تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834689977




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهیدی که زنده شد و پایش جا نماند! +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



شهیدی که زنده شد و پایش جا نماند! +تصاویر
ابراهیمی، از جانبازان دفاع مقدس از خاطره شهید شدنش و اعزام به آلمان برای مداوا شدن و اتفاقات جالب در آنجا می گوید.



به این مطلب امتیاز دهید


به گزارش سرویس کشکول جام نیوز، سید علی اکبر ابراهیمی جانباز دفاع مقدس از خاطرات مجروح شدن خود می گوید : من حدود چهار بار مجروح شدم، کلاس چهارم ابتدایی بودم از مدرسه فرار کردم و چون سنم قانونی نبود شناسنامه ام را دست کاری کردم و به جبهه رفتم . آن روزها عشق و عاشقی یک معنی دیگری داشت و بچه ها جور دیگری عاشق ولایت و رهبری بودند.   در یک عملیات دو ترکش به ران پایم خورد و آمدم عقب، یک ماهی بستری بودم و خوب شدم و دوباره به جبهه رفتم.
در عملیات دیگری شیمیایی شدم و در کانون شهر صنعتی اراک بستری بودم و بعد از این که خوب شدم مجددا به جبهه بازگشتم و در مرتبه سوم مجروحیتم منجر به شهادتم شد.   در عملیات کربلای 5 من ضربه مغزی شدم و از آن جا من را به معراج الشهدای خرمشهر هدایت کردند و 48 ساعت در معراج الشهدای خرمشهر بودم. بعد از اینکه دو روز در سردخانه بودم به هوش آمدم و باز از رو نرفتم و دوباره به خط مقدم رفتم.
در عملیات های مختلف شرکت کردم، حدود اواخر سال 66 بود که خمپاره به زیر پای راستم خورد، در خاک عراق توی کمین افتاده بودیم.
خمپاره 20 سانتی پای راستم خورد و پا از لبه پوتین قطع شد و پای چپم از چند جا شکست و عصب هایش قطع شد و تمام بدنم ترکش خورد،از کف پا تا سرم، بجز زبانم و گوش چپم همه بدنم ترکش خورد و پوست صورتم سوخت.

به بچه ها گفتم شما برید من میمونم. ما برای عملیات خرابکاری به خاک عراق رفته بودیم و چند نفر بیشتر نبودیم، همه رفتند و دو نفر ماندند و با طناب من را به عقب کشاندند که پشت کمرم زخم شد.
با دست چپم پای قطع شده ام را روی سینه ام گذاشتم ،پایم توی دست هی باز و بسته می شد و خونی که داخل آن بود به بیرون می ریخت.

وقتی به عقب رسیدم به خرمشهر فرستاده شدم و یک مقدار دیگر از پایم را قطع کردند و با طناب آن را بستند تا خونریزی نکند و بعد به اهواز فرستاده شدم.

با هواپیما به بیمارستان شیراز رفتم ، 10 تا ترکش هم از چشمم درآوردند ، دندان ها همه ریخته بود ، سه عدد شیلنگ در گردنم برای نفس کشیدن و غذا خوردن گذاشته بودند.

 از آنجا به بیمارستان پارس تهران آمدم ، قرار شد هر دو پایم را قطع کنند قبول نکردم. یک دستگاه از خارج آوردند و در پایم گذاشتند ولی 6 ماه بیش تر دوام نیاورد و عفونت بدنم را گرفت.

توسط یکی از بچه های بنیاد شهید به خارج اعزام شدم ، دو سال در آلمان بودم به این بهانه رفتم که دردی از دردهایم کم شود ولی اینطوری نشد.

وقتی وارد آلمان شدم سوار بالگرد شدم تا به بیمارستان برسیم توی راه آلمانی ها بلند بلند حرف می زدند. من به دکتر ایرانی که همراهم بود گفتم چی میگن؟

گفت "حرف زیادی میزنند. میگن شما که نمی توانستید بجنگید چرا به عراق حمله کردید" گفتم ما فقط دفاع می کردیم. دکتر مولائی گفت " این ها این چیزها را نمیفهمند ".  

  وارد بیمارستان شدیم رئیس بیمارستان هم همین جمله را به من گفت، من نمیتوانستم آلمانی صحبت کنم تا جوابشان را بدهم. فردای آن روز وقتی رئیس بیمارستان برای ویزیت آمد تعجب کرد و گفت با وجود این که این همه ترکش خورده ای چطور  زنده مانده ای؟
آن ها خودشان را کشیده بودند کنار و می گفتند شما با عراق جنگ می کنید و با آلمان و انگلیس و آمریکا هیچ کاری ندارید و قبول نداشتند که این کشورها عراق را همراهی می کنند.
روزها پشت سر هم سپری می شد. با یک خانومی که پرستار بود آشنا شدم که خیلی برای من زحمت کشید.
صبح ها ساعت 7 می آمد سرکار و ساعت 12 می رفت، اسمش آندریا بود، یک روز ساعت 12 صندلی را کنار من گذاشت و گفت "سلام پارتیزان خمینی" به ما پارتیزان خمینی می گفتند.

گفت یک مقدار من آلمانی نشان می دهم و شما هم یک مقدار فارسی نشان من بدهید و این مدتی که در آلمان هستید را این طور بگذرانید و من هم قبول کردم.

یک قلم و کاغذ گذاشت جلویش و یکی از انگشتان من را باز کرد و گفت به این چه میگویید، گفتم " یک " و روی کاغذ نوشت و دومین انگشت من را باز کرد و به همین ترتیب 10 انگشت من را باز کرد و آلمانی آن را هم نشان من داد و بعد از این شماره تلفن پدر و مادرم را از من گرفت و به آن ها زنگ زد و گوشی را به من داد تا با آن ها صحبت کنم.

کم کم آلمانی را یاد گرفتم و کار خدا بود که من زبان آن ها را متوجه می شدم و صحبت می کردم، آن ها 62 شبکه تلویزیونی داشتند و من گوشی به گوشم بود و همه کانال ها را می گرفتم آلمانی صحبت کردن هم یاد گرفتم.

همیشه بعد از نمازم دعا می کردم که یکی از مسئولین کشورم پشت صفحه تلویزیون بیاید و بگوید که ما به عراق حمله نکردیم. البته نماز من که رو به قبله نبود ولی این خاصیت را داشت تا دعای من برآورده شود.

یک روز به لطف خدا پای من درد گرفت خیلی درد شدیدی بود، من را بردن عکس گرفتن. من را بی هوش نکردند و به اتاق عمل بردند و تیغ را به پایم کشیدند و ترکش را درآوردند بیرون، یک تکه خمپاره 60 بود، آن هایی که می گفتند ما در جنگ شما نبودیم با تعجب به هم نگاه می کردند .

 به آنها گفتم "پرفسور آمریکایی است" گفت نه. گفتم فرانسوی است گفت نه، هلند، نه. یکی از دکترها داد زد آلمانی است. ته خمپاره 60 حک شده بود ساخت آلمان.

در آنجا گفتم شما که می گفتید جنگ خوب نیست، شما که می گفتید در جنگ ما سهیم نیستید.چطور خمپاره در پای من سر در آورد.
ترکش را با الکل شستم و داخل ویترین گذاشتم. سه روز بیشتر دوام نیاوردند و آمدند و رنگش کردند تا کلمه آلمان مشخص نباشد
بعد از مدتی جنگ تمام شد و همه دکتر ها وارد اتاق من شدند و من  آنقدر گریه کردم که سینه ام خیس شده بود. آن ها می پرسیدند شما جنگ را دوست دارید، گفتم نه، ولی نباید جنگ اینجوری تمام می شد.
در آنجا به دلیل اینکه امنیت نداشت و دوازده هزار منافق داشت، من را وارد شهر کلن آلمان کردند و در یک هتل که به خانه ایرانی ها معروف بود اسکان دادند.   دور تا دور آن را پلیس محاصره کرده بود و 7 گزارشگر خارجی برای مصاحبه آمده بودند و به طور مستقیم از تلویزیون آلمان پخش می کرد. اینجا جایی بود که یکی از مسئولین باید مقابل دوربین حاضر می شد ولی چرخید و چرخید و مسئولی نیامد و قرار بود یک خانوم جلوی دوربین حرف بزند.   آن موقع 12 میله در بدنم بود و درازکش بودم، همه ی تلاشم را کردم تا حرف هایم را بزنم ، داشتند با یکی از جانبازان مصاحبه می کردند که در آخر به زور از آن حرف می کشیدند که به ضررمان بود که ناگهان فریاد کشیدم آلمانی بلد نیست کاریش نداشته باشید.
 دوربین و میکروفن را به سمت من گرفتند و مصاحبه گرپرسید: خمینی شما را اینطوری کرده است، شما خمینی را نشناخته اید درسته؟ گفتم: درسته
گفت: اگر خمینی را شناخته بودی در جنگ شرکت نمیکردی، درسته؟ گفتم: من قبول دارم امام خمینی را دیر شناختم.  

  گفتم شما به یک سوال من پاسخ دهید تا من به 16 سوال شما پاسخ بدهم. گفت شما نمیتوانید از من سوال بپرسید و گفتم: پس من هم نمی توانم صحبت کنم. گفت: نه بپرس . گفتم شما به عنوان یک آزاده جواب دهید و من  کاری به کاخ سفید و ریگان ندارم، عراق به ایران حمله کرد یا ایران به عراق؟

بعد از اندکی تفره رفتن گفت: عراق حمله کرد گفتم پس ایران فقط دفاع کرد آن هم دفاع مقدس.

بعد از چند سوال دیگر گفت شما گفتید که خمینی را نشناختید گفتم بله، دیر شناختم، این که چشم و پاست من رفته بودم جانم را بدهم  و در آخر گفت: کشافت!
گفتم: شما آمریکایی ها هر وقت کم می آورید فحش می دهید.   اراک امروز 206  




۰۷/۰۷/۱۳۹۳ - ۱۳:۰۸




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن