تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837359145
فقط نیم ساعت تا «شیشهای شدن»
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
گزارشی میدانی از فروش آسان مواد مخدر در پارکها فقط نیم ساعت تا «شیشهای شدن»
این گزارش سوژه ندارد. نباید دنبال سوژهاش دوید و به این در و آن در زد. باید نشست تا سوژه خودش بیاید جلو. آرام و نرم. بیاید بنشیند روی نیمکت کنار دستت. یکی از همین نیمکتهای فلزی و رنگ و رو رفته پارک که روی تنش پر است از یادگاری و اسم و قلب تیر خورده خونفشان و...
جام جم سرا به نقل از ایران: کافی است قدری خودت را با این نقش و نگارها سرگرم کنی و نگاهت را رویشان بچرخانی تا سوژه از راه برسد. آرام و نرم. بنشیند کنارت و بعد ذره ذره بخزد جلو. جلوتر، تا جایی که دیگر فاصله چندانی میان صورت هایتان باقی نماند. تا جایی که حس کنی مانند بره بیچارهای هستی که در چنگال گرگی، آنقدر که بوی سیگار کپک زده و کهنه که با بوی تند اسکادای زنانه و بخار نفسش در آمیخته از لابه لای دندانهای زردش رد شود و بنشیند روی پوست صورتت. بعد با آن چشمهای درنده اش صاف زل بزند توی چشمهایت و با صدای لطیفی که در آن لحظه گرگی، زن بودنش را یادآوری میکند درست عین فیلمها بگوید: «مشتری هستی یا تازه میخوای مشتری شی؟ ندیدمت این ورا اما از حال و روزت معلومه که دوای دردت پیش خودمه...».
درست حدس زدم. خودش است، سوژه یا همان ساقی که از قضا یک خانوم هم از آب در آمده. دختری جوان با ظاهری مرتب شبیه دانشجوها. یکی از هزاران ساقی در یکی از هزاران پارک تهران. پارکی در اطراف فلکه دوم صادقیه. جایی درست در وسط شهر نه در حاشیههای هراس انگیز و جرمخیزی که نامشان مساوی است با اعتیاد و آدم فروشی. جایی درست در دل زندگی. جایی که آدمهای عادی، زنها و مردها، بچههای مهد کودکی و مدرسهای هر روز از کنار خرده مواد فروشانی رد میشوند که با قیافههای تابلو نشستهاند روی نردههای بلند کنار پیاده رو و رهگذران را ورانداز میکنند. بیهیچ ترسی...
اینجا یک پارک است اما نه آن پارکهایی که از هر گوشه اش صدای شور کودکانه طنین میاندازد. اینجا خبری نیست از بازیهای بچگانه و داد و فریادهایی که همراه خنده اوج میگیرد و به آسمان میرود و درست پرتت میکند وسط حال و هوای کودکی. مادری این دور و برها همراه بچه اش گذر هم نمیکند. گویا همه محل میدانند اینجا چه خبر است.
خلوتی و سکوت فضا با صدای پیچ و تاب باد پاییزی لابه لای برگها آمیخته و هر آن ترس مانند گلهای اسب وحشی و رم کرده به ذهن یورش میآورد. هوا کم کم میرود رو به تاریکی. چراغهای پارک انگار کم آوردهاند و با خستگی به فضای وهم آلود اینجا نور میپاشند اما نور مغازههای آنطرف خیابان که چند متر بیشتر با پارک فاصله ندارند به روی تاریکی و سیاهی پارک شمشیر میکشند و در تلاشند تا قلب تاریکی را شکاف دهند. صدای بوق، همهمه، آدمها، ماشین ها... چقدر این سر و صداهای سرسام آور همیشگی، در این سکوت، گوشنواز شدهاند. گوشنواز مثل آهنگ زندگی. هر از گاهی عابری گذر میکند. یکی تند و باعجله. یکی آرام و کنجکاو با نگاههای متأسف و سرزنش بار از دیدن جوانی که روی نیمکت انتظار میکشد تا ساقی اش از راه برسد. تصویری که برای رهگذران اینجا ناآشنا نیست. نیمکتها هم چشمشان خو گرفته به دیدن همین داد و ستدها. دادن جوانی و در عوض ستاندن بدبختی و نیستی.
