واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
احسان حدادی:130 کیلو بودم شدم 116 کیلو ، رکوردهایم کم شد ورزش > دیگر ورزشها - احسان حدادی می گوید سالی سخت را پیش رو دارد.
مهری رنجبر:حدادي امسال را سال سختي براي خودش ميداند. حتي سختتر از سال 2008؛ وقتي دستش مصدوم شد و مدال المپيك را از دست داد اما خوشحال است با خوب شدن مريضياش، وزنش هم ثابت شد و مدال طلاي بازيهاي آسيايي هم پايان خوشي برايش بود. او از حالا به فكر سال آينده است؛ سال سهميه المپيك و مدال آسيا و جهاني. شايد هم ركوردزني. البته همه اينها به آمدن مربي جديد آلماني ربط دارد. *بعد از بازي آسيايي چه خبر؟ استراحت فعال كردهام. ميدويدم. شنا ميكردم. بين مريض هم وزنه ميزدم. (با خنده) * سال آينده هم مسابقه قهرماني آسيا، جهاني و انتخابي المپيك. سال شلوغي است، نه؟ درست است. فكر ميكنم اول ورودي المپيك را بگيرم. * قاعدتاً براي تو گرفتن سهميه المپيك سخت نيست. سخت نه. بايد حسابي تمرين كنم. من امسال مريضي بدي داشتم. يك خرده كمتر از سرطان بود (با خنده). خيلي مريضي بدي بود. 18، 19 كيلو وزن كم كردم. اول هم فكر ميكردم مريضي حادتري دارم اما آزمايشات بعدي نشان داد نه. ولي سال خيلي سختي بود. خيلي اذيت شدم. تنها هدفم تمام كردن بازيهاي آسيايي با مدال طلا بود. دلم ميخواهد بازيهاي آسيايي هرچه زودتر تمام شود. بدون اينكه اتفاقي بيفتد و برايم بد شود. * با طلايي كه گرفتي نفس راحتي كشيدي؟ بله. البته چند روز هم مانده به مسابقات ميدانستم كه طلا ميگيرم. خدا را شكر طلاي مسابقات آسيايي پايان خوشي برايم بود و ورق را برگرداند چرا كه شرايطم خيلي بد بود. امسال سختترين سال زندگيام بود آن هم به خاطر مريضياي كه داشتم. تا به حال نشده بود در تمرين 60 متر هم پرتاب نكنم. * حتي سختتر از مصدوميت دستت قبل از المپيك پكن؟ نه. من يك ماه بعد از جراحي دستم در تمرين 62، 63 متر پرتاب ميكردم اما با اين مريضيام وزنم نوسان زيادي پيدا كرد. من 132 كيلو بودم، يكدفعه شدم 116 كيلو. وزنم هر روز بالا و پايين ميرفت. امروز 130 كيلو بودم دو روز بعد 124 كيلو شدم. اين نوسان خيلي اذيت ميكرد اما در نهايت طلاي بازيهاي آسيايي پايان خوشي بود براي من. خوشحالم كه توقع مردم را هم براي مدال طلا برآورده كردم البته توقع خودم اين بود كه ركورد بزنم اما رقابت نبود، رقباي خوبي نداشتم و نتوانستم. فاصله 3 متر بين من و نفر دوم خيلي زياد بود. *انگار خودشان ميدانستند از همان اول قهرماني را براي تو كنار گذاشته بودند و براي دومي و سومي مسابقه ميدادند. آره اما من خودم خيلي اذيت ميشدم. چون بعد از اتفاقاتي كه برايم افتاده بود در ليگ ايران هم اتفاقاتي افتاد. خيلي حرفهايي زده ميشد اما من خودم را ميشناختم و ميدانستم كه قهرمان المپيكم. اصلاً اسم من ميآيد، رقبايم ميلرزند. نيازي نيست كه بگويم؛ نه فقط آسياييها كه حتي رقباي جهانيام هم. خودشان ميدانند كه اگر روزم باشد و آماده باشم، كسي نميتواند مرا بگيرد. خدا را شكر كه طلا گرفتم و در بازيهاي آسيايي هتتريك كردم با سه طلا. انشاءا... دوره بعد هم طلا بگيرم و با چهار طلا دستنيافتني شوم. *ميخواهي كمكم پا جاي حميد سوريان بگذاري؟ نه اصلاً. حميد سوريان يك اسطوره جهاني است. خيلي فرق ميكند. ورزشكار خيلي بزرگي است اما در دووميداني خيلي سخت است. مسابقات آسيايي و جهاني ما دو سال يك بار است. بقيه رشتهها هر سال قهرماني جهان دارند. *براي سال آينده هنوز با كيم بوخنسوف ادامه ميدهي يا با مربي جديد كار ميكني؟ اتفاقاً من قبل از آمدن به نمايشگاه با او تماس گرفتم اما نتوانستم صحبت كنم. بعيد ميدانم با كيم ديگر كار كنم. سن او خيلي بالاست و ديگر نميتواند. نميتواند اردو بيايد. ديگر حال و حوصله تمرين ندارد. 86 ساله است. او حتي داد و بيداد هم نميكند. تنها يك گوشه مينشيند و دو ساعت تمرين را نگاه ميكند و ميرود. اصلاً جان پرواز و مسابقه را ندارد. وقتي من نايبقهرمان المپيك شدم، آخر خوشحالياش بالا بردن دستش بود و گفت آفرين. اين اوج خوشحالي مربي من بود. اصلاً خوشحال نميشود از چيزي به خاطر اينكه شاگردان زيادي داشته كه قهرمان المپيك بودند و ورزشكاران بزرگي كه بعداز آن پزشك، دندانپزشك يا نقاش شدهاند. نميدانم قرار است من بعد از ورزش چه بشوم. *پس با مربي جديد كار ميكني؟ با مربياي هم مذاكره كردهاي؟ مربي آلماني كه هشت سال مربي هارتينگ بوده و يك سالي است كه ديگر هارتينگ با او كار نميكند. فكر ميكنم با او بتوانم ببندم؛ فكر ميكنم. حالا بايد ديد. پزشكم در آلمان با او صحبت ميكند. البته حقوق آنها چون به يوروست، خيلي بالاست. البته به ريال زياد ميشود. *فكر نميكنم فدراسيون و كميته ملي المپيك مشكلي براي استخدام مربي تو داشته باشند؟ نه ندارند. حتي در جلسهاي هم كه با كميته ملي المپيك داشتم گفتند براي مدالآوران المپيك برنامه دارند تا دوباره اين مدالها در المپيك ريو تكرار شود. *پس با اين حساب دغدغهاي براي المپيك نداري؟ انشاءا... كه ندارم چون بدون مربي نميتوانم. خيلي سخت است. از يك ماه ديگر هم پرتاب را شروع ميكنم. از حالا تمرينات بدنسازي را شروع كردهام. *اردوهايت از حالا معلوم است؟ هم در ايران تمرين ميكنم و هم 22 روزي نيز به اردوي آفريقا ميروم. تابستان هم مثل سالهاي قبل در اروپا اردو ميزنم. *سال آينده به زدن ركورد هم فكر ميكني؟ خيلي دوست دارم ركورد بزنم چرا كه سالهاي زيادي است ركوردم ثابت مانده اما همه چيز به وجود مربي و شرايط بستگي دارد. من دو سال تنها تمرين كردم كه برايم خيلي سخت بود. چرا كه خودم بايد برنامه بنويسم و بعد انجام بدهم. خودت بايد استرس داشته باشي چرا كه كار مربي خيلي مشكل است. آنهايي كه ميگويند مربيگري كار راحتي است و ورزشكار بودن سخت، من مخالفم. الان به اين نتيجه رسيدم مربيان كار خيلي سختي دارند. *پس آنهايي كه ميگويند ما براي خودمان برنامهريزي ميكنيم و بدون مربي كار ميكنيم، چه ميگويند؟ اصلاً ورزشكار نميتواند براي خودش برنامهريزي كند. او فقط ميتواند براي زندگياش برنامهريزي كند. اينكه چه ساعتي بيدار شود و چه ساعتي غذا بخورد. اين ميشود، اما برنامه تمريني نه. شايد بقيه بتوانند اما من نميتوانم. حتماً بايد يك نفر بالاي سرم باشد؛ حرف تنبلي نيست. بايد يك محرك داشته باشم.
سه شنبه 20 آبان 1393 - 12:31:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]