تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدانيد كه بدترين بدها، علماى بدند و بهترين خوبان علماى خوبند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868671366




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز/ دادگاه آقازاده و خانواده همیشه همراه


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: طنز/ دادگاه آقازاده و خانواده همیشه همراه
همراهی خانواده متهمین پرونده های اخیر در دادگاه های ویژه، با فرد مورد اتهام تا جلو درب دادگاه، همراه با حاشیه های رسانه ای فراوان بود.در طنز زیر نویسنده با تشبیه متهم به دانش آموزی که در کارهایش کوتاهی کرده است، این موضوع را به چالش کشیده است.
دیدبان؛ هرچقدر به شروع مدرسه و امتحانایی که باید میدادم نزدیک تر می شد، نگرانی و بهانه تراشی هام برای نرفتن به مدرسه هم بیشتر می شد. حالا که ایام تعطیلات تموم شده بود و من هیچ کدوم از تکالیفم رو انجام نداده بودم و اصلا برای امتحان فردا آمادگی نداشتم، سعی میکردم تا یه بهانه ای جور کنم تا فردا به مدرسه نرم و از امتحان هم قسر در برم. پشتم مثل همیشه به بابام گرم بود تا مثل سالای قبل ، زنگ بزنه به مدرسه و راضیشون کنه که ما یه مشکلی داشتیم و دوتا خاطره از مشکلاتمون بگه تا مدرسه قبول کنه که من نتونستم به درسام برسم؛ اما حیف، امسال هرکاری کردم که بابام رو راضی کنم تا زنگ بزنه، نزد که نزد و با عصبانیت گفت: (( دیگه بزرگ شدی پسر، کاری نکن که مدرست مارو تخریب گر (!) درس و مشقت بدونه !)) خلاصه من که دیدم بابام کاری نمی کنه ، رفتم پیش مامانم و با ناراحتی شروع کردم به بهانه آوردن واسه اینکه مدرسه نرم. مامانا هم که مهربونن و میدونستم اگه اصرار کنم ، اصرارم جواب میده؛ پس تا میشد فیلم بازی کردم تا راضیش کنم. ولی آخر سر فقط مامانم راضی شد که من دیر برم مدرسه تا امتحان نداده باشم و برای اینکه اجازه بدن تا سر کلاس بشینم ، با خواهر بزرگم برم مدرسه تا ناظم رو راضی کنه و دیر رفتنم رو موجه کنه. فردا صبح وقتی به مدرسه رسیدم، خواهرم با ناظم شروع کرد حرف زدن و ناظم مدرسه هم دلایلش رو قبول کرد. قرار شد تا من برم سر کلاس. منم از این نتیجه خوشحال رفتم پیش معلم تا بشینم سر کلاس؛ اما معلم کاری کرد که دنیا روی سرم خراب شد! برگه امتحان رو داد دستم و گفت: برو کلاس کناری و امتحان بده، تموم شد بیا سرکلاس. منم که مجبور بودم حرفش رو گوش کنم ، رفتم و روی یه میز نشستم و وقتی سوالا رو دیدم، احساس متهم بودن بهم دست داد؛ متهمی که انقدر جرمش سنگین بوده ، دادگاهی که قرار بوده جلسه دادگاه توش برگزار بشه، عوض میشه و واسش دادگاه غیر علنی برگزار می کنن ؛ اون موقع بود که همه خوش گذرونی تعطیلاتم تو انگلیس (!) ، مثل برق و باد از جلو چشمام رد شد، فهمیدم پدرو مادر و خواهرو برادرام هم نمیتونن برام کاری کنن. پس شروع کردم ؛ نام و نام خانوادگی : م.ه. هرچیزی به ذهنم میرسید نوشتم، تقریبا مطمئن بودم که هیچکدوم از جوابایی که مینویسم درست نیست. وقتی سیامشقام تموم شد، رفتم پیش معلم؛ معلم که در نظرم حکم قاضی رو پیدا کرده بود وقتی برگه رو دید، اجازه نداد تا سر کلاس بشینم و گفت برو پیش ناظم. ناظم که هم زنگ زد به پدرم و گفت چون آقازادتون (!) درسش رو نخونده ، امروز زود میاد خونه. بعدشم با عصبانیت بهم هشدار داد که تا آخر سال نباید با بابام یا افراد دیگه خانواده برم مدرسه. خلاصه من رو با سرافکندگی فرستادن خونه. وقتی رسیدم خونه برای اینکه غرورم رو نشکنم (!) جواب سلام کسی رو ندادم و گفتم: (( این ناظم و معلم ها همشون دروغ گوی بزرگین !! )) حالا باید دنبال یه بهانه جدید برای امتحان فردام باشم، کاش برادر بزرگم راضی میشد و فردا باهام میومد مدرسه؛ اون وقت با معلمم دعوا میکرد که چرا از داداش من امتحان گرفتین (!). اما برادرم بهم گفت: (( با این کارات فقط داری آبروی خانواده و مخصوصا بابا رو جلو همه میبری ... )) دیگه به مامانمم امیدی ندارم، چون باید فردا خودش بره مدرسه اون یکی خواهرم. منم که قصد ندارم برای امتحان فردام تلاشی بکنم؛ چون پشتم گرمه...




تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن