دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1861225789

معنا شناسی ایمان در نظرگاه شهید ثانی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
معنا شناسی ایمان در نظرگاه شهید ثانی
شهید ثانی ایمان را تصدیق قلبی می خواند و تعریف ایمان به افعال جوارح و افعال قلوب و جوارح را برنمی تابد. بر اساس تعریف ایمان به تصدیق، معنای لغوی ایمان تخصیص می خورد و در صورت تعریف ایمان به افعال جوارح یا جوارح و قلوب، نقل در معنای لغوی رخ خواهد داد.

چکیده: نویسنده نخست تعریف ایمان را از دیدگاه متکلّمانی چون: ایجی، فخر رازی، ابن میثم بحرانی، علامه حلی و تفتازانی مطرح نموده سپس دیدگاه شهید ثانی را نسبت به آنها بیان میکند درباور نویسنده تعریفهای یاد شده از سوی متکلّمان مورد پذیرش شهید ثانی نیست از این رو ایشان دیدگاه دیگری راجع به ماهیت ایمان ارائه میکند. در جای جای متون کلامی، تفسیری، فرقهشناسی، فقهی و...، تعریفهای گوناگونی از ایمان دیده میشود. در مجموعه این تعریفها، تصدیق قلبی، اقرار، عمل و معرفت، کلید واژههای اصلی هستند، به گونهای که هر یک از تعریفها از یک یا چند کلید واژه شکل گرفته است. هر یک از این کلید واژهها در فرآیند تعریف ایمان، نقشهای گوناگونی ایفا میکند. گاه یک کلید واژه، تمام ایمان و گاه جزء و یا شرط یا اثر و کاشف ایمان تلّقی میشود. مرزبندی نکردن میان این مفاهیم و واژگان سبب شده است تا تعریفهای متعددی برای «ایمان» ارائه شود. در قرن پنجم، عضد الدین ایجی از کلام نویسان اهل سنّت می گوید: برخی ایمان را از افعال قلوب می شناسند، گروهی ایمان را از افعال جوارحی معرفی میکنند و شماری ایمان را مرکب از افعال قلوب و جوارح می خوانند. گروه نخست به سه دسته تقسیم می شوند: الف) اشاعره و گروهی ایمان را تصدیق خاص می دانند. ب) جهم بن صفوان ایمان را معرفت به خدا می خواند. ج) گروهی از فقها ایمان را معرفت به خدا و آورده های پیامبران معرفی میکنند. گروه دوم نیز به سه دسته تقسیم می شوند: الف) کرامیه ایمان را گفتن شهادتین می شناسند. ب) خوارج، علاف و عبدالجبار ایمان را انجام مطلق طاعات می دانند. ج) جبائی و فرزندش و بسیاری از معتزله بصره ایمان را انجام طاعات واجب معرفی می-کنند. گروه سوم نیز به دو دسته تقسیم می شوند: الف) ابوحنیفه ایمان را تصدیق با شهادتین می داند. ب) پیشینیان مانند ابن مجاهد و اهل حدیث ایمان را تصدیق، اقرار و عمل به ارکان می خوانند. به باور ایجی هشت نظریه یاد شده برآمده از سه تعریف اصلی ایمان به فعل قلبی، جوارحی و مرکب از قلبی و جوارحی است. (ایجی، 8/323) در سده شش و هفت هجری، فخر رازی تعاریف اصلی ایمان را از سه تعریف به چهار تعریف افزایش می دهد؛ الف) ایمان از افعال قلبی است. ب) ایمان اقرار است. ج) ایمان فعل قلبی و لسانی است. د) ایمان فعل قلبی، لسانی و جوارحی است. نویسنده تفسیر الکبیر از چهار تعریف یاد شده، بیش از ده تعریف بیرون میآورد. (فخر رازی، 2/26-23) در قرن هفتم ابن میثم بحرانی متکلم برجسته شیعه، تعاریف اصلی ایمان را سه تعریف و تعاریف برآمده از این سه تعریف را تا پنج تعریف افزایش می دهد. به باور او تنها پنج تعریف برای ایمان عرضه شده است، نه هشت تعریف چنان که ایجی گزارش می کند، یا بیش از ده تعریف چنان که فخر رازی مدعی آن است. (بحرانی، /170) در همین قرن، علامه حلی(ره)تعاریف اصلی ایمان را چون فخر رازی چهار تعریف می داند و دیگر تعاریف را از این چهار تعریف بیرون می کشد. (علامه حلی، /329) در قرن هشتم، تفتازانی دیگر متکلم اهل سنّت، از فخر رازی الگو میگیرد و تعاریف اصلی را به چهار تعریف و تعاریف فرعی را به بیش از ده تعریف میرساند. (تفتازانی، 2/249-247) دو قرن بعد، شهید ثانی دقت و وسواس منطقی خویش را در تعریف ایمان به نمایش می گذارد و با دسته بندی بسیار دقیق مباحث و با جدا سازی مفاهیم از مصادیق، خود را مخالف افراد نامبرده نشان میدهد. او تعاریف اصلی و کلیدی ایمان را سه تعریف می داند و نظریه فخر رازی و تفتازانی در مورد تعداد تعریفهای اصلی را نمی پذیرد و افزون بر این، تعریفهای برآمده از این سه تعریف را هفت تعریف می داند، نه پنج یا هشت یا بیش از ده تعریف. تعریفهای هفت گانه ایمان در نظرگاه شهید ثانی عبارتند از: الف) اشاعره، گروهی از متقدمین و متأخرین شیعه و محقق طوسی، ایمان را از افعال قلوب می دانند و آن را تصدیق قلبی معرفی می کنند. ب) کرامیه ایمان را از افعال جوارح می شناسند و آن را گفتن شهادتین میخوانند. ج) خوارج، پیشینیان معتزله، غلات و قاضی عبدالجبار نیز ایمان را از افعال جوارح می دانند و انجام واجبات و مستحبات را ایمان می دانند. د) ابوعلی جبائی، ابوهاشم و شمار بسیاری از معتزله بصره نیز از جوارحی بودن ایمان دفاع می کنند و انجام واجبات و ترک محرمات را ایمان می خوانند. ه( اهل حدیث و شماری از پیشینیان چون مجاهد، ایمان را از سنخ افعال جوارح و قلوب می شناسند و ایمان را تصدیق قلبی، اقرار لسانی و عمل به ارکان معرفی می-کنند. و) ابوحنیفه نیز ایمان را تصدیق همراه با شهادتین می بیند. ز) خواجه نصیر الدین طوسی ایمان را تصدیق به قلب و اقرار به لسان میداند. (شهید ثانی،/55-53) به باور شهید، تعریف نخست برآمده از تعریف ایمان به افعال قلوب است. تعریف دوم، سوم و چهارم ریشه در تعریف ایمان به افعال جوارح دارد و خاستگاه تعریف پنجم، ششم و هفتم، تعریف ایمان به افعال قلوب و جوارح است. تفاوت دیگری که در دسته بندی شهید با ایجی و تفتازانی وجود دارد، این است که در هیچ یک از تعریفهای ایشان تعریف ششم شهید ثانی نیامده است. این تفاوت یا از این جهت است که طوسی شهادتین را کافی نمی داند و تصدیق به امامت ائمه:را نیز لازم می بیند و یا از آن جهت است که طوسی گفتن اصطلاح شهادتین را ضروری نمی شناسد و صرف اقرار را در هر قالبی که گفته شود کافی می داند. افزون بر این، آنچه شهید به عنوان نظریه معتزله و خوارج (نظریه سوم و چهارم) نقل می کند و آنها را زیر مجموعه تعریف ایمان به فعل جوارحی قرار میدهد، تفتازانی زیر مجموعه تعریف چهارم یعنی تعریف ایمان به فعل قلبی، لسانی و جوارحی ذکر می کند. در نظرگاه شهید ثانی در تعریف ایمان به افعال جوارح، اعتقاد به معارف نهفته است و بنابراین تفاوت تعریف ایمان به افعال قلوب با تعریف ایمان به افعال قلوب و جوارح در این است که در سه تعریفی (دوم، سوم، چهارم) که ایمان از افعال جوارح خوانده شده، اعتقاد شرط ایمان است، اما در سه تعریفی (پنجم، ششم، هفتم) که ایمان از افعال قلوب و جوارح نامیده شده، اعتقاد جزء ایمان است. (شهید ثانی،/55) نقد و بررسی ایجی، فخر رازی، تفتازانی و شمار دیگری از بزرگان اهل سنّت ایمان را تصدیق خاص می شناسند و عمل به جوارح یا اقرار به لسان را جزء ایمان یا تمام آن نمی-بینند، چنان که تعریف ایمان مرکب از عمل قلبی و جوارحی را پذیرا نیستند. تعریف این گروه از ایمان مجموعه ای از چند مدعاست: 1. ایمان تصدیق است باقلانی (403ق) در اثبات این مدعا از معنای لغوی