واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۱ آبان ۱۳۹۳ (۹:۱۲ق.ظ)
جوان: راه حل نصر الله و رسالت علماي اهل سنت
به گزارش خبرگزاري موج، روزنامه جوان چنين نوشت:
تحليل متفاوت، علني و شفاف سيد حسن نصرالله از داعش، النصره و کليت جريان تکفيري نشان مي دهد که براي مقابله با اين جريان بايد به نخبگان ديني و راه هاي درون ديني متوسل شد. اگرچه اين جريان در عمل ارابه کش غرب و صهيونيست ها است و انرژي جهان اسلام را در مسير باطل مصرف مي کند اما نصر الله آنان را وابسته به غرب معرفي نکرد. گزينه ديگري که مبتني بر نظريه دورکيم است نيز توسط نصرالله رد شد. دورکيم بين محروميت و فقر و گرايش هاي تند مذهبي، رابطه برقرار مي کند اما نصرالله با استناد به اعضاي اروپايي جريان تکفيري اين فرضيه را نيز رد مي کند.
نصرالله اين جريان را از زاويه آموزش ايدئولوژيک و اعتقادي تحليل مي کند، بنابراين نقطه تمرکز براي حل آن نيز بايد درون ديني و غيرامنيتي باشد. نصرالله در شب سوم محرم امسال مي گويد:«کسي که فقط سراغ درمان امنيتي يا نظامي برود اشتباه مي کند.
مسئله ريشه دارتر از آن است که به صورت امنيتي يا نظامي درمان شود. يا مثلاً افرادي مي گويند اين جريانات در محيط فقر رشد مي يابند، پس برويم توسعه ايجاد کنيم. توسعه در هر صورت خوب است ولي بسياري از اين افراد در فقر زندگي نکرده اند. از اروپا مي آيند. بسياري از اين افراد اوضاع مالي شان خوب است و زندگي معمولي و بلکه مرفه دارند. اينها ساده انگاري است. بگذاريد کار را يکسره کنم و بگويم جست وجو به دنبال دلايل سياسي، اقتصادي و اجتماعي به جاي غلط ختم مي شود. اينها شايد کمک، شرايط، واسطه يا محيط باشند ولي دليل اصلي و جوهري همين دليل عقيدتي، فکري و فرهنگي است.
کسي وارد جهان اسلام شد و به هزاران جوان و خانواده گفت مسئوليت داريد زمين را از کفر و شرک و همه مشرکان پاک کنيد. همه اين ملت هاي منطقه را مي بينيد؟ حاکمان، دولت ها، ارتش ها و فرقه هايش همه مشرک هستند و بر شما واجب است با ايشان بجنگيد. بکشيدشان و... اين افراد دارند تکليف شرعي شان را انجام مي دهند. به خدا تقرب مي جويند و در راه خدا مي جنگند. واقعاً اعتقاد دارند. مصيبت واقعي اين است. بگذاريد حالا که دارم صريح صحبت مي کنم نکته اي را عرض کنم؛ ... آنچه ما در مورد آن صحبت مي کنيم همه مان مسامحه مي کنيم و مي گوييم جريان تکفيري در اصل همان تفکر وهابي و وهابيت است. اينها پيروان محمد ابن عبدالله نيستند. پيروان شيخ محمد بن عبدالوهاب هستند.
امروز اگر سراغ القاعده، داعش يا النصره برويد چه کتاب هايي را مي خوانند؟ کتاب هاي شيخ محمدبن عبدالوهاب و نوه هاي او و علما، مشايخ و مفتيان اين مکتب را مي خوانند. اين کتاب ها، اين فکر، فرهنگ و روش خوانده مي شود. خط اينجاست. کسي که به دنبال درمان جوهري، واقعي و ريشه اي براي دردها و چالش هاي امروز مسلمانان، مسيحيان و همه ملت هاي منطقه مي گردد بايد برود سراغ اصل ماجرا و ببيند چگونه بايد درمانش کند.»
درک و اعلام اين نکته توسط نصرالله که اينها «به دنبال تقرب الهي هستند و دارند تکليف شرعي شان را انجام مي دهند» حکايت از شکل گيري باوري دارد که با بمباران، مذاکره و جنگ قابل حل نيست. در صورت حذف نظامي اين جريان، باز ريشه هاي آن باقي است و روزي ديگري مانند غده سرطاني از نقطه اي ديگر سر برمي آورد.
شايد رهبران اين جريان با چند واسطه مهره غرب باشند اما بدون درک اعتقادات آنان که در بيابان و کف خيابان مي جنگند نمي توان راه حل مناسب طراحي نمود. اگر مسئله آنان از «کتاب»، «مدارس خاص» و «مفتيان تکفيرگرا» نشئت مي گيرد، بايد به سراغ اينها رفت. براي حل مسئله بايد نهضت عمومي علماي اهل سنت به راه بيفتد. علماي اهل سنت بايد از اين زاويه نگاه کنند که قتل و جنايت بي رحمانه قسي القلب ها در رسانه هاي غرب به عنوان سيماي اسلام و جهاد معرفي مي شود و خشک مغزي و ضعف عقلانيت و انسان کشي اين جماعت را به جوهره دين نسبت مي دهند.
بنابراين بايد قيام عمومي براي شناسايي و تعطيلي مدارس اين گروه در سراسر جهان اسلام به راه افتد. بايد تدريس کتب محمد ابن عبدالوهاب و نوادگانش ممنوع گردد و بايد مفتيان آنان چنان انگشت نما شوند که جايي براي زندگي در جوامع اسلامي نداشته باشند. دروغ هايي که در مدارس وهابي به خورد جوانان مسلمان داده مي شود، تخم کينه و جنگ را در بين مسلمانان مي پاشد.
به طور مثال به آنان مي آموزند که شيعيان اثني عشري فرقه اي هستند که صفويه درست کرده است و آنان نيز براي نام بردن از شيعه از واژه «صفويان» استفاده مي نمايند. اما اين دروغ به راحتي قابل اثبات است که 200 سال قبل از پيدايش صفويه، ابن تيميه در کتاب «منهاج السنه» به عقايد شيعي حمله کرده است. لذا به راحتي مشخص مي شود که واژه صفويان آموزه مدارس وهابيت است. بايد مدارس تکفيرگرا تعطيل و محل آنان به مدارس وحدت و مسجد تبديل شود. بايد بار ارزشي منفي اين فرقه و مدارس آنان چنان برجسته شود که ورود به آن پرهزينه و موجب انزواي اجتماعي و ديني گردد.
اگر خودکشي و انتحار به مثابه جهاد است، بايد اين جماعت در همان مدارس شان نابود شوند که لااقل به دليل خودکشي در قعر جهنم قرار نگيرند. چطور مي شود خيابان هاي بغداد و دمشق و صنعا و کربلا و کاظمين بايد ناامن باشد اما مراکز آموزشي وهابيت که مراکز آتش افروزي و کينه توزي عليه فرقه هاي مختلف مسلمين و اديان توحيدي است، بايد امن باشد؟ بايد علماي بزرگ اهل سنت اين سؤال را بپرسند که: چرا اموال مسلمين که در مسير حج اکبر هزينه مي شود صرف برادرکشي مي شود؟ راه حل اين مسئله نه به دست غرب است که درخواست چنين مسئوليتي از غرب براي جامعه مسلمين عار و ننگ است، بلکه به عهده علماي محترم و معظم اهل سنت در سراسر جهان اسلام است. آنان که علاقه مند به نماياندن چهره رحماني اسلام به ملت هاي جهان هستند، بايد دست به کار شوند و گوهر ناب و زندگي ساز اسلام را به جاي گزينه نابودي و مرگ براي مردم جهان ترسيم و تبليغ نمايند.
مسلمانان اهل سنت بايد نهضت ممنوعيت اعزام فرزندانشان به اين مدارس را آغاز نمايند و به صورت نمادين کتب ابن عبدالوهاب را بسوزانند. اگر اين اقدامات صورت نگيرد اسلام و تمدن اسلامي در حد فرقه اي آدمکش و جاني و فاقد عقلانيت معرفي و تقليل خواهد يافت و گسترش اسلام در جهان معاصر متوقف مي شود و غرب هزينه هاي مبارزه با جهان اسلام را از جيب خودمان خواهد پرداخت.
استمرار وضع موجود به استمرار اشغال قدس منجر خواهد شد و خواب آشفته بني اسرائيل مبني بر تصرف از نيل تا فرات دوباره تعبير خواهد شد و امنيت متزلزل صهيونيست ها تضمين مجدد خواهد شد.
نويسنده: دکتر عبدالله گنجي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]