اینجا میشود از تلاقی نگاهها که در کسری از ثانیه رخ میدهد ساعتها حرف زد. از نگاه زنی که دست دختر بچه اش را میکشد و آنقدر تند راه میرود که دخترک را مجبور میکند دنبال مادرش بدود. از نگاه دخترک ، از نگاه پیرمردی که سر تکان میدهد و عصایش را محکمتر به زمین میکوبد تا شاید اینگونه خشمش را خالی کند. از نگاههای سنگین و مشکوکی که از گوشه گوشه پارک به سمت نیمکت تازه وارد خیز برداشتهاند. درست مثل گرگهایی که طعمه را بو کشیدهاند و کمین کردهاند تا از چنگشان نپرد. نگاههایی از جنس نگاه چند جوان نشئه که از وسط تاریکی ظاهر میشوند و پچ پچ کنان میپلکند دور نیمکت تازه وارد. مردد ماندهاند که جلوتر بیایند یا نه. چندان حال و حوصله راه رفتن ندارند.تر و فرز هم نیستند اما حضورشان رعب آور است. گوشه و کنار پارک پر است از این آدمها که انگار قدرت نامرئی شدن دارند. ناگهان از یک گوشه و کناری ظاهر میشوند. غریبه را وراندازی میکنند و بعد هم گم و گور میشوند. چند نفری هم جلو میآیند و میپرسند: شما با علی آقا قرار دارید؟
علی آقا؟
اما باید منتظر ماند تا سوژه از راه برسد. از راه که برسد خودت را سوژه میکند و جایتان عوض میشود.
این گزارش سوژه ندارد. شاید هم گزارشی است با دو سوژه که گزارشگر آن، خودش سوژه میشود. معلوم نیست کداممان سوژه هستیم. شاید هر دویمان. من برای مواد فروش و او برای من.
می نشیند روی نیمکت. با مانتوی مشکی کوتاه، شلوار کوماندویی که از هر طرفش یک جیب روییده. کفشهای کتانی، یک کوله پشتی که با شلوارش ست کرده، موهای کوتاه رنگ شده و یک مقنعه طوسی. روی هم رفته ساده و معمولی، آنقدر که ذرهای هم مشکوک نیست و برعکس خلافکارهای قلچماق داستانها و فیلمها خیلی هم ظریف و ریز نقش است. نمیتوان به درستی سن و سالش را تشخیص داد از دور کم سن و سال به نظر میرسد اما وقتی روی نیمکت مینشیند و چشم میدوزد به چشمهای طعمه اش، تازه میشود چین و چروکهای غیر عادی صورتش را دید. چین و چروکهایی که مانند تارهای تنیده عنکبوت چنگ انداختهاند به شادابی چهره اش.
اول فاصله اش از این سر نیمکت است تا آن سر اما طوری که نمیشود حرکتش را حس کرد کم کم فاصله را بر میدارد و نزدیکتر میشود جوری که انگار آرام آرام روی ریل حرکتش میدهند. جلوتر میآید و سر صحبت را باز میکند.
«مشتری هستی یا تازه میخوای مشتری شی؟ ندیدمت این ورا اما از حال و روزت معلومه که دوای دردت پیش خودمه...»
- مگه حال و روزم چشه؟
چش نیست گوشه!
بعد بلند بلند میخندد، یک چشمش را ریز میکند و به طعنه میگوید: حال و روز کسی که دوساعت اینجا نشسته چه جوریه به نظرت؟
- خب منتظرم
قالت گذاشته دختر جون پاشو برو دنبال کارت میخواست بیاد تا حالا اومده بود.
اما همین که میبیند پیشنهادش گرفته و طعمه قصد پریدن دارد مثل فنر از جا میپرد و حرفش را پس میگیرد.
حالا کجا به این زودی؟ بودی بابا
- چیز به درد بخور چی داری؟
همه چی دارم تو چی میخوای؟
- خب من اگه میدونستم چی میخوام که از تو نمیپرسیدم.
اوکی خوبه، حالا میتونیم با هم رفاقت کنیم به شرطی که بم اعتماد کنی
- تو الان خودت به من اعتماد داری؟
من برا چی باید بهت اعتماد کنم؟ کاری دستت ندارم که
- خب نمیترسی یه آدمی باشم که....
حرفم هنوز تمام نشده که تلفن ساقی زنگ میخورد و جواب میدهد: «دارم مشتری راه میندازم کارم که تموم شد برات فشنگی پیکش کردم»
تلفن را قطع میکند و گوشی را میگذارد بینمان روی نیمکت. گوشی سونی اکسپریا که روی صفحه بزرگش عکس خودش را گذاشته. عکس خودش در کنار مردی که به نظر میرسد نسبتی بیشتر از دوستی داشته باشند.
میپرسم: نامزد داری؟ و بدون آنکه جوابی بدهد چهره اش را در هم میکشد وحرف خودش را میزند: «اون موقعی داشتی چی چی میگفتی؟ یه چیزی گفتی... اگه آدم چی باشی؟»
تا میخواهم جوابش را بدهم و حرفی بزنم گوشی اش را از روی نیمکت بر میدارد و دستش را با ژست رئیسی که در موضع قدرت است بالا میبرد و با آن ژست آمرانه حالیم میکند که چند لحظه ساکت باشم. کسی که آن طرف خط است گوشی را بر میدارد و ساقی میگوید: « مهرداد اومدیا... آره..آره... باید ببری سعادت... اوکی منتظرم»
گوشی را دوباره میگذارد روی نیمکت و میگوید خب میگفتی. بگو...
داشتم میگفتم نمیترسی که من مأمور باشم یا مثلاً چه میدونم یکی که برات خطر داشته باشه دیگه.
لبهایش را از دو طرف به پایین کش میدهد و با صدایی که بیخیالی در لحنش موج میزد میگوید:
« نه... حالا اگه سؤالی نیست بیا اینو بگیر و برو دیگه. ضرر نمیکنی هر وقتم کارم داشتی بیا همینجاها پیدام میکنی.»
- این چیه؟
نی نوشابه دیگه اما نه ازاون معمولیاش از اون با کلاساشه.
- منم اینو میدونم که قطعاً معمولی نیست. همینو میخوام بدونم دیگه،می خوام بدونم توش چیه؟ هنوز حرفم تمام نشده که صدای یک موتور از پشت سر نزدیک و نزدیکتر میشود. ناخودآگاه از جا میپرم. خودم هم باورم شده که آمده ام دنبال مواد، به راحتی در یک پارک نشسته ام، لولهای که هنوز نمیدانم درونش چه زهر ماری ریختهاند در دست دارم و بیهیچ مزاحمی مشغول گپ زدن با یک ساقی هستم که البته به قول خودش بیش از حد برایم وقت گذاشته... صدای موتور که میآید ترس برم میدارد و بلند میگویم وای مأمورا.
ساقی در حالی که هر چه ریلکستر یک دستش را روی پشتی نیمکت انداخته دست دیگرش را جلوی صورتش میگذارد و بلند بلند میخندد و بعد هم میگوید انگار فیلم زیاد میبینیا. مأمور کجا بود؟
موتوری آنقدر نزدیک شده که پشت سرمان است. آنقدر که ساقی بدون آنکه از جایش بلند شود خونسرد و شیک بستهای را میدهد دستش و میگوید سعادت که کارت تموم شد اینم برسون دست خلیلی پونک و بعد بستهای دیگر میدهد دست مهرداد یا همان پیک نشئگی و توهم.
از ساقی باز هم میپرسم: نگفتی چی توشه؟
و با همان خونسردی اش جواب میدهد: شیشه، نه..نه...آیس این اسم خارجکیش بهتره.
بازهم میخندد. سرخوشانه و بیخیال. بعد هم میگوید این حباب تهش رو حرارت میدی بعد با دماغ میکشی بالا. بعدشم فارغ از درد وغم. اینو بکشی تازه میفهمی چی گفتم. عاشقش میشی، ولش نمیکنی، هیچ ضرری ام نداره، اعتیاد نمییاره...
- چیز دیگهای غیر از این داری؟
وقتی دکتر بهت میگه همین خوبه بگو خوبه، یهو که نمیتونم چیز سنگین بهت بدم، اول برو تو کار همین بعد اگه خواستی عوضش کنی معرفیت میکنم به بچه ها.
نگاهی به ساعتش میکند و میگوید، ای وای هفت و نیم شد من برم. کار داشتی همین جاهام.
می پرسم قیمتش چهقدر شد؟
هیچی، دفعه بعد باهات حساب میکنم.
- اگه بخوام مثه اون مشتریات برام پیک میکنی؟
اول چند بار بیا ببینمت بعدش آره... بعد هم همان طور که با عجله دور میشود با لحن کشداری میگوید چرا که نه، سی یو سون...
ساقی که میرود نگاهی به دور و برم میاندازم، سنگینی نگاههای مشکوک باز هم از این در و آن در هجوم می آورد. به حرف هایمان فکر میکنم، به اینکه چقدر همه چیز به سرعت اتفاق افتاد و کار رسید به آنجا که ساقی یک پایپ شیشه بگذارد کف دستم در عرض شاید نیم ساعت. چقدر زمان کوتاهی است برای از این رو به آن رو شدن برای بدبخت شدن. به آن دختر مواد فروش فکر میکنم، به اینکه خانواده درست و حسابی دارد یا دور و بری هایش هم همه مثل خودش هستند؟ به کسانی فکر میکنم که دختر بیچاره برایشان کار میکند، آنها چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ فکرها در سرم دست به یقه شدهاند و با هم کشتی میگیرند. در دستم یک پایپ دارم که میخواهم هر چه زودتر از شرش خلاص شوم و پاهایم بیاختیار میدوند تا زودتر از این معرکه دورم کنند. درست در کناره پارک که میخورد به خیابان و مغازهها در چند قدمی اش سبز شدهاند، چند معتاد در حال آماده شدن برای فضانوردی هستند. سرهایشان را به هم نزدیک کردهاند و یک پیک نیکی هم کنارشان است. یک پیر مرد و دو جوان که سن و سالشان هیچ ربطی به هم ندارد اما هم پاتوقی هستند و خوب با هم میسازند، هوای هم را دارند و نوبت را رعایت میکنند. از پارک دور میشوم، پارکی که انگار برای خودش یک دنیای دیگری است، انگار شهری امن است برای خلافکاران و مجرمان. هیچ چیزش به یک پارک نمیخورد نه فضای رعبآورش و نه آدمهایی که گوشه و کنارش پاتوق کردهاند. پارکی که خلافکاران درآن حتی پیک موتوری هم دارند و به راحتی مشتریانشان هم اندیشیدهاند.
دور و دورتر میشوم. حالا از آن دور فقط سبزی درختها پیداست و ماه که از پشت درختهای بلند و قدیمی پارک سرکی میکشد و قایمباشک بازی میکند. نور روشناییهای کنار خیابان، مغازهها و ماشینها مستانه و سرخوش میتابند، فارغ از تمام سیاهیها و تاریکیهای پارکی که بیخ گوششان است. (شیرین مهاجری)
یکشنبه 27 مهر 1393 11:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]
صفحات پیشنهادی
لئو مسي و نيمار وارد پکن شدند(عکس)
لئو مسي و نيمار وارد پکن شدند عکس دو تيم ملي برزيل و آرژانتين روز 11 اکتبر در پايتخت کشور چين سوپرکلاسيکوي آمريکاي جنوبي را برگزار خواهند کرد به گزارش "ورزش سه" لیونل مسی و نیمار امروز از بارسلونا راهی شهر پکن شدند هر دو بازیکن در یک هواپیما حضور داشتند جاییکه بفقط سوختن جنگل را تماشا می کنیم
فقط سوختن جنگل را تماشا می کنیم بجنورد - ایرنا - استاندار خراسان شمالی با انتقاد از وضعیت کنونی مدیریت بر پارک ملی گلستان در غرب این استان می گوید ما اکنون تنها می توانیم شاهد سوختن گونه های ارزشمند جنگلی این پارک ملی باشیم به گزارش ایرنا سیدعلی اکبر پرویزی در نشست شورای هجانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح: هرکس تبعه خارج شود هم باید سربازی برود/ مختومه شدن پرونده معاف
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح هرکس تبعه خارج شود هم باید سربازی برود مختومه شدن پرونده معافیت فوتبالیستها تا نیمفصلجانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح درباره تبعه شدن فوتبالیستهایی که خدمت نرفتهاند گفت هرکس تبعه شود ایرانی بودن وی از بین نمیرودوضعیت مسکن مهر در البرز در حال تبدیل شدن به تهدید/ قطار شهری کرج نیمه تعطیل است
استانها مرکز البرز اکبریان وضعیت مسکن مهر در البرز در حال تبدیل شدن به تهدید قطار شهری کرج نیمه تعطیل است 12 07 1393 14 00 به گزارش خبرنگار مهر عزیز اکبریان در جلسه شورای اداری استان که با حضور استاندار معاونان مشاوران نمایندگان مردم کرج در مجلس شورای اسلامی مدیران کلکمین اشرار مسلح بر سر راه ماموران انتظامی/ ماموران جان سالم به در بردند/ اشرار در کمتر از 3 ساعت دستگیر شدند
سردار رحیمی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران کمین اشرار مسلح بر سر راه ماموران انتظامی ماموران جان سالم به در بردند اشرار در کمتر از 3 ساعت دستگیر شدند فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان گفت 3 شرور مسلح که با کمین بر سرراه ماموران انتظامی منطقه سرباز باعث مجروح شدن ماموران شدند دواكنش باشگاه استقلال به سرخ پوش شدن آندو در نیم فصل
واكنش باشگاه استقلال به سرخ پوش شدن آندو در نیم فصل عضو هیئت مدیره باشگاه استقلال گفت آیا امکان دارد بازیکنی که با ما قراداد دارد به تیم دیگر برود به گزارش نامه نیوز پندار توفیقی درباره شایعه انتقال آندرانیک تیموریان به تراکتورسازی تبریز در نیم فصل به علت عدم پرداخت مطالباتساعتی پیش ۵ مجرم تجاوز به عنف در «پغمان» اعدام شدند
ساعتی پیش۵ مجرم تجاوز به عنف در پغمان اعدام شدندساعتی پیش ۵ مجرم حادثه تجاوز به عنف در پغمان در زندان پلچرخی کابل بدون حضور رسانهها و در حضور خانواده قربانیان این حادثه اعدام شدند به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل ساعتی پیش 5 عامل تجاوز جنسی گروهی در پغمان در زنداننانواییهای متخلف در کرمانشاه یک و نیم میلیارد ریال جریمه شدند
استانها غرب کرمانشاه اخبار کوتاه نانواییهای متخلف در کرمانشاه یک و نیم میلیارد ریال جریمه شدند کرمانشاه - خبرگزاری مهر جریمه بالغ بر یک میلیارد و 500 میلیون ریالی برای نانواییهای متخلف آموزش زبان کردی برای اولین بار در مرکز آموزشی درمانی و تحقیقاتی امام علی ع و پیش بینعضو انجمن دیابت ایران: نیم ساعت پیاده روی روزانه بهترین راه پیشگیری از دیابت است
عضو انجمن دیابت ایران نیم ساعت پیاده روی روزانه بهترین راه پیشگیری از دیابت است شهرری-ایرنا - عضو انجمن دیابت ایران گفت یکی از بهترین و ساده ترین راه های پیشگیری از دیابت و عوارض آن نیم ساعت پیاده روی روزانه است به گزارش ایرنا دکتر نادر سلیمانی روز چهارشنبه در همایش گرامیدادزدانی که عاشق کبوترهای گران قیمت بودند/ خوشگذرانی سارقان با 40 کبوتر فقط برای 2 ساعت
دزدانی که عاشق کبوترهای گران قیمت بودند خوشگذرانی سارقان با 40 کبوتر فقط برای 2 ساعت دو سارق حرفهای کبوتران گران قیمت کمتر از ۲ساعت پس از سرقت توسط پلیس شهرستان زاوه خراسان رضوی شناسایی و دستگیر شدند به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در پی سرقت ۴۰ طوقه کبوتر از منزلی درفرنگی کاران راه یافته به نیمه نهایی اوزان 74 و 84 کیلوگرم مشخص شدند
کشتی قهرمانی کشور فرنگی کاران راه یافته به نیمه نهایی اوزان 74 و 84 کیلوگرم مشخص شدند همدان- ایرنا- کشتی گیران راه یافته به مرحله نیمه نهایی اوزان 74 و 84 کیلوگرم مسابقات کشتی فرنگی قهرمانی جوانان کشور مشخص شدند به گزارش عصر پنجشنبه خبرنگار ایرنا در دور نیمه نهایی وزن 74 کیلوگربا انجام دیدارهای مرحله گروهی صعود کنندهها به نیمه نهایی فوتسال کارکنان دولت در قم معرفی شدند
با انجام دیدارهای مرحله گروهیصعود کنندهها به نیمه نهایی فوتسال کارکنان دولت در قم معرفی شدندچهره چهار تیم مدعی قهرمانی و صعود کننده به مرحله نیمه نهایی رقابتهای فوتسال قهرمانی کارکنان دولت در استان قم شناخته شد به گزارش خبرگزاری فارس از قم مسابقات فوتسال کارکنان ارگانها وایوبی: فقط خود را نبینیم
ایوبی فقط خود را نبینیم رئیس سازمان سینمایی در مراسم رونمایی از مجموعه 30 فیلم سینمای مقاومت گفت امیدوارم احیای این فیلمها باعث ترجیح دادن دیگران بر خود شود و فرهنگ بسیجی را در جامعه و به خصوص در جامعه سینمایی زنده کند آفتاب حجتالله ایوبی با تأکید بر اینکه کارهای جزیرهای دآیا در پایان سال، ساعت کار مفیدمان را محاسبه میکنیم؟
جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲ ۲۱ معاون اول قوه قضائیه گفت نظام جمهوری اسلامی ایران مرکب از سه قوه است که قوه قضائیه به صورت مشخص در تحقق و بسط عدالت وظیفه دارد و در این موضوع عامل نیروی انسانی بسیار مهم است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خراسان رضوی حجتالاسلامخواجه وند: با نقد شدن این چکها، اسپانسر به نیمی از تعهدات عمل میکند
خواجه وند با نقد شدن این چکها اسپانسر به نیمی از تعهدات عمل میکند سخنگوی باشگاه پرسپولیس گفت در جلسهای که با اسپانسر داشتیم به جمعبندی خوبی رسیدیم و تعهد آن به چند فقره چک تبدیل خواهد شد که ظرف مدت کوتاهی به باشگاه تزریق میشود به گزارش گروه ورزش باشگاه خبرنگاران مهدی خوادر 24 ساعت گذشته نمین با 39 میلیمتر بیشترین بارش را داشته است/ هوای نیمه ابری عید قربان در اردبیل
در 24 ساعت گذشتهنمین با 39 میلیمتر بیشترین بارش را داشته است هوای نیمه ابری عید قربان در اردبیلمدیرکل هواشناسی استان اردبیل گفت در شبانهروز گذشته بیش از 39 میلیمتر بارش در نمین اتفاق افتاده است که بعد از یک دوره طولانی خشکسالی این بارش اهالی را خوشحال کرده است علی دولتی مهردرخشان: فقط دنبال تساوی بودیم/ در نیم فصل دوم تیم را تقویت می کنیم
درخشان فقط دنبال تساوی بودیم در نیم فصل دوم تیم را تقویت می کنیم سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس بعد از باخت این تیم مقابل سپاهان پفت از بازیکنانم تشکر می کنم آنها زحمت فراوانی کشیدند ما دنبال تساوی بودیم که نشد به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران حمید درخشان بعد از شکست یک بر-
گوناگون
پربازدیدترینها