تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837711886




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اتفاقات ترکیه من را از استقلال فراری داد ؛ برهانی و منتظری به احترام من بازويند را نبستند


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


اولین بازیکن ایرانی که خارج از وطن از فوتبال خداحافظی کرد؛
اتفاقات ترکیه من را از استقلال فراری داد ؛ برهانی و منتظری به احترام من بازويند را نبستند
دروازه‌بان سابق تیم های پرسپولیس و استقلال بعد از خداحافظی از دنیای فوتبال صحبت‌های جالبی را مطرح کرد.



به این مطلب امتیاز دهید

به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، محمد محمدی یکی از دروازه‌بانانی است که سابقه پوشیدن دو تیم پرطرفدار پایتخت را دارد و در هر دو تیم بازی کرده است.این دروازه‌بان با تجربه که در تیم های مختلف لیگ ایران بازی کرده بعد از سالها حضور در ایران چندی پیش در کشور آمریکا از فوتبال خداحافظی کرد تا به نوعی جزو اولین بازیکنانی باشد که در خارج از کشور از دنیای فوتبال خداحافظی کرده است.   محمدی که به خاطر اختلاف با مدیریت وقت پرسپولیس از این تیم خداحافظی کرد و گردش زمان چند سال بعد او را به استقلال آورد در دوران ورزشی خود روزهای پرفراز و نشیبی داشت که در این گفتگو به چالش‌های دوران ورزش خود اشاره کرده و آنها را بازگو کرده است.   وی در خصوص خداحافظی‌اش از فوتبال، برنامه‌های خود برای آینده و اتفاقاتی که در مدت فوتبالش رخ داده صحبت کرده که متن این گفتگو را در زیر بخوانید:   * ابتدا از اینجا شروع کنیم که چرا تصمیم به خداحافظی گرفتید؟ - بعد از رفتن به داماش و اتفاقاتی که برای زانوی من رخ داد کمی روی پایم تأثیر گذاشت زمین چمن رشت در واقع چمن مصنوعی نبود بلکه موکت مصنوعی بود و هنگامی که من به دکتر کیهانی مراجعه کردم او به من گفت که دیگر نباید فوتبال بازی کنم. از آنجا که این تصمیم خیلی برایم سخت بود به بازی‌هایم ادامه دادم و یک سال هم در لیگ آمریکا دوام آوردم اما با توجه به معاینات دو ماه قبل با آقای منصوری صحبت کردم و شرایط زانویم را به ایشان گفتم.   * آیا مسئولان ال‌ای‌بلوز با این مسئله موافق بودند؟ - آنها کار را به خودم واگذار کردند ولی باید خواه ناخواه این کار را انجام می‌دادم خدا را شکر در شرایطی فوتبال را کنار گذاشتم که از نظر بدنی وضعیت خوبی داشتم. من با آقای منصوری از زمانی که در استقلال بودم دوست شدم و او به من پیشنهاد داده بود که به امریکا بیایم ال‌ای‌بلوز در واقع استقلال شهر لوس‌آنجلس است و من زمانی که در استقلال حضور داشتم یکی از بازی‌های این تیم را از نزدیک در جام حذفی تماشا کردم سپس بعد از 2 سال حضور در راه‌آهن به این تیم آمدم چون بازی در خارج از ایران و تجربه یک محیط جدید جزو آرزوهایم بود و درست است که در سطح اول فوتبال آمریکا بازی نکردم اما این را بدانید که لیگ یک این کشور هم بسیار سخت و سنگین است.   * ظاهراً مراسم خداحافظی خوبی برایت گرفتند... - جا دارد از مسئولان این تیم تشکر کنم چون با وجود اینکه تنها یک سال برای آنها بازی کرده بودم یک مراسم خداحافظی باشکوه برایم گرفتند. در بین دو نیمه همسر و پسرم در کنارم حضور داشتند و فکر می‌کنم یکی از بهترین خداحافظی‌های چند سال اخیر برای من گرفته شد و باعث افتخارم است که به عنوان یک ایرانی که کمتر از یک سال در یک تیم خارجی بازی کرده توانستم مراسم خداحافظی برگزار کنم. این مراسم برنامه‌ریزی شده بود و قرار بر این شد که در نیمه دوم گلر دوم تیم ما به زمین برود در وسط بازی مدیرعامل باشگاه ما به تماشاگران گفت ببینید محمدی چگونه دروازه‌بانی می‌کند و ما ناراحتیم که او در حال خداحافظی است. شاید برایتان جالب باشد که در روز خداحافظی‌‌ام از فوتبال بهترین دروازه‌بان هفته شدم و از نظر یو‌اس‌ال لیگ در تیم منتخب هفته جا گرفتم که این موضوع برایم خاطره‌انگیز است.   * ظاهراً همه ساله کریم باقری و مهدوی‌کیا هم به این کشور می‌آیند... - کریم باقری با مهدوی‌کیا در جامی به نام جام دوستی حضور پیدا می‌کنند که البته آنقدرها هم دوستانه نیست و خیلی جدی برگزار می‌شود. سال گذشته آنها به آمریکا آمده بودند و اتفاقاً تیم کریم باقری اول شد امسال هم قرار است به شهری بیایند که ما در آنجا زندگی می‌کنیم و مسابقات امسال در شهر ما برگزار می‌شود.   * زندگی ورزشی‌ در آمریکا چطور است؟ - شرایط فوتبالی آنها به شکلی نیست که خیلی حرفه‌‌ای باشد اما از لحاظ سخت‌افزاری اصلاً قابل قیاس با ایران نیست در آنجا در هر جای شهر که نگاه می‌کنی زمین چمن مخمل سبز وجود دارد و امکانات خیلی قوی برای تمرین کردن مهیا است اما در ایران امکانات نیست ولی تا دل‌تان بخواهد استعداد وجود دارد. ما فقط کمی از نظر سخت‌افزاری ضعیف هستیم هرچند باید بگویم فوتبال آنهادر حال پیشرفت است و این مثال را برای‌تان بزنم سال گذشته این کشور به خاطر استفاده از توپ‌های نایک 2 میلیون دلار دریافت کرد. یا مثلاً اگر قرار باشد یک گروه ماساژ در تیمی مشغول فعالیت شود باید پول هم بپردازد چون برای آن گروه تبلیغات می‌شود در واقع نگاه آنها به فوتبال نگاهی اقتصادی و تجاری است ولی می‌خواهیم به جوانان ایرانی توصیه‌ای بکنم که یادشان باشد فوتبال در ایران از خیلی‌ از کشورها راحت‌تر است.   * بگو... - به طور مثال ما 7 صبح از خانه بیرون می‌رفتیم و با یک پرواز 3 ساعته به یک شهر دیگر می‌رسیدیم سپس دو ساعت در فرودگاه می‌نشستیم و دوباره با یک پرواز دیگر به یک شهر دیگر می‌رسیدیم و تقریباً شب در هتل مستقر می‌شدیم. فردا هم یک بازی انجام می‌دادیم و بلافاصله بعد از بازی با اتوبوس به یک شهر دیگر می‌رسیدیم و تنها در فاصله یک روز یک بازی دیگر هم انجام می‌دادیم یعنی در مجموع در 4 روز دو بازی برگزار می‌کردیم و مدام در سفر بودیم. جوانان قدر خودشان و این فوتبال را بدانند چون انصافاً در این یک سال سختی‌های زیادی را با چشم خودم دیدم و البته تحمل کردم.   * کمی به عقب برگردیم چطور شد که محمدی وارد فوتبال و دروازه‌بانی شد؟ - روزی که داشتم از فوتبال خداحافظی می‌کردم در زمین‌های بالای دانشگاه یک استادیوم 4 هزار نفری وجود داشت که نونهالان در آن تمرین می‌کردن در آن دقیقاً یاد خودم افتادم من از سال 69 در مدرسه فوتبال برادر بزرگترم حضور پیدا کردم و انصافاً فکر می‌کنم همین دیروز بود چون برایم خیلی زود گذشت سپس به مدرسه فوتبال پاس تهران و اکباتان رفتم و زیر نظر مربیانی چون فیروز کریمی، مجید فشخامی و آقای لارودی کار کردم. اتفاقا من به همراه نیما نکیسا در یک مدرسه فوتبال بودیم و برای تفریحات تابستانی ثبت‌نام کردیم اما نمی‌دانستم که قرار است یک روز این ورزش زندگی مرا تحت تأثیر قرار دهد در سال 1370 در اولین تیم باشگاهی عضو شدم و در بهمن افتخار شاگردی فرهاد کاظمی را داشتم سال 75 به سایپا رفتم و شاگرد حمید علی‌دوستی و محمد مایلی‌کهن شدم. بعد از آن یک سال به برق شیراز رفتم و در زمان مربی‌گری آقای شرفی در این تیم حضور داشتم که متأسفانه رباط پایم پاره شد و همزمان با خوب شدنم با درخواست علی پروین به پرسپولیس رفتم.   * کمی از زمان حضورت در پرسپولیس بگو. - وقتی رباط پایم خوب شده بود پروین ازمن خواست تا یک جلسه در تمرین حاضر شوم و تست بدهم که از لحاظ پزشکی مشکلی نداشته باشم. خوشبختانه با همان یک جلسه تمرین با من قرارداد بستند و در حالی که یک روز رؤیای این را داشتم که در کنار امثال عابدزاده و قلیچ حضور پیدا کنم و خوشبختانه این آرزو محقق شد. بعد از پرسپولیس هم به پیکان رفتم و سپس راهی استیل‌آذین شدم که فکر می‌کنم یکی از تصمیمات اشتباه زندگی‌ام را در آنجا گرفتم. من نباید از لیگ برتر به لیگ یک می‌رفتم  اما بزرگترین حسن انتخاب استیل‌آذین آشنایی با شخصی به نام امیر مهریزی بود که فکر می‌کنم به خاطر دریافت آخرین قسط طلبم رابطه صمیمانه‌ای با او پیدا کردم بعد از استیل‌آذین مجدداً به پیکان برگشتم و شاگرد مدیرروستا شدم و بعد از آن هم به استقلال آمدم و 2 سال رویایی را در آنجا سپری کردم.   * ظاهراً با آمدنت به استقلال هم مخالفت‌هایی شده بود؟ - همین‌طور است، همه می‌گفتند طالب‌لو 9 سال است آنجاست و تو به استقلال نرو اما از آنجا که مهران پسرم خیلی علاقه داشت من را با پیراهن استقلال ببیند این کار را انجام دادم و خدا را شکر می‌کنم در تنها باری که فرزندم را به استادیوم بردم استقلال با نتیجه یک بر صفر برنده دربی شد و من هیچ وقت آن روز را فراموش نخواهم کرد. من در استقلال روزهای بسیار خوبی داشتم که شاید اگر برایتان الان مثال بزنم یادآور اتفاقاتی باشد که همیشه در ذهنم ماندگار خواهد بود.   * بگو. - یادم نمی‌رود در یکی از دربی‌ها مجیدی و صادقی حضور نداشتند و در بین دو نیمه هیچ‌بازیکنی قبول نمی‌کرد بازوبند کاپیتانی را ببندد، پژمان منتظری قبول نکرد و آرش برهانی و بیژن کوشکی هم این موضوع را نپذیرفتند. فوتبال با تمام برد و باخت‌هایش تمام می‌شود اما یادتان باشد این مسائل است که باقی می‌ماند. برهانی، منتظری و کوشکی آن روز به احترام من بازوبند کاپیتانی را نبستند و منتظری می‌گفت تا زمانی که محمدی در زمین است من این کار را نخواهم کرد. همانطور که گفتم این یک درس بزرگ بود و فوتبال من تمام شد همانطور که برای خیلی‌های دیگر تمام می‌شود اما یادتان باشد تنها دوستی‌ها است که می‌ماند. بعد از استقلال هم باز هم یک تصمیم اشتباه گرفتم که هنوز معتقدم نباید آن کار را انجام می‌دادم.   * رفتن به داماش را می‌گویی؟ - همین‌طور است، پیشنهاد اغواکننده داماش که در آن سال قرار بود 900 میلیون به من بدهند باعث شد دومین تصمیم اشتباهم را بگیرم. البته این را بگویم که واقعاً نمی‌خواستم در استقلال بمانم و دلایل خاص خودم را هم داشتم. اینها را می‌گویم که همه بدانند انصافاً هم رفتن من ربطی به آمدن مهدی رحمتی نداشت. من دو سال بسیار سخت و سنگین را در استقلال پشت‌سر گذاشته بودم و نه عیدی داشتم و نه تعطیلی مرتب در آسیا، لیگ و جام حذفی بازی داشیم و می‌خواستم که تیمم را عوض کنم و بی‌ سروصدا به فوتبالم ادامه بدهم. دروغ نمی‌گویم همان سال پرسپولیس به من پیشنهاد داد و حبیب کاشانی بارها تماس گرفت و گفت که به تیم ما بیا. به آقای کاشانی گفتم من در استقلال بین تماشاگران وجهه‌ای پیدا کردم که نمی‌خواهم خیلی راحت تیمم را عوض کنم و گفتم که من را از این موضوع معاف کنید به همین خاطر راهی داماش شدم و اتفاقاً آن زمان در رشت استقبال خوبی هم از من شد اما اشتباهم این بود که قراردادم را در تهران امضا کردم.   * چطور؟ - اگر می‌دانستم زمین چمن ورزشگاه عضدی آن شرایط را دارد هرگز به رشت نمی‌رفتم. توانایی من بازی در چمن طبیعی بود و خیلی تلاش کردم که نیم‌فصل از داماش بروم ولی نه تنها رضایت‌نامه من را ندادند بلکه مابقی پولم را دریافت نکردم، شاید باورتان نشود ولی بیشتر پولم را از داماش نگرفتم.   * سپس استقلال به تو پیشنهاد داد درست است؟ - بعد از اینکه از داماش جدا شدم امیر قلعه‌نویی من را در مراسم یکی از دوستان مشترک دید. او به من گفت محمد جایی نرو من تو را می‌خواهم فقط این موضوع را به هیچ‌کس نگو. حالا هم که فوتبالم تمام شده این صحبت‌ها را انجام می‌دهم، رحمتی هم آن سال در استقلال حضور داشت. من به مسافرت رفتم و وقتی برگشتم دیدم با من تماس‌هایی گرفته شد که مثلاً اگر مصاحبه می‌کنی نگو من دروازه‌بان اول هستم یا دروازه‌بان دوم.   * این تماس‌ها از جانب چه کسی بود؟ - هم قلعه‌نویی با من صحبت کرد و هم علی امیری. آنها گفتند اگر به استقلال آمدی اعتراض نکنی که روی نیمکت نشستی من هم جواب دادم من یکسری توانایی دارم و به آنها ایمان دارم و خودم اگر زرنگ باشم حقم را می‌گیرم اما متأسفانه اتفاقاتی در اردوی استقلال در کشور ترکیه افتاد که همانجا تصمیم گرفتم بروم و در استقلال نمانم.   * چه اتفاقاتی؟ - ما 12 روز در ترکیه بودیم و من حرکاتی دیدم که زیبنده برخی از مربیان نبود. همه اخلاق من را می‌دانند وقتی بعد از پایان فصل از مسافرت آخر سال برمی‌گشتم دو هفته تنها دور زمین می‌دویدم که بدنم به شرایط ایده‌آل برسد اما وقتی به ترکیه رفتم از روز اول شروع به شیرجه زدن کردم که ظاهراً یکسری از دوستان از این موضوع ناراحت شده بودند! ما 12 روز در ترکیه بودیم ٣ بازی دوستانه انجام دادیم که در هیچ کدام از 3 بازی یک دقیقه از من استفاده نشد. حالا که این حرف ها را می‌زنم به این موضوع هم اشاره کنم که مهدی رحمتی از دوستان صمیمی من است و همین حالا که با شما صحبت می‌کنم رابطه‌ خوبی با او دارم. به او هم گفته‌ام که چرا از استقلال رفتم اما دیدم آقایی که به عنوان مربی گلرها در آنجا فعالیت می‌کند حتی نمی‌تواند حق خودش را بگیرد چه برسد به حق من! من هیچ ادعایی در آنجا نداشتم اما می‌دیدم که اگر روزی قرار باشد یک مربی حق بازیکنش را بگیرد مربی گلرهای استقلال توان این کار را نداشت و به همین علت بود که عطای کار را به لقایش بخشیدم. در همان زمان‌ها بحث آمدن جانواریو به استقلال هم پیش آمد و صحبت‌هایی مطرح شده بود که مثلاً فلانی نامش از لیست خارج می‌شود. نشان به آن نشان که وقتی این حرف ها به گوشم رسید در حمام ترکی شهر استانبول با قلعه‌نویی صحبت کردم و به او گفتم اگر رضایت‌نامه من را ندهید فوتبال را کنار می‌گذارم! همان روز به قلعه‌نویی گفتم که مشکلاتم چیست و بعد از آن هم اتفاقاتی در مورد بازوبند کاپیتانی پیش آمد که دیگر فهمیدم اصلاً نمی‌توانم در این تیم دوام بیاورم.   * چه اتفاقاتی؟ - باز هم تأکید می‌کنم چون فوتبالم تمام شده این مسائل را می‌گویم. اول از همه سرمربی تیم یک تصمیم گرفت ولی به فاصله یک روز تصمیمش را عوض کرد! وقتی یک سرمربی تصمیمی درست یا غلط می‌گیرد همه باید تابع آن باشند ولی وقتی آن تصمیم شکسته می شود قطعا روی تیم تأثیرات منفی می‌گذارد و نگاه‌ها به او عوض خواهد شد. قلعه‌نویی در اردوی ترکیه در عرض ٢ روز نظرش در مورد کاپیتانی را عوض کرد علی‌رغم اینکه دوست داشت یک بازیکن دیگر کاپیتان استقلال باشد.   * چرا چنین تصمیمی گرفت؟ آیا اتفاقاتی افتاده بود؟ - واقعا نمی‌دانم، البته این را هم بگویم که این مسئله در حیطه وظایف من نیست و من نباید در موردش صحبت کنم ولی چه بخواهیم چه نخواهیم او تصمیمش را عوض کرد و حالا هم که این موضوع به من ارتباطی ندارد اسمی از کسی نمی‌آورم. من در آنجا دیدم برخوردهایی با مربی گلرها  می‌شود که او هیچ اعتراضی نمی‌کند. آنهایی هم که من را می‌شناسند اخلاقم را می‌دانند که شاید در خیلی از مسائل اعتراض می‌کردم ولی قصد بی‌احترامی به هیچ کس را ندارم و دوست دارم مردم بدانند اگر محمد محمدی بعد از 12 روز نتوانست در استقلال ماندنی شود دلیلش چه بود. هیچ زمانی هم این صحبت‌ها را انجام ندادم و وقتی دیدم آن مربی نمی‌تواند حق خودش را بگیرد و سرمربی تیم هم 48 ساعت بعد تصمیم خودش را عوض کرده به این نتیجه رسیدم که مسلما اگر اتفاقی در تیم رخ دهد آنها نمی‌توانند حق بازیکن را هم در تیم بگیرند و همین مسائل من را فراری داد، خوشبختانه در آن دوره از استقلال جدا شده و با کمک دوست خوبم امید روانخواه به راه‌آهن رفتم.   * ‌ظاهرا دایی روی تو نظر مثبت داشت و گفته بود که به راه‌آهن بروی. - یک روز بهمن دهقان نزد من بود و با دایی تماس گرفت و به او گفت که با محمدی صحبت کن. دایی به من گفت اگر می‌توانی خودت رضایت‌نامه‌ات را بگیری ما در خدمتت هستیم. من به تهران آمدم و هر کاری می‌کردم فتح‌الله ‌زاده زیر برگه فسخ قرارداد من را امضا نمی‌کرد و می‌گفت حتما تو باید باشی، با این وجود وقتی اصرار من را دید رضایت‌نامه من را صادر کرد و من از استقلال جدا شدم و نزد دوستان خوبم یعنی فرشید کریمی و بهزاد غلامپور به راه‌آهن رفتم. فکر می‌کنم آن سال بعد از اینکه راه آهن سال‌ها با دست و پا زدن در انتهای جدول سر و کار داشت عنوان ششم یا هفتم را به دست آوردیم و همان زمان‌ها بود که من به آقای منصوری گفتم که امسال آخرین سال حضورم در ایران است و بعد از آن در میانه فصل به تیم ال‌ای‌بلوز اضافه شدم و به پلی‌آف آن مسابقات رفتیم. آن سال  ششم شدیم و امسال هم کلا در طول بازی ها در 7-6 بازی، بازی نکردم و در واقع اکثر بازی‌هایی که در چمن مصنوعی برگزار می‌شد را به میدان نرفتم. این قابل توجه دوستانی باشد که در زمان حضورم در ایران می‌گفتند محمدی خودش را لوس کرده و در چمن مصنوعی بازی نمی‌کند! پزشک به من گفته بود هر یک جلسه تمرین در زمین چمن مصنوعی به اندازه 10 جلسه چمن طبیعی انرژی و توان را از زانوی تو می‌گیرد به همین دلیل هر چه در توان داشتم برای این تیم آمریکایی خرج کردم و در نهایت در تاریخ 21 ژوئن 2014 نیز از فوتبال خداحافظی کردم تا وارد فاز جدیدی از زندگیم شوم.   * برنامه‌ات برای سال‌های آینده چیست؟ - در تعطیلات سال گذشته در کلاس درجه C پروفشانال لیگ آمریکا حضور پیدا کردم و مدرک آن را گرفتم. درست است که لیگ آمریکا حرفه‌ای شده ولی از لحاظ ارائه مدرک، کار در آنجا بسیار سخت است. آن زمان اعتراض کردم که چرا باید در کلاس C حضور پیدا کنم که آنها پاسخ دادند حتی کلینزمن هم این کار را انجام داده است! شما اگر مدرک A آسیا را هم داشته باشید باید در کلاس C آمریکا حضور پیدا کنید. من نزدیک 9 روز در این کلاس‌ها شرکت کردم و قبول شدم و حالا در نوامبر برای کلاس درجه B هم ثبت‌نام کرده و در آنجا شرکت می‌کنم. انشاءالله سال آینده در  تیم مربیگری ال‌ای‌بلوز هم حضور پیدا خواهم کرد و به عنوان کمک‌مربی کارم را در این تیم آغاز می‌کنم. البته باید بگویم من به کار گلری علاقه زیادی دارم ولی پتاسیل سرمربیگری را در خود می‌بینم و انشاءالله سال بعد مدرک A را هم خواهم گرفت و کارم را آغاز می‌کنم. از سوی دیگر در دانشگاه مدیریت ورزش برای گرفتن فوق‌لیسانس ثبت‌نام کردم که امیدوارم بتوانم به جوانان ایرانی خدمت کنم چون هر چه دارم برای این مملکت است و باید بگویم در آمریکا استعدادی که در ایران هست هرگز نیست.   * ظاهرا مدیریت باشگاه برنامه‌های دیگری هم برایت دارد؟ - آقای منصوری روابط خوبی را مسئولان رئال مادرید دارد و قرار است ده روز در تمرینات این تیم حضور پیدا کنم و تمرینات آنها را از نزدیک ببینم. من باید مربیگری را از صفر شروع کنم چون بازیکن خوب بودن نشانه این نیست که مربی خوبی خواهی شد و این مسئله دو مقوله کاملا جدا است. من زمانی دروازه‌بان بودم ولی از این پس می‌خواهم سرمربی بزرگی باشم و برای خودم شیوه‌ای داشته باشم که آن را پیاده کنم. می‌خواهم هر چه در توان دارم به کار بگیرم که در نهایت به کشورم خدمت کنم اما باید در اینجا در راستای موفقیت‌ها چیزی بگویم که شاید برای همه جوانان ایرانی جالب توجه باشد.   * چه چیزی؟ - فوتبالیست به تنهایی نمی‌تواند پیشرفت کند و نیازمند خانواده است. چه آنهایی که ازدواج کرده‌اند و چه آنهایی که در کنار پدر و مادرشان هستند. تمام دوران حرفه‌ای من که از سال 78-77 شروع شد مصادف با زمانی بود که ازدواج کردم و بعد از دو سال هم خداوند فرزندی را به ما هدیه داد. در اینجا فشارهای اردوها و دوری از خانواده کاملا حس می‌شد اما آنها با نبودن‌های من کنار آمدند. من همیشه می‌خواندم که فوتبالیست‌ها پول زیادی می‌گیرند و در موردشان سر و صدا زیاد است اما هیچ کس نمی داند که فوتبالیست هرگز در منزل حضور ندارد و ممکن است همیشه در اردوها باشد که این موضوع واقعا سخت است. خود من چون دروازه‌بان بودم شاید در هر جلسه تمرینی 150 بار به زمین می‌خوردم و درست است که این کار سخت محسوب می‌شود اما نوعی عشق است. خانواده ما همان استرسی را که ما در زمین تحمل می‌کنیم مقابل تلویزیون دارند. یادم می‌آید مادرم من را از شهرک اکباتان به ورزشگاه مرغوب‌کار می‌آورد، آن زمان ما جوان‌تر بودیم و چیزی متوجه نمی‌شدیم. هر زمان تیم ما بازی داشته خانواده کنونی‌ام آرامش را برایم فراهم کردند و می‌دانستند که روز بازی من باید استراحت کنم. جا دارد از طریق شما از خانواده‌ام، پدر و مادر و همسر مهربانم تشکر کنم و باید بگویم در سال‌های آخر به عشق فرزندم مهران فوتبال بازی می‌کردم.   * ظاهرا در مراسم خداحافظی‌ات هم همسر و فرزندت حضور داشتند؟ - همینطور است اما باید بگویم انسان ها هر کاری در قبال محبت پدر و مادر انجام بدهند کم است. من دست پدر و مادرم را می‌بوسم و امیدوارم که سایه آنها بالای سر من و برادرانم باشد. یک نکته را هم بگویم حالا که کارم را در مربیگری شروع کرده‌ام خانواده‌ام به من اولتیماتوم داده‌اند که در سال 2022 سرمربی یکی از تیم‌های جام جهانی قطر باشم و یکی از اهدافم همین موضوع است. امیدوارم در هشت سال آینده آنقدر از لحاظ کوچینگ و مربیگری قوی شوم که به این مهم دست یابم. 36 سالگی سن بسیار کمی برای مربیگری است اما قطعا تا هشت سال آینده می‌توانم به اوج پختگی برسم.   * در این بین قطعا باید با خیلی‌ها مشورت کنی. - من در مدت زمان حضورم در فوتبال دوستان زیادی پیدا کرده و قطعا این کار را خواهم کرد.زمانی آرزو داشتم که در تمرین پرسپولیس حضور پیدا کنم و این اتفاق رخ داد و زیر نظر پروین، استیلی، شاهرودی، پیروانی و همه کسانی که آنها را در تلویزیون می‌دیدم کار کردم.خوشحال بودم که کنار این انسان‌های بزرگ بودم حتی افتخارم این است که کنار داوود فنایی می‌دویدم، همین حالا با فرشید کریمی دوست هستم و از تک‌تک مربیانم چیزهایی یاد گرفتم که هرگز فراموشم نخواهد شد. نمی‌دانم شاگرد خوبی بودم یا نه اما اگر حرفی در این سال‌ها زده‌ام و یا بی‌احترامی به کسی کرده‌ام آنها من را ببخشند. من به فرزندم یاد داده‌ام فرقی نمی‌کند که قرمز باشی یا آبی اما همه به اخلاق خوب احترام می‌گذارند و هیچ زمانی اخلاق خوب و رفتار پهلوانی را فراموش نمی‌کنند. در این سال‌‌ها دوستان بسیار خوبی مثل آقای مهریزی پیدا کردم و جا دارد از تمام مربیانم تشکر کنم. محسن آقازاده که دیگر در بین ما نیست اولین کسی بود که چیزهای زیادی به من آموخت و حتی در اولیه جلسه تمرین با او درگیر شدم چون فکر می‌کردم باید بازی کنم! اما او حرف‌هایی به من زد که وارد فاز جدیدی از تفکر فوتبالی شدم. خلق و خوی او هیچ زمان یادم نمی‌رود و باید به شخص دیگری مثل فرهاد کاظمی اشاره کنم که با این همه بار فنی به او اجازه کار نمی‌ دهند. امیدوارم به دیگر مربیان بی‌احترامی نکرده باشم اما انصافا فرهاد کاظمی از لحاظ دانش فنی یکی از بهترین‌های ایران است، من نسبتی با فرهاد کاظمی ندارم اما واقعا به حال این فوتبال تأسف می‌خورم که این اتفاقات در آن رخ می‌دهد. در عوض برخی آقایان هستند که همین حالا هم متأسف هستم با آنها کار کردم. مدیرانی که ادعا می‌کنند فوتبالی هستند و شاید هم باشند اما افکار سالمی ندارند. این نفرات از لحاظ فوتبالی و اجتماعی آدم‌های ضعیفی هستند و شاید اگر حالا آنها را  دوباره ببینم حتی سمت‌شان هم نروم چون آنها در حق این فوتبال و به خصوص تیم‌های شهرستانی ظلم می‌کنند، اما همین که یک مربی خارجی می آید او را در بوق و کرنا می‌کنند. البته صحبتی هم در مورد کی‌روش دارم.   * بگو. - به نظرم کی‌روش با توجه به پتانسیلی که ایران داشت کار خاصی برای ما انجام نداد. مربی که 15 میلیارد پول می‌گیرد و 3 سال و نیم زمان دارد که کار کند باید کاری کند که همه بفهمند که کی‌روش سرمربی ایران است و از نحوه بازی ایران تعریف کنند. درست مثل تیم ملی یونان در زمان «اتوره هاگل». یا مثلا شما اگر بازی‌های تیم مورینیو را ببینید اگر یک نفر نشناسد که مربی آن تیم خوزه‌ مورینیو است ولی بعد از دیدن دقایقی از بازی می‌گوید این تیم شبیه به تیم مورینیو بازی می‌کند. کی‌روش از لحاظ بدنی تیم ما را بالا برد و همه به این موضوع واقف هستیم اما انصافا زمانی که توپ در اختیار ما بود هیچ چیز نداشتیم و می‌خواستیم به دژاگه و قوچان‌نژاد دل ببندیم. کی‌روش دید  مسئولان ایران به دنبال نتیجه هستند و او هم گفت حالا که شما اینگونه رفتار می‌کنید من هم به هر شکلی نتیجه می‌گیرم! شاید زمانی که به کی‌روش دادند به هر مربی دیگری می‌دادند خوب عمل می‌کرد، من وقتی بازی با آرژانتین را تماشا کردم واقعا به تیم خودمان افتخار می‌کردم چون خوب دفاع می‌کردیم ولی استرالیا هم به هلند 3 بر 2 باخت و همه دنیا از فوتبال استرالیا لذت بردند. فکر می‌کنم بعد از بیست سال حضور در فوتبال ایران همین مقدار کم را هم حق داشته باشم که از کی‌روش انتقاد کنم.   * حالا که بحث به اینجا رسید کار با کدام مربی را در فوتبال ایران پسندیدی؟ - هر مربی برای خود شیوه‌ای دارد و تفکرات خاص خودش را به شاگردانش یاد می‌دهد، اجازه بدهید اول از کسانی که با آنها کار کردم نامی ببرم، از آقایان کاظمی، فشخامی‌، لارودی، ‌دینورزاده، فیروز کریمی، اصغر شرفی، حسن حیدری، مدیرروستا، مرفاوی، مظلومی، دارابیینیان، پروین، حمید علی‌دوستی، دایی و خیلی‌های دیگر که اگر اسم آنها از قلم افتاد من را ببخشند. در همین جا اشاره می‌کنم که محمد مایلی‌کهن غیر از اینکه یک مربی خوب است آدم خوبی هم است، فوتبال تمام می‌شود و می‌رود اما کمی عقب‌تر مثالی در مورد کاپیتانی استقلال زدم که هیچ وقت از یادها نمی‌رود، زمانی که در پرسپولیس بودم ما بازی را 3 بر 2 باختیم و من چند روزی حالم خیلی بد بود و مضطرب در خانه بودم، تلفن همراهم را هم خاموش کرده بودم، شب در خانه بودیم که تلفن منزل ما زنگ خورد و همسرم گفت آقای مایلی کهن پشت خط است، او مثل همیشه وقتی گوشی را برداشتم گفت چه شده مگر؟ باختید که باختید برو دو رکعت نماز بخوان و خدا را شکر کن که تنت سالم است. مایلی‌کهن این حرف را در شرایطی به من زد که همه مشغول کوبیدن من بودند و او به من با این حرفش اعتماد به نفس داد. حمید علی‌دوستی هم خیلی بزرگی کرد و آن زمان که هیچکس به جوان‌ها میدان نمی‌داد به من اعتماد کرد و با اینکه بهزاد غلامپور مرد اول تیم ملی در آن‌ سال‌‌ها در سایپا حضور داشت به من بازی می‌داد. من از غلامپور چیزهای زیادی یاد گرفتم و افتخار می‌کنم که کنار امثال او کار کردم و زیر نظر وحید قلیچ بودم. من دو سال رویایی را با غلامپور و حسین تراب‌پور پشت سر گذاشتم که جا دارد از آنها تشکر کنم. از آقای مظلومی و مرفاوی هم تشکر می‌کنم به خصوص آقای مرفاوی که با آن همه هجمه به من میدان داد و جا دارد از مدیرانی که با آنها کارکردم نیز تشکر کنم، آقایان کامران صاحب‌پناه، دارا غزنوی‌ و چند نفر دیگر که خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم. آن زمان می‌گفتند محمدی با واعظ آشتیانی رابطه دارد اما انصافا واعظ آنقدر سالم و باشخصیت بود که به او احترام می‌‌گذاشتم. خدا را شکر که با شخصی مثل صادق رئیسی‌کیا آشنا شدم و همانطور که بارها گفتم مدیون امیر مهریزی هستم. علی پروین و اسماعیل اردلان کسانی بودند که همیشه در یاد من خواهند بود و جا دارد نامی از حسین عسگری عزیز ببرم که دیگر در بین ما نیست. خدابیامرز عسگری زمانی که در سایپا بودیم در ته صف با من می‌دوید و می‌گفت محمد جلوی مربی نفس نفس نزن چون این کار خوب نیست.در این بین می‌خواهم از ارباب جراید هم تشکر کنم و باید اعتراف کنم با وجود آنکه هیچ وقت رابطه زیاد خوبی با حاشیه و رسانه‌ها نداشتم اما تمامی روزنامه‌نگاران برایم قابل احترام هستند چون آنهایی که برایم بد نوشتند را روی نظرشان فکر کردم و آنهایی که خوب نوشتند را الگویی برای آینده کردم. در این بین در رسانه‌ها با دوستانی آشنا شدم که زحمات فراوانی برایم کشیدند و در این بین آقایان برزگر، اعظمی و بابازاده مثل دوستانی مشاور در کنارم حضور داشتند که جا دارد از آنها هم تشکر کنم. مطمئنا دوستی ما در آینده ادامه خواهد داشت. کامیار سعادت عزیز کسی بو که خاطرات فراوانی با او داشتم و متأسف هستم که او دیگر در بین ما نیست اما مطمئنا خاطراتش در ذهن من باقی مانده است.   * در پایان اگر صحبت خاصی مانده بگو. - علی کریمی در این چند روز از فوتبال خداحافظی کرد و فکر می‌کنم خداحافظی او غریبانه بود. او یکی از ستاره‌های این فوتبال است که مطمئن هستم تا سالیان سال فوتبال ایران بازیکنی مثل او به خود نخواهد دید. من برای علی کریمی آرزوی موفقیت می‌کنم چون من هم به تازگی از فوتبال خداحافظی کره و وارد دوران جدیدی از زندگی شده‌ام، امیدوارم او بتواند تجرییات گرانبهایش را که سال‌‌ها در فوبتال آلمان به دست آورده در اختیار جوانان ایرانی قرار دهد و مطمئنا یکی از مربیان بزرگ ایرانی در سال‌های آینده خواهد شد. فارس 109




۰۳/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۰:۵۲




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن