واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مردي از اهل حكمت و ارباب فن
طي سالهاي 1337 تا 1340 كه به پايمردي دانشمند خطشناس و هنرشناس، مرحوم سيد جعفر سلطانالقرّايي به مديريت دايره كتابهاي خطي كتابخانه ملي فرهنگ منصوب شدم، هر چند وقت يك بار طلبه جواني به ديدنم ميآمد و از سخنانش پيدا بود او كتابشناس و نسخهشناس است و در مشهد درس خوانده است، نزد همان استاداني كه پيش از او نزد آنان درس خوانده بودم، از جمله شيخ محمدتقي اديب نيشابوري، حاج ميرزا احمد مدرس يزدي، حاج هاشم قزويني و حاج شيخ محمدكاظم دامغاني و از همان بزرگاني كه تهذيب اخلاق و تزكيه نفس از آنان آموخته بودم، وي نيز متأدب به آداب حسنه و ملكات فاضله آنها شده بود، از جمله حاج شيخ مجتبي قزويني و ميرزا جوادآقاي تهراني. اين طلبه را عصرها در كتابفروشي اسدي در بهارستان و كتابفروشي طهوري در همان حوالي ميديدم. با اين سابقه انس و الفت خاصي ميان ما برقرار شد كه تا زمان رحلت ايشان ادامه يافت. اين طلبه جوان حاج شيخ عبدالله نوراني بود كه در مدرسه ميرزا جعفر، واقع در صحن كهن آستان قدس رضوي سكونت داشت و هر چند وقت يك بار به تهران ميآمد تا با اهل علم و استادان آنجا آشنا و از نشر كتب تازه عربي و فارسي آگاه شود. طي سالهاي 1347-1344 در دانشگاه مكگيل به تدريس علوم عقلي اسلامي پرداختم و مقدمات تأسيس شعبه تهران آن مؤسسه را فراهم آوردم كه رسماً در سال 1347 افتتاح شد. نخستين كسي كه براي تحقق اهدافم در تأسيس مؤسسه تهران به ياريام شتافت، شيخ عبدالله نوراني بود كه مرا به نشر كتاب قبسات ميرداماد تشويق كرد و هنگامي كه مجموعهاي از متون و مقالات در منطق اسلامي را با همكاري پروفسور توشيهيكو ايزوتسو فراهم آورديم، مرحوم نوراني چند مقاله باارزش را به اين مجموعه تقديم كرد. مرحوم شهيد مرتضي مطهري با فراست استعداد علمي نوراني را دريافته بود و بنا به خواسته ايشان نوراني در سال 1347 از مشهد به تهران نقل مكان كرد و همزمان با سالي شد كه پس از سه سال تدريس در كانادا به ايران برگشته بودم و مؤسسه مطالعات اسلامي شعبه تهران افتتاح شده بود. نوراني نخست در حسينآباد لويزان اقامت گزيد و به ارشاد، موعظه و امامت جماعت آن ناحيه پرداخت. پس از چندي دريافت اين زندگي براي او كه بايد با كتابخانهها، علما و دانشمندان سر و كار داشته باشد، مناسب نيست. به تهران آمد و در خانه محقر و مرطوبي نزديك ميدان امام حسين(ع) ساكن شد. پس از آن به خواهش من به آپارتماني روبهروي منزل ما انتقال يافت، چنان كه از پنجره سيماي او را كه هميشه در حال مطالعه و نوشتن بود ميديديم. در سال 1352 من كه مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران بودم، از ايشان خواهش كردم چند ساعتي در آن دانشكده تدريس كنند و آمد و شد ايشان به دانشگاه هم همكاري علمياي را كه ميان من و ايشان بود، استوارتر ميساخت و هم استادان و دانشجويان از محضر پربار وي مستفيض ميشدند. در بسياري از همايشها من و نوراني با هم بوديم، از جمله همايش حزين لاهيجي در لاهيجان و همايش شيخ فضلالله نوري در نور كه در همايش اخير مرحوم نوراني سخنراني مفصل و عالمانهاي ايراد كرد. خداوند بارانهاي رحمت و مغفرت خود را بر او ببارد و او را در بهشت برين خود جاي دهد. با اظهار خوشوقتي از انتشار يادمان اين دوست بزرگوار، در پايان، غم و اندوه خود را از فقدان اين يار و همكار ديرين با نقل اين ابيات از شاعر بزرگ، خاقاني اظهار ميكنم: گر به قد سوزش دل چشم من بگريستيبر دل من مرغ و ماهي تن به تن بگريستي كاشكي گردون طريق نوحه كردن دانديتا بر اهل حكمت و ارباب فن بگريستي كاشكي خورشيد را زين غم نبودي چشم دردتا بر اين چشم و چراغ انجمن بگريستي كاشكي خضر از سر خاكش دمي برخاستيتا به خون ديده بر فضل و فطن بگريستي كاشكي آدم به رجعت در جهان بازآمديتا به مرگ اين خلف بر مرد و زن بگريستي
نویسنده : دكتر مهدي محقق
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]