واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حكايت تيم بزرگ و بازيكنان كوچك
پرسپوليس را چه شده است؟ سالهاست قرمزپوشان ديگر آن ابهت قبل را ندارند
نویسنده : سعيد احمديان
پرسپوليس را چه شده است؟ سالهاست قرمزپوشان ديگر آن ابهت قبل را ندارند مانند اين روزها، اين روزهاي پرحاشيهشان در ليگ سيزدهم، روزهايي كه حاشيهها و جنگ و جدلها خبر يك پرسپوليس است، جنگ سياسي با اسپانسر، قهر بازيكنان و واسطه كردن يك ضد انقلاب براي بازي با رئال! حاشيههايي از اين دست، حاشيههايي كه امان پرسپوليس را بريده است و طبيعي است كه تيمي با چنين سروصدايي در خارج از مستطيل سبز، در زمين چمن ديگر انرژي و حرفي ندارد كه بزند و همه چيز صرف ميشود براي حاشيههايي كه تيم را در مسير سقوط قرار داده است، سقوط از جايگاهي كه سالهاست از آن فاصله گرفته. البته اين حكايت ليگ سيزدهم تنها نيست، روزهايي كه ديگر براي هواداران تكراري شده و آنها چند سالي است كه ديگر با آن خو گرفتهاند.
اما حسرت بزرگ سقوط تيمي است كه روزگاري تنها نامش لرزه بر تن بازيكنان حريف ميانداخت كه نميتواند زخم كوچكي باشد، تيمي كه علي پروين ميگويد بازي شروع نشده 3 – صفر از حريفانش جلو بود و جامهاي قهرمانيشان از دستشان در رفته بود به قول خودشان! آخرين روز ماندگارشان هم همان ليگ ششم بود، آن مسابقه نوستالژيك با سپاهان و آن گل دقيقه 96 سپهر حيدري كه آخرين جام قهرماني ليگ تا امروز را روي دست كاپيتانشان بالا برد و البته كه دو جام حذفي با دايي بعد از آن، شيريني قهرمانيهاي قبل را نداشت. اما چه شد كه پرسپوليس به امروز رسيد، امروزي كه بر خلاف ديروز پرافتخارش است. شايد حكايت پرسپوليس بخشي از حكايت مثل معروف باشد، همان مثلي كه ميگويد براي نابودكردن يك جامعه كافي است كارهاي بزرگ را به آدمهاي كوچك بدهيد و كارهاي كوچك را به آدمهاي بزرگ! پرسپوليس را هم ميتوان در قالب اين مثل تعريف كرد؛ تيمي كه در آن آدمهاي كوچك، كارهاي بزرگ به دست گرفتند تا امروز وضعيت همين باشد كه هست. مصيبت از همان روزها آغاز شد، روزهايي كه در مديريت و نيمكت آدمهاي كوچك چه از بعد مديريتي و چه از بعد فني حكمشان امضا شد، آدمهايي كه در حد و اندازههاي نام پرسپوليس نبودند و با آنها رسيدن سرخپوشان به غير از جايگاهي كه امروز قرار دارد، ميتوانست همه را شگفتزده كند. مصيبت از روزي شروع شد كه مدير پرسپوليس از شوراي شهرها و ستاد سوختها حكمش خورد، مديراني كه با فوتبال و شرايطش بيگانه بودند و قباي مديريت تيم بزرگي مانند پرسپوليس برايشان گشاد بود، همين بود كه سقوط كمكم آغاز شد، آن هم با تصميمهايي كه رنگ فوتبالي نداشت و مديران از عرصه سياست آمده ندانسته روز به روز با مديريتشان و برنامههايي كه براي پرسپوليس تحرير ميكردند، ابهت آن را ذره ذره گرفتند، مانند قراردادهاي ميلياردي كه سوغات مديري بود كه از ستاد سوخت به باشگاه پرسپوليس آمد، رقمهايي كه تنها براي كور كردن چشم رقيب و فارغ از هر منطقي روي چكهاي قرارداد بازيكنان نوشته ميشد. البته پرسپوليس كم ندارد از اين مديرها در اين سالهاي افول كه آمدند و رفتند و ويرانهاي ويرانتر از قبل به مدير بعدي تحويل دادند.
حكايت بازيكنان هم همان حكايت مديران است، مصيبت پرسپوليس از آن روز شروع شد كه پيراهن تيم بزرگي مانند پرسپوليس بر تن بازيكناني رفت كه براي آن كوچك بودند و به تنشان زار ميزد، بازيكناني كه غوره نخورده مويز شده بودند، جز اين هم نميشد انتظار داشت؛ مديران كوچكي كه بازيكنان كوچك را به تيم بياورند تا قباي پرسپوليس براي هردو گشاد باشد تا پرسپوليس به روزي برسد كه ديگر پرسپوليس نيست.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]