واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در پیشواز محرم
ای ماه خونین قدومت گرامی باد
تقویم دل ما هیچ ماهی به سرخی تو ندارد، ای ماه خونین قدومت گرامی باد.

به گزارش خبرگزاری فارس از کوهبنان، در سرزمین گرم کربلا بود که آسمان سایه چادر سیاه رنگ خود را بر زمین پراکنده کرد؛ زمین بغض خود را فرو میخورد و آفتاب سوزناک گونههای سرخ طفلان را نوازش میدهد، زمین با گرمی خود پاهای برهنه آنها را بوسه میزند. لبهای آنها از شدت تشنگی مثل کویری خشک شده و منتظر قطرهای باران بود، عمو دیگر طاقت شنیدن آه و ناله طفلان برادر را نداشت و تنهایی و غربت اطرافش را گرفته بود، اشک در چشمانش حلقه بسته بود، دستان پر مهرش را بر سر طفلان برادر کشید و دل خورشیدی آنها را با امید آوردن آب روشنی بخشید، مشک به دست گرفت به صحرای عطش رفت. ای امید لشکر عشق، ای که نامت تا جهان باقی است، چون ماه در آسمان میدرخشد، ای کسی که فرات خود را به کویر لبان خشکیدهات رساند و هنوز از لبانت شرمنده است تا پای فرات رفتی، اما تجسم مظلومیت طفلان برادر و جوانمردیات اجازه خوردن یک قطره آب را هم به تو نمیداد. فرات جریان پیدا کرده بود تا موج مردانگیات را تفسیر کند، لحظهای بعد در زیر تیر و شمشیر طاغوتیان وجودت قطعهقطعه شد. دستان پر مهرت تو را رها کردند و خاکهای سرخ را در بر گرفتند و زمین دامن خاکیاش را پهن کرده و خود را برای در آغوش گرفتن تو آماده کرده بود، تیرها جایجای بدنت را محاصره کرده بودند و در دریاچهای از خون شناور شدی. دردمندی کولهبار غم، روح خسته و داغ دیدهات را در دیدار دوباره با برادر بیشتر میآزرد. شهادت آرزوی تو بود، این تو بودی که گفتی این خون حیدر است که در رگهایم جاری است، پس تا جان در بدن دارم از حسین (ع) دفاع میکنم. تو رفتی، اما موج مردانگیات ساحل غبارآلود طاغوتیان را ویران کرد و وزش باد عطر شهادت تو را به اهل خیمه رساند و آسمان از شدنت شرم در ظلمت فرو رفت و سلام بر دستان آب آوردهات. و اما تاسوعا، برادر عاشوراست که عباس (ع) به آن معنا بخشید و حسین (ع) بر پهنه دشت ایثار و فداکاری ایستاد و نگاه مظلومانهاش را تا انتهای لشکر بیرحمیها کشید و طفل 6 ماههاش را بر دستان مبارکش قرار داد و چشمان مبارکش بر او گریست و صدای رسایش در تمنای قطرهای آب برای طفل 6 ماههاش کاخهای طاغوتیان را به لرزه درآورده بود. لحظهای بعد آغوش مهربان پدر بود که پیکر خونین جگرگوشهاش را جای داده بود، تو 6 ماهه عاشورایی، آخر تو فقط از زندگی عطش و شهادت را دریافتی، تو کوچکترین شهید کربلایی، نامت را علیاصغر نهادند چراکه شکوه نامت فراتر از آسمان درخشندهتر از ماه بود، تشنگی تو را میشناسد و خورشید و ماه و ستارگان نیز تو را میشناسند و در مقابل تو سجده میکنند و تو را میستایند، درود خداوند بر سرباز کوچک کربلا. درود خدا بر تو طفل سه ساله رقیه (س)، اشک دانه دانه از نگاه خسته و مظلومانه کودکانهاش میچکید، انگشت صبر بر دهان گرفته بود و خورشید را روی تماشا میکرد و محبت پدرانه را در آغوش گرم خورشید تجسم میکرد. و خاکهای سرخ و سوزناک پاهای برهنهاش را نوازش میکردند و دل کوچک و داغ دیدهاش جای این همه غصه را نداشت. لباسهای خاکیاش انگشتنمای کودکان شهر نامهربانیها شده بود، شبی از شبها در ناامیدی خرابه خورشیدی تابیدن گرفت و لبان کوچکش جز بوسه به روی خورشید تمنایی نداشت و دیدار دوباره با پدر بود که رقیه (س) زخمهایی که بر اندام کوچکش بود را فراموش کرد و با تمام وجود از میهمانش میزبانی میکرد و چهره منورش مانند ماه میدرخشید و همه بازیهای کودکانهاش را پشت درهای بسته قرار داد و برای همیشه با سرزمین بیرحمیها خداحافظی کرد. اما امروز ای ماه خونین دیگر بار از راه میرسی و عزاداران و عاشقان حسینی را به میهمانی حماسه و عزا فرا میخوانی و صدای کاروان محرم به گوش میرسد و شهر در سکوتی غمناک فرو میرود. آمدی و با آمدنت قصه حماسه لالههای سرخ را یادآور شدی و آمدنت یادآور حماسه سرخ عاشوراست که حسین (ع) سرور شهیدان بود و عباس (ع) علمدار کربلا. در تقویم دل ما هیچ ماهی به سرخی تو نیست، ای ماه خونین قدومت گرامی. ===================== یادداشت از فاطمه نامجو کوهبنانی ===================== انتهای پیام/80012/م40
93/08/03 - 12:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]