تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‏اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820454904




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درس‌های آلمان و جام جهانی


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرمقاله,روزنامه​ها
برگزیده سرمقاله​های روزنامه​های صبح شنبه درس‌های آلمان و جام جهانی روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند از جمله «آزمونی بزرگ برای همه«گردشگری داخلی زیر سایه گردشگری خارجی»،«تحریم و درس مقاومت»،«جهان، گرفتار بحران رهبری»،«درس‌های آلمان و جام جهانی»، «صندوق بین‌المللی زور»،«شهامت تخلف!»،«رانت مکتبی»،«حقوق بشر اسلامی و فجایع غزه»،«تاملی در سخنان رئیس‌جمهور»،«خبرنگار و رسالت تفسیر، تبیین و تحلیل»،«جزئیات مغفول در نسخه ضدرکود»و... که برخی از آنها در زیر می​آید.




جام جم:آزمونی بزرگ برای همه «آزمونی بزرگ برای همه»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می​خوانید؛برگزاری دادگاه مهدی هاشمی، فرزند یکی از باسابقه ترین و بانفوذترین مقامات جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهم ترین اخبار داخلی در هفته گذشته بود. نفس برگزاری این دادگاه و شرایط کشور را باید یکی از نشانه های بلوغ سیاسی و اجتماعی کشور دانست، خصوصا وقتی به یاد آوریم شرایط کشور را در زمان بازداشت غلامحسین کرباسچی شهردار تهران در سال 77 ؛ شرایطی که دولت اصلاحات برای مقابله با آن محاکمه، جلسه ویژه چندساعته تشکیل داد و عده ای به شکل سازماندهی شده تجمعات و راهپیمایی به راه انداختند و رسانه های دوم خردادی یکپارچه در مقابل اقدام قوه قضاییه صف آرایی کردند. درباره این دادگاه موارد زیر در خور توجه است. 1ـ بدون تردید این دادگاه آزمون بزرگی برای قوه قضاییه کشورمان در جهت تحقق عدالت ارزیابی می شود. این آزمون که روزهای نخست خود را سپری می کند و تا اینجا می توان نمره خوبی به قوه قضاییه داد در معرض آفاتی هم هست که مراقبت نشدن از آنها می تواند روند مثبت کنونی را به سمت منفی شدن ببرد. باید بپذیریم که کارنامه مبارزه با فساد اقتصادی تاکنون چندان درخشان نیست و مقابله با فساد نهادینه نشده است؛ هرچند ضمن آگاهی به دشواری های این کار، هرازچندگاهی از جمله در پرونده معروف به 3000 میلیاردی اخیر، اقدامات ارزشمندی هم وجود داشته است. سربلندی قوه قضاییه در این دادگاه، علاوه بر رسیدگی عادلانه به یک پرونده مهم، گام بلندی در جهت اجرای عدالت خواهد بود و مسیر تحقق عدالت را به میزان قابل توجهی هموار خواهد کرد. 2ـ مرور اخبار و تحلیل ها پیرامون دادگاه مورد نظر در روزهای اخیر، نشان می دهد برخی جریان ها به دنبال سیاسی نشان دادن یا سیاسی کردن دادگاه هستند؛ این رویکرد که هدف اصلی این محاکمه را زیر سوال بردن آیت الله هاشمی رفسنجانی یا دولت یازدهم معرفی کنند، همان قدر ناصواب و انحرافی است که عده ای بخواهند از فرصت دادگاه سوءاستفاده کنند و این دو کار را انجام دهند، بنابراین هر دو جریان بدانند در مقابله با عدالتخواهی که متن اصلی دادگاه باید باشد گام برمی دارند؛ البته هم رفتار آیت الله هاشمی رفسنجانی و هم رفتار دولت، در طول رسیدگی به این پرونده، مهم و حساس و در کشاندن مسیر پرونده به انحراف یا برداشت های گوناگون از این پرونده موثر خواهد بود بنابراین این پرونده علاوه بر آزمون قوه قضاییه، آزمون بزرگی برای رسانه ها، جریان های سیاسی، دولت و شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی است. 3ـ قطعا متهمان پرونده هایی در این سطح، متهمان معمولی نیستند و از توانمندی های مختلف حقوقی، مالی، رسانه ای، نفوذ و هوش برخوردارند و برای تبرئه خویش و فرار از عدالت تلاش می کنند فضاسازی کرده و از همه این توانمندی ها استفاده کنند. بنابراین قوه قضاییه و شخص قاضی نیز باید اولا به این توانمندی ها وقوف داشته باشند، ثانیا تحت تاثیر این توانمندی ها و فضاسازی ها قرار نگیرند و ثالثا و مهم تر از همه، خود را به توانمندی های لازم مجهز کنند. 4ـ رسانه های بیگانه نیز در این ماجرا بیکار و بی طرف نخواهند بود؛ این رسانه ها که هدف و دستور کار اصلی شان اقدام علیه منافع کشور و مردم بوده و خواهد بود، در هر حال تلاش خواهند کرد بهره خود را ببرند. اگر فساد اقتصادی و دیگر اتهامات مندرج در پرونده به اثبات برسد و قوه قضاییه در جهت اجرای عدالت بدون ملاحظه رفتار کند، این رسانه ها آن را سیاسی جلوه خواهند داد و در جهت ایجاد اختلاف بین شخصیت ها و قوا گام برخواهند داشت و اگر احیانا به تبرئه متهم بینجامد، آن را نشانه ریشه دار بودن فساد و ناتوانی یا وجود نداشتن اراده در قوه قضاییه یا کل نظام برای مقابله با فساد افراد ذی نفوذ جلوه خواهند داد، بنابراین رفتار این رسانه ها نباید ملاک و بر روند رسیدگی به پرونده موثر باشد. خراسان:گردشگری داخلی زیر سایه گردشگری خارجی «گردشگری داخلی زیر سایه گردشگری خارجی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم وجیهه محسنی است که در آن می​خوانید؛هر زمان حرف از گردشگری می شود ذهن ها به سمت گردشگر خارجی و میزان ورود گردشگران خارجی به کشور معطوف می شود اصولا موضوع توجه به ظرفیت های گردشگری داخلی موضوعی است فراموش شده اما ترافیک سنگین در جاده ها به ویژه جاده های منتهی به شهرهای شمالی کشور در تعطیلات عید فطر و ثبت بیش از ۶۲ میلیون تردد جاده ای و نیز ۱۰ میلیون نفر شب اقامت بار دیگر نشانی از ظرفیت های گردشگری داخلی بود نشان از مردمی که مترصد کوتاه