واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بهرغم ظاهر زندگی این خانواده، رازهای وحشتناكی در پس پرده و در گذشته آنهاست كه بنی از همه آنها بیخبر است و تترو بهدلیل همین رازها بسیار آسیب دیده است و همه این اسرار در نهایت و در پایان فیلم... جوانی بدون جوانی، در قابهای سیاه و سفید«تترو» آخرین ساخته فرانسیس فورد كاپولا، كارگردان بزرگ آمریكایی و خالق سهگانه مشهور پدرخوانده است. این فیلم به گفته مانوئلا دراگیس، منتقد نیویوركتایمز، درامی وسوسهبرانگیز و دیدنی است.تترو مثل یك قطعه هماهنگ و دلنشین موسیقی همراه با جذابیتهای مسحور كننده سینمایی و تصویری، با حالوهوایی عاشقانه است. داستان فیلم، ماجرایی زندگینامهای درباره یك خانواده ایتالیایی و روابط آنهاست؛ روایت دو برادری كه میخواهند از زیر بار سلطهجوییهای پدر مشهور خود كه رهبر اركستر معروفی است، فرار كنند؛ فیلمی اپرایی درباره اختلاف نسلها، رازهای خانوادگی و رابطهها، با حال و هوای ملودرامهای عاشقانه و گاهی خشن. زندگی، هنر و خانواده به زیبایی در این فیلم تصویر شدهاند.این فیلم، تصویری از زندگی كاپولا و پدر مشهور اوست. پدر كاپولا موزیسین و رهبر اركستر بزرگی بود و موسیقی بخش دوم پدرخوانده از معروفترین كارهای اوست كه آن را برای فیلم پسر جوانش ساخت. كاراكتر پدر در این فیلم بسیار شبیه پدر كاپولا است. علاوه بر این كاپولا برادری دارد كه شبیه كاراكترهای این فیلم هرازگاهی با هم مشاجره دارند و برادرزاده او، نیكلاسكیج، تاحدی مثل تترو، قهرمان این فیلم است و این شباهت بین شخصیتها و ماجراهای فیلم با زندگی كاپولا همین طور در فیلم ادامه دارد. هرچند كاپولا در جشنواره كن این موضوع را كاملا تایید نكرد و بهرغم اینكه این فیلم را كاملا حقیقی دانست، اعلام كرد كه تترو ربطی به زندگی شخصی او ندارد و منظورش این بود كه هر چند این فیلمی زندگینامهای است ولی او میتواند برای ساختن فیلمش از هر زندگی نامه یا رمانی برداشت كرده باشد. كاپولا تحتتأثیر پدرش و میراث ایتالیایی- آمریكایی كه به او رسیده، مثل اغلب كارگردانهای آمریكایی از جمله اسكورسیزی شیفته و مسحور اپرا است، جوری كه فیلم حماسی معروف او، «اینك آخرالزمان»، اساسا و به شكل درخشانی، حال و هوایی اپرایی دارد. در فیلم تترو مضمونهای روان شناسانه و مرتبط با عقدههای ادیپ مطرح میشود كه این مفاهیم در سهگانه پدر خوانده هم نقشی نسبتا محوری داشت. هیجانات و احساسات كاراكترهای تترو بیش از آنكه رئالیستی باشد به فضای تئاتری نزدیك است. كاپولا نقش اصلی فیلم را كاملا دقیق و بجا انتخاب كرده و وینسنت گالو بهترین كسی است كه میتوانسته از پس چنین نقشی به این خوبی بر بیاید. گالو در نقش تترو، خود را كاملا در اختیار نقش قرار داده و احساساتش را در قالب شخصیت تترو با بیپروایی رها كرده است و میتوان گفت ایفای این نقش مرحله سختی در دوران بازیگری او محسوب میشود. هیچ نرمش و لطافتی در بازی تترو دیده نمیشود و البته نقش او جوری است كه نباید هم لطافتی در آن باشد. تترو پسر رهبر اركستر مشهوری است كه به شكلی تحمیلی ناچار به اقامت در خارج از زادگاه خود، در بوینسآیرس شده است. او عاشقی وفادار دارد كه همه سختیهای بودن با تترو و مشكلات او را تحمل میكند. در گذشته این مرد و در طول زندگیاش اتفاقاتی برای او افتاده كه آسیبهای جبرانناپذیری به روحیه او زده است و ریشه خیلی از این اتفاقات به زندگی خانوادگی او با پدرش برمیگردد. وقتی برادر كوچكش بنی، پس از مدتها جستوجو برای یافتن تترو، او را پیدا كرده و به دیدنش میرود، تترو در واكنشی عجیب، بسیار متغیر و ناراحت شده و بهشدت از دیدن او امتناع میكند. در عوض میراندا، زنی كه با تترو زندگی میكند و بهشدت به او علاقهمند است، به برادر جوان خوشامد گفته و او را به خانه راه میدهد. بنی، خدمه یك كشتی مسافربری است كه در حال حاضر برای تعمیر در بندر مانده است. او كه مدتهاست دنبال برادرش میگردد، میخواهد درباره گذشته و تترو، همه چیز را بداند تا علت ناراحتی شدید و امتناع تترو را از برخورد با خودش بفهمد.تترو به جز میراندا با اغلب مردم میانه خوبی ندارد و از بیشتر آنها خوشش نمیآید یا با آنها دشمن است و این موضوع كه تنها با میراندا رابطه خوبی دارد، شاید تنها به این دلیل است كه احتیاج دارد حداقل با یك نفر حرف بزند و از طرفی میراندا هم همه كجخلقیها و مشكلات بودن با تترو را تحمل میكند. بنی پیش از دیدن برادرش سالها از او تصویری ایدهآل در ذهن داشت؛ نویسندهای بزرگ، مشهور و با استعداد در سرزمینی دور. تصویری كه بنی از تترو دارد در برخورد با واقعیت شكسته شده و بهشدت در هم میریزد. تترو با عصا وارد میشود و بهنظر میرسد اصلاً اوضاع امیدواركنندهای ندارد. بنی كه بهرغم امتناع و برخورد بد تترو توسط میراندا به خانه راه داده شده، شبها در آپارتمان آنها و كاملا دور از دید تترو در طبقه پایین میخوابد. او یك شب نوشتهای نیمه تمام از تترو پیدا میكند و آن را كامل كرده و برای جشنوارهای میفرستد كه توسط الان منتقد با نفوذ و قدرتمند مجله آمریكایی نیشن، با بازی كارمن مائورا برگزار میشود.دلیل رفتارهای عجیب و تند تترو، در طول فیلم و در فلاشبكهایی كه در آن پدرش بهعنوان رهبر اركستر و مردی معروف حضور دارد بهتدریج روشن میشود. بهرغم ظاهر زندگی این خانواده، رازهای وحشتناكی در پس پرده و در گذشته آنهاست كه بنی از همه آنها بیخبر است و تترو بهدلیل همین رازها بسیار آسیب دیده است و همه این اسرار در نهایت و در پایان فیلم به شكل زیبایی در یك اپرای مشهور از وردی آشكار میشوند. كاپولا و فیلمبردارش داستان اصلی فیلم را كه در زمان حال میگذرد سیاه و سفید فیلمبرداری كردهاند و این حركت از نظر كسانی كه فیلمهای سیاه و سفید را دوست ندارند كار چندان جالبی نیست و انگار دچار نوعی كوررنگی میشوند؛ از طرفی آدم را یاد فیلمهای دهههای 50و60 اروپا میاندازد. در عوض فلاشبكهای فیلم همه رنگیاند و هر وقت به گذشته بر میگردیم و پدر حضور دارد فیلم كاملا رنگی فیلمبرداری شده، شخصیت پدر برخلاف ظاهر درخشان و شهرتی كه دارد در باطن آدم پستی است و بیشتر شبیه كاراكترهای غیراخلاقی در نمایشنامه مفیستو است؛ البته بدون استفاده از آن لحن مخصوص و دیالوگهای شیطانی. او تركیبی از خوشیفتگی و خودخواهی محض است. نقش بنی، برادر كوچك، اگرچه به بازیگری تازه كار سپرده شده ولی خوب توانسته به این كاراكتر شكل دهد و بسیاركاریزماتیك، مسلط و با اعتماد به نفس بهنظر میرسد. او با ایفای این نقش نوید این را میدهد كه بهعنوان لئوناردودی كاپریویی جدید وارد سینما شود. بنی، تماشاگر را یاد فیلمها و تئاترهای قدیمی میاندازد و البته شاید این بهدلیل سیاه و سفید بودن تصویرهاست و شاید این تصویربرداری و شباهتهای دیگر باعث میشود كه با دیدن فیلم تترو یاد فیلم سیدنی لومت درباره آرتور میلر بیفتیم. تترو در مجموع فیلمی كاراكتر محور و زیباست كه هیجانات درونی كاراكترها در آن بهخوبی تصویر شده است و بهعنوان آخرین ساخته فرانسیس فورد كاپولا و حضور دوباره او در سینما فیلمی دیدنی است. این فیلم نشان دهنده قدرت فیلمسازی كاپولا طی 4دهه فیلم ساختن است. هرچند كار قبلی او، «جوانی بدون جوانی» كار متفاوتی در كارنامه او حساب میشد اما كاپولا با ساخت تترو در سن 70سالگی دست به ماجرا جویی جدیدی زده كه بیش از انتظار مخاطبانش و نشانهای از قدرت آفرینش و خلاقیت هنری اوست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]