واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شهیدان شاعر/۵
آخرین هنرنمایی یک پزشک
میخواهم آخرین تابلو نقاشیم را با رنگ سرخ خون، رنگآمیزی کنم و آخرین شعرم را برای شهادت بگویم. میخواهم شهید شوم.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید علیرضا فیروزی در سال 1345 در شهرستان فسا متولد شد. از همان اوان کودکی علاقه زیادی به فعالیتهای هنری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی زندگی وی نیز روح دیگری گرفت و تمام هم و غم خودرا در خدمت به انقلاب و تعالی اهداف آن به کار بست. با نقاشی چهرههای شهدا و سرودن اشعار گیرا و زیبا گامهای مؤثری در این زمینه برداشت. شهید فیروزی آن گاه که احساس کرد، دستهایش قدرت حمل سلاح را دارند، فرمان حضرت امام(ره) را لبیک گفت و با شوقی عارفانه به جبهههای نبرد شتافت. در آنجا نیز علاوه بر شرکت در خط مقدم نبرد با فعالیتهای هنری خویش در تبلیغات جبهه حضور داشت. تا اینکه در عملیات پیروزمندانه والفجر 8 که منجر به آزادی شهر فاو شد از ناحیه دست مجروح گردید که پس از ماهها مداوا و تحمل چندین عمل سرانجام منجر به قطع دست چپ ایشان شد. با این وجود روح نا آرام این شهید بزرگوار آران نگرفت. علاوه بر همکاری نزدیک و گسترده با انجمن اسلامی دبیرستان و عضویت فعال در پایگاه مقاومت بسیج در جبهههای نبرد نیز فعالانه شرکت میجست، تا اینکه در سال 1366 در کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته شد. پس از دو ماه حضور در دانشگاه و فعالیت در انجمن اسلامی به سوی جبههها عزیمت کرد و در زمینههای مختلف تبلیغی به فعالیت پرداخ. در همان زمان بود که ارزندهترین آثار خود را که نقاشی چهرههای فرماندهان شهیدش بود و هم اکنون زیب دروازه ورودی شهرستان فسا میباشد را آفرید. وی در مسابقات جانبازان کل کشور در زمینههای شعر و گرافیک مقامهای اول و دوم را احراز نمود. در سال 1367 که جنگ تحمیلی وارد مرحله جدیدی شد همگام با کفرستیزان در عملیات بیتالمقدس 7 شرکت نمود و سرانجام در تاریخ 1367/3/23 به خیل عظیم شهدای انقلاب اسلامی پیوست. قسمتی از وصیتنامه شهیدعلیرضا فیروزی: وصیت نامه علیرضا فیروزی ، فرزند فضل ا... از شهرستان فسا ، تاریخ 22/3/67 سلام بر انبیاء الهی از آدم تا خاتم و بر ائمه اطهار از علی ( ع ) تا مهدی ( عج ) صاحب الزمان و سلام بر امام خمینی و امت امام پرده پندارمی باید درید توبه تزویر می باید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بود آخرپایبست پروردگارا تو خود شاهد باش که جز به امید رحمت تو به میدان نبرد پای ننهادم و جز بخشش تو را طالب نیستم . بگذار که بعد از من هر چه میخواهند بگویند چه مرا بستایند چه سرزنش کنند . اگر مشمول رحمت واسعه تو گردم دیگر چه تفاوت دارد . حال که کاروان حسینیان بسیجی عزم رحیل دارند و بانک درای کاروان ما را به کربلا می خواند ، حال که چاووش کاروان بانک می دهد که : هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله ، من هم می خواهم که خاک راهشان گردم شاید که به دامان پاکشان بنشینم و به حسین بپیوندم بر سر آنم که گر زدست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید می خواهم آخرین تابلو نقاشیم را با رنگ سرخ خون رنگ آمیزی کنم و آخرین شعرم را برای شهادت بگویم می خواهم شهید شوم . و اما سخنی با مردم ، ای مردم حال که امام عشق فرمان مقاومت تا پیروزی برآورده و حسینیان را به میدان رزم می خواند و می فرماید: « حسینیان آماده باشید امروز ایران کربلاست »، هرکس که در خانه بماند یا یزیدی است و یا کوفی، چگونه می توان شعار داد که اهل کوفه نیستیم در صورتیکه هنوز به ندای امام پاسخ نداده باشیم ؟ همچنان که رهبر کبیر انقلاب فرمود « لباس محبت دنیا را از تن بیرون کنید و جامه رزم بپوشید » و اگر می خواهید خدا از شما راضی باشد باور کنید که جبهه ها به نیروی شما احتیاج دارد و آینده اسلام در گرو فداکاری شماست . امروز مسجدی بودن و نماز خواندن کفایت نمی کند و برای اثبات ایمان خود باید جهاد را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم . وصیتی هم به مسئولین و روحانیت : اینکه وحدت شعاری خود را کنار گذاشته و به وحدت عملی بپردازید و این میسر نمی شود تا زمانی که خودیت ها و منیت ها را کنار بگذاریم . هیچگاه فقط خط خود را به تنهائی خط راست و مستقیم و خط امام ندانید بلکه به افکار دیگران نیز احترام گذاشته و به دیگران نیز مجال ارائه خدمت دهید و این را نیز بدانید که خط امام یکی است و آن هم تحمل افکار دیگران چند کلام با خانواده گرامیم : پدر و مادر و برادران و خواهرم بدانید که تا لحظات آخر شما را دوست داشتم و شما را تا روز قیامت فراموش نخواهم کرد . می دانستم که دوست داشتید که درس دانشگاهم را به پایان رسانم اما وقتی حسین ( ع ) تنهاست چه جای ماندن و چه جای درنگ خواهد بود . مادرم و خواهر گرامی مصیبت کربلا را فراموش نکنید و صبر را پیش گیرید و زینب کبری ( س ) را الگوی خود قرار دهید ، هرچه می خواهید گریه کنید اما برای فرزندان حسین ( ع ) ، در پایان همه مردم را به تقوی سفارش می کنم. والسلام امضا علیرضا فیروزی *صحبت دیوانه* غنچه بسته دل شوق شکفتن دارد طوطی خامش لب میل به گفتن دارد سینه ام پهنه درد است و دلم و وسعت غم باز هم سینه به سر فکر نهفتن دارد ساحت آینه دل به غبار آلودست باز شادم که دل اندیشه رفتن دارد لاله یکپارچه گوش است که رازم شنود راستی صحبت دیوانه شنفتن دارد ای بهار غزل، خرمی جان؛ با تو غنچه بسته دل شوق شکفتن دارد 1364-فسا پاسداشت سی و چهارمین سالگرد هفته دفاع مقدس/30 انتهای پیام/ب
93/07/08 - 08:14
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]