ترین زمان تعطیلی برای تجدید قوا هستند و حتی با وجود کمبودها و ضعف های حوزه گردشگری باز هم از انگیزه هایشان برای انجام سفرهای کوتاه و حتی ۳ یا ۴ روزه کم نمی شود. ظرفیتی که اگر به شیوه ای درست از آن استفاده شود رونق اقتصادی فراوانی براساس ظرفیت های داخلی در شرایط سخت اقتصادی امروز کشور که مورد تحریم است به همراه خواهد داشت. ظرفیت و پتانسیل بالایی که متأسفانه تاکنون از دید مسئولان مغفول مانده است و در سایه همین غفلت هاست که سایر کشورها از جمله امارات و ترکیه به دنبال جذب گردشگران ایرانی و رونق اقتصادی کشور خود هستند. براساس آمارها و به گفته رئیس سازمان گردشگری در برابر یک میلیون گردشگر خارجی واقعی در سال ۹۱، ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار گردشگر خروجی داشتیم و اگر هر کدام از گردشگران ایرانی خارج شده از کشور به طور میانگین ۱۲۰۰ دلار هزینه کرده باشند ۱۰ میلیارد دلار خروج ارز و فقط ۲ میلیارد دلار ارزآوری داشتیم. این امر نشان می دهد ما نه تنها در ورود گردشگر خارجی موفق نبوده ایم و ورود گردشگر به کشور نیز مدیریت و برنامه ریزی شده از سوی مسئولان نبوده است بلکه اقدام مناسبی نیز برای استفاده از ظرفیت گردشگری داخلی نکرده ایم و این حوزه عملا به حال خود رها شده است. متأسفانه طی سال های گذشته برنامه های مختلف مسئولان از جمله بن سفر، ارزان سازی سفرها و... راه به جایی نبرده است و حتی در ایامی چون نوروز و همین تعطیلات عید فطر که با پیک سفر به ویژه در شهرهای گردشگرپذیر مواجهیم مسافران برخلاف همه نقاط دنیا در زیر نگاه و نظارت مسئولان امر نه تنها هزینه هایشان کمتر نمی شود بلکه نسبت به سایر ایام سال بیشترین هزینه را برای کمترین امکانات می پردازند. از طرفی مروری بر آمار سفرها نشان می دهد که استان هایی چون مازندران و گیلان از جمله پرمسافرترین استان های گردشگرپذیر هستند و بیشترین مسافران را در خود جای می دهند که شاید یکی از دلایل این امر ارزان نبودن سفر به مناطقی چون کیش و دلیل دیگر محدود شدن سفرهای مردم به چند استان خاص به دلیل آشنا نبودن مردم با جاذبه های گردشگری و منطقه ای و محلی سایر نقاط کشور باشد. اما نمی توان از این نکته چشم پوشید که جایگاه اقتصادی این صنعت برای کشور مغفول مانده است. رئیس وقت سازمان گردشگری استان مازندران اشاره کرده بود که در نوروز ۸۸، مازندران ۶۰۰ میلیارد تومان از این سفر درآمد داشته است در حالی که کل بودجه عمرانی استانداری مازندران در آن سال ۱۶۰ میلیارد تومان بوده است. متاسفانه از درآمد ناشی از گردشگری داخلی در استان های مختلف آمار چندانی وجود ندارد. اما همین نمونه می تواند مصداقی برای مدیران بخش گردشگری باشد که بدانند سامان دادن به صنعت گردشگری به ویژه گردشگری داخلی چه میزان می تواند درآمدزا باشد و از رهگذر این درآمد اگر برنامه ای هم برای توزیع سفرها در تمام نقاط کشور صورت گیرد چقدر می توان به رونق و شکوفایی اقتصاد مناطق گردشگرپذیر کمک کرد اما متاسفانه هر بار از رونق اقتصادی سخن به میان می آید چشم مان به درآمدهای نفتی و امثال آن است و از ظرفیت های موجود در کشور درآمدزایی، اشتغال زایی و رونق اقتصادی غافلیم. صنعتی که برخلاف بسیاری دیگر از صنایع نیازمند سرمایه گذاری به مراتب کمتر با درآمد پایدارتر است. حال در این اوضاع اگر کمر همت ببندیم و وضعیت نابسامان را در زمینه حمل و نقل جاده ای، ایجاد تاسیسات مناسب ارائه خدمات به مسافران، افزایش سرویس های بهداشتی و توقفگاه های بین راهی و افزایش مراکز اقامتی، البته مشروط به ارزان شدن خدمات به نحوی که همه بتوانند در همه زمان ها و مکان ها از آن استفاده کنند سامان دهیم می توانیم از رونق اقتصادی این صنعت بزرگ که برای همه کشورها جزو اولویت های اول درآمدزایی است بهره ببریم. تقویت گردشگری داخلی از طریق توجه به ساماندهی و استانداردسازی مراکز اقامتی، ارزان سازی سفرهای داخلی به ویژه برای اقشار متوسط و پایین جامعه، توانمند کردن جوامع محلی و توسعه زیرساخت ها و ایجاد تاسیسات گردشگری، فعال کردن بخش خصوصی در این حوزه، شناساندن جاذبه های گردشگری ناشناخته به مردم و ایجاد تسهیلات برای سفر به این مناطق به ویژه روستاهای هدف گردشگری و برطرف کردن مشکلات حوزه حمل و نقل عمومی و جاده ای و ریلی، میسر نمی شود. با رفع این ضعف هاست که می توان به توزیع عادلانه درآمد ناشی از گردشگری در مناطق مختلف کشور، ایجاد فرصت های شغلی، رونق اقتصاد محلی، توسعه فرهنگ و آداب و رسوم مناطق مختلف کشور و ایجاد منابع درآمدی جدید امیدوار بود. امیدواریم روزی برسد که مردم برای سفر از یک شهر به شهر دیگر مجبور به تحمل رنج و سختی فراوان همراه با پرداخت هزینه های بالا برای حداقل امکانات نباشند. سخن آخر این که گردشگری چه در حوزه خارجی و چه داخلی با وجود ظرفیت های بالا با ضعف مدیریت برای بهره برداری های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی مواجه است. حوزه گردشگری نیازمند بازبینی و احیاست تا از این رهگذر مردم بتوانند با کمترین هزینه بهترین خدمات گردشگری را دریافت کنند و گردشگری به بازار پررونقی برای توسعه اقتصادی و فرهنگی کشور تبدیل شود. بدون شک در این سال ها که تحت فشارهای اقتصادی بین المللی قرار داریم ظرفیت گردشگری داخلی می تواند کمک قابل توجهی در تقویت اقتصاد مقاومتی با تکیه بر منابع داخلی باشد ظرفیتی با سرمایه گذاری به مراتب کمتر اما با بازدهی و پایداری بسیار. کیهان:تحریم و درس مقاومت «تحریم و درس مقاومت»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم علی اکبری است که در آن می​خوانید؛همزمان با مذاکرات هسته ای ایران با کشورهای 5+1، برخی مرعوبان با اشاره به این مطلب که کشور، توانایی مقاومت در برابر تحریم های نظام سلطه را ندارد، از لزوم عقب نشینی ایران سخن می رانند. مقام معظم رهبری در خطبه های عید سعید فطر با اشاره به وضعیت نوار غزه و سختی هایی که مردم این منطقه متحمل می شوند، فرمودند که باید از این مقاومت درس گرفت و فهمید که قدرت ایستادگی انسان و قدرت مقاومت یک ملت تا کجا است (نقل به مضمون) بر همین اساس مناسب است که به طور دقیق تر وضعیت این منطقه و درسی که باید از مقاومت ملت مظلوم فلسطین در غزه گرفت، مورد ارزیابی قرارگیرد: منطقه غزه در جنوب غربی سرزمین های اشغالی قرار دارد. این منطقه از غرب به دریای مدیترانه متصل است و رژیم صهیونیستی تنها اجازه تردد در مرز شش مایلی دریایی را به ماهیگیران فلسطینی می دهد (که البته این اجازه، بعضا به سه مایل یا محدودیت کامل، تغییر می یابد.) هیچ کشتی اجازه حمل مایحتاج مردم غزه را ندارد و رژیم صهیونیستی از این امر ممانعت به عمل می آورد که نمونه آن در حمله به کشتی ترکیه و کاروان آزادی مشاهده شد. از شمال و شرق به مناطق صهیونیستی متصل است و تنها از بخش جنوبی به کشور مصر متصل است. وسعت این منطقه حدود 360 کیلومترمربع و جمعیت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد هزار نفر می باشد و به عبارتی پرتراکم ترین منطقه جمعیتی را در دنیا دارا می باشد. در پی پیروزی حماس در انتخابات، تحریم ها و محاصره این منطقه تشدید شد و به تدریج سخت تر تا جایی که متعاقب برخی درگیری ها، رژیم صهیونیستی این منطقه را به یک زندان بزرگ تبدیل و تمام گذرگاه های این منطقه را مسدود نمود. تنها محل رساندن امکانات به این زندان بزرگ، گذرگاه رفح در مرز با مصر ( به طور محدود و با محدودیت برای میزان و نوع کالاهایی که اجازه ورود دارد) و تونل های زیرزمینی است. منطقه غزه فاقد زیرساخت های اقتصادی می باشد. نرخ بیکاری در این منطقه در حدود 45 درصد است و برخی آمارها بیکاری را بیش از پنجاه درصد ذکر کرده اند. سوخت به شدت کمیاب و وسایل دارویی و تجهیزات بیمارستانی در محدودیت شدید است و این وضعیت در تمام کالاها قابل مشاهده است. اجازه ورود سیمان و برخی مصالح ساختمانی به بهانه این که در تونل سازی مورد استفاده قرار می گیرد، داده نمی شود. هیچ کارخانه ویژه ای در این منطقه وجود ندارد و بسیاری صنایع موجود به دلیل عدم ورود مواد اولیه تعطیل شده اند. معادن خاصی ندارد و به عبارتی تقریبا تمام وسایل و ملزومات زندگی، وارداتی است... این وضعیت زمانی که با شهادت اطفال و بیماران به علت کمبود امکانات درمانی و شهادت مردان و زنان در تهاجمات رژیم غاصب صهیونیستی توأم می گردد، نشان دهنده اوج سختی مردم این منطقه خواهد بود. این منطقه باریک با این همه محدودیت و مشکلات و یک محاصره تمام عیار چند ساله، نه تنها مغلوب و تسلیم نشده است بلکه مانند کوهی استوار و خاری در چشم رژیم صهیونیستی به حیات خود ادامه می دهد و در هر نبرد و جنگی که رخ داده نسبت به نبرد قبلی، قوی تر و پرصلابت تر ظاهر شده است و تمام تحریم ها و سختی ها را تحمل نموده است. سؤال این است که این وضعیت چگونه می تواند عبرتی برای ما باشد؟
نباید فراموش کرد که نظام سلطه به رهبری آمریکای جنایتکار، انگلستان خبیث و برخی دیگر از دولت های غربی، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، کشورمان را مورد تحریم قرار دادند و طی چند سال اخیر و به بهانه پیشرفت های هسته ای کشورمان، اظهار داشته اند که این تحریم ها را به شدتی خواهند رساند که وضع فلج کننده ای برای ایران پیش بیاورد.
همین مسئله بهانه ای برای برخی افراد داخلی اعم از اذناب نظام سلطه و برخی مرعوبان گردید تا اعلام نمایند که کشور توانایی مقابله و پشت سر گذاشتن این تحریم ها را ندارد و در صورت ادامه این روند، کشور به ورطه سقوط خواهد رسید. بر همین اساس برخی از همین افراد، صراحتاً مدل برخی کشورها چون لیبی را برای تسلیم شدن و تعطیلی مراکز هسته ای و برخی دیگر ضرورت توافق با کدخدا و برطرف ساختن نگرانی های مشروع نظام سلطه را! مطرح ساختند. باید به این سؤال پاسخ داد با فرض این که ایران اسلامی بر روند پیشرفت خود تأکید ورزد و توافقی با نظام سلطه محقق نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این صورت ممکن است غرب و نظام سلطه اقدام به تشدید تحریم ها نمایند. در آن صورت، وضعیت چگونه خواهد بود؟ آیا نظام سلطه توانایی تحمیل یک تحریم و محاصره مشابه وضعیت غزه را برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟ ایران اسلامی کشوری است در یک منطقه فوق العاده حساس که به گذرگاه انرژی معروف است و از سوی دیگر ایران اسلامی با داشتن بالاترین میزان مجموع نفت و گاز جهان، عنصری است که نمی توان آن را از بازار بین المللی نفت حذف کرد و در حال حاضر نیز نظام سلطه نتوانسته مانع فروش نفت ایران به بسیاری کشورهای جهان گردد. وسعت ایران اسلامی حدود یک میلیون و 648 هزار و 195 کیلومتر مربع در آمارهای بین المللی ثبت شده و این در حالی است که طبق آخرین اعلام سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح عدد دقیق وسعت ایران اسلامی، یک میلیون و 873 هزار و 959 کیلومتر مربع است. جمعیت ایران اسلامی نیز بیش از 77 میلیون نفر است که با این حساب، کشور ایران از نظر جمعیت و وسعت در رده هفدهمین کشور جهان قرار می گیرد. ایران با داشتن 15 همسایه، سومین کشور جهان بعد از روسیه و چین از نظر تعداد همسایگان می باشد که در برخی از این کشورها، زبان فارسی به عنوان زبان اصلی یا یکی از زبان های اصلی در آنها رایج است. ایران اسلامی دارای 8574 کیلومتر مرز آبی و خشکی با کشورهای همسایه است؛ بنابراین تصور این که بتوان کشوری با این وسعت، جمعیت و مرز را محدود و محصور نمود، خیالی باطل و گمانی غیرممکن است. ضمن این که اصولاً ایران محل ترانزیت و معبر وصولی برخی از کشورهای منطقه است و محاصره ایران، بیش از ایران برای این کشورها ضرر و زیان دارد. با این حال بر فرض محال، اگر نظام سلطه بتواند چنین اقدامی را انجام دهد، آیا کشور از تأمین مایحتاج ضروری خود عاجز است؟ آیا اگر لازم شد برای پیشرفت، مجبور به قبول شرایط محاصره و تحریم شویم (که البته همان طور که ذکر شد وضعیت به آن شدت نخواهد رسید) آیا ایران نمی تواند آنچه برای ادامه حیات و زندگی مردم لازم است (اعم از خوراک، پوشاک، دارو و...) را فراهم سازد؟ در پاسخ باید گفت ایران اسلامی دارای زیرساخت های لازم برای ادامه حیات خود بدون وابستگی به خارج است. در تولید انرژی، سوخت، برق خودکفا است. در تأمین آب توانایی لازم را دارد. کارخانه های تولید دارو، وسایل زندگی و... فراهم است. در معادن تقریباً تمام مواد و کانی ها را می توان در کشور یافت. از نظر کشاورزی با داشتن یک سرزمین چهارفصل، امکان تهیه و تولید تمام گونه های کشاورزی فراهم است و در گندم و غله توانایی رسیدن به خودکفایی وجود دارد و بسیاری امکانات دیگر که برشماری آمار و ارقام در این خصوص ضرورتی ندارد. این ها همه در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از نظر نظامی و امنیتی در بهترین وضعیت دفاعی و امنیتی قرار دارد. آنچه از توانایی حزب الله لبنان و گروه های مقاومت فلسطینی در مقابله با رژیم صهیونیستی مشاهده می شود، گوشه و ذره ای از توانایی ایران اسلامی است. بنابراین نباید به کسانی که قصد ارعاب و ترساندن مردم را دارند، اجازه و فرصت خودنمایی داد. این افراد تلاش دارند در جنگ نرم دشمن که تسخیر اراده ها را هدف قرار داده، نخبگان و آحاد مردم را دچار اشتباه محاسباتی نمایند؛ مبنی بر این که کشور توانایی مواجهه با تحریم ها و تشدید آن را ندارد و برای فرار از این وضعیت، باید امتیاز داد، و حتی اگر لازم شد به خاطر حفظ و بقای کشور، از پیشرفت ها دست کشید و عقب نشست. آنها ما را از مرگ می ترسانند تا به تب راضی شویم.
در جواب این افراد مرعوب و یا عوامل دشمن، که نه اعتقادی به سنتهای الهی دارند و نه ایمانی به توان کشور، به جای استدلال و صغرا و کبرای منطقی، باید نمونه عینی غزه را نمایش داد. اگر یک منطقه 360 کیلومتری در محاصره کامل چندین ساله و با کمترین امکانات و مقدورات توانسته این گونه خود را حفظ کرده و دشمن را وادار به تسلیم نماید، چگونه ایران اسلامی با این حجم وسیع از امکانات نظامی، سیاسی، اقتصادی و... از مقاومت عاجز باشد؟ جمهوری اسلامی:جهان، گرفتار بحران رهبری «جهان، گرفتار بحران رهبری»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می​خوانید؛آتش بس موقت میان حماس و رژیم صهیونیستی، به دلیل اصرار این رژیم بر ادامه محاصره غزه، دیروز شکسته شد و اکنون زمان آنست که اعلام شود جنگ یکماهه غزه با عبرت هائی همراه است که برشمردن آنها برای شناخت بیشتر ملت ها از مدعیان اخلاق، قانون، حقوق بشر ورهبری جهان ضرورت دارد. حملات وحشیانه هوائی، زمینی و دریائی ارتش رژیم غاصب صهیونیستی هر چند نزدیک هزار شهید، ده هزار مجروح و صدها هزار آواره و بی خانمان روی دست مردم غزه گذاشت و به ویرانی هزاران خانه و مدرسه و بیمارستان و مسجد منجر شد، ولی از این نظر که پرده تزویر را از چهره بسیاری از دولت ها، سازمان ها و مجامع بین المللی کنار زد، دارای ویژگی های زیادی است. هر چند قبل از این جنگ نیز کم و بیش واقعیت های مربوط به این دولت ها و سازمان ها و مجامع بر اهل فن آشکار بود ولی ابعاد جنایات یکماهه صهیونیست ها در غزه و مواضع بسیاری از دولت ها و مجامع بین المللی چنان بی سابقه و ضد بشری بود که بیش از هر زمان دیگری به شناخت چهره واقعی گردانندگان بخش عمده ای از جهان منجر شد. رسیدن به چنین نتایجی هر چند خوشایند نیست ولی برای ثبت در تاریخ و اضافه شدن برتجربه ای که ملت ها از قدرتمندان و کار کرد ابزارهای بین المللی در اختیار آنها به دست می آورند اهمیت زیادی دارد. از نزدیک ترین ها اگر شروع کنیم، باید به مواضع سران عرب درباره جنگ یکماهه غزه بپردازیم. هر چند در روزهای اول حملات صهیونیست ها به غزه، بی عملی سران کشورهای عربی موجب شده بود این تصور در ذهن ها پدید آید که آنها سکوت پیشه کرده اند ولی با گذشت زمان و کنار رفتن پرده ها مشخص شد که آنها از قبل در جریان حمله رژیم صهیونیستی قرار داشتند و حتی بخش عمده ای از هزینه های این حمله را تعدادی از دولت های مرتجع عرب تقبل کرده اند. علاوه بر این، شبکه های رادیوئی و تلویزیونی وابسته به سران ارتجاع عرب اجازه نداشتند واقعیت های غزه را پخش کنند و ملت های عرب نیز تحت فشار بودند تا اقدام به برپائی راه پیمائی های ضد صهیونیستی در حمایت از مردم مظلوم غزه نکنند. از اولین روزهای جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، بسیاری از ملت ها با راه پیمائی ها، تجمعات و تظاهرات اعتراضی نسبت به این جنایات عکس العمل نشان دادند. این تظاهرات و تجمعات، هر روز گسترده تر شد بطوری که در روزهای آخر، سرتاسر جهان را فرا گرفت و در خود آمریکا نیز مردم در شهرهای مختلف با راه پیمائی های متعدد به حمایت های مالی و سیاسی و تبلیغاتی و نظامی دولت این کشور از رژیم صهیونیستی اعتراض می کردند. با این حال، سران ارتجاع عرب حاضر نشدند به مردم کشورهای خود اجازه راه پیمائی بدهند و حتی اخبار راه پیمائی های ملت های دیگر و واقعیت های غزه را نیز از رسانه های خود پخش نکردند. برای این وضعیت، نامی غیر از همراهی ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایت علیه مردم غزه نمی توان در نظر گرفت. فریادهای زنان و کودکان غزه که در طول یکماه گذشته از دولت های عرب می خواستند به یاری آنان بشتابند، هرگز نتوانست در دل سنگ سران مرتجع عرب اثر کند و آنها را از همراهی با صهیونیست ها منصرف سازد. اکنون حتی کودکان غزه هم فهمیده اند که سران مرتجع عرب با صهیونیست ها همدست هستند و نه تنها نباید از آنها انتظار کمک برای جلوگیری از جنایات رژیم صهیونیستی داشت، بلکه باید آنها را شریک جنایات این رژیم سفاک دانست. در این میان، رژیم کودتائی مصر و شخص ژنرال کودتاچی عبدالفتاح السیسی که با انتخابات تقلبی بر مسند ریاست جمهوری مصر تکیه زده در ردیف اول همدستان رژیم صهیونیستی در جنایات غزه قرار دارد. کنار رفتن نقاب تزویر از چهره "اوباما" رئیس جمهور آمریکا نیز از نتایج تهاجم رژیم صهیونیستی به غزه بود. اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود هنگامی که قصد داشت کلید کاخ ریاست جمهوری آمریکا را از بوش کوچک بگیرد، از عنوان "تغییر" استفاده کرد. بکار بردن این کلمه به معنای تصمیم او برای کنار گذاشتن سیاست های جنگ طلبانه و ضد حقوق بشری حزب جمهوری خواه آمریکا و ایجاد تحول در سیاست خارجی این کشور بود. ولی اوباما نه تنها چنین تغییری را در سیاست خارجی آمریکا پدید نیاورد، بلکه در تمام زمینه های حقوق بشری بسیار بدتر و حتی منفی تر از حزب جمهوری خواه عمل کرد. تازه ترین نمونه، حمایت مطلق و گسترده سیاسی، تبلیغاتی، مالی و نظامی او از رژیم صهیونیستی در تهاجم جنایتکارانه به غزه است. اوباما، تحت پوشش لزوم تأمین اسرائیل، به سران خونخوار و سفاک رژیم صهیونیستی حق داد از زمین و هوا و دریا به غزه حمله کنند و حتی خانه ها، مدارس، بیمارستان ها، مساجد و مراکز اداری سازمان ملل را نیز ویران نمایند. آنچه در موضعگیری اوباما بسیار عجب بود، حمایت از بمباران و گلوله باران خانه ها و مدارس و بیمارستان های غزه بود که قوانین بین المللی مربوط به جنگ، آن را منع کرده و انجام آن را جنایت جنگی دانسته است. رئیس جمهور آمریکا در طول یکماه گذشته چند بار از این جنایات جنگی صهیونیست ها حمایت کرده و حتی برای تقویت بنیه نظامی رژیم صهیونیستی درهای انبار سلاح های آمریکا در سرزمین های اشغالی را به روی ارتش اسرائیل باز کرده و علاوه بر آن، چند کشتی تجهیزات جنگی برای رژیم صهیونیستی ارسال نموده و مبلغ 225 میلیون دلار نیز به این رژیم کمک نقدی کرده است. این اقدامات، موجب شد چهره جنگ طلب و ضد حقوق بشر اوباما برملا شود و کار به جائی برسد که رئیس جمهور آمریکا به منفورترین فرد نزد ملت های عرب و مسلمان تبدیل شود. دولتمردان انگلیس و فرانسه نیز در ردیف بعد از رئیس جمهور آمریکا در صف شرکای جنایات رژیم صهیونیستی در غزه قرار دارند. کارنامه مجامع بین المللی به ویژه سازمان ملل متحد در جنگ غزه، از همه سیاه تر است. دبیرکل سازمان ملل بعد از سه هفته طفره رفتن فقط جرأت کرد برای کشته شدن کودکان غزه توسط رژیم صهیونیستی ابراز تأسف کند اما وی حتی یک کلمه در محکومیت این رژیم به زبان نیاورد. شورای امنیت سازمان ملل نیز نتوانست قطعنامه ای علیه جنایات صهیونیست ها در غزه تصویب کند. این وضعیت اسفبار، نشان دهنده عمق وابستگی سازمان ملل به قدرت های سلطه جو و صهیونیسم بین الملل است. در جهان اسلام و جهان عرب نیز سازمان های بین المللی پرطمطراقی همچون سازمان کنفرانس اسلامی سابق که فکر می کند با تغییر نام می تواند ننگ بی عملی خود را بپوشاند و اتحادیه عرب که توجیه گر دیکتاتوری های سران مرتجع عرب است، هیچ اقدامی برای نجات مردم بی پناه غزه از ظلم و ستم صهیونیست ها به عمل نیاوردند. این دو سازمان نیز به دلیل وابستگی به دولت های مستبد، دچار بی عملی شده اند و تنها هنرشان اینست که بودجه های هنگفت خارج شده از کیسه ملت های مسلمان و عرب را حیف و میل کنند، به صادر کردن بیانیه های بی خاصیت اکتفا نمایند و برای دیکتاتورها فرصت ماندن بر مسند قدرت بخرند. ملاحظه کارنامه سران کشورها و مجامع بین المللی نشان می دهد جهان با بحران رهبری مواجه است. ادامه این وضعیت می تواند به فاجعه های بزرگ تری برای ملت ها منجر شود. برای جلوگیری از این فجایع، باید سقف جهان سیاست را شکافت و طرحی نو در انداخت. این کار، فقط از ملت ها بر می آید. ملت ها باید علیه فساد گسترده حاکمان و سرسپردگی مجامع بین المللی قیام کنند و زمینه را برای حاکمیت صالحان فراهم سازند. رسالت:درس های آلمان و جام جهانی «درس های آلمان و جام جهانی» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می​خوانید؛
•معمولاً جام جهانی فوتبال، تأثیرات فرهنگی و الگویی مهمی بر مردم سراسر جهان و خصوصاً جوانان به جای می گذارد. •و من چقدر دوست دارم که جوانان ما، از جام جهانی که سپری شد، بیاموزند که بی نظمی و بی انضباطی و شل و ولی، هر چند که مد این روزگار باشد، عاقبت ندارد. •همیشه همین بوده است و امروز نیز چنین است و آتیه نیز چنین خواهد بود که عاقبت نظم و پشتکار و دقت و مسئولیت پذیری جواب می دهد. و امروز، نه تنها در فوتبال آلمان، بلکه در اقتصاد و اجتماعی و آموزش و...، باز هم یک ملت که به حکم الزامات زبانی خویش، کم و بیش منضبط است، برتری خود را اظهار می کند. نظم نظم نظم •نظم در سایه اخلاق و آداب و قاعده، کلید کوشش مستمر و هماهنگ فرد، گروه یا یک ملت است. این نکته را می توان بوضوح، در بازی نیمه نهایی بین دو تیم آلمان و برزیل که با نتیجه سهمگین هفت بر یک به نفع تیم ملی آلمان تمام شد، مشاهده کرد. •درحالی که ذکر یک دلیل واحد برای چنین شکست هولناک و تاریخی دشوار به نظر می رسد، اما، بسیاری از افراد، دلیل این هزیمت را بی نظمی و سردرگمی های بازیکنان تیم برزیل در طول بازی و هم چنین، نبود دو تن از بازیکنان اصلی این تیم یعنی، «پابلو نیمار» و «تیاگو سیلوا» دفاع وسط (کاپیتان تیم) عنوان کردند. ولی، هر چند که داشتن افراد استثنایی در کنار خود عالی است، اما، در نهایت، کل تیم باید با همکاری یکدیگر و به صورت گروهی از عهده حل مشکلات برآیند، و این هماهنگی بین مردم و افراد، تنها با نظم و نسق و سیاق و ادب به دست می آید. وابستگی بیش از حد به یک یا دو چهره درخشان که ممکن است به طور ناگهانی یا به دلایلی دیگر آنان را در اختیار نداشته باشید، شما را به دردسرهای بزرگ می اندازد. پیوسته پیوسته پیوسته •به رغم داستان ها و افسانه های رایج در دنیای ورزش و کسب وکار، موفقیت معجزه ای نیست که یک شبه اتفاق بیفتد، بلکه اغلب ناشی از سرمایه گذاری بلندمدت در زمان و تلاش واقعی است. هیچ تیمی به این اصل بیشتر از آلمان معتقد نیست. در سال 2002 بعد از انجام یک سری مسابقات دلسردکننده، آلمان یک برنامه ملی، درازمدت و فشرده را مبنی بر یافتن بهترین نخبه های جوان و بااستعداد فوتبال این کشور آغاز کرد تا آموزش های لازم را جهت ارتقای تیم ملی انجام دهد. 12 سال بعد، یعنی در سال 2014، ثمرات اتخاذ آن استراتژی، کاملاً طی مسابقات جام جهانی قابل مشاهده بود و نهایتاً آلمان ها پیروز میدان شدند. شما چه مربی ورزشی باشید یا یک مدیرعامل، پیغام جام جهانی نمی تواند برای شما از این روشن تر باشد. تربیت صبورانه و مداوم افراد بااستعداد و روند تشکیل یک تیم ممکن است از نظر زمانی طول بکشد، اما، در پایان نتایج پربارتری به همراه خواهد داشت. دقت دقت دقت •آیا فکر می کنید صرفاً با مطالعه اطلاعات آماری ارائه شده در وب سایت رقبا، به شناخت کافی از آنان دست یافته اید؟ شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا درسی از «تیم کرول» دروازه بان ذخیره هلند بگیریم. او به تیمش برای برد در یک بازی بسیار هیجان انگیز، کمک شایانی کرد. باید از او به خاطر مهارت در گرفتن ضربه های پنالتی در بازی یک چهارم نهایی در برابر کاستاریکا تشکر ویژه کرد. هنگامی که از تیم هلند در مورد نحوه آمادگی در برابر گرفتن ضربات پنالتی سئوال شد، دروازه بان تیم «تیم کرول» گفت: تمامی اعضای تیم پیش از هر بازی دور هم جمع می شدند و فیلم ضربات پنالتی تک تک بازیکنان تیم حریف را بررسی می کردند تا با آشنایی با عادات آن ها، بتوانند نوع ضربه بازیکنان تیم مقابل را با دقت بیشتری پیش بینی کنند. در این صورت، است که درک بهتری از رقیب خود پیدا خواهید کرد. جهاد جهاد جهاد... •این جام جهانی را نمی شود بدون اشاره به جهاد قهرمانانه تیم های موفق تصور کرد. عملکرد بعضی از این تیم ها به قدری غیرمنتظره و عالی بود که به مرحله یک چهارم نهایی راه پیدا کردند. با اینکه شکست را تجربه کردند، اما عملکرد شجاعانه تیم آنها، احترام و غرور را برایشان به همراه داشت. پس از تحمل هر شکستی و، حتی، در دنیای کسب وکار به این فکر کنید در مقابل آنچه از دست داده اید چه چیزی عایدتان شده است. به جای توجه به شکست ها و فکر درباره آن بر ماحصل کار مانند دانش، مهارت، تجربه و اعتماد به نفس تمرکز کنید. شاید تعجب کنید، در مقابل، چیزهایی که از دست می دهید تا چه اندازه قابلیت به دست آوردن و یادگیری خواهید داشت. دستاوردهای مورد علاقه شما از جام جهانی امسال چه بود؟ •بر عکس، بازی تماشایی و پربرخورد مرحله نیمه نهایی برزیل و آلمان، دومین بازی نیمه نهایی بین هلند و آرژانتین بی شک یکی از خسته کننده ترین مسابقات در کل جام بود. درک دلیل آن هم زیاد سخت نیست. با وجود خطرات بالا و باخت تحقیرآمیز برزیل، هیچ یک از بازیکنان دو تیم نمی خواستند مرتکب اشتباهی شوند که به قیمت نرفتن تیمشان به فینال جام جهانی تمام شود، اما همین موضوع نشان می دهد که می توان یکی از مهم ترین درس های زندگی فردی اخلاقی و زندگی جمعی سیاست را از جام جهانی آموخت: «قطعاً بازی برای نباختن مانند بازی برای برنده شدن نیست». مهم نیست یک فعال تازه کار هستید یا سیاستمداری مشهور، هنگامی که گزینه های بدون ریسک را جایگزین گزینه های خلاق می کنید، از خطرات هوشمند اجتناب می کنید و از تمام نیروهای بالقوه، مهارت ها و منابع خود برای کسب موفقیت استفاده نمی نمایید. ممکن است با فرار کردن نبازید، اما آیا واقعاً برنده خواهید بود و در موقعیت عالی قرار خواهید گرفت؟ سیاست روز:صندوق بین المللی زور «صندوق بین المللی زور»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می​خوانید؛تاکنون که سازمان های بین المللی تشکیل شده اند و هدف آنها ایجاد امنیت و آرامش در سطح جهان بوده است، آیا چنین اتفاقی از سوی این سازمان های بین المللی افتاده است؟ سازمان ملل پس از پایان جنگ جهانی دوم تأسیس شد و علاوه بر خود، چندین سازمان وابسته زیر مجموعه نیز شکل گرفت. این سازمان آنقدر عریض و طویل است که برای خود کشوری است، اما هیچگاه سازمان ملل و دیگر نهادهای زیرمجموعه آن در راستای اهداف واقعی مردم جهان گام برنداشته اند. نمونه های بسیاری را می توان نام برد که نشان دهنده تأمین منافع و اهداف برخی کشورهایی است که در این سازمان ها نفوذ دارند و آن را اداره می کنند.حمایت از رژیم صهیونیستی و کشتار مردم بی گناه غزه نمونه بارز آن است. سیاست ها و دستوراتی که از سوی چنین سازمان های بین المللی به کشورها دیکته می شود همواره، آنها را با مشکلات و معضلات بسیاری روبرو می کند. عضویت در چنین سازمان هایی به گونه ای مشکل ساز است و عضو نبودن هم برای آن کشور دردسرساز خواهد بود. چینش سیاست ها و اهدافی که این سازمان ها در پی آن هستند باعث شده است، بسیاری کشورها با چالش های سیاسی - اقتصادی و فرهنگی - اجتماعی روبرو شوند. اما در این میان کشورهایی که سازمان ملل و دیگر سازمان های زیر مجموعه آن را اداره می کنند و در آنها نفوذ دارند، هیچگاه بسته های سیاستی - اقتصادی و فرهنگی خود که به دیگران توصیه و تأکید می کنند، اجرا و پیاده نمی کنند و تنها این «بسته ها» برای دیگر کشورهای دنیاست تا به راحتی بتوانند آنها را هر چه بیشتر تحت سلطه و سیطره خود داشته باشند. یکی از این سازمان ها که نقش اساسی در فرایند اقتصادی و حتی اجتماعی و سیاسی دیگر کشورها دارد، صندوق بین المللی پول است. این صندوق، برای بازسازی و تثبیت نظم پولی بین المللی پس از جنگ جهانی دوم تشکیل شد.در واقع تشکیل چنین صندوقی در آن زمان برای احیای اقتصاد کشورهای اروپایی بود که در جنگ جهانی دوم ویران شده بودند. شاید بتوان ادعا کرد که این صندوق سهم به سزایی در بازسازی اقتصادی کشورهای جنگ زده اروپایی داشته است.
اما پس از آن که کشورهای غربی به ویژه آمریکا از وجود آن بهره بردند، سیاست ها و برنامه های اقتصادی صندوق بین المللی پول، در راستای اهداف و سیاست های نظام سلطه قرار گرفت. پیشنهادها و راهکارهایی که این صندوق به کشورهای جهان سوم و در حال رشد ارائه می داد، آنها را از گرفتاری هایی که درگیر آن بودند رها نکرده و حتی شرایط سخت تری را هم تجربه کردند. مهمترین و شاخص ترین اقدامی که صندوق بین المللی پول انجام داد و تبعات منفی آن دامن بسیاری از کشورها را گرفت، بحران اقتصادی جنوب شرقی آسیا در سال های ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸ بود. سیاست های پیشنهادی اقتصادی این صندوق با همکاری بانک جهانی باعث شد این کشورها با بحران اقتصادی شدیدی روبرو شوند. توصیه های آنها از جمله برچیدن حمایت ها از مردم فقیر و متوسط، حذف یارانه ها، افزایش و آزاد سازی قیمت ها و بسیاری موارد دیگر باعث این بحران اقتصادی شد و تنها کشوری که توانست از این بحران بیرون بیاید و کمترین تأثیر را بپذیرد مالزی بود، چون برنامه های توصیه شده اقتصادی صندوق بین المللی پول را اجرا نکرده بود. چنین اتفاقات اقتصادی در کشورهایی همچون، سنگاپور، فیلیپین، اندونزی و ... که کشورهای فقیر منطقه هستند، باعث می شود وابستگی های اقتصادی آنها با چنین فرایندهای اقتصادی دیکته شده، به کشورهای سرمایه داری و صندوق بین المللی پول که از سوی آنها اداره می شود، بیشتر شود. مهمترین و اصلی ترین اشکال و ایرادی که می توان و باید به صندوق بین المللی پول گرفت، قدرت هر چه بیشتر کشورهایی است که ثروت و سرمایه بیشتری دارند، یعنی کمبود مردم سالاری در صندوق بین المللی پول نتیجه پایین تر بودن وزن و اهمیت اصل «هر دولت یک رأی» نسبت به اصل «هر دلار یک رأی» در نظام رأی گیری صندوق است. چنین وضعیتی را می توان در سازمان ملل و شورای امنیت هم دید. در این سازمان، بیشترین سهم را ۵ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل دارند و تصمیمات آنها حتی برای ایجاد جنگ هم ضمانت اجرایی دارد. حال با توجه به سیاست هایی که چنین سازمان ها و صندوق هایی دارند، می توان به آنها اعتماد کرد؟
جمهوری اسلامی ایران نیز در بسیاری مواقع تابع و اجرا کننده بسته های اقتصادی صندوق بین المللی پول بوده است. این روند از زمان پایان دفاع مقدس در دولت کارگزاران آغاز شد و دولت اصلاحات هم آنها را ادامه داد و حتی دولت احمدی نژاد نیز آن را پیاده کرده و اکنون دولت تدبیر و امید هم دنباله رو آن است. نمی خواهیم مطلق بگوییم که هر آنچه صندوق بین المللی پول دیکته می کند و خواهان اجرا شدن آن است، بد و دردسرساز است، اما نمونه هایی وجود دارد که نشان دهنده وخیم تر شدن اوضاع در بسیاری کشورها پس از اجرای پیشنهادهای آن است. باید با پیشنهادها و اهدافی که چنین صندوقی در پی آن است، با حساسیت و مراقبت بیشتری رفتار کرد، تا چالش های احتمالی آن برای کشور کمتر شود. اگر قرار است، سیاست های اقتصادی کشور با سیاست های اقتصادی صندوق بین المللی پول همگام و همراه باشد، اقتصاد مقاومتی که از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شده است، اجرا نخواهد شد و وابستگی به برنامه های اقتصادی وارداتی، تضعیف هر چه بیشتر اقتصاد کشور را به دنبال خواهد داشت. اقدامات صندوق بین المللی پول در بسیاری از کشورها علاوه بر این که چالش های جدی اقتصادی ایجاد کرده است، بحران های سیاسی همراه با تغییرات و تحولات گسترده ای را هم در پی داشته است که نشان می دهد، هدف اصلی همان رفروم سیاسی در کشورهایی است که همراهی و همکاری لازم را با دهکده جهانی ندارند. وطن امروز:شهامت تخلف! «شهامت تخلف!