تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834827179
روایتی از شهادت نخستین خبرنگار نوجوان استان مرکزی
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: اراک
روایتی از شهادت نخستین خبرنگار نوجوان استان مرکزی
مادر نخستین خبرنگار شهید استان مرکزی گفت: فرزندم در هنگام شهادت به دست منافقین در پاسخ به آنهایی که گفته بودند بگذار چشمانت را ببندیم تا یک بار شهید شوی، گفت: دوست دارم در راه خدا هزار بار شهید شوم.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک، اکرم دریابیگی در مراسم تجلیل از خانواده شهید شاملو نخستین خبرنگار شهید استان مرکزی که در سالن جلسات فرماندهی انتظامی استان مرکزی برگزار شد، افزود: علی 18 سال بیشتر نداشت که داوطلبانه به عنوان خبرنگار هفته‌نامه سروش برای تهیه گزارش از حضور منافقین در منطقه کردستان راهی این مناطق شد.
وی تصریح کرد: علی بعد از مدتی فعالیت خبری در این منطقه، توسط منافقین شناسایی و دستگیر شد، 16 روز در اسارت بود و در نهایت هنگامی که پاسخش به همکاری با منافقین چیزی جز «نه» نبود، توسط آنان گلوله باران شد. مادر نخستین خبرنگار شهید استان مرکزی ادامه داد: زمانی که خبر دستگیری علی را شنیدم، به همراه مادر یکی دیگر از رزمندگان که او هم به اسارت منافقین در آمده بود، راهی کردستان شدیم، می‌دانستم که پسرم اسیر شده، اما اینکه کجا بود، نمی‌دانستم، همه جا را به دنبال وی گشتم، عده‌ای واسطه شده بودند که از پسرم برای من خبری بیاورند، حدود 15 روز سرگردان بودم و لحظه شماری می‌کردم که از پسرم خبری بگیرم. دریابیگی گفت: منافقینی که پسرم را اسیر کرده بودند، ما را شناختند، نزد ما آمدند و گفتند مادر علی شما هستید، گفتم آری، گفت شما به پسرت چه چیزی داده بودی که آن قدر جسور بود، گفتم برای چه این سوال را می‌پرسی، او گفت 15 روز تلاش کردیم او را به جمع خود اضافه کنیم، اما قبول نکرد تا اینکه او را کشتیم. وی ادامه داد: آن مرد به من گفت خواستیم چشم‌هایش را ببندیم، به او گفتیم بگذار چشم‌هایت را ببندیم تا یک بار شهید شوی، اما او در پاسخ گفت فرزندت در هنگام شهادتش به دست منافقین در منطقه کردستان در پاسخ به آنهایی که گفته بودند بگذار چشمانت را ببندیم تا یک بار شهید شوی، گفت دوست دارم در راه خدا هزار بار شهید شوم، ولی دستان نجس شما به چشمانم نخورد و ما بدن او را تیرباران کردیم، حالا به ما پول دهید تا جنازه‌اش را تحویل بدهیم که در پاسخ به آنها گفتممن پولی به ظالم نمی‌دهم، جنازه‌اش را بعد از سه روز بدون اینکه پولی بدهم با قاطر از روستایی که در آنجا شهید شده بود،تحویل گرفتم و به خاک سپردم./ز
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۵:۲۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
-
گوناگون
پربازدیدترینها