماه عسل خیلی زود پایان میپذیرد (برینتون، 1366، ص 106-108). پس از پایان این دوران مراحل ذیل شکل میگیرد: الف. دوران حکومت میانهروها از نظر برینتون، در دوران حاکمیت میانهروها، که در واقع اولین گروه حاکم پس از هر انقلابی هستند، چندین تحول رخ میدهد. به اعتقاد او، در هر چهار انقلاب بررسی شده، در مراحل نخستین آن یک حکومت قانونی از میانهروها شکل میگیرد. اما یک حکومت رقیب و غیررسمی نیز وجود دارد که آن حکومت رسمی را به چالش میکشاند. به تعبیر برینتون، «حکومت قانونی، خود را نهتنها در برابر احزاب و افراد دشمنخوی یافته بود، بلکه خود را با یک حکومت رقیب، که بهتر سازمان یافته بود و کادر بهتری داشت و بهتر از آن فرمانبری میشد، روبهرو میدید. این حادثهای است که شاید بر سر هر حکومتی بیاید. این حکومت رقیب البته غیرقانونی بود، اما همة رهبران و پیروانش از همان آغاز، هدف جانشینی حکومت قانونی را در سر داشتند. آنها غالباً خود را صرفاً مکمل حکومت قانونی میپنداشتند و یا شاید میخواستند آن را در یک مسیر انقلابی نگهدارند. با این همه، این مخالفان حکومت قانونی، صرفاً منتقد یا مخالف نبودند، بلکه به هر روی یک حکومت رقیب بهشمار میآمدند. در یک بحران انقلابی معین، اینان به گونهای طبیعی و آسان جای حکومت شکست خورده را میگیرند. این جریان در واقع در درون رژیمهای پیشین و پیش از برداشته شدن نخستین گامهای انقلاب آغاز میکند» (برینتون، 1366، ص 159). در مرحلة حکومت میانهروها، پس از سپری شدن تحولات فوق، ستیز میانهروها و تندروها، به گونة نبرد میان دو ماشین حکومتی رقیب در میآید. حکومت قانونی میانهروها، بخشی از اعتباری که هنوز از رژیم پیشین بهجای مانده است، بخشی از منابع مالی - بالفعل یا بالقوة - حکومت پیشین، و بیشتر استعدادها و نهادهای آن را به ارث برده است. این حکومت، همین که درصدد برمیآید، این میراث را تا آنجا که میتواند دگرگون سازد، درمییابد که این میراث به گونة آزار دهندهای پابرجای است و از میان برداشتن آن بسیار دشوار است. حکومت قانونی در چشم بسیاری، به این دلیل که یک حکومت آشکار و مسئول است و ازاینرو باید برخی از عدم محبوبیتهای رژیم پیشین را به دوش کشد، نامحبوب است. به هر حال، حکومت غیر قانونی تندروها با چنین دشواریهایی روبهرو نیست و از حیثیتی که رویدادهای اخیر به حمله کنندگان بخشیده، برخوردار است؛ یعنی کسانی که میتوانند مدعی باشند که در پیشاپیش انقلاب بودهاند؛ این حکومت غیر قانونی مسئولیتهای نسبتاً کمی در حکومت قانونی دارد و ناچار نیست حتی بهصورت موقت، از ماشین کهنه و نهادهای رژیم پیشین استفاده کند (همان). پس از طی این مرحلة حکومت دوگانه، میانهروهایی که بر ماشین رسمی حکومت نظارت دارند، با تندروها، و یا ترجیحاً با مخالفانی سنتی و مصمم روبهرو هستند که ماشین طراحی شده برای تبلیغ و فعالیتهای گروههای فشار و حتی شورش را در اختیار دارند؛ ماشینی که اکنون دیگر بیش از پیش به عنوان ماشین حکومت به کار برده میشود. این مرحله، با پیروزی تندروها و تبدیل حاکمیت دوگانه به حاکمیت یگانه پایان میگیرد (برینتون، 1366، ص 162). ب. دوران حکومت تندروها در بررسیهای برینتون، پس از افول قدرت میانهروها، نوبت به زمامداری و حکومت تندروها میرسد؛ چراکه تندروها هرچند تاکنون حکومت رسمی و قانونی را پس از پیروزی انقلاب، در دست نداشتهاند، اما «از آن روی که نظارت بر حکومت غیرقانونی را بهدست میآورند و آن را برای یک کودتای تعیینکننده علیه حکومت قانونی به کار میاندازند، برنده میشوند» (برینتون، 1366، ص 175). از نظر برینتون، تندروها پس از بهدست گرفتن رسمی قدرت و حکومت، تلاش میکنند انحصار خویش را بر سازمانهای حکومتی با بیرون راندن هر مخالف فعال و مؤثری از این سازمانها، که معمولاً از طریق یک رشته درگیری انجام میگیرد، بهدست آورند. انضباط، یگانهاندیشی و تمرکز اقتدار که نشانة فرمانروایی تندروهای پیروز است، نخست در گروههای انقلابی حکومت غیرقانونی پرورده و کامل میشوند. ویژگیهایی که در جریان رشد حکومت غیرقانونی شکل گرفتهاند، حتی پس از آنکه حکومت غیرقانونی «قانونی» میگردد، همچنان در میان ریشهگرایان حاکم ماندگار میشوند. بهراستی که بسیاری از این ویژگیهای مفید، نخست در روزهای رژیم پیشین قالب گرفته بودند؛ یعنی در زمانی که تندروها گروههای فشردة بسیار کوچکی را تشکیل میدادند که تحت «استبداد» تمامعیار حکومت بودند (همان). براساس دیدگاه برینتون، در این مرحله از انقلاب، هیچیک از ریشهگرایان پیروز جرأت توسل به آرای عمومی را به خود نمیدهند. آنها نمیتوانند به مخاطرة یک نوع انتخابات آزاد تن دهند. تنها بعدها، زمانی که بحران انقلابی فروکش کرد و جامعه وضع عادی خویش را پیدا کرد، مرحلة آرای عمومی پیش میآید. البته اگر چنین انتخاباتی در کار باشد (برینتون، 1366، ص 181). از نظر وی، تندروها پس از کسب قدرت قانونی، نهتنها میدان را بر مردم نمیگشایند، بلکه تمام گروههای متنازع مهم را از صحنه خارج ساخته، با برقراری یک نظام متمرکز حکومتی پایگاه خود را استوار میسازند. چند ماه بعد یا سالی پس از این، تندروها میتوانند تا دلشان میخواهد تندروی کنند. هیچ کس جرأت مبارزه با آنها را ندارد. ما به آن بحرانی در تب انقلاب رسیدهایم که عموماً «عصر وحشت» خوانده میشود (برینتون، 1366، ص 205). برینتون، عصر وحشت را عصری میداند که فشار فوقالعادهای بر مردم تحمیل میشود و حتی افتادهترین فرد، یعنی شخصی که نسبت به سیاست از همه بیتفاوتتر است نیز نمیتواند بگوید که نوبت او و خانوادهاش کی فرا خواهد رسید و چه زمانی او را به عنوان یک دشمن طبقاتی و یک ضدانقلابی به دادگاه فراخواهند خواند (برینتون، 1366، ص 211). ج. دوران ترمیدور کرین برینتون بر این اعتقاد است که باید در بررسیهای خود پس از عصر وحشت، دوران ترمیدور را مورد توجه قرار داد؛ دورانی که میتوان آن را دوران «نقاهت پس از فرو نشستن تب انقلاب» دانست. البته برینتون تصریح میکند که با این تعبیر، قصد «نوعی تمجید از واکنش ترمیدوری» را ندارد و نباید از این تعبیر او، برداشت ستایشآمیزی داشت (برینتون، 1366، ص 241). براساس مطالعات و بررسیهای برینتون، در هر چهار انقلابی که او مورد مطالعه قرار داده است، چنین دورانی تحقق یافته است و همة این انقلابها دچار چرخش و دور گردیدهاند. وی تصریح میکند: ترمیدور به هیچ روی چیز یگانهای نیست که به انقلاب فرانسه، که این نام از آن برگرفته شده است، محدود باشد. ما در هر سه انقلابی که دور کامل خود را پشت سر گذاشتهاند، یک آسانگیری اخلاقیِ همانند، یک جریان تمرکز قدرت مشابه در دست یک «خودکامه» یا «دیکتاتور»، یک بازگشت مشابه تبعیدیان، یک طرد مشابه مردانی که «عصر وحشت» را به وجود آورده بودند و یک بازگشت همانند عادات کهن در زندگی روزانه را یافتهایم (برینتون، 1366، ص 275). البته از نگاه برینتون، این مرحلة بازگشت به رژیمهای پیشین، منحصر به این چهار انقلاب نیست. میتوان ادعا کرد که «پدیدة واکنش و بازگشت به رژیم پیشین، جزء تقریباً گریزناپذیر جریان انقلاب به نظر میرسد. به هر روی، حتی برای بیشتر عاشقان خوشبین به انقلاب، انکار این واقعیت دشوار به نظر میرسد که ما یک چنین پدیدهای را در هر چهار انقلاب مورد بررسی خویش یافته باشیم» (همان). 2. قابلیت یا عدم قابلیت تعمیم نظریة برینتون به سایر انقلابها چنانکه از این تعبیر و برخی از تعابیر مشابه برمیآید، برینتون با لحن بسیار محتاطآمیزی درصدد تعمیم برخی از یافتههای خویش به سایر انقلابها است. به ادعای یکی از اندیشمندان این عرصه برینتون، «بهعنوان یک مورخ در تعمیمهای خود جانب احتیاط را فرو نگذاشت و بر تفاوتهای بسیاری که در میان موردنگاریهایش وجود داشتهاند، بسیار تأکید کرد. در واقع، او به دیگر پژوهندگان اخطار میکند الگوی او را امری مسلم نشمارند؛ اخطاری که چندان گوش شنوایی پیدا نکرد» (کارلوت، 1383، ص 100). رجوع به تعابیر خود برینتون این ادعا را ثابت میکند که وی درصدد نبوده تا این موارد را به همة انقلابها سرایت دهد (برینتون، 1366، ص 31). او «تاریخدان و دانشمند اجتماعی بسیار محتاطی بود و عقیده داشت که «همشکلیها»یی که وی در چهار انقلاب بزرگِ مورد مطالعهاش یافته است، برای ایجاد «قضایا»ی مختلفی که مورد خواست یا نیاز دانشمندان اجتماعی است، کافی نیستند» (کوهن، 1369، ص 220). برخی با نادیده گرفتن مطلب فوق، در صدد برآمدهاند تا نظر برینتون را به انقلابهای دیگر سرایت داده، از برخی جنبههای آن بهره برند. نویسندة کتابانقلاب و بسیج سیاسی، معتقد است: اگرچه مدل «حرکت دوری» یا «تاریخ طبیعی انقلاب» پرتو روشنگری بر سیر تاریخی بسیاری از انقلابها میافکند، اما کشمکش سیاسی در طی انقلاب به منازعه میان میانهروها و تندروها محدود نمیگردد، بلکه با توجه به ماهیت اجتماعی هر انقلابی، ممکن است میان چندین نیروی سیاسی عمده درگیر شود. این نیروها عبارتند از: نیروهای راستگرا، نیروهای میانهرو، نیروهای چپگرا، نیروهای چپ افراطی و نیروهای ضدانقلاب. در درون هر یک از این نیروها نیز ممکن است جناحهای گوناگونی وجود داشته باشد. میان این نیروها ائتلافات و صفبندیهای موقتی گوناگونی پدید میآید. در واقع، فرآیند سیاسی هر انقلابی، بستگی به تغییر در مواضع و تواناییهای این نیروها دارد. اما صفبندیها و اختلافات این نیروها تصادفی نیست، بلکه وابسته به جو سیاسی جامعه، شور و نشاط انقلابی، مشارکت سیاسی عامه و اوضاع اقتصادی است (بشیریه، 1374، ص139). چنانچه ملاحظه میگردد، نویسندة فوق، وضعیت پیچیدهای را از تحولات و صفبندیهای پس از انقلاب ترسیم میکند که تابع شرایط متنوع و مختلفی است. اما همین نویسنده در فرازهای بعدی عباراتی را بیان میکند که حاکی از امکان پیشبینی دقیق انقلابهاست. از نظر وی، از یک دیدگاه انقلابات عبارتاند از کوشش برای دگرگون ساختن واقعیت بر حسب اصول یک ایدئولوژی. ازاینرو، سیر تحول هر انقلابی پس از پیروزی بستگی به دیالکتیک ایدئولوژی و واقعیت به این معنا دارد. از چنین دیدگاهی، انقلاب متشکل از دو مرحلة اساسی است: یکی سیر صعودی ایدئولوژی انقلاب، که در طی آن ایجاد جهانی نو، ممکن تلقی میگردد و دوم سیر نزولی ایدئولوژی که در طی آن واقعیتهای موجود به درجات مختلف قدرت ایدئولوژی را محدود میکنند. اوج سیر صعودی انقلاب، همان هراس و فضیلت در دوران اقتدار تندروهای انقلابی است. اما سیر نزولی با کاهش هراس آغاز میگردد و در حضیض آن به ترمیدور میانجامد. دیالکتیک واقعیت و ایدئولوژی و میزان غلبة یکی بر دیگری، خود ملاک میزان و شدت انقلاب است (بشیریه، 1374، ص 139). نویسندة مطالب فوق، از بیان این مطالب، درصدد اثبات ادعایی فراتر از ادعای برینتون است و آن اینکه، هر انقلاب نتیجة محتوم و تاریخی طبیعی دارد که غیرقابل تغییر است: واقعیت تاریخی انقلابات نشان داده است که انقلاب از حیث نتیجه هم حداقل در کوتاهمدت موجد دیکتاتوری است. پیدایش تمایل به خودکامگی به درجات مختلف از حکومت فردی گرفته تا حکومت توتالیتر تمامعیار پس از پیروزی انقلابیون، در واقع، جزیی از تاریخ طبیعی انقلاب است (بشیریه، 1374، ص 149). این تفسیر از تحولات پس از انقلاب، بیشتر به دیدگاه مارکسیستی از انقلاب شباهت دارد، زیرا تفسیر مارکسیستی از تداوم انقلاب نیز مبتلا به جبر و نفی اختیار آدمیان است؛ چراکه از این منظر، همانگونه که پیدایش هر انقلاب امری محتوم و جبری است، فنا و زوال هر انقلاب نیز به حکم جبر تاریخ، قطعی است و عمر هر انقلاب، دیر یا زود به پایان میرسد و آن انقلاب جای خود را به انقلابی دیگر میدهد. مارکسیستها نیز از چهار مرحله انقلاب بدین ترتیب نام میبرند: انقلاب بردهداری، انقلاب فئودالی، انقلاب سرمایهداری، و انقلاب سوسیالیستی. 3. بررسی و ارزیابی نظریة چرخشی انقلاب با رویکرد دینی نظریة ترمیدور و سایر نظریات همچون نظریات مارکسیستی، که از آنها نوعی جبر و حتمیت در روند انقلاب استفاده میشود، به هیچ روی قابل پذیرش نیست؛ چراکه اینگونه نظریات، عمدتاً با رویکردی جامعهشناسانه تدوین گردیدهاند و نقش ارادة افراد را در تحولات اجتماعی نادیده انگاشتهاند. در واقع، هیچ چرخش و ترمیدوری در انقلابها رخ نخواهد داد، مگر آنکه در افراد جامعه شاهد نوعی چرخش و ترمیدور باشیم. انسانها با ارادة خود میتوانند با در نظر گرفتن آسیبها و آفتهای متوجه یک انقلاب، راهکارهای مناسبی برای مقابله با آن آسیبها و آفتها بیابند و ارزشهای انقلاب را همچنان حفظ نمایند و نیز میتوانند با نادیده انگاشتن آسیبها و آفتها، زمینة چرخش انقلاب را فراهم نمایند. بنابراین، هر تغییر و تحولی در انقلابها به ارادة افراد بستگی دارد. اینگونه نیست که جبر تاریخی، هر انقلابی را به سمت چرخش و ترمیدور سوق دهد. بنابراین، ارادة افراد در تحولات اجتماعی دخیل است. تا زمانی که آنان پایبند به آرمانهای انقلاب و از آسیبها و آفتهای انقلاب آگاه باشند، راهکارهای مناسبی در پیش گیرند، انقلاب در مسیر خود حرکت خواهد کرد. در غیر این صورت انقلاب دچار انحراف و ترمیدور خواهد گردید. آیة شریفة «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند» (رعد: 11)، شاهدی است بر این مدعا. بر این اساس، تعمیم مراحل انقلاب به کلیة انقلابها صحیح نیست؛ چراکه در انقلاب، جبر حاکم نیست و اراده و اختیار افراد نقش اساسی در تحولات پس از انقلاب دارد. حتی در کتاب کرین برینتون نیز این مطلب پوشیده نمانده است. او در موارد متعددی که ویژگیهای چهار انقلاب را برمیشمارد، به نقاط اساسی افتراق آنها نیز اشاره میکند و تحولات پس از انقلاب در انقلابهای مذکور را کاملاً یکسان نمیپندارد. علاوه بر این، هرچند که حرکت دوری انقلابها، مدت زمانی است که در عرصة تحولات انقلاب مطرح گردیده است، اما حقیقت این است که این واژه، هنوز دارای ابهامات فراوانی است که تشخیص مصادیق آن را با مشکل مواجه میسازد. برای نمونه، این چرخش در چه لایههایی از نظام باید تحقق یابد تا ادعای چرخش انقلاب پذیرفته شود؟ آیا ملاک تحول در بالاترین لایة سیاسی کشور است، یا اینکه هرگونه تغییر اساسی در لایههای زیرین را نیز شامل میشود؟ ابهام دیگر این است که چگونه میتوان تشخیص داد که در کدام نقطه و در چه زمان مشخصی ترمیدور واقع میشود؟ آیا در این زمینه، شاخصههای مشخصی وجود دارد؟ در صورت فقدان شاخصههای مشخص، نمیتوان به این نظریه اعتماد نمود؛ چراکه هرچند که این گونه مسایل در جامعهشناسی سیاسی مورد بررسی قرار میگیرد، اما در همان علم، شاخصههای مختلفی در حوزهها و مسایل مختلف آن ارئه گردیده است، اما در این مسئلة خاص چنین شاخصهای وجود ندارد. حداقل انتظاری که وجود دارد این است که این شاخصهها به طور شفاف تبیین گردد و مشخص گردد که به عنوان مثال، در یک دولت چه شاخصههایی باید وجود داشته باشد تا پی برد که در آن نظام ترمیدور رخ داده است؟ همچنین در میان مردم، چه شاخصههایی حاکی از وقوع ترمیدور در جامعه است؟ لازم به یادآوری است بسیاری از اندیشمندان اسلامی، هر چند سخنی از واژة «ترمیدور» به میان نیاوردهاند، اما در عرصة تحولات اجتماعی، نظریاتی ارائه دادهاند که دقیقاً نافی نظریاتی همچون نظریات چرخشی انقلاب و ترمیدور است. از جملة این اندیشمندان، سیدمحمدباقر صدر است که تصریح میکند: محتوای درونی انسان، سازندة حرکت تاریخ است. با آمیزش فکر و اراده میتوان هدفهای انسان را تحقق بخشید. با این توضیح، میتوان گفت: سازندة حرکت تاریخ، محتوای باطنی انسان یعنی فکر و ارادة اوست و ساختمان جامعه در سطح روبنا با همة پیوندها، سازمانها، اندیشهها و خصوصیاتش روی زیربنای محتوای باطنی انسان قرار دارد و هرگونه تغییر و تکاملی نسبت به روبنای آن، تابع تغییر و تکامل این زیربناست و با تغییر آن، روبنای جامعه تغییر میکند. بدیهی است که هرگاه این بنیاد استوار باشد، روبنای جامعه استوار میماند (صدر، بیتا، ص96). شهید صدر با اشاره به آیة شریفة «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، آن را روشنگر همین رابطة علّی میان روبنا و زیربنا دانسته، معتقد است تغییر ظواهر و شئون و احوال یک قوم، روبنای آن قوم است و تغییر بنیادی تغییری است که در خود قوم پدید آمده باشد و هر تغییر دیگر، از این تغییر بنیادی سرچشمه گرفته است (همان). براساس دیدگاه شهید صدر، سنن الهی، ثابت و تغییرناپذیر، استثناناپذیر، و فراگیرند و اراده و آزادی انسانها در سنن و قوانین اجتماعی تأثیرگذار است (صدر، 1421ق، ص 69). از دیدگاه شهید مطهری نیز تاریخ همواره شاهد بوده است که: نبردهای انسان تدریجاً بیشتر جنبة ایدئولوژیک پیدا کرده و میکند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحلة انسان ایدهآل و جامعة ایدهآل نزدیکتر میشود تا آنجا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت کامل ارزشهای انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است، مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوانمآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد بود (مطهری، 1398ق، ص 44). مطابق دیدگاه آیتالله مصباح نیز تغییرات اجتماعی، گاهی ناشی از تغییرات جبری و طبیعی است، گاهی ریشه در تحولات صنعتی و تکنولوژیکی دارد و گاهی نیز ناشی از تغییر فرهنگ مردم یک کشور است. هرگاه تغییر نوع اخیر، که با کمال اختیار، انتخاب و آگاهی انجام میشود، در یک جامعه به وجود آید، عموم مردم، برای تحقق آرمانهای خود راهی را برخواهند گزید که به ضرر رژیم حاکم است. این نوع تحول را که میتوان نام انقلاب را بر آن نهاد، ارتباط مستقیمی با فرهنگ دارد. اگر تأثیر فرهنگ همچنان ادامه داشته باشد، انقلاب پابرجا خواهد بود؛ چون آنچه موجب پیدایش انقلاب است فرهنگ خاصی است که در جامعه رواج پیدا کرده است و اکثریت افراد جامعه نیز آن را پذیرفته، جهت تحقق آن تلاش کردهاند (مصباح یزدی، 1376، ص 109-111). ازاینرو، نهاد تعلیم و تربیت، مهمترین نهاد اجتماعی است و میتواند تأثیر فراوانی در ایجاد دگرگونیهای اجتماعی داشته باشد (مصباح یزدی، 1368، ص 315). حاصل آنکه، وجود اراده و اختیار در آدمیان، نافی کلیت نظریات جبری انقلاب، بهویژه نظریة چرخشی انقلاب و ترمیدور است (شباننیا، 1390، ص 21). ارادة آزاد افراد به آنها این امکان را میدهد که در تحولات پس از انقلاب نقش عظیمی ایفا نمایند و با اختیار خود، یا انقلاب و دستاوردهای آن را حفظ نمایند و آن را از گزند آسیبها و آفتها برهانند و یا انقلاب و ارزشهای آن را به گوشهای نهند و در هنگام بروز آسیبها و آفتها خود را کنار کشیده، شاهد انقلابی دیگر در درون انقلاب باشند تا بار دیگر ارزشهای پیش از انقلاب احیا گردد و ارزشهای انقلابی به حیطة فراموشی سپرده شود. علاوه بر اینکه در دین مبین اسلام، مؤمن باید در هر روز خود از روز پیشین جلو افتد و توقف در یکجا موجب خسران است، این امر نه فقط در حوزة فردی، بلکه در حوزة اجتماعی نیز مطرح است و هرگاه وضعیت جامعة مؤمنان نسبت به روز پیشین آن پیشرفتی نداشته باشد، از نظر دین مقدس اسلام، آن جامعه در خسران به سر میبرد. این ایده میتواند به انقلابیون حرکتی مستمر در جهت تکامل عنایت نماید. با توجه به این ایده است که وضعیت انقلاب در هر روز باید از روزهای پیشین آن بهبود یابد. این پویایی، که در ایدة اسلامیِ تحولات اجتماعی نهفته است، همواره انقلاب را از گزند آسیبها و آفتها حفظ خواهد نمود. چنین انقلابی که این ایده را دارد، هرگز با چرخش و ترمیدور مواجه نخواهد گردید. پس انقلاب آرمانی اسلام، هیچگاه با ترمیدور و دور مواجه نخواهد شد و تحلیل چرخشی برینتونو دیگران از انقلاب، مخصوص جوامعی است که به این ایدة پویای انقلابی اسلام توجه ندارند. 4. تطبیق نظریة چرخشی انقلاب بر انقلاب اسلامی ایران مقایسة روند انقلاب در فرایند پیشین و پسین آن، نشان میدهد که هر انقلابی دارای ویژگیهای خاص خود است. هیچگاه نمیتوان ادعا کرد که مسیر یک انقلاب، همواره مسیری مشخص است که تخلف از آن امکانپذیر نیست. ازاینرو، در همان چهار انقلابی که برینتون از آنها نام میبرد، شاهد شرایط متنوع و گوناگونی هستیم که آن انقلابها را از یکدیگر متمایز میسازد. این مطلب با اندک تأملی در تحولات اینگونه انقلابها به دست میآید. این در شرایطی است که در این انقلابها، عنصر اصلی تحرکبخش، تنها وضعیت نابسامان مادی جوامع بوده است. در این انقلابها، عنصر معنویت نقش چندانی نداشته است. بدیهی است این تنوع و اختلاف در مورد انقلابی، همچون انقلاب اسلامی ایران به اوج خود میرسد؛ چراکه در این انقلاب، مقابله با نابسامانیهای مادی در رژیم سابق، چندان جایگاهی در میان انقلابیون و رهبران نهضت ندارد. آنچه آنان را به میدان مبارزه کشانده است، مقابله با نابسامانیهای فرهنگی و معنوی در جامعة آن زمان بوده است. ازاینرو، تفاوتهای آشکاری بین این انقلاب و سایر انقلابهای بزرگ دنیا در پیش و پس از انقلاب وجود دارد. برخی نویسندگان تلاش نمودهاند تا برخی از این تفاوتهای اساسی میان انقلابهای بزرگ دنیا و انقلاب اسلامی ایران نشان دهند. نویسندة کتاب انقلاب اسلامی، زمینهها و پیامدها، در هنگام مقایسة میان انقلابهای فرانسه و روسیه با انقلاب ایران، به برخی از این تفاوتها اشاره نموده است. بر این اساس، در مرحلة پیش از انقلاب، از حیث موقعیت اقتصادی، اقتدار نظامی و پیچیدگی و استحکام رژیمهای پیش از انقلاب اختلافات اساسیای در این زمینه به چشم میخورد (محمدی، 1380، ص 261-266). همچنین در مقایسة قدرت اجتماعی در آن دو انقلاب و انقلاب ایران، نقاط افتراق اساسیای وجود دارد؛ این سه انقلاب از حیث مشارکت مردمی، رهبری و ایدئولوژی، به هیچ وجه یکسان نبودهاند (همان). در مرحلة پس از انقلاب نیز تفاوتهای اساسی در روند انقلاب ایران و سایر انقلابهای جهان وجود دارد. برای نمونه، در فرانسه از لحاظ آرمانهای انقلاب، هیچ یک از آن ایدههایی که در ذهن انقلابیون بود، تحقق نیافت و در طول دو دهه از انقلاب فرانسه، سه گروه روی کار آمدند که هر یک از آنها، گروه قبل از خود را قلع و قمع کردند و با تبعید و اعدام انقلابیون سابق، زمینه را برای حکومت ناپلئون و بازگشت استبداد و پادشاهی فراهم ساختند. پس از انقلاب 1937 روسیه نیز، برخلاف اهداف و آرمانهای اصیل انقلاب، فردی همچون استالین بر سر قدرت قرار میگیرد که دیکتاتوری سیاه خود را به اجرا میگذارد و زمینه برای تبعید و اعدام گستردة انقلابیون فراهم میگردد. بنابراین، در روسیه نیز مبانی انقلاب حفظ نگردید. به همین دلیل، این سخن مشهور در زبان برخی اندیشمندان جاری گردیده است که انقلاب فرزندان انقلاب را میبلعد. اما این سخن به هیچ وجه در مورد انقلاب اسلامی ایران صادق نیست. علیرغم گذشت چندین دهه از انقلاب، فرزندان این انقلاب و نسل دوم و سوم آن، همچنان پایبند به ارزشهای انقلابیاند و اصول مورد نظر انقلابیون را قدر میدانند. علت این امر هم جز این نیست که این انقلاب ماهیت ارزشی، فرهنگی و معنوی دارد و با حفظ ماهیت آن، انقلابیون همچنان در صحنه خواهند بود و نسلهای بعدی نیز ادامهدهندة مسیر آن انقلابیون هستند. به عبارت دیگر، همانگونه که امام راحل(ره) نیز بارها و بارها تأکید فرمودهاند: این انقلاب در پرتو توجهات خاص الهی و به مدد امدادهای غیبی خداوند متعال به پیروزی رسیده است؛ چراکه مردم مسلمان ایران به آن درجه از ایمان رسیدهاند که چنین توفیقی نصیبشان گردد. بر این اساس، میتوان ادعا کرد مردم ایران در پناه انقلاب اسلامی، به درجهای از حیات طیبه دست یافتهاند و این ویژگی، آنان را از تمام مردم دنیا متمایز میسازد. ازاینرو، نمیتوان چنین مردمی را با سایر مردمان مقایسه نمود و براساس وضعیت پیش آمده برای دیگران، وضعیت آیندة ایشان را پیشبینی نمود. امام خمینی(ره) در این زمینه تصریح فرمودند: شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همة انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزة انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفة الهی و هدیة غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است (موسوی خمینی، بیتا، ص7). علیرغم چنین اختلافات اساسی، که در این انقلابها به چشم میخورد و بهویژه در بُعد معنوی، تمایزات قابل توجهی میان آنها وجود دارد، برخی تلاش نمودهاند با تأکید بر برخی نقاط مشترک میان انقلاب اسلامی و سایر انقلابها، وضعیت آن را مشابه وضعیت دیگر انقلابها قلمداد نمایند. در نتیجه، بحث از حرکت دوری انقلاب و ترمیدور را در مورد آن مطرح میسازند. ازاینرو، گاه و بیگاه در تاریخ انقلاب اسلامی بحث ترمیدور مطرح گردیده است. برای نمونه، با ارتحال حضرت امام(ره) برخی ندای حرکت چرخشی انقلاب و ترمیدور را مطرح ساختند و برخی نیز پس از آنکه اصلاحطلبان بخشی از ارکان تصمیمگیری نظام جمهوری اسلامی را در دست گرفتند، سخن از ترمیدور در انقلاب اسلامی به میان آوردند. ولی غافل از اینکه، اساس نظام جمهوری اسلامی همواره از ابتدای انقلاب اسلامی ثابت مانده است و روح همان ارزشها و اصول انقلابی در کلیت نظام جمهوری اسلامی دمیده شده است و با تغییراتی در تصمیمگیران نظام، خللی بر آن اصول و ارزشها وارد نشده است. بنابراین، در انقلاب اسلامی، آن ارزشهای بنیادین نظام جمهوری اسلامی، که در راستای تحقق حاکمیت الهی شکل گرفته است، همچنان متبلور و جاری است و این نظام به سمت تحقق حکومت مطلوب اسلام در حرکت است و تاکنون هیچ دور یا چرخشی به سمت رژیم پیشین نداشته است. ازاینرو، نمیتوان با تغییراتی در مسئولان نهادها و ارگانهای نظام، مدعی شد که انقلاب اسلامی با ترمیدور مواجه شده است و به سمت گذشته بازگشت دارد. حاصل اینکه، نظریة ترمیدور کلیت ندارد و در مورد نظامهای الهی، بهویژه انقلاب اسلامی ایران، صادق نیست. هیچگاه فراز و فرودها در نظام جمهوری اسلامی در سطوح عالیة نظام نبوده است، بلکه تغییرات عمدتاً در مراحل پایینی حکومت بوده است. ازاینرو، نتوانسته کلیت نظام را با چالش مواجه سازد و در آن خللی ایجاد نماید. در سطوح عالیة نظام جمهوری اسلامی همواره بر ارزشهای بنیادین انقلاب تأکید میشود و اگر گاهی اختلافاتی نیز در سطوح عالی نظام به چشم میخورد، در نحوة تحقق آن آرمانها و ارزشهاست، نه در اصل تحقق آنها. بنابراین، میتوان شواهد گوناگونی ارائه کرد که نشان میدهد انقلاب اسلامی، انقلابی متفاوت با انقلابهایی است که مورد مطالعة برینتون بوده است. نظریة برینتون، در کلیت آن، قابل تعمیم به انقلاب اسلامی نیست، هرچند ممکن است تشابهاتی نیز میان آنها