تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804917222




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رویای برباد رفته جوانی که می‌خواست پولدار شود


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
رویای برباد رفته جوانی که می‌خواست پولدار شود
مراد تا دوران سربازی در روستا ماند و بعد برای گذراندن خدمت به اصفهان رفت. او می‌گوید: «تازه آنجا بود که خیلی چیزها را فهمیدم. دیدم تا حالا اصلا زندگی نکرده‌ام. دیدن آن همه تجملات، ماشین‌ها، خانه‌ها و مغازه‌ها برای من که پول نداشتم، فایده‌ای نداشت جز این‌که به خودم بد و بیراه بگویم.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، مراد می‌گوید اصلا فکرش را هم نمی‌کرد که روزی به مجرم تبدیل شود، اما این اتفاق افتاده و او حالا برای سومین بار باید به زندان برود. مرد جوان از اهالی یکی از روستاهای استان مرکزی است. او می‌گوید: «از بچگی با فقر و نداری زندگی کردیم. ما خانواده پرجمعیتی داشتیم و دست پدرم تنگ بود، اما آن موقع نمی‌فهمیدیم چقدر فقیر هستیم. همه اهل روستا مثل خودمان بودند و ما هم از بقیه چیزی کم نداشتیم تا این‌که من به تهران آمدم.»

مراد تا کلاس پنجم دبستان درس خواند و بعد از آن ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت به پدرش کمک کند. او می‌گوید: «هیچ‌کدام از سه خواهر و دو برادرم هم زیاد درس نخواندند. فکر کنم یکی از آنها راهنمایی هم رفت، اما کلا خانواده ما زیاد به درس اهمیت نمی‌داد البته در روستای ما بچه‌های زیادی درسخوان بودند. مثلا یادم است دکتری قبول شد و رفت شیراز تا درس بخواند. حتی یکی از دخترهای روستا که اتفاقا من دوستش داشتم و همیشه فکر می‌کردم روزی با او ازدواج می‌کنم، دانشگاه قبول شد و به تهران رفت. آن موقع یادم است حالم خیلی گرفته شد.»

مراد تا دوران سربازی در روستا ماند و بعد برای گذراندن خدمت به اصفهان رفت. او می‌گوید: «تازه آنجا بود که خیلی چیزها را فهمیدم. دیدم تا حالا اصلا زندگی نکرده‌ام. دیدن آن همه تجملات، ماشین‌ها، خانه‌ها و مغازه‌ها برای من که پول نداشتم، فایده‌ای نداشت جز این‌که به خودم بد و بیراه بگویم.

مرد جوان در همان دوران به خودش قول داد از این پس زندگی تازه‌ای را در پیش بگیرد. او می‌گوید: «بعد از خدمت سربازی به پدرم گفتم من دیگر نمی‌خواهم به خانه برگردم و در اصفهان کاری برای خودم پیدا می‌کنم. اوایل خیلی سخت بود اما بالاخره به عنوان خدمتکار در رستورانی در چهارباغ مشغول شدم. یک سال آنجا بودم بعد در هتلی همان حوالی کار پیدا کردم. یک سال هم آنجا ماندم، اما فایده‌ای نداشت هنوز با چیزی که می‌خواستم، خیلی فاصله داشتم برای همین به سرم زد به تهران بیایم.»

رویایی که مراد از مهاجرت به تهران در سر پرورانده بود، هرگز تحقق نیافت. او می‌گوید: «در تهران هم کارگری می‌کردم و حقوق کمی داشتم. هر کاری می‌کردم نمی‌توانستم آن‌طور که دوست دارم زندگی کنم. کم‌کم به این نتیجه رسیدم که پیشانی‌نویس من این‌طور است و من هم باید مثل پدرم تا آخر عمر، بخور و نمیر زندگی کنم.»

متهم در همان ایام با مردی که سارقی حرفه‌ای بود، دمخور شد: «او پیشنهاد کرد از یک مغازه سرقت کنیم، خیلی زیر گوشم خواند تا این‌که قبول کردم، اما از شانس بد گیر افتادم البته چون رضایت شاکی را گرفتم بعد از شش ماه آزاد شدم.»

مراد بعد از آن به جمع مجرمان پیوست و پس از مدتی گرفتار مواد مخدر شد: «اعتیاد بد بلایی سرم آورد. سابقه دومم هم به دلیل مواد است و هم دزدی. من خیال می‌کردم اگر به تهران بیایم، زندگی‌ام زیر و رو می‌شود، اما بدبخت شدم، ای کاش پایم می‌شکست هیچ وقت به تهران نمی‌آمدم. حالا باز هم به اتهام مواد دستگیر شده‌ام و فعلا بلاتکلیف هستم.»

نام و تاهل: مراد ـ الف، مجرد سن: 32 سال تحصیلات: ابتدایی اتهام و محل دستگیری: حمل مواد مخدر ـ استان تهران یگان دستگیرکننده: پلیس پیشگیری منبع: روزنامه تپش






تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن