واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سالروز ورود «اسیرپهلوانان» به میهن اسلامی
لبخند، جادوی صابران در بند
اسراء تلخیهای دوران اسارت را با صبر و استقامت سپری کردند و 26 مرداد سال 69 به میهن اسلامی بازگشتند و مدال افتخاری ماندگار را کسب کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آزادگان 26 مرداد سال 69 پس از سالها اسارت به خاک میهن اسلامی و آغوش خانوادههای خود بازگشتند و امام خمینی(ره) در سخنی درباره آنها فرمودند «اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی(ره) در فکرتان بود.» آزادگان با عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند، زندانهای وحشتناک عراق را در دوران اسارت تحمل کردند، سالروز آزاد شدن آنها یکی از خاطرهانگیزترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است. مردانی در این روز به میهن بازگشتند که اسوه و الگویی از مردانگی، استقامت و پایمردی بودند و زنان و مردان جامعه باید از آنها الگوبرداری کنند. حجتالاسلام علی علیدوست یکی از آزادگانی است که به مدت 10 سال در اسارت نیروهای عراقی بوده است؛ در سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی با وی به گفتوگو پرداختیم. فارس: چه شرایطی سبب شد که به جبهههای جنگ اعزام شوید و به چه منطقه جنگی اعزام شدید؟ آن روزها حال و هوای همه ملت ایران فرق میکرد، شور انقلابی و سخنان امام خمینی(ره) که موثر و تاثیرگذار بود، همه را به هیجان میآورد. هنگام شروع جنگ تحمیلی علیه نظام اسلامی 20 سال سن داشتم، اوایل جنگ قصد شرکت در جنگ و دفاع از میهن اسلامی را داشتم که شهریور سال 59 با تعدادی از دوستان به کرمانشاه و از آنجا به منطقه قصر شیرین اعزام شدیم. مانند بیشتر جوانان آن دوران بر اساس وظیفه نسبت به میهن به جبهه اعزام شدیم، حال و هوای آن روزها حماسی، پرشور و هیجانی بود. مشکلاتی در ابتدای جنگ وجود داشت، ارتش گسسته بود و سپاه شکل نگرفته بود، بنابراین نیروها در جبههها حالت سردرگمی داشتند، به همین دلیل دشمن در روزهای نخست شروع جنگ توانست برخی از مناطق را اشغال کند، ولی در اندک زمانی جوانان در برابر دشمن ایستادگی کردند تا دشمن را از خاک کشور بیرون کردند. فارس: چه زمانی اسیر شدید و دشمن چه شرایطی در دوران اسارت برای شما به وجود میآورد؟ دوم مهر ماه سال 59 زمانی که قصر شیرین سقوط کرد، به دلیل آنکه در این منطقه مستقر بودیم، به اسارت نیروهای دشمن درآمدیم. زمانی که یک رزمنده اسیر میشود، همه اختیارات از او سلب میشود به جز نفس کشیدن که این هم نمیتوانند از آن جلوگیری کنند، اختیاری از خود ندارد و این امر سبب میشود که اسارت تلخ و ناگوار باشد. آزار، اذیت، شکنجه جسمی و روحی شرایط اسارت را مشکلتر میکند، دشمن نیز میخواست از کسانی که در جبهه در مقابلشان سد آهنین ایجاد کرده بودند، انتقام بگیرد. عراقیها خواب فتح تهران را در طول یک هفته دیده بودند و وعده مصاحبه در تهران را به خبرنگاران میدادند زمانیکه مشاهده میکردند ذرهای نتوانستند مقاومت کنند، حتی بخشی از خاک عراق از سوی جوانان کشور اشغال شده بود، تلافی آن را بر روی اسرا در میآوردند، شرایط سختی بود ولی صبر و استقامت شرایط را شیرین میکرد. فارس: والدین شما در برابر اعزام شما به جبهههای جنگ چه عکسالعملی داشتند؟ در آن زمان طلبه بودم و در قم سکونت داشتم، والدینم متوجه اعزام به جبهه نشدند و در نهایت منجر به اسارت شد و به وسیله یکی از همرزمان ما که مجروح شده بود، خانواده من متوجه اسارتم شدند. فارس: دوران اسارت را چگونه میگذراندید و چه فعالیتهایی انجام میدادید؟ کارهای مضاعف در دوران اسارت صورت میگرفت به طوری که برای انجام کارهای شخصی باید بخشی از فعالیتها را تعطیل میکردیم. به طور عمده فعالیتهای فرهنگی انجام میشد، کلاس احکام، نهجالبلاغه، تاریخ و ادبیات عرب برگزار میکردیم که برای اکثر آنها به کتاب دسترسی نداشتیم و با استفاده از محفوظات و همفکری دوستان این امور صورت میگرفت. اینکه جوانان پس از 10 سال از اسارت سالم و با روحیه برگشتند، به این دلیل بود که عدهای خود را فنا کرده بودند تا روحیه دیگران را حفظ کنند و این امر سبب شد که اکثریت اسراء با سربلندی و سرافرازی برگشتند. فارس: سختیهای دوران اسارت را بیان کنید؟ سختیهای فراوانی در دوران اسارت داشتیم، کمبود آب در تابستان یکی از این شرایط سخت بود، اکثر روزها به ویژه در تابستان روزها آب قطع میشد و دسترسی به آب نبود و برخی اوقات برای آب آشامیدنی نیز مشکل داشتیم. زمانی که عراقیها در جبهه شکست میخوردند، به دنبال بهانه بودند که آن را با اسرا تلافی کنند، نامهای پشت پنجره میانداختند و در آن مینوشتند مرگ بر صدام و میگفتند نویسنده نامه باید خودش را معرفی کند. آسایشگاه 150 تا 200 نفری را شکنجه میکردند تا نویسنده نامه را پیدا کنند. در جا به جایی اسرا شکنجهها به اوج خود میرسید و 18 اسفند سال 62 اسرای قدیمی را میخواستند به بغداد ببرند، دو سرباز جلوی در اتوبوس گذاشته بودند که به محض پیاده شدن اسرا ضربهای به آنها می زدند و آنها را داخل تونل وحشت میانداختند که دو طرف آن افرادی برای ضربه اسرا استقرار داشتند و سپس دسته جمعی به طور مجدد اسرا را کتک میزدند. 300 نفر در اثر این ضربات مجروح شدند و در اثر شدت ضربههای کابلها چشمها از حدقه درآمد، شب وحشتناکی بود و به کسی رحم نمیکردند و همه را به قصد کشتن میزدند. فارس: مکانی که به شما اختصاص داده بودند، چه ویژگی داشت؟ فضایی که به اسراء اختصاص میدادند به اندازه یک قد و پهنای بدن فرد بود به طوری که زمانی که در هنگام خواب میخواستیم پهلو به پهلو شویم، چند نفر بیدار میشدند. فارس: چه زمانی آزاد شدید و آن دوران چه شرایطی وجود داشت؟ 26 مرداد سال 69 آزاد شدیم، اتوبوسها داخل اردوگاه آمدند و اسرا را سوار کردند، زمانی که وارد مرز شدیم، ماشینها و نمایندگان ایرانی آمدند و صلیب سرخ اسامی را میخواندند و وارد خاک ایران میشدیم و با اشتیاق خاصی به سمت اتوبوسهای ایرانی میرفتیم و برادران سپاهی در کنار اتوبوسها خوش آمد میگفتند. اتوبوس آماده حرکت شد و ساعت 14 بود که پس از 10 سال صدای جمهوری اسلامی را از رادیوی اتوبوس شنیدیم که در خطبههای نماز جمعه به آزادگان خوش آمد گفتند. حال و هوای خاصی بود که قابل وصف نیست، اقشار مختلف مردم به هر کوی و برزن و شهری برای استقبال سرازیر شده بودند، استقبال مردم از اسراء بینظیر بود و خستگی دوران اسارت را از تن بیرون کرد. حرم امام خمینی(ره) را زیارت کردیم و از آنجا به حسینیه رفته و با رهبر دیدار کردیم و به سمت خانه خود حرکت کردیم. فارس: 20 ساله بودید که اسیر شدید و زمانی که آزاد شدید 30 سال داشتید پشیمان نبودید که دوران جوانی را در اسارت به سر میبردید؟ در دوران اسارت زمانی که با اسرای دیگر صحبت میکردم، به آنها میگفتم اگر انسان بناست چیزی در راه خدا بدهد باید خوبش را در راه خدا بدهد، دوران جوانی بهترین چیزی است که میتواند هدیه بدهد، بنابراین ناراحت و نگران نبودیم. جوانان باید مواظب سلامتی خودشان باشند و در دام گرگهایی مانند مواد مخدر و اعتیاد گرفتار نشوند، در زندگی هر اندازه سختی وجود داشته باشد، میتوان با صبر و استقامت بر آنها غلبه کرد. لحظه به لحظه اسارت سخت بود، ولی استقامت و صبر سبب شد که شیرین شود، بنابراین جوانان امروزی باید خاطرات آن دوران و کتاب آزادگان را مطالعه کنند تا متوجه شوند جوانان 30 سال پیش چه میکردند و در چه روزهایی به سر میبردند تا عبرت بگیرند. ==================== گفتوگو: ایمنالسادات موسوینژاد ==================== انتهای پیام/78003/ع40
93/05/26 - 12:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]