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم بیژن مخبر است که در آن می​خوانید؛ با اظهارنظر صریح آقای رئیس جمهور، ماجرای رانت 650 میلیون یورویی یا همان 3 هزار میلیارد تومانی دولت یازدهم اکنون در سطح بالاتری مورد توجه و بررسی قرار خواهد گرفت. آقای روحانی نه تنها صراحتا از اقدام وزارت صنایع در امضای این تفاهمنامه حمایت کرد بلکه این تفاهمنامه را نتیجه «شهامت» وزارت صنایع دانست: «یکی از وزارتخانه ها شهامت کرد و به یک نفر گفت اگر بتوانی کشتی هایت را با اعتباری که در دنیا داری خالی کنی من پول کالاها را به شما می دهم. یک عده ای آمدند هیاهو و شایعه کردند رانتخواری شد، گرفتند و بردند و متاسفانه رسانه های گروهی به این قضیه دامن زدند که ان شاءالله تعمدی نبوده و روی کم اطلاعی بوده باشد.» آقای رئیس جمهور در ماجرای رانت 650میلیون یورویی یا همان 3 هزار میلیاردی جدید، موضع گیری علنی کرده و رسما از مدیران خود حمایت کرده است. مشخص نیست آقای روحانی براساس چه ضرورتی تصمیم گرفته است به موضوع جنجالی رانت 650 میلیون یورویی ورود کند. این موضع گیری علنی و رسمی می تواند هزینه هایی برای دولت و آقای رئیس جمهور به همراه داشته باشد. به این نکات توجه کنید. 1ـ ماجرای رانت 650 میلیون یورویی را اولین بار احمد توکلی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی فاش کرد. یعنی منبع انتشار خبر، یک نماینده باسابقه مجلس است. براساس اظهارات توکلی، وزارت صنایع در ماجرای 650 میلیون یورو، یک اقدام غیر قانونی انجام داده و در قالب یک تفاهمنامه تبعیض آمیز، یک رانت هنگفت به یک تاجر داده است. دیوان محاسبات به عنوان بازوی نظارتی مجلس نیز، وقوع این رانت را «تایید» کرده است. پرونده 3 هزار میلیاردی جدید، به دادسرای دیوان محاسبات ارسال شده است. دادستان کل کشور نیز چندی پیش در مجلس درباره این موضوع اظهارنظر کرد. حجت الاسلام اژه ای گفت: یکی از نمایندگان در روزهای اخیر یک مورد را به عنوان رانت اعلام کردند، همین فردی که این رانت (۶۵۰میلیون یورو) به او داده شده است هزار میلیارد معوقات بانکی داشته است. بنابراین موضوع کاملا مشخص است. نماینده ای از یک رانت بزرگ در مجموعه دولت خبر داده و نهادهای نظارتی مربوط نیز این رانت را تایید کرده اند. آیا این اتفاق «شایعه» است؟! 2ـ به نظر می رسد با همان منطقی که تفاهمنامه 650 میلیون یورویی را رانت نمی داند، می توان تخلفات مشهود بابک زنجانی را هم توجیه کرد. در ماجرای 650 میلیون یورویی، شرایط خاص کشور مبنای انعقاد تفاهمنامه ای شد که یک کانال انحصاری و تبعیض آلود برای یک تاجر ایجاد می کرد. یعنی به خاطر شرایط کشور، تفاهم شد تسهیلاتی در اختیار یک تاجر بزرگ قرار گیرد که تبعیض در آن مشهود بود. این تسهیلات تنها به این تاجر داده شد و دیگر تجار از آن محروم بودند. در این ماجرا در واقع نوعی انحصار در ارائه تسهیلات صورت گرفته است. آیا این رانت نیست؟ آیا چنین تفاهمنامه ای سازوکار سوءاستفاده را فراهم نمی کند؟ آیا این خلاف قانون نیست؟ در ماجرای بابک زنجانی هم تقریبا همین اتفاق روی داده است. به خاطر وضعیت خاص کشور، قراردادی با این فرد بسته شد که شرایط را برای او فراهم کرده بود. او هم دارای امتیازاتی بود که دیگران از آن محروم بودند. اینها محصول بی اعتنایی به قانون است. اگر «بردند و خوردند» به خاطر بی توجهی به قانون است و اگر نگاه واحدی به تبعیض، رانت و فساد نباشد، قطعا باز هم «می برند و می خورند.» بنابراین اگر قرار باشد بابک زنجانی به عنوان یک غارتگر بیت المال دیده شود، نباید از ماجرای 650 یورویی تمام قد دفاع کرد. 3ـ با ورود آقای رئیس جمهور به این ماجرا و دفاع تمام قد ایشان از تفاهمنامه 650 میلیون یورویی، سطح بررسی موضوع ارتقا پیدا کرده است. آقای روحانی این تفاهمنامه را رسما تایید کرده است و چنین سازوکاری در حوزه معاملات تجاری را فاقد ایراد قانونی می داند. در حوزه کسب و کار این نگاه می تواند به عنوان یک آلارم اقتصادی در نظر گرفته شود. هزینه ای که در این میان متوجه دولت و شخص آقای رئیس جمهور می شود؛ این است که اکنون به جای وزیر، این آقای رئیس جمهور است که باید از اتفاقاتی مانند قرارداد 650 میلیون یورویی یا همان 3 هزار میلیاردی جدید دفاع کند. یا دست کم اینکه درباره چنین اقداماتی، مردم فورا نگاهشان را به آقای روحانی بازمی گردانند. در چنین شرایطی بهتر آن است که قوه قضائیه به این موضوع ورود کند تا واقعیت برای افکار عمومی آشکار شود.

جوان:رانت مکتبی «رانت مکتبی»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن می​خوانید؛شاید خوانندگان محترم، خصوصاً نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی به خاطر عنوان این وجیزه به نگارنده خرده بگیرند که «رانت مکتبی» چه صیغه ای است و لزوم برجسته سازی آن در این یادداشت چیست؟ هفته گذشته به همراه یکی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی جهت حضور در یک نشست دانشجویی در قم دعوت شدیم. این جمع دانشجویی که ترکیبی از دانشجویان 10 دانشگاه مهم تهران بودند، دوره ای را با عنوان «تمدن اسلامی» برگزار می کردند که حضور ما در آن جلسه جهت تبیین و مباحثه پیرامون «عدالت و تمدن اسلامی» بود. برگزارکنندگان مراسم سه مفهوم کلیدی و اساسی را از قبل برای ما ارسال کرده بودند که پیرامون آن سخن بگوییم. «مصلحت و عدالت»، «مساوات و عدالت» و سوم مفهوم نوزا و تازه تولید شده «رانت مکتبی» بود. منظور عزیزان دانشجو از تولید این مفهوم بررسی این موضوع بود که آیا نیروهای انقلاب و خواص و معتقدین به انقلاب اسلامی از امتیازات ویژه ای در کشور برخوردارند؟ به تعبیر دیگر آیا مکتبی بودن واجد �





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن