واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: برای مربیگری محبوبیت و ستاره بودن کافی نیست
اینکه چرا فدراسیون برخلاف نظر کمیته فنیاش به یکباره از میان پنج گزینه دستیاری کیروش به سراغ گزینه ششم و خارج از لیست علی کریمی میرود بیشک خبر از این میدهد که قرار است محبوبیت این ستارهها ضربهها را از فدراسیون رئیساش دور کند و البته این بازی خطرناکی است.
کد خبر: ۴۴۰۴۸۸
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۹ - 08 October 2014
علی کفاشیان در دومین دور همکاری با کارلوس کیروش دست به اقدامات عجیب و غریبی زده است. اقداماتی که شاید با اندیشه افزایش محبوبیت عمومی صورت گرفته ولی ممکن است در آینده تبعات گستردهتری برای فوتبال ایران و سرمایههای ان داشته باشد. او روز گذشته از حضور جواد نکونام روی نیمکت تیم ملی بعد از جامملتهای آسیا خبر داد و این موضوعی است که بعد از حضور کریمی بهعنوان دستیار کیروش و زمزمههای حضور مجیدی در تیم ملی امید منتشر شده است. اما آیا این موج ستاره-مربی که فدراسیون بهراه انداخته است به نفع فوتبال ملی ماست؟
به گزارش تابناک، وقتی علی کریمی سر از نیمکت تیم ملی فوتبال ایران درآورد خیلیها آن را به حساب زیرکی کارلوس کیروش برای افزایش محبوبیت و گرفتن ضربههای احتمالی شکست در استرالیا قلمداد کردند. حتی یک روزنامه فردایش تیتر زد که «جادوگر در دام پرتغالی مکار!».
منتقدین بر این عقیده بودند که کارلوس کیروش میخواهد با بکارگیری ستاره محبوبی چون علی کریمی بار مسئولیت شکست احتمالی در جامملتها را تماما به دوش نکشد. اما وقتی پای فرهاد مجیدی و جواد نکونان هم به لیست مربیان جدید فوتبال ایران ان هم در رده ملی اضافه شد دیگر حساب کار فرق میکند. آنها که تا همین چندی پیش ستارههای لیگ بودند حالا گرایش و ولع شان را برای آغاز مربیگری بروز میدهند و بی تردید آنچه آنها را خیلی زود به نیمکتها میرساند شهرت و محبوبیت و اعتباری است که دارند، از مرغوبترین نوعش در مقیاس فوتبال ایران. اما ایا تنها شهرت و محبوبیت و ستاره بودن برای سرمربیگری کافی است؟
شاید بزرگترین شاهد مثال برای این موضوع شخص علی دایی باشد. علی دایی با هر متر و معیاری موفقترین فوتبالیست تاریخ فوتبال ایران است که هم تالاری از افتخارات ملی را یدک میکشد و انبوهی از تجربههای بینالمللی را بههمراه دارد. اما دنیای مربیگری علی دایی در مقایسه با دنیا فوتبالش اصلا قابل قیاس نیست. حالا مجیدی و کریمی و نکونام پا در راهی گذاشتهاند که مثال واضحاش سرنوشت علی دایی است. اگر ستارههای اینچنینی فوتبال ایران بخواهند صرفا با خرج کردن اعتبارشان پا به میدان مربیگری بگذارند میشود از همین الان پیشبینی کرد که سرنوشتی بهتر از دایی در فوتبال ایران در انتظارشان نیست. سرنوشتی که حتی ممکن است محبوبیت بیکران انها را هم خدشهدار کند.
اتفاقا این ستارهها با توجه به تجربههای بینالمللیشان کاملا این پتانسیل را دارند که تبدیل به چهرههای جدیدی در دنیای مربیگری فوتبال ایرانی شوند و دروازههای جدیدی را رو به فوتبال ما بگشایند. اما اگر درگیر این بازی «خرج محبوبیت» برا «کاهش هزینه» شوند ممکن است عمر دوران مربیگری آنها به به چند سال هم نکشد.
یک مثال مشخص برای این ستارهها وحید هاشمیان است. بازیکن موفقی که بهدور از حاشیهها و بازیهای فدراسیون عزمش را جزم کرد تا در اروپا به بالاترین درجه علمی مربیگری دست پیدا کند و همین تلاش در مسیر علم آموزی و دوری از حاشیهها و بازیهای فدراسیون به او کمک کرده تا این روزها در سطح اول فوتبال دنیا تحت تعلیم قرار گیرد و همین صبوری هم بیشک در آینده به نتایج بزرگی منجر خواهد شد.
اینکه چرا فدراسیون برخلاف نظر کمیته فنیاش به یکباره از میان پنج گزینه دستیاری کیروش به سراغ گزینه ششم و خارج از لیست علی کریمی میرود و یا اینکه چطور در کنار تیم امید ناامیدکننده ایران ناگهان سروکله فرهاد مجیدی پیدا میشود بیشک خبر از این میدهد که قرار است محبوبیت این ستارهها ضربهها را از فدراسیون رئیساش دور کند و البته این بازی خطرناکی است.
حضور ستارهها در قامت مربی البته اتفاق خوشایندی است، تماشاگر را مجذوب میکند و لذت فوتبال را بیشتر اما سرانجام آنچه برای تماشاگر مجذوب کننده است خود فوتبال است، خود بازی، شکلش و کیفیتش. این کیفیت را همیشه ستارهها نمیتوانند بسازند. جادوی مربیگری چیز دیگری است و کاری دیگر.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]