باشد. هرچند پس از پیروزی انقلاب اسلامی، طیفی در نظام جمهوری اسلامی دولت موقت را در دست میگیرند که رویکرد کاملاً محافظهکارانه نسبت به اصل ضرورت انقلاب و حتی اصول بنیادین نظام داشتهاند، اما باید در نظر داشت که همان دولت موقت نیز در همان زمان، ناچار بود به دلیل ویژگی خاص ساختار نظام جمهوری اسلامی، که ولی فقیه را در رأس حکومت نشانده است، برخلاف نظر خود، در قالب و چارچوب کلی نظام حرکت کند و آنگاه که از این امر به طور جدی سر باز زد، از ناحیة امام خمینی(ره) و مردم مسلمان انقلابی، طرد شده، جای خود را به تدریج به عناصر انقلابی و متعهد به چارچوب کلی نظام جمهوری اسلامی دادند. در دورههای بعد نیز هرچند کمابیش دولتهایی با رویکردهایی کاملاً متفاوت بر سر کار آمدند، اما هم از جهت نیروهای انسانی و هم از جهت تصمیمات و روند اجرا، ماهیت اصلی انقلاب اسلامی حفظ گردید. اشراف ولی فقیه در برهههای مختلف، اجازة چرخش انقلاب را نداد. نظام جمهوری اسلامی با دو ایدة اساسی، یعنی رهایی از استبداد داخلی و استعمار خارجی در چارچوب احکام شرع اسلام تحقق یافت. این دو ایده همچنان هم در متن قوانین نظام جمهوری اسلامی، بهویژه قانون اساسی، حضور دارد و هم در عرصة اجرا نیز نظام جمهوری اسلامی همان سمت و سو را برگزیده و به سمت آن در حرکت است. بنابراین، در عرصة داخلی، همچنان برگزاری انتخاباتها و رفراندومها و مشارکت دادن مردم به أشکال دیگر، نشاندهندة عزم جدی جمهوری اسلامی بر استبدادستیزی است. علاوه بر اینکه، اصل مترقی ولایت فقیه نیز در این نظام کمک شایانی به این ایده نموده، با ظرفیتهایی که در درون خود دارد، جلوی تحقق استبداد در ارکان مختلف نظام را گرفته است. در عرصة بینالملل نیز نظام جمهوری اسلامی همچنان به عنوان مظهر استکبارستیزی به شمار میرود. علاوه بر این، ارزشهای الهی حاکم بر روح انقلاب اسلامی، همچنان در نظام جمهوری اسلامی در عرصة قانون و اجرای آن موج میزند و علیرغم برخی کاستیها و آسیبها در این زمینه، همچنان این روح در بدنة نظام حاکم است، و هرگاه افرادی درصدد تغییر این ماهیت برآمدند، خود، از صحنه حذف گردیدند و یا در آستانة حذف قرار گرفتند هرچند این افراد قبلاً از نیروهای به ظاهر وفادار انقلاب به شمار میرفتند. مقام معظم رهبری، که خود به تمایزات اساسی این انقلاب و انقلابهای دیگر دنیا کاملاً آگاه است، نظریة چرخشی انقلاب را در مورد این انقلاب ناروا دانسته، این ادعای خود را قرین برخی شواهد نمودهاند. در فرازی از بیانات ایشان ابتدا تبیینی از نظریة ترمیدور ارائه گردیده است: در قوانین علوم اجتماعی دربارة انقلاب ها، مى گویند انقلاب ها همچنانى که یک فرازى دارند، اوجى دارند، یک فرودى هم دارند. مثل سنگى که شما پرتاپ مى کنید تا وقتى که قدرت بازوى شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبة زمین حرکت مى کند. اما وقتى این قدرت از جاذبة زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبة طبیعى زمین برمى گردد. آن قوانین مى گویند تا وقتى شور و انگیزة انقلابى در مردم هست، انقلاب ها به سمت جلو حرکت مى کنند، اوج مى گیرند، بعد هم به تدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکتِ به پیش، کم مى شود و در مواردى تبدیل به ضد خود مى شود. انقلاب ها سقوط مى کنند و برمى گردند پایین (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)، 14/03/1385). ایشان سپس درصدد پاسخ به کسانی برآمدهاند که انقلاب اسلامی ایران را نیز با همین طرز تفکر دنبال میکنند و ترمیدور را در مورد آن غیر قابل اجتناب میدانند و یا حتی ادعا میکنند که در انقلاب ایران ترمیدور واقع شده است: انقلاب هاى بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را مى شناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند. اما انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعه شناختى به کلى مستثنا است. در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض کرده ایم که تجسم انقلاب در «جمهورى اسلامى» و در «قانون اساسى جمهورى اسلامى» است. نویسندگان قانون اساسى، که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداوم بخشِ انقلاب را گذاشته اند: پایبندى به مقررات اسلامى و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر اینکه بر طبق اسلام باشد، و مسئلة رهبرى. من چند سال قبل در مقایسة بین نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق، که امریکایى ها و غربى ها توانستند نظام شوروى را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند، گفتم که تفاوت هاى این دو نظام، تفاوت هایى است که نمى تواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهورى اسلامى، اساس حرکت بر پایبندى به مبانى است. آن چیزى که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب مى شود، یعنى ولایت الهى که منتقل مى شود به فقیه، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى. آن کسى که در رتبة رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمان هاى اسلامى، نسبت به قوانین اسلامى از لحاظ نظرى یا عملى، بى قید شود، از مشروعیت مى افتد و دیگر اطاعت او بر کسى واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسى، یعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنى و کینه ورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه کنید، مى بینید که مهم ترین آماج دشمنى آنها با همین دو سه اصلى است که مربوط به این عامل تضمین کننده و نگهدارندة انقلاب است. لذا این انقلاب شکست خوردنى نیست. این انقلاب فرود آمدنى نیست. این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمى ایستد؛ چون جامعة ما یک جامعة مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همة قشرها، نفوذ دارد. مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند (همان). نتیجهگیری نظریة ترمیدور یا چرخش انقلابها، که حاکی از نوعی جبر و حتمیت در تحولات اجتماعی است، توسط کرین برینتون مطرح گردیده است. وی در کتابکالبدشکافی چهار انقلاب، ضمن مقایسة تحولات پس از انقلابها در هر چهار انقلاب مورد بررسی، به این نتیجه میرسد که هر انقلابی در نهایت به ترمیدور منجر خواهد گردید و هر انقلابی به ارزشهای گذشته بازگشت میکند. در بررسی و ارزیابی این نظریه، چند نکته را باید مدنظر داشت: اولاً، نظریة مذکور، در هر شکل آن، که نافی اراده و اختیار افراد در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش است، مورد نقد است؛ چراکه در آنها نوعی جبر و حتمیت نهفته است و به افراد انسانی، به عنوان شکلدهندة تحولات اجتماعی توجهی ندارد. هر تغییر و تحولی در انقلابها به ارادة افراد بستگی دارد. اینگونه نیست که جبر تاریخی، هر انقلابی را به سمت چرخش و ترمیدور سوق دهد. ثانیاً، هرچند که حرکت دوری انقلابها مدت زمانی است که در عرصة تحولات انقلاب مطرح گردیده است، اما حقیقت این است که این واژه هنوز دارای ابهامات فراوانی است که تشخیص مصادیق آن را با مشکل مواجه میسازد. علاوه بر این، ضعف این نظریه را با تطبیق آن بر جمهوری اسلامی نیز میتوان دریافت: نظریة فوق با واقعیات انقلاب اسلامی ایران سازگار نیست و پس از چندین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی همچنان بر ارزشهای انقلابی خود تأکید دارد. وقوع تحولاتی در لایههای زیرین نظام، به هیچ وجه به معنای فراموشی اصول و ارزشهای انقلابی نیست، بلکه سران نظام همواره درصدد تحقق آرمانهای انقلاب بودهاند. هرچند ممکن است در تشخیص مسیر نیل به این آرمانها دچار اختلافاتی تاکتیکی شده باشند. بنابراین، در انقلاب اسلامی ایران، تاکنون هیچگونه ترمیدوری رخ نداده است و نه مسئولان نظام و نه مردم ایران به سمت ارزشهای گذشتة رژیم پهلوی بازگشت نداشتهاند. منابع ابن خلدون، عبدالرحمن (1369)، مقدمة ابن خلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، بیجا، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. اسکاچ پل، تدا (1376)، دولتها و انقلابهای اجتماعی، ترجمة سیدمجید روئین تن، تهران، سروش. آقابخشی، علی و مینو افشاریراد (1383)، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار. برینتون، ک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
فرماندار سابق گناباد: انقلاب اسلامی ایران ریشه در نهضت حسینی دارد
فرماندار سابق گناباد انقلاب اسلامی ایران ریشه در نهضت حسینی داردفرماندار سابق گناباد گفت انقلاب اسلامی ایران ریشه در محرم و عاشورا و همچنین نهضت حسینی و فلسفه صدرایی دارد به گزارش خبرگزاری فارس از گناباد محمد صفایی ظهر امروز در مراسم معرفی سرپرست جدید گناباد در سالن کوثر ضمن تمسئوليت تاريخي رسانه ملي حفظ و ارتقاي استقلال فرهنگي و هويت انقلاب ايران اسلامي است
۱۷ آبان ۱۳۹۳ ۱۳ ۳ب ظ رهبر معظم انقلاب مسئوليت تاريخي رسانه ملي حفظ و ارتقاي استقلال فرهنگي و هويت انقلاب ايران اسلامي است حضرت آيت الله خامنه اي طي حکمي با تقدير از تلاش هاي خستگي ناپذير و دلسوزانه ي مهندس عزت الله ضرغامي آقاي محمّد سرافراز را براي يک دوره ي پنج ساله به رياسترهبر معظم انقلاب: مسئولیت تاریخی رسانه ملی حفظ و ارتقای استقلال فرهنگی و هویت انقلاب ایران اسلامی است
با حکم رهبر معظم انقلاب محمد سرافراز به ریاست سازمان صداوسیما منصوب شد رهبر معظم انقلاب مسئولیت تاریخی رسانه ملی حفظ و ارتقای استقلال فرهنگی و هویت انقلاب ایران اسلامی است حضرت آیت الله خامنه ای طی حکمی با تقدیر از تلاشهای خستگی ناپذیر و دلسوزانه ی مهندس عزت الله ضرغامی آقایفرهنگ انقلاب اسلامی ایران در آیندهای نه چندان دور جهان اسلام را در بر خواهد گرفت
هاشمینژاد در گفتگو با باشگاه خبرنگاران فرهنگ انقلاب اسلامی ایران در آیندهای نه چندان دور جهان اسلام را در بر خواهد گرفت دبیرکل بنیاد هابلیان گفت فرهنگ انقلاب اسلامی استکبار ستیزی و استقلال خواهی ملت ایران در سرزمینها و کشورهای مختلف طرفداران بیشتری را پیدا کرده درواقع اینانقلاب اسلامی ایران ریشه در قیام عاشورا دارد/ باید یزیدیان زمانه را شناخت -
حجت الاسلام محمودی انقلاب اسلامی ایران ریشه در قیام عاشورا دارد باید یزیدیان زمانه را شناخت ورامین - خبرگزاری مهر امام جمعه موقت ورامین گفت انقلاب اسلامی ایران با عاشورای حسینی پیوند عمیقی دارد لذا باید یزیدیان زمان را شناخت و بر سر آن ها فریاد کشید زمانیکه داعش و اسرائیل وحآسیبشناسی نقش الگویی رهبران جامعه در تداوم انقلاب اسلامی ایران
آسیبشناسی نقش الگویی رهبران جامعه در تداوم انقلاب اسلامی ایراندر جمهوری اسلامی نقش الگویی رهبران از جایگاه بلند و برجستهای برخوردار است سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی رهبران مردم ایران موجب تقویت انگیزه زندگی مقتصدانه مردم و منشأ خیرات و برکات فراوانی برای همگان است بخش االگوی اسلامی ـ ایرانی اخلاق کارگزاران از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی
الگوی اسلامی ـ ایرانی اخلاق کارگزاران از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامیکارگزاران یک حکومت به دلیل شأن و نقش مهمی که در جامعه دارند همواره زیر نظر مردم یک جامعه هستند به طوری که هر گونه رفتار گفتار و کردار آنها در نحوه ی رفتارشان تأثیرات مثبت و منفی در پی خواهد داشت هر جامعه ایواقعه تاریخی 13 آبان انقلاب اسلامی ایران را جهانی کرد
فرماندارویژه شهرستان ری گفت واقعه تاریخی 13 آبان انقلاب اسلامی ایران را جهانی کرد خبرگزاری پانا فرماندار ویژه شهرستان ری در حرم عبدالعظیم حسنی ع اظهارداشت روز13 آبان در حقیقت نمادی از استکبار ستیزی ملت ایران است که ماهیت دشمنان بویژه آمریکا برای تمامی جوامع اسلامی و بویژه ملرهبر معظم انقلاب: مسئولیت تاریخی رسانه ملی حفظ و ارتقای استقلال فرهنگی و هویت انقلاب ایران اسلامی است -
محمد سرافراز رییس سازمان صداوسیما شد رهبر معظم انقلاب مسئولیت تاریخی رسانه ملی حفظ و ارتقای استقلال فرهنگی و هویت انقلاب ایران اسلامی است حضرت آیت الله خامنه ای طی حکمی با تقدیر از تلاشهای خستگی ناپذیر و دلسوزانه ی مهندس عزت الله ضرغامی آقای محمّد سرافراز را برای یک دوره ی پنجدبیر مجمع فعالان جبهه جهانی انقلاب اسلامی: مسلمان جهان پیام انقلاب اسلامی ایران را دریافت کردهاند
دبیر مجمع فعالان جبهه جهانی انقلاب اسلامی مسلمان جهان پیام انقلاب اسلامی ایران را دریافت کردهانددبیر مجمع فعالان جبهه جهانی انقلاب اسلامی گفت مسلمان جهان پیام انقلاب اسلامی ایران را دریافت کردهاند به گزارش خبرگزاری فارس از یزد حجتالاسلام علیاکبر براتی جمعهشب در یادواره 36بیدارگری یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی ایران بود -
آیت الله نوری همدانی بیدارگری یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی ایران بود قم - خبرگزاری مهر یکی از مراجع تقلید شیعیان انقلاب اسلامی ایران را تحول ارزشها عنوان کرد و گفت بیدارگری یکی از ارکان و پایههای اساسی انقلاب اسلامی ایران بود به گزارش خبرنگار مهر آیت الله العظمی حسینفرمانده انتظامی استان ایلام عنوان کرد تأثیر شگرف قیام سیدالشهدا بر انقلاب اسلامی ایران/ عاشورا دانشگاه است
فرمانده انتظامی استان ایلام عنوان کردتأثیر شگرف قیام سیدالشهدا بر انقلاب اسلامی ایران عاشورا دانشگاه استفرمانده انتظامی استان ایلام با تاکید بر تأثیر شگرف امام حسین ع بر انقلاب اسلامی ایران گفت اگر نهضت حسینی نبود امروز انقلاب اسلامی با این اقتدار وجود نداشت سردار علی دولتیاستکبار ستیزی دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی ایران است -
آب خضر استکبار ستیزی دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی ایران است گرگان- خبرگزاری مهر قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کشور گفت یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی استکبار ستیزی است و این پیام اصلی انقلاب نیز بوده است به گزارش خبرنگار مهر علی اصغر آب خضر عصر سه شنبه در مراسماتحاد و انسجام مسلمانان ایران برای صیانت از انقلاب اسلامی ضروری است
امام جمعه سنندج اتحاد و انسجام مسلمانان ایران برای صیانت از انقلاب اسلامی ضروری است سنندج - ایرنا - امام جمعه سنندج گفت جمهوری اسلامی ایران اولین حکومت الهی پایه گذاری شده در جهان است در همین راستا اتحاد و انسجام مسلمانان ایران برای صیانت و پایداری از این دین الهی ضروری است بههراس از انقلاب اسلامی عامل اصلی جنجال غرب علیه ایران
هراس از انقلاب اسلامی عامل اصلی جنجال غرب علیه ایران تنها هدف غرب را از جنجال آفرینی علیه برنامه هسته ای صلح آمیز ایران هراس از انقلاب اسلامی و تلاش برای جلوگیری از صدور آن دانست به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر از ایرنا مارک گلن Mark Glen مفسر سیاسی و نویسنده آمریکایی تنهاانقلاب اسلامی ایران از قیام عاشورای امام حسین (ع) سرچشمه گرفت -
حجت الاسلام رضوی انقلاب اسلامی ایران از قیام عاشورای امام حسین ع سرچشمه گرفت بستان آباد – خبرگزاری مهر امام جمعه شهرستان بستان آباد گفت انقلاب اسلامی ایران از نهضت عاشورای امام حسین ع سرچشمه گرفت به گزارش خبرنگار مهر حجت الاسلام سید رضا رضوی عصر امروز در خطبه های نماز جمانقلاب اسلامی ایران برگرفته از نهضت عاشورایی است
نماینده ولی فقیه در استان مازندران انقلاب اسلامی ایران برگرفته از نهضت عاشورایی است خبرگزاری پانا نماینده ولی فقیه در استان مازندران انقلاب اسلامی ایران را برگرفته از نهضت عاشورایی دانست ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۱ آبان ساعت 13 28 به گزارش خبرگزاری پانا و به گزارش مهدی پور عرب خبرنگار فر-
گوناگون
پربازدیدترینها