تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868430481




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دوست دارم تیر درست به قلبم بخورد! +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



دوست دارم تیر درست به قلبم بخورد! +تصاویر
شبی به من گفت كه دوست دارد مفقود الاثر شود. من از او بزرگ‌ تر بودم. گفتم نه، شهادت بهتر است. چون خون شهید و تشییع پیكر او در خیابان‌ ها می‌ تواند روی عده‌ای تأثیر بگذارد و...



به این مطلب امتیاز دهید

  سرویس مقاومت جام نیوز: نمي‌دانم تا به حال به غروب خورشيد خيره شده‌ايد يا نه؟ حس خاصي به آدم دست مي‌دهد. آفتاب انگار موقع رفتن، حرف‌هايي مي‌زند كه اهل دل آن را به خوبي درك مي‌كنند.
 
من در رفتار شهدا خيلي دقت مي‌كردم. بعضي از كارهايشان به ما مي‌فهماند كه ديگر ماندني نيستند. بسياري از شهدا علاقه عجيبي به تماشاي غروب خورشيد داشتند. عصرها يك گوشه كز مي‌كردند، به آفتاب خيره مي‌شدند و در سكوتي پرمعنا فرومي‌رفتند. انگار به آفتاب دل بسته بودند كه با رفتنش حس و حالشان عوض مي‌شد، اما نه، شهدا و دلبستگي؟!
 
محمد هم از قبيله خورشيد بود، با اين كه خيلي دوستش داشتم و هميشه با او شوخي مي‌كردم اما غروب وقتي يك گوشه مي‌نشست و به شفق خورشيد نگاه مي‌كرد، ديگر جرأت نزديك شدن به او را نداشتم.
 
اگر قسم بخورم كه نور صورت محمد را در نيمه‌ شب، در تاريكي سنگر با چشمان خود ديدم باور خواهيد كرد؟ با تمام وجود يقين داشتم كه محمدم رفتني است. به خدا باور داشتمت اين نوجوان نحيف و مردني! كه فقط چهارده سال و اندي بيشتر سن نداشت و با تقلب در شناسنامه، خود را به جبهه رسانده، شيرمرد عاشق و عارفي است كه تنها همين چند روز را در ميهماني دنيا مي‌گذراند.
 
به خودش هم گفتم: اما مي‌گفت «من لياقت شهادت را ندارم»
 
يك شب به من گفت كه دوست دارد مفقودالاثر شود. من از او بزرگ‌تر بودم. گفتم نه، شهادت بهتر است. چون خون شهيد و تشييع پيكر او در خيابان‌ها مي‌تواند روي عده‌اي تأثير بگذارد و...
 
سكوت كرد چند روزي به عمليات مانده بود. آن شب‌ها با همه شب‌ها تفاوت داشت. همه داشتند با خودشان تصفيه حساب مي‌كردند.
 
يك شب محمد همين‌ طور كه دراز كشيده بود نگاهش را به بالا دوخت و با صدايي ملايم گفت «رضا! دوست دارم موقع شهادت، تير درست بخورد به قلبم. همين‌جايي كه اين شعر را نوشته‌ام.»  


  كنجكاو شدم، سرم را بالا گرفتم. در تاريك روشن سنگر به پيراهنش نگاه كردم، روي سينه‌اش اين بيت نوشته بود:
 
آن قدر غمت به جان پذيريم حسين         تا قبر تو را بغل بگيريم حسين
   
موقع عمليات، ما بايد از هم جدا مي‌شديم. والفجر هشت با رمز مقدس يافاطمه الزهرا سلام الله عليها آغاز شد. چند روز از عمليات گذشت. در اين مدت از فرزندان گمنام اين آب و خاك، حماسه‌هايي را ديدم كه در هيچ شاهنامه‌اي نخوانده بودم.
 
وقتي به مقر برگشتم، رفتم سراغ بچه‌هاي امدادگر، دلم براي محمد شور مي‌زد. پرسيدم آيا كسي نوجواني به نام محمد مصطفي‌ پور (رزمنده بابلی) را ديده‌ يا نه؟ براي توضيح بيشتر گفتم روي سينه‌اش هم يك بيت شعر نوشته بود. تا اين را گفتم يكي جواب داد «آهان ديدمش برادر! او شهيد شده....» منتظر جوابي غير از اين نبودم. گفتم الحمدالله  محمد هم رفت.
 
دوباره پرسيدم شهادت او چطور بود؟
 
امدادگر گفت «تير خورد روي همان بيتي كه بر سينه‌اش نوشته بود.»
 
هم تعجب كردم هم خيالم راحت شد، محمد آن طور شهيد شد كه خودش دوست مي‌داشت. نشاني هم از رمز يازهرا به رسم يادبود بر پهلويش جا خوش كرده بود.  



  راوی: رزمنده شمالی؛ حاج رضا دادپور   رزمندگان شمال  





۲۵/۰۸/۱۳۹۳ - ۰۹:۴۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن