تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 26 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811377934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دو خاطره جالب محمدرضا گلزار از فیلم بوتیک!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: دو خاطره جالب محمدرضا گلزار از فیلم بوتیک!

دو خاطره جالب محمدرضا گلزار از فیلم بوتیک!

محمدرضا گلزار که این روزها پرکارتر از همیشه است و به زودی آلبوم موسیقی اش منتشر می شود به تازگی با مجله فیلم به مناسبت روز ملی سینما گفت و گوی مفصلی انجام داده است که بخشی از آن مربوط به فیلم «بوتیک» است...

 محمدرضا گلزار که این روزها پرکارتر از همیشه است و به زودی آلبوم موسیقی اش منتشر می شود به تازگی با مجله فیلم به مناسبت روز ملی سینما گفت و گوی مفصلی انجام داده است که بخشی از آن مربوط به فیلم «بوتیک» است.محمدرضا گلزار بعد از سال ها از ساخت فیلم بوتیک برای اولین بار از حادثه پشت صحنه این فیلم پرده برداشت. این سوپراستار سرشناس سینما درباره بازی اش در فیلم «بوتیک» می گوید:«واقعاً بازی در این فیلم بسیار سخت بود. مدام نماهای واکنش داشتم و تماماً با چشم بازی کردم. یک سکانس در فیلم هست که حمید نعمتالله میگفت ما دوربین را تراک میکنیم روی صورت تو و تو باید با چشمهایت یک بازی کنی، با صدایت یک بازی کنی و با میمیک صورتت هم یک بازی. وقتی این را گفت یک ربع من و آقای کلاری میخندیدیم. همه هم بودند.من می گفتم خب حمیدجان یک توضیح بده از هر کدام چه می خواهی. سکانس آخری که من شاپوری را می برم داخل حمام سکانس پلان است. شاپوری را می برم، می کُشم و برمی گردم. می گفت وقتی تراک می کنیم، همین طور که دارم می آیم روی صورتت، بغض را توی چشم هایت ببینم و جوری باید با لحن صدایت بازی کنی که شاپوری اقرار کند با اتی بوده و خشم هم در صورتت کم کم ایجاد شود. تمرین کردیم و باز تمرین کردیم و آن قدر تمرین کردیم که شد. اگر فرصتی هست یک خاطره هم از اینجا تعریف کنم.»گلزار اما ماجرای این حادثه را اینطور تعریف می کند: «گریمور داخل بود و قرار بود وقتی ما داخل می رفتیم دوربین بدون کات بیرون بماند تا من برگردم بیرون. من و گریمور یک دلخوری از هم داشتیم و گریمور محترم ما آقای محمدرضا قومی متأسفانه با من قهر بود و حرف نمی زد. ظرف خون را گذاشته بود بالای سیفون که خون بردارد و گوش و صورت من را سریع گریم کند و من بیرون بیایم. وقتی من رضا رویگری را با شدت تو بردم، چون تاریک بود ندیدم و سر رضا خورد به سیفون. خورد به سیفون و شیشة خون برگشت روی من.من هم فکر کردم سر رضا شکسته که من خون خالی ام. مدام با صدای خیلی یواش می گفتم رضا خوبی؟ او هم دست میزد به سرش و با همان صدای آرام میگفت: «رضا، خون!» حسابی ترسیده بود و فکر می کرد واقعاً خون خودش است و فرصتی هم برای تکرار نداشتیم، چون تمام لباس من خونی شده بود. تمام اینها سکانس پلان است. می رویم تو و من بیرون می آیم و گوشة دیوار روی زمین می نشینم و خون از سر و صورتم می آید. وقتی تو بودیم و آن اتفاق ها افتاد من مدام می گفتم خوبی؟ و رویگری می گفت آره، آره خوبم، برو، برو. آقای قومی یک کلمه هم نمی گفت که این خون گریم بود. خیلی جدی کنار دیوار ایستاده بود. کار خودش را کرد و تمام. من آمدم بیرون.توی تمرین ها که کات می دادیم و می گفتند عالی بود و برویم همین را بگیریم، من به شوخی می گفتم بروید جمعش کنید، کُشتمش! اما پلان که تمام شد هرچه می گفتم بچه ها بروید رضا را بیاورید واقعاً حالش بد است، هیچکس باور نمی کرد! آنجا از ترس افتاده بود روی زمین. مرتب دست می زد به سرش می دید خون است و فکر می کرد واقعاً از سرش دارد خون می آید.»
















این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن