واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۲ شهريور ۱۳۹۳ (۱۰:۲۵ق.ظ)
جام جم: ايران و نظم جديد جهان
به گزارش خبرگزاري موج، «ايران و نظم جديد جهان» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم است که در آن مي خوانيد؛
«اشاعه گرايي اروپامدار» که نتيجه نظريه «خيزش خودبنياد اروپا»ست و اروپاييان متعصب آن را «معجزه اروپايي» مي خوانند، بيش از 150 سال است که نه فقط مغز اروپايي ها که فکر و انديشه بسياري را در سطح جهان تسخير کرده است.
اين نظريه ضعيف اما خوش ساخته و خوب پرداخته شده، در اروپا به خلق و توسعه نژادپرستي و در ديگر کشورها به شکل گيري جريان روشنفکري غرب زده منجر شد.
اشاعه گرايي اروپامدار، روايت مرموزي است که منشأ و مبدأ همه اتفاقات مهم بشريت را از قرن ها پيش به اين طرف متعلق به قاره اروپا مي داند و اروپايي ها را باهوش تر، نجيب تر و شجاع تر از مردم بقيه سرزمين ها معرفي مي کند.
اين نظريه، اهالي آفريقا، آسيا و آمريکاي لاتين را مردمي بدوي، منحط و مستبد توصيف مي کند که البته مي توانند تحت آموزش و مديريت اروپايي ها به سطوح محدودي از تمدن دست يابند.
هر چند نظريه اشاعه گرايي اروپامدار بتدريج که از آغازش فاصله گرفت تعديل شد و از صراحت خود درباره برتري نژادي اروپايي و منحط بودن مردم بقيه قاره ها کاسته است، اما بن مايه خود را حفظ کرده و تبختر و نخوتي که امروز در دولتمردان غربي موج ميزند بهترين نشانه آن است.
غرب محوري يا جهان اروپامدار با تسخير طبيعت از طريق تکنولوژي و علم، سلطه خود و آنچه در نظريه پيشين اشاره شد را تحکيم و واقع نمايي کرد اما در عين حال بايد پذيرفت بخش بيشتر تصويري که از غرب در اذهان نقش بست محصول تبليغات و کار رواني است که رسانه هادر آن نقش محوري داشته اند.
پرسش مهم امروز اين است که از اين هيمنه و جلال و جبروت غرب يا به عبارت ديگر نظم جهاني ترسيم شده از سوي غرب چقدر باقي مانده است و آيا روند غرب محوري کماکان با قوت ادامه دارد يا رو به افول است و نظمي نوين در حال شکل گيري است؟
عده اي بدون درنگ پاسخشان به اين پرسش اين است که غرب کماکان حاکم و مسلط بر جهان است و نشانه اي از افول آن ديده نمي شود.
طرفداران اين نظر که نشان مي دهد از بسياري واقعيات پيرامون خود و حتي اعترافات انديشمندان و سياستمداران غربي بي اطلاعند، طبيعتا نه تنها مقاومتي در برابر سلطه غرب ندارند بلکه هر نوع مقاومتي را بي نتيجه مي دانند و توصيه شان به ديگران اين است که هژموني غرب را بپذيرند و آب در هاون نکوبند.
در مقابل اين جريان واداده و مرعوب که متأسفانه در ميان برخي روشنفکران کوتاه قد کشورمان و حتي برخي مسئولان نمونه هاي آن را مي توان مشاهده يا احساس کرد، جرياني قدرتمند، مستدل و واقع بين وجود دارد که باورمند به «شروع» افول غرب و «شکل گيري نظم نوين جهاني» هستند.
نظمي که جهان در پيچي تاريخي در حال حرکت به سمت آن است و نقش آفريني کشورها در نظم پيش رو و ظهور قدرت هاي جديد، در گرو«قدرت» آنها و قدرت در گرو «فرهنگ»، «اقتصاد» و«علم» است.
پيش بيني انحطاط تمدن و سلطه غرب در بين صاحب نظران مسلمان سابقه طولاني تري دارد و شروع بيداري اسلامي که با نهضت امام خميني (ره) وارد مرحله عملي خود شد بهترين دليل آن است اما بين نظريه پردازان غربي شايد اولين کسي که به شکل صريح و نظريه پردازي شده نسبت به اين موضوع هشدار و حتي خبر داد ساموئل هانتينگتون رئيس مرکز تحقيقات استراتژيک دانشگاه هاروارد بود که شهرت او نيز به همين نظريه «برخورد تمدن ها» برمي گردد.
بحث در اين باره زياد و خارج از اين مجال است اما اشاره به دلايل هانتينگتون براي ظهور تمدن هاي جديد (هفت يا هشت تمدن) مفيد است.
اختلاف تمدن ها اساسي است.
خودآگاهي تمدني در حال افزايش است.
تجديد حيات مذهبي وسيله اي براي پرکردن خلأ هويت در حال رشد است.
رفتار منافقانه غرب موجب رشد خودآگاهي ديگر تمدن ها گرديده است.
ويژگي ها و اختلافات فرهنگي تغييرناپذيرند.
منطقه گرايي اقتصادي و نقش مشترکات فرهنگي در حال رشد است.
خطوط گسل موجود بين تمدن ها امروزه جانشين مرزهاي سياسي و ايدئولوژيک دوران جنگ سرد شده است.
اينها هفت دليل اين انديشمند غربي براي اثبات به هم خوردن نظم موجود جهان و شکل گيري نظم نويني است که مذهب و بخصوص «اسلام» در آن نقش اساسي دارد.
فهرستي که مي تواند بلندتر شود و مشکلات اقتصادي روزافزون غرب، تشديد منازعات سياسي بين نخبگان در قدرت با سياستمداران، بي اعتمادي مردم به کارآمدي دولت هاي غربي، شکست هاي پي در پي نظامي و سياسي در افغانستان، عراق، سوريه، فلسطين و لبنان و انحطاط نگران کننده اخلاق را به آن اضافه کرد.
اينجاست که پاي نقش الهام بخش «ايران اسلامي» به ميان مي آيد و نقش انقلاب اسلامي در به چالش کشيده شدن نظم جهاني ساخته غرب آشکارتر مي شود.
نقشي که امروز به يک مدل تبديل شده و عمق استراتژيک آن علاوه بر کشورهاي منطقه حساس و استراتژيک خاورميانه، به آمريکاي لاتين و آسيا گسترش يافته و قدرت هاي بزرگ جهان مانند چين و روسيه را علاقه مند و مصر به برقراري روابط راهبردي با ايران کرده و خواب سلطه گران غربي را پريشان و مشوش ساخته است.
تشويشي که آشکارا خود را در اين سخنان کيسينجر، سياستمدار کهنه کار و يهودي الاصل آمريکايي نشان مي دهد.
«هنري کيسينجر» وزير پيشين خارجه آمريکا در مصاحبه با راديو «ان پي آر»، با تاکيد بر اين که آمريکا در هر صورت نبايد نقش ايران در تحولات جهان را ناديده بگيرد مي گويد: «نوعي کمربند شيعي از تهران، تا بغداد و از آنجا تا بيروت شکل گرفته است. اين وضع، اين فرصت را به ايران مي دهد تا امپراتوري پارس باستان را اين بار با عنواني شيعي، احيا کند.»
اظهاراتي که يک بعد آن تقويت ايران هراسي و شيعه هراسي است اما بعد ديگرش اذعان و اعتراف به قدرت روزافزون و کارآمدي ايران اسلامي در ابعاد کلان منطقه اي و بين المللي است.
به آن دسته از روشنفکران و مسئولاني که هنوز قد کوتاهشان اجازه ديدن افق بلند انقلاب اسلامي را نداده و همچنان غرب را يکه تاز تحولات مي پندارند توصيه مي کنيم سرشان را بالا بگيرند و اگر وعده هاي الهي و نظرات مردان الهي نظير امام راحل و رهبر فرزانه انقلاب اسلامي را باور ندارند، حداقل بر اساس تقليد و باور محض شان از غرب، اين نظرات غربي ها را باور و به قدرت انقلاب اسلامي اذعان کنند که اگر نکنند خود رسوا خواهند شد.
نويسنده:
- مهدي فضائلي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]