آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
دستگاه آب یونیزه قلیایی کرهای
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1870531405

از گازگرفتگی تا برقگرفتگی چاهکنها چگونه میمیرند؟+عکس
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: از گازگرفتگی تا برقگرفتگی
چاهکنها چگونه میمیرند؟+عکس
از شکیب که می پرسم ابزار کارت چیست، دستان پینه بسته اش را بالا می گیرد و می گوید: این؛ به دستانش خیره می شوم، باور نمی کنم که در قرن 21 هنوز هم چاه را با دست و یک بیلچه و کلنگ حفر می کنند.

جام جم نوشت: سنگریزهها احساس خطر کردهاند، از آن بالا خودشان را پرت میکنند توی صورتم، مورچهای پاهای کوچکش را قلاب کرده در فراز و نشیب خاکوسنگ و با گیجی خودش را بالا میکشد، چشمانم سیاهی میرود، لرزش خفیفی از نوک انگشتانم به سمت مچ دستهایم که سیم بوکسل را محکم چنگ زده، رد میشود. انگار تمام زندگی ام بند است به همین سیم نه چندان ضخیم که حالا دارد مرا پایین و پایین تر می کشد. لرزش دستانم به پاهایم می رسد. چشم هایم روی همکارم که آن بالا ایستاده و هر لحظه تصویرش محوتر و صدایش مبهم تر می شود، خشک شده و از نگاه کردن به پایین حذر دارد. یکباره آرزوهایم به قعر چاه پرتاب می شود، در این میانه «تاریک و پست» دلم برای آغوش مادرم تنگ می شود؛ سیم بوکسل را محکم تر چنگ می زنم و نفس را در سینه حبس می کنم. بین زمین و هوا که نه! بین پست و پست تر معلق مانده ام. دور خودم می چرخم. ذهنم از تهی پر می شود، چشمانم باز هم سیاهی می رود. همه هیجان چند ساعت قبلم حالا در رگ هایم یخ زده؛ صدایی نامفهوم از آن بالا می گوید: «اوووونجا آخرشه، 15 متری چاه وایسادی.» پایم را آرام روی خاک سست می گذارم. اینجا آرزوها کف و سقفی ندارد، ته می کشد، به سمت نیستی پرتاب می شود، ته رویایت این است که بتوانی روی زمین صاف راه بروی، بتوانی حتی یک نفس عمیق در هوای پر از گردوغبار تهران بکشی. اینجا دلت هیچ چیز جز یک شعاع آفتاب نمی خواهد، اصلا دلت می خواهد باز هم صورت آن همکاری را که بالا منتظرت ایستاده ببینی. اینجا آرزوهایت بوی نا می دهد، بوی خاک عرق کرده. بوی حشراتی که انگار پشت سنگ ها پنهان شده اند و هر لحظه امکان یورش شان هست. در عمق 15 متری چاه، ذهنم بوی هذیان های مشوش می دهد. اینجا چاه فاضلاب است؛ در خانه ای کلنگی که قرار است جایش را به آپارتمان نوساز و شیک بدهد. باران هم همزمان با ما و مثل ما هیجان زده خودش را به سر چاه رسانده است جایی که کارگری در قعر آن مشغول کندن زمین است و دوستش هم کنار آن با چشم های نگران به ته چاه نگاه می کند. فارسی نمی داند، خودمان شکیب افغان را صدا می زنیم. به بالا که می رسد و چشم های غبار گرفته اش را می بینم، یکباره یاد مقنی هایی می افتم که خبر مرگشان هر روز در صفحه حوادث خبرگزاری ها و روزنامه ها پر می شود. چقدر شبیه شکیب اند.

کارگران جوانی که دیگر مرگشان برای همه عادی شده، هم برای ما خبرنگاران، هم مردم و هم آتش نشانانی که هر روز آژیر هشدار ایستگاه شان از ریزش یک چاه عمیق بر سر کارگری خبر می دهد. مرگ در اعماق این چاه های فاضلاب طعمه انسانی می گیرد، «روز گذشته یک مقنی بر اثر گاز گرفتگی کشته شد، آتش نشانان در حال نجات یک مقنی جوان در یکی از چاه های فاضلاب تهران هستند، ساعتی پیش دو کارگر که مشغول حفر چاه فاضلاب بودند، به علت ریزش چاه قبلی جان خود را از دست داده اند.» اخبار مرگ آوری که دیگر حتی آخ هم بر زبانمان نمی آورد. شکیب خاک روی لباسش را می تکاند، دستمال قرمز خاک گرفته اش را از سر باز می کند و با همکارم دست می دهد. با این که باران صورت غبار گرفته اش را می شوید، باز هم صورتش پیرتر از 28 سال را نشان می دهد. می گوید از هجده سالگی مقنی است و کارش را اصلا دوست ندارد. «ما اهل لوگار افغانستان هستیم؛ پشتو زبانیم و همه جد و آبادمان مقنی اند. من هم این شغل را از آنان دارم، چاره دیگری نیست، باید بالاخره کار کنم و نان زن و دو دختر کوچکم را در بیاورم.نزدیک یک سال و هفت ماه است که آمده ایم ایران و تا نوروز 94 هم قرار است برای چاه کنی بمانیم.» از شکیب که می پرسم ابزار کارت چیست، دستان پینه بسته اش را بالا می گیرد و می گوید این. به دستانش خیره می شوم. باور نمی کنم که در قرن 21 هنوز هم چاه را با دست و یک بیلچه و کلنگ حفر می کنند. تصور من از چاه کنی دستگاه های مکنده غول پیکری بود که در عرض یکی دو روز یک چاه عمیق را شبیه یک استوانه تر و تمیز تحویل می دهد. اما او می گوید که پیمانکار ساختمان که جای چاه را نشانش داد، بسم الله را می گوید، خاک و نخاله های زائد را از دور و بر آنجا خالی می کند، به زمین سفت که رسید، کلنگش را می کوبد.

«اندازه نیم متر که زمین را کندم، شروع می کنم به آجر چیدن، دور تا دور چاه را با آجر و سیمان محکم می کنم، بعد دوباره با کلنگ یک مقدار جلوتر از دیواره ای را که درست کردم می کنم. آنقدر گود که عمیق بشود، یعنی حالت یک میله به سمت پایین. عمیق تر که شد خودم می روم داخل میله و شروع می کنم با کلنگ و دست خاک را کندن. بعد خاک ها را با بیلچه می ریزم در سطل و با این بالابر برقی می فرستم بالا تا کارگر دم چاه خالی اش کند.» چاهی که شکیب بالا سر آن ایستاده، حالا نزدیک 15 متر عمق دارد او هر روز حدود به دو متر می کند و در عرض دو هفته میله را تمام کرده، ولی هنوز بخش اصلی کار او مانده؛ درست کردن انبار. محلی که قرار است فاضلاب خانه و فضولات انسانی بعد از رد شدن از لوله ها و عبور کردن از میله در آنجا انبار شود. «چاه های فاضلاب خانگی در دو طرف میله انبار دارند، یکی به چپ یکی به راست، انبارهای مثلثی شکل که 12 متر هستند و حداقل 2.5 متر ارتفاع دارند. ما بعد از یک هفته که میله را کندیم می رسیم به انبار، از اینجا به بعد دو نفری می رویم در چاه، یکی می کند و آن دیگری سطل را از خاک پر می کند و می فرستد بالا.» هرقدر که میله چاه عمیق تر می شود، رطوبت خاک بیشتر شده و نفس کشیدن را سخت تر می کند، در عمق ده متری دیگر هوایی نیست که اکسیژنی باشد. دم و بازدم آنقدر سنگین می شود که مجالی برای ماندن و حفاری نیست. «تا هفت هشت متر هم میشه نفس کشید اما به ده متر که برسه رطوبت دیگه نمی ذاره. اون موقع مثل کانال کولر، یک پلاستیک دراز وصل می کنیم به دستگاه مکنده و سر دیگه ش رو می ندازیم توی چاه، این طوری دستگاه، رطوبت هوا رو می کشه بیرون. اگر هواکش قطع بشه یا برق بره این پایین خفه می شیم.» شکیب خیلی راحت می گوید از بی هوایی خفه می شویم، خیلی ساده از کار پر مشقتش حرف می زند، خیلی معمولی دستان پینه بسته اش را نشان می دهد و می گوید ابزار کارم همین هاست. برای او حتی مرگ هم واژه پیش پا افتاده ای است که آن را برای خودش هم به آسانی پذیرفته و انتظارش را می کشد. «از پارسال تا حالا هفت نفر از همشهری های مقنی مون کشته شدن. خب کار خطرناکیه. اما چاره نداریم. باید کار کنیم. بخواهیم کارگری ساختمون کنیم چیزی دستمون رو نمی گیره. حالا یا بالاخره زنده می مونیم یا می میریم دیگه. این همشهری هامون که تا امسال کشته شدن رو یا برق گرفته یا گاز. برق که خیلی زیاد مقنی ها رو خشک می کنه. این سیم های دستگاه های بالابر رو می بینی، اینها همه فلزی هستن. تو چاه هم که همش خاک نم داره. خودمون هم عرق زیاد می کنیم. دستگاه که میاد پایین، خیلی راحت برق می گیره و جا در جا خشک می کنه. اینم بگم که چند سالی هست پلاستیکی هاش اومده و خطرش خیلی کمتره.» عزیز بیست و پنج ساله که در نزدیکی های پاسگاه نعمت آباد چاه حفر می کرده، لطیف و مطیع که در پونک مشغول کار بودند تنها سه نفر از همشهری های شکیب هستند که از بهار تا حالا در قعر چاه کشته شده اند، مردان جوانی که همه از سر جنگ و نداری کشورشان را ترک کردهاند و مقنی چاه مردم کشور دوست و همسایه شده اند.

«این رفیقمون که 25 سالش بود، ساختمون نزدیکی پاسگاه نعمت آباد کار می کرد، هنوز به انبار نرسیده بود که به یک کانال آب که زیر چاه بوده برخورد می کنه، زیر پاش خالی می شه و همون جا آب زیاد خفه اش می کنه، کسی نمی دونسته که اون زیر کانال هست. یا از دوستامون داشتیم که مثلا رفتن واسه یه آپارتمان چاه فاضلاب بکنن، خوردن به انبار چاه خونه قدیمی، خوب بلد نبودن و پیمانکار هم نگفته بوده که اینجا انبار چاه قبلیه، کلنگشون خورده به انبار پر از فاضلاب و شکافته شده و گاز خفه شون کرده.» نه خبری از نقشه های زمین شناسی است و نه طرح های مهندسی و فنی صاحب ملک اگر حافظه اش یاری کند و از معماری ساختمانش خبر داشته باشد، محل چاه فاضلاب قبلی را به مهندسان معمار نشان می دهد و آنها هم براساس شنیده ها، محل حفر چاه فعلی را به مقنی نشان می دهند. بقیه اش همه توکل بر خداست و تجربه و حواس پنجگانه مقنی که اگر قوی باشند که جان سالم به در می برد و اگر نه تسلیم مرگ. «من، خودم از بوی نم و فاضلاب یا وقتی که کلنگ را می زنم و می بینم خاک سست است و صدای ضربه آن عوض می شود یا مثلا شکل خاک می فهمم که به انبار چاه قبلی خورده ام و زود می زنم بیرون. همین هفته پیش بود که داشتم میله رو می کندم که یکباره بوی نم و فاضلاب رو حس کردم، خورده بودیم به چاه قبلی. سریع گفتم من رو بکشند بالا. اگر مونده بودم گازش من رو هم خفه کرده بود.» حفیظ، همشهری مقنی شان هم دو هفته پیش وقتی در حال حفر انبار بوده، بشکه خالی از سیم بوکسل رها می شود روی سرش، شکیب می گوید او حالا هم سرش شکسته هم عدسی چشمانش پایین نمی آید و در نقطه بالایی کاسه چشمش مانده، زبانش هم بند آمده و نمی تواند حرف بزند. اتفاقی که با هشت میلیون دیه سر و ته اش جمع شده و حالا او باید به کشورش برگردد. «ما افغان ها اجازه کار در ایران را نداریم.همه غیرمجازیم، اگر اتفاقی برای ما بیفتد، دستمان هیچ جا بند نیست. اگر پیمانکارمان آدم حسابی و با وجدانی باشد، یک پولی به ما می دهد حداقل خرج مریضی مان بکنیم. اگرم نه که هیچی. ما وقتی یکی از دوستان مقنی مون تو چاه جونش رو از دست میده، 60، 70 نفر می شیم نفری صد هزار تومن می ذاریم تا جنازه رو بفرستیم افغانستان و حداقل خرج کفن و دفنش بشه. برای ما بی آبرویی یه که جنازه دوستمون ایران بمونه.» اما در آمد حفر یک چاه فاضلاب 15 متری با یک انباری برای مقنی ها در نهایت یک میلیون و 500 هزار تومان می شود. آنها بابت حفر هر متر میله 10 هزار تومان می گیرند ولی سود اصلی شان روی حفر انبار است که به ازای هر متر، پول هشت متر را می گیرند. سودی که بین دو مقنی تقسیم می شود. «در ماه حدود سه حلقه چاه شریکی می کنیم ولی پولی که می تونیم برای زن و بچه مون بفرستیم نزدیک یک میلیون تومنه که خیلی کم است. چون هر صد هزار تومن ایران قبلا هشت هزار افغانی می شد ولی الان سه هزار افغانی می شه، این بهار که رفتم افغانستان دیگر برای کار برنمی گردم.» باران بند آمده مثل حرف های ما، آفتاب تیز بر سر چاه قائم شده، سنگی از دل آن کنده می شود و به قعر چاه سقوط می کند، همه با هم سر در این استوانه سیاه برده ایم و پی فکری سکوت کرده ایم. ذهنم دنبال تصویر یک ساعت پیش است، وقتی که در این قعر تاریک و نمناک، همه رویاهایم را به یک قدم روی زمین سفت و محکم فروختم، به یک نفس عمیق، به یک شعاع بی رمق آفتاب. شکیب دستمال سرش را محکم می بندد، سنگریزه ها را از دمپایی آبی خاکی اش می تکاند، دست هایش را حلقه می کند دور سیم بوکسل، سوار بر تشکچه دست سازش می شود و از ما خداحافظی می کند، همین طور که سرش بالاست و چشم به ما دوخته، آرام آرام پایین می رود. یاد حفیظ می افتم، می گفت چشم هایش رو به بالا خشکش زده بود. مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/08/10 - 15:43
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
چگونه باید از بروز گازگرفتگی و حوادث تلخ جلوگیری کرد؟
چگونه باید از بروز گازگرفتگی و حوادث تلخ جلوگیری کرد با رعایت چند توصیه ایمنی درفصل سرما می توان از بروز گازگرفتگی ایجاد مسمومیت و حوادث تلخ جلوگیری نمود به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجو این گروه از حوادث بیشتر در اثر سوخآیفون 6 چگونه جان کاربران را به خطر میاندازد؟! +عکس
آیفون 6 چگونه جان کاربران را به خطر میاندازد عکس به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کشکول جام نیوز مشکل خم شدن تلفنهای همراه آیفون 6 به علت نازک بودن بیش از حد مدتی است که در صدر سایتهای خبری قرار گرفته و حالا اضافه بر خم شدن مشکل آتش سوزی نیز دامنگیرهرمز شجاعی مهر چگونه پدری است؟ +عکس
هرمز شجاعی مهر چگونه پدری است عکس آذر ماهی است و اگر مجری نمیشد دوست داشت خلبان شود همکاریاش با مرحوم منوچهر نوذری تاثیر فراوانی در کارش داشت او میگوید بیننده از صدای مجری باید متوجه شود که ساعت 12 تا 14 است هرمز شجاعیمهر - مجری پیشکسوت تلویزیون و پیشترها رادیو - ۲۰ستاره های سینما چگونه وارد سریال ها شدند؟! +عکس
ستاره های سینما چگونه وارد سریال ها شدند عکس تولید سریال در شبکه نمایش خانگی پای خیلی از سوپراستارها را به عرصه سریال سازی باز کرد به بهانه حضور مهناز افشار محمدرضا گلزار و ترانه علیدوستی در سریال های جدید این شبکه مروری داریم بر حضور استارها در آثار سریالی حضور شبکه نمایشباغ چگونه موجوديت يافت
۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۹ ۱۴ق ظ باغ چگونه موجوديت يافت سيدمحمد بهشتي رييس پژوهشگاه ميراث فرهنگي و گردشگري در نشست علمي باغ سمن زار نوشاب تصوير باغ در مثنوي هماي و همايون خواجوي کرماني گفت روزي که انسان تصميم گرفت طبيعت را به محضر خود بياورد باغ موجوديت يافت به گزارش خبرگزاري موج بهشتيایران میداند چگونه از اشتباه آمریکا استفاده کند |اخبار ایران و جهان
ایران میداند چگونه از اشتباه آمریکا استفاده کند روزنامه العرب چاپ لندن در گزارشی اعلام کرد ایران تنها برنده میدان مبارزه با داعش است کد خبر ۴۴۳۴۷۹ تاریخ انتشار ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸ ۵۰ - 21 October 2014 روزنامه العرب چاپ لندن در گزارشی اعلام کرد ایران تنها برنده میدان مبارزه با داصادرات چگونه محور توسعه می شود؟
صادرات چگونه محور توسعه می شود اقتصاد > بازرگانی - مسعود کرباسیان همانطور كه حراست از مرزهای جغرافیایی برای هر کشور از اهمیت خاصی برخوردار است حفاظت از مرزهای اقتصادی نیز جایگاه خاصی خود را دارا است این دو مهم درنهایت مکمل یکدیگر و تضمین کننده اهداف اقتصادی کشورهسچگونه می توان به رئیس پاسخ منفی داد
چگونه می توان به رئیس پاسخ منفی داد اقتصاد > اقتصاد کلان - پاسخ منفی دادن به رئیس باید به گونه ای باشد که مسئولیت پذیری شما زیر سوال نرود به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین بیشتر افراد تجربه مواجه شدن با خواسته های گاه نه چندان دلچسب رئیس را دارند درخواست هایی مانند ماندچگونه از زندان خشم رهایی یابیم؟
چگونه از زندان خشم رهایی یابیم اگر به سادگی از کوره در میروید فریاد میکشید و در مواجهه با مسائل ساده از کنترل خارج میشوید نیازمند راهکارهایی برای رهایی از زندان خشم هستید به گزارش نامه نیوز همواره باید در نظر داشت که عصبانیت در درجه اول به خود ما آسیب میرساند و در وهله بسُرم ها در آینده چه شکلی می شوند؟ +عکس
سُرم ها در آینده چه شکلی می شوند عکس   سرم یکی از ابزارهای پزشکی است که این روزها از آن در موارد مختلف از انتقال دارو تا شیمی درمانی و تزریق خون استفاده می شود اما مشکلاتی هم دارند که باعث می شود تا استفاده از آن ها در برخی شرایط خطرناک شود بیماری که سرم به او وصل شده است تروایت دختر سوری از اسارت ۹ روزه توسط داعش+عکس
روایت دختر سوری از اسارت ۹ روزه توسط داعش عکس یک هفتهنامه آلمانی ماجرای اسارت شماری از زنان ایزدی در دست داعش را به روایت دختری ایزدی منتشر کرد به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران نادیا و خانوادهاش هم یکی از خانوادههای ایزدی بودند که نیروهای داعش بارها به کوچو محل سکونتارتش چین به دنبال پرنده اساطیری+عکس
ارتش چین به دنبال پرنده اساطیری عکس ارتش چین تا دو سال آینده به هواپیمای باربری استراتژیک بومی مجهز خواهد شد به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران نیروی هوایی ارتش چین در برنامه ای بزرگ قصد دارد تا 400 فروند هواپیمای ترابری سنگین و استراتژیک Y-20 ملقب به Kunpeng ساخت چین را بهچگونه ایرانیها را به بچه دار شدن تشویق کنیم؟
چگونه ایرانیها را به بچه دار شدن تشویق کنیم جامعه > خانواده - ایسنا نوشت یک جامعهشناس گفت دولت برای موفق اجرا کردن سیاستهای افزایش جمعیت باید بیش از این تسهیلگری کند غلامرضا حسنی گفت سیاستهای افزایش جمعیتی ایران در 14 اصل و با هدف افچگونه ایرانیها را به فرزندآوری تشویق کنیم؟ |اخبار ایران و جهان
چگونه ایرانیها را به فرزندآوری تشویق کنیم یک جامعهشناس گفت دولت برای موفق اجرا کردن سیاستهای افزایش جمعیت باید بیش از این تسهیلگری کند کد خبر ۴۴۳۵۰۹ تاریخ انتشار ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۲۴ - 21 October 2014 یک جامعهشناس گفت دولت برای موفق اجرا کردن سیاستهای افزایش جمعیت بایدارزان ترین گوشی مجهز به اندروید 5 +عکس
ارزان ترین گوشی مجهز به اندروید 5 عکس   جالب اینجاست که شرکت تولید کننده به خریداران وعده داده تا این محصول جدید را به آخرین نسخه اندروید که همان اندروید ۵ آبنبات چوبی است آپدیت خواهد نمود البته ضربالمثل معروف ما ایرانیها که هر چقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری در این مبه مصدومان دچار برقگرفتگی با برق فشار قوی نزدیک نشوید
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۱۲ کارشناس و مدرس امداد و نجات جمعیت هلال احمر استان کرمانشاه از همه افراد خواست تا در مواجه با موارد برق گرفتگی با برق فشار قوی به هیچ عنوان به مصدوم نزدیک نشوند شهریار نوری الاصل در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه کرمانشاهآسبادهای نشتیفان +عکس
آسبادهای نشتیفان عکس مجموعه آسیاب های بادی نشتیفان خواف استان خراسان رضوی از بزرگترین مجموعه های خشت گل و چوب بازمانده از دوره ی صفویه و همچنین بزرگترین و قدیمی ترین مجموعه آسبادهای جهان به شمار می آیند خبرگزاری مهر مجموعه آسیاب های بادی نشتیفان خواف استان خراسان رضوی-