ایمان سود می برد. ایمان به اجماع اهل لغت به معنای تصدیق است. بنابراین ایمان شرعی نیز به معنای تصدیق خواهد بود، چه اینکه خداوند زبان عربی را تغییر نداده است که اگر چنین تغییری رخ داده بود، اخبار متواتر بر این تغییر وجود داشت. به خصوص با توجه به اینکه انگیزه کافی برای این نقل و تغییر وجود داشت و آشکار سازی آن بیشتر از پنهان داشتن این نقل بود. چنان که آیات(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِه)(ابراهیم/٤) و(إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون)(یوسف/٢) از عربی بودن آیات قرآن حکایت دارد و بر اساس ظاهر این آیات باید ایمان شرعی را به معنای ایمان لغوی بگیریم، مگر در صورتی که حجتی ناسازگار با ظاهر وجود داشته باشد. (باقلانی،/390-389) ابن جوزی (597ق) نیز ایمان را در لغت به معنای تصدیق می داند و بر این باور است که شرع نیز این معنا را پذیرفته است. (ابن الجوزی، 1/19) فخر رازی (606ق) با الهام از باقلانی تقریری دیگر از مستندات این مدعا عرضه می دارد: الف) ایمان در لغت به معنای تصدیق است و هر معنای دیگری غیر از تصدیق، هماهنگی با لغت عرب ندارد و با عربی بودن قرآن ناسازگار میافتد. ب) ایمان در طول تاریخ اسلام بسیار پر کاربرد مینماید. اگر در این مدت ایمان معنایی غیر از تصدیق یافته باشد، انگیزهها برای معرفت این معنا بسیار میبود و به حد تواتر میرسید. در صورتی که چنین چیزی دیده نمیشود؛ بنابراین ایمان همان معنای لغوی خود را دارد. ج) ایمانی که با «ب» متعدی شود، به اتفاق علما به معنای تصدیق است. بنابراین ایمان غیر متعدی نیز همان معنا را دارد. جرجانی (816ق) نیز پس از فخر رازی دلایل این مدعا را این گونه می آورد: اول: نزول قرآن به زبان عربی از آن رو بود که قرآن برای تمامی اعراب در خور فهم گردد. در نتیجه اگر معنای ایمان شرعی همان معنای ایمان لغوی نباشد و معنای دیگری غیر از تصدیق مراد خداوند باشد، باید این نقل و تحول معنا به اطلاع مخاطبان وحی رسیده شود و چون چنین آگاهی به مخاطبان قرآن نرسیده است، بنابراین ایمان شرعی همان تصدیق خواهد بود. (جرجانی، 8/324) دوم: تعریف ایمان شرعی به اقرار یا عمل به ارکان یا مجموع این دو، نقل در معنای لغوی است و این نقل بیدلیل با اصل عدم نقل ناسازگار است. (همان،/325) شهید ثانی، فقیه و متکلم برجسته شیعه نیز این مدعای گروه یاد شده را میپذیرد و ایمان را تصدیق می خواند. (شهید ثانی، /50) هم ایشان در مستند سازی این باور، معنای لغوی ایمان را مبنا قرار می دهد و با اصل اولویت تخصیص بر نقل، معنای ایمان شرعی را همان ایمان لغوی می خواند؛ «اگر ایمان به عنوان یک اصطلاح، تصدیق قلبی خوانده شود، نسبت میان ایمان لغوی و اصطلاحی عام و خاص خواهد شد و تخصیص در معنای لغوی رخ خواهد داد. اما اگر ایمان اقرار خوانده شود یا فعل جوارحی معرفی گردد، در این صورت نقل در معنای لغوی اتفاق می افتد و از آن رو که تخصیص بهتر از نقل است، بنابراین تعریف ایمان به تصدیق قلبی بهتر از شش تعریف دیگر است.» (شهید ثانی، /55) 2. ایمان تصدیق قلبی است در اثبات این مدعا از آیات وحی، دعا و سخن پیامبر(ص)و معنای لغوی ایمان سود می برند. به باور این گروه دو دسته از آیات قرآن، ایمان را از افعال قلوب معرفی می-کند: دسته نخست: آیاتی که قلب را محل ایمان می خوانند؛ 1.(منْ کَفَر بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَان)(نحل/١٠٦) «کسانی که بعد از ایمان کافر شوند- به جز آنها که تحت فشار واقع شده اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- .» فخر رازی در تفسیر این آیه قلب را محل ایمان معرفی می کند. (فخر رازی، 20/123) 2.(قَالَتِ الأعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإیمَانُ فِی قُلُوبِکُم) (حجرات/١٤) «عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم! بگو: شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.» نویسنده تفسیر الکبیر در ذیل آیه شریفه، ایمان را به قلب میداند نه اقرار. (همان، 28/140) 3. (أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الإیمَان) (مجادله/٢٢) «آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته.» ایجی برای اثبات قلبی بودن ایمان از آیات یاد شده بهره می برد. (جرجانی، 8/324؛ تفتازانی،2/249) ابن میثم بحرانی متکلم شیعی نیز از آیه دوم و سوم، قلبی بودن ایمان را نتیجه می گیرد و حقیقت ایمان را تنها تصدیق قلبی میخواند. (بحرانی،/171-172) به باور فخر رازی افزون بر آیات یاد شده، آیات زیر نیز از قلبی بودن ایمان حکایت دارد: (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِین) (بقره /8) «گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم. در حالی که ایمان ندارند.» وی در ذیل آیه شریفه، بحث ایمان و کفر را مطرح میکند و تمام بحث را روی قلب میبرد و از حالتهای مختلف و صورتهای گوناگون آن میگوید. (فخررازی، 2/59-58) (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُم) (مائده/٤١) «ای فرستاده خدا! آنها که در مسیر کفر شتاب می کنند و با زبان می گویند: ایمان آوردیم و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند!» (إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون) (توبه/45) «تنها کسانی از تو اجازه (این کار را) میگیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است؛ آنها در تردید خود سرگردانند.» فخر رازی در توضیح آیه شریفه، ایمان را در تقابل با شک می بیند و قلب را محل ایمان می خواند. (همان، 16/77) شهید ثانی برخی از مستندات قرآنی یاد شده را مورد بحث و بررسی قرار میدهد و از پذیرش دلالت این آیات بر قلبی بودن ایمان سر باز می زند. برای نمونه درباره آیه سوره نحل می نویسد: «عبارت(وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَان)دلالت بر قلبی بودن ایمان ندارد، چه اینکه ممکن است ایمان طاعات باشد یا ایمان طاعات و غیر آن باشد و اطمینان قلب از آن جهت است که قلب بر حصول طاعات یا طاعات و غیر طاعات باشد.» (شهید ثانی،/72) چنان که هم ایشان دلالت آیه سوره حجرات و مجادله بر قلبی بودن ایمان را باور ندارد؛ «این دو آیه دلالت بر قلبی بودن ایمان ندارد، چه اینکه ممکن است دو آیه شریفه دلالت بر جزئیت یا شرطیت تصدیق برای ایمان داشته باشد، نه آنکه از قلبی بودن ایمان خبر داده باشد. بنابراین می توان دو آیه شریفه را دلیل بر جزء یا شرط بودن تصدیق قلبی دانست، نه آنکه ایمان تنها تصدیق قلبی است.» (همان) این نقد نه تنها از ضعف استناد ایجی، بلکه از سستی استناد ابن میثم بحرانی نیز پرده برمی دارد. دسته دوم: آیاتی که دلالت بر طبع و ختم در قلوب دارد. ایجی و جرجانی تنها از عنوان این آیات نام می برند و هیچ اشاره ای به آیات زیر مجموعه این عنوان ندارند، اما شهید ثانی دو آیه شریفه (طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِم) (نحل/108) و (وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِه) (جاثیه/23) را از مستندات قرآنی ایشان میخواند و دلالت این آیات بر قلبی بودن ایمان را نمی پذیرد. (همان) هر چند شهید ثانی در برابر مستندات قرآنی ایجی، تفتازانی و فخر رازی ساکت نمی نشیند و آنها را دال بر قلبی بودن ایمان نمی بیند، اما در برابر مستندات روایی ایشان ساکت است و از دلالت آنها بر قلبی بودن ایمان دفاع می کند. به باور شهید، استناد ایجی و تفتازانی به دعای پیامبر(یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک) و سخن آن حضرت خطاب به اسامه (هلا شققت قلبه) (جرجانی، 8/324؛ تفتازانی، 2/249) درست است و اشکال مخالفان وارد نیست. (شهید ثانی، /81 و73) 3. عمل، تمام یا جزء ایمان نیست برای اثبات این مدعا به چند گروه از آیات استناد شده است: الف) آیاتی که دلالت بر تقارن ایمان و عمل صالح دارند؛ (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...) (بقره/18) (وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی) (طه/٧٥) (وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا) (طه/١١٢) ایجی، تفتازانی، ابن ابی العز الحنفی و فخر رازی، تقارن ایمان و عمل صالح و یا عطف عمل صالح به ایمان را نشان از جدایی ایمان از عمل صالح می شناسند و عمل صالح را جزء یا تمام ایمان نمی دانند. (جرجانی، 8/324؛ تفتازانی، 2/255؛ ابن ابی العز،/380؛ فخر رازی، 2/26) شهید ثانی در نقد این مستند سازی می نویسد: «آنان که عمل را جزء ایمان می دانند، از عمل، انجام واجبات و ترک محرمات را اراده می کنند، در صورتی که واژه «الصالحات» در آیه شریفه تمام واجبات و مستحبات را در بر می گیرد. بنابراین ایمان، خاص خواهد بود و صالحات عام و در این صورت عطف عام به خاص صورت گرفته است و چنین عطفی بیهوده و لغو نیست و نشان از تغایر ایمان و عمل نخواهد داشت.» (شهید ثانی، /69) افزون بر این، چنان که در آیه شریفه(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاه) (بقره/٢٧7) عطف نماز و زکات به صالحات، نشان از جدایی این دو ندارد، در مورد آیه شریفه نیز عطف از جدایی ایمان از عمل صالح حکایت نخواهد کرد. ب) آیاتی که دلالت بر تقارن ایمان و معاصی دارد؛ (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا) (حجرات/9) (الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ) (انعام/82) (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا) (انفال/٧٢) به باور ایجی و جرجانی، تقارن ایمان به ضد عمل صالح نشان از تغایر ایمان و عمل دارد، چه اینکه اگر عمل جزء ایمان بود، در این صورت مرتکب قتل، مؤمن خوانده نمی شد. (جرجانی، 8/324) فخر رازی نیز در استناد به آیه نخست می نویسد: «اگر به راستی در معنای ایمان، عمل صالح نیز وجود داشت، یا ایمان محل عمل صالح بود، نباید به فرد گنهکار، واژه «مؤمن» اطلاق میشد.» (فخررازی، 13/170) جرجانی در توضیح استناد ایجی به آیه دوم می نویسد: «این آیه دلالت بر اجتماع ایمان و ظلم دارد که در غیر این صورت نفی لبس بیفایده خواهد بود. بنابراین از آن جهت که شیء با ضد خودش و جز ضد خودش جمع نمی گردد، نتیجه می گیریم که عمل، تمام ایمان یا جزء ایمان نیست.» (جرجانی، 8/325؛ تفتازانی، 2/255) شهید ثانی در تقریر دلالت آیه نخست می نویسد: «آیه شریفه ایمان را برای مرتکب برخی معاصی اثبات کرده است. بنابراین اگر ترک منهیات جزء ایمان باشد، در این صورت تحقق ایمان و عدم ایمان در موضع واحد و در حالت واحد پیش خواهد آمد و از آن رو که این تحقق محال است، نتیجه می گیریم که عمل تمام ایمان و جزء ایمان نیست.» (شهیدثانی،/70) تقریر شهید و امکان جریان آن در سایر آیات و پاسخ ایشان به اشکالی که به دلالت آیه شده، از موافقت شهید با دلالت این گروه از آیات حکایت دارد. ج) آیاتی که مؤمنان را به انجام یا ترک کاری امر یا نهی می کند؛ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون) (بقره/١٨٣) (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین)(بقره/ ٢٠٨) (تفتازانی، 2/255) به باور شهید ثانی، آیه شریفه(فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِن)(انبیاء/٩٤) و(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِین)(توبه/١١٩) نیز از جدایی ایمان از عمل حکایت دارد. انجام صالحات در حال ایمان نشان از تغایر ایمان و عمل دارد، چه اینکه اگر عمل را جزء ایمان بخوانیم یا تمام ایمان معرفی کنیم، تقدم شیء بر نفس یا تحصیل حاصل رخ خواهد داد. در صورت نخست آیه این گونه معنا خواهد داد: «کسی که برخی ایمان را در حال حصول برخی ایمان انجام دهد.» و در صورت دوم آیه این گونه معنا می شود: «کسی که ایمان در حال ایمان انجام دهد.» 4. ایمان فقط اقرار نیست ایجی، فخررازی و تفتازانی برای اثبات این مدعا از آیات زیر سود می برند: (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِین) (بقره/٨) «گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم. در حالی که ایمان ندارند.» (قَالَتِ الأعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإیمَانُ فِی قُلُوبِکُم) (حجرات/١٤) «عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم! بگو: شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آوردهایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!» (وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِّنْهُم مِن بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِین) (نور/47) «آنها میگویند: «به خدا و پیامبر ایمان داریم و اطاعت میکنیم!» ولی بعد از این ادعا، گروهی از آنان رویگردان میشوند؛ آنها (در حقیقت) مؤمن نیستند!» ایجی معنای لغوی ایمان را دلیل این مدعا می گیرد و از دو آیه نخست به عنوان مؤید این مدعا یاد می کند، چه اینکه در این دو آیه با وجود اثبات تصدیق لسانی، ایمان نفی شده است. بنابراین نتیجه می گیریم ایمان به معنای تصدیق است، نه اقرار. (جرجانی، 8/325) فخر رازی نیز با الهام از آیات یاد شده می نویسد: «اگر ایمان اقرار باشد، منافقان و یا کسانی که تسلیم ظاهری شده و اقرار زبانی کردهاند، در شمار مؤمنان قرار میگیرند؛ در صورتی که در قرآن منافقان و تسلیمشدگان در شمار مؤمنان شناخته نشدهاند.» (فخر رازی، 9/53 و 24/20) هم ایشان آیه(وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِن) (بقره/221) را از مستندات قرآنی کرامیه می خواند و در نقد استناد ایشان می گوید: «ناممکن بودن پی بردن به باور قلبی افراد، قرینه حمل ایمان بر اقرار زبانی است، نه آنکه ایمان شرعی به معنای اقرار باشد.» (فخر رازی، 6/63) شهید ثانی نیز مانند ایجی و فخر رازی ایمان را اقرار فقط نمی شناسد. او در نقد و بررسی مستندات کرامیه می نویسد: «آیه(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کَافِرٌ وَمِنْکُمْ مُؤْمِن)(تغابن/٢) ناظر به نفس الامر است که در نفس الامر مکلفان یا مؤمن هستند یا کافر.» (شهید ثانی،/82-81) چنان که بسنده کردن پیامبر و صحابه به شهادتین برای خروج از کفر نیز بر درستی نظریه کرامیه دلالت ندارد، چه اینکه اگر مراد از خروج از کفر به گفتن شهادتین، خروج در نفس الامر باشد، به گونه ای که فرد بدون تصدیق در شمار مؤمنان قرار گیرد، در این صورت پر واضح است که این نظریه درست نیست. و اگر مراد خروج ظاهری فرد و وارد شدن او در شمار مؤمنان است، در این صورت ایمان ظاهری وجود دارد، اما این ایمان هیچ گونه نفعی نخواهد داشت. افزون بر این ممکن است بسنده کردن پیامبر و صحابه به شهادتین از جهت ترغیب کفار به پذیرش اسلام باشد. ایجی نیز از استناد کرامیه به بسنده کردن پیامبر به شهادتین دو جواب نقضی و حلی می دهد: جواب نقضی؛ اولاً اجماع بر کفر منافق و ثانیاً آیه شریفه(قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا)(حجرات/١٤) ناسازگار با نظریه کرامیه است. پاسخ حلی؛ پر واضح است که تصدیق لسانی از آن جهت که دلالت بر تصدیق قلبی دارد، ایمان خوانده می شود و احکام ایمان ظاهری نیز بر آن بار می شود، اما تمام بحث در مورد ایمان حقیقی است که بر آن احکام اخروی بار میگردد. افزون بر این بر اساس نظریه کرامیه آن کس که تصدیق قلبی دارد و به جهت وجود مانعی توان اقرار ندارد، بایستی کافر خوانده شود، در صورتی که به اجماع چنین فردی کافر نامیده نمی شود. (جرجانی، 8/326-325) 5. ایمان، انجام طاعات و ترک معاصی نیست ابوعلی جبائی، ابوهاشم جبائی و بسیاری از معتزله بصره، ایمان را انجام واجبات و ترک محرمات می شناسند. این گروه برای اثبات مدعای خویش به دو آیه(إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین) (مائده/٢٧) و(وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُون) (مائده/٤٤) استناد میکنند. بر اساس آیه نخست، تقوا به انجام واجبات و ترک محرمات است، بنابراین تصدیق با نبود تقوا پذیرفته نیست و بر اساس آیه دوم، تعریف ایمان به تصدیق، اجتماع کفر و ایمان در محل واحد را در پی خواهد داشت. شهید ثانی ظاهر آیه شریفه نخست را دال بر حبط اعمال می داند و از آن جهت که حبط اعمال را قبیح می بیند، مراد از اعمال را مستحبات می داند. بر این اساس منکر دلالت آیه بر مدعای معتزله بصره می شود. تفتازانی در پاسخ از مستند دوم می گوید: «به قرینه سیاق «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ..» مراد از «مَنْ لَمْ یَحْکُم» یهودیان هستند.» (تفتازانی، 2/258) شهید ثانی در نقد مستند دوم معتزله می نویسد: «آیه(وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُون)(مائده/٤٤) ناسازگار با آیه(وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُون)(مائده/٤٧) است، چه اینکه فاسق به باور بسیاری مؤمن است و به اعتقاد عده ای نه کافر است نه مؤمن. بنابراین هیچ کس معتقد به کافر بودن فاسق نیست، بنابراین دو آیه با یکدیگر ناسازگارند.» (شهید ثانی، /85) 6. ایمان، انجام طاعات و مستحبات نیست خوارج، پیشنیان معتزله، غلات و عبدالجبار معتزلی، ایمان را انجام طاعات اعم از واجبات و مستحبات معرفی می کنند و برای اثبات مدعای خویش چند دلیل عرضه می دارند که برخی استوار بر آیات است و شماری برگرفته از روایات. دلیل اول: انجام واجبات دین است؛(وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَه) (بینّه/٥) ، دین همان اسلام است؛ (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلام)(آل عمران/١٩) و اسلام همان ایمان؛ (وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسْلامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْه) (آل عمران/٨٥). بنابراین ایمان همان انجام طاعات خواهد بود. ایجی و جرجانی در نقد مقدمه نخست این دلیل می نویسند: «واژه «ذَلِکَ» به اخلاص اشاره دارد، نه به واجباتی که در آیه یاد شده است. چه اینکه «ذَلِکَ» واحد و مذکّر است و صلاحیت ندارد به کثیر و مؤنّث اشاره داشته باشد و افزون بر این، اشاره «ذَلِکَ» به اخلاص بهتر از اشاره «ذَلِکَ» به مذکورات است؛ زیرا در اشاره به مذکورات ناگزیر از تقدیر عبارت «الذی ذکرتم» هستیم: «ذلک الذین امرتم به دین المله القیمه.» (جرجانی، 8/326) هم ایشان مقدمه سوم دلیل را نمی پذیرند و آن را مستلزم دور می دانند. استناد به آیه سوم برای اثبات این همانی اسلام و ایمان در صورتی درست است که ثابت شود ایمان دین است و اثبات دین بودن ایمان وقتی است که به این همانی اسلام و ایمان باور داشته باشیم و این دور است. تفتازانی می گوید: «واژه «ذَلِکَ» اشاره به اخلاص یا تدیّن یا انقیاد دارد، نه نماز و زکات، چنان که معتزله ادعا دارند.» (تفتازانی، 2/256) شهید ثانی نیز نظریه اهل اعتزال را برنمی تابد و ایمان را انجام طاعات نمیشناسد؛ «دین در آیه نخست همان دین در آیه دوم نیست و با فرض اتحاد دو دین، ایمان اسلام نخواهد بود تا در نتیجه ایمان دین خوانده شود و در آن طاعات معتبر باشد. افزون بر این چرا ایمان شرط یا جزء اسلام نباشد یا اسلام شرط یا جزء ایمان نباشد؟» (شهید ثانی،/83) دلیل دوم: (وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیم) (بقره/١٤٣) در این آیه شریفه نماز به سمت بیت المقدس ایمان خوانده شده، بنابراین ایمان فعل طاعات خواهد بود. ایجی، جرجانی و تفتازانی در نقد این دلیل می نویسند: «مراد از «اِیمَانَکُمْ» تصدیق نماز به سوی بیت المقدس و آثار آْن است، نه نماز. چه اینکه اگر ایمان به معنای تصدیق باشد، نقل در معنای لغوی ایمان رخ نمیدهد، اما اگر مراد نماز باشد، نقل رخ می دهد. افزون بر این اگر ناگزیر از آن باشیم که ایمان را نماز معرفی کنیم، این از باب مجاز خواهد بود.» (جرجانی، 8/327) شهید ثانی نیز مانند ایجی و تفتازانی در برابر این دلیل می ایستد، با این تفاوت که به نظر شهید اگر ایمان به معنای نماز باشد، دلیل اخص از مدعا خواهد بود، چه اینکه آیه شریفه تنها دلالت بر ایمان بودن نماز دارد، در صورتی که در مدعای معتزله، ایمان انجام واجبات و ترک محرمات است. (شهید ثانی،/83) 7. ایمان، تصدیق زبانی، عملی و قلبی نیست شهید ثانی تعریف ایمان به تصدیق زبانی، عملی و قلبی را برنمی تابد و بر مستندات ایشان خرده می گیرد. به باور ایشان روایاتی که در متون روایی شیعه وارد شده و برابر با این مدعا می نماید، سه ضعف عمده دارد: الف) ضعف سند دارد. ب) روایت در شمار روایات مرسل است. ج) بیانگر حدود ایمان است و دلالت صریح بر حقیقت ایمان ندارد. نتیجه: روایات وارده دلالت بر این نظریه ندارند و تنها می توانند به عنوان مؤید مورد استفاده قرار گیرند. (شهید ثانی،/88) 8. ایمان تصدیق همراه با شهادتین نیست شهید ثانی ایمان را تصدیق همراه با شهادتین نمی بیند و مستندات این نظریه را که ترکیبی از مستندات کرامیه و طرفداران تعریف ایمان به تصدیق قلبی و روایات است، به عنوان شاهد این مدعا می شناسد و دلیل بودن آنها را برنمیتابد. 9. ایمان، تصدیق با اقرار نیست شهید ثانی تعریف ایمان به تصدیق با اقرار را باور ندارد و مستندات این نظریه را به نقد می گیرد. او می گوید: «مستندات این نظریه بر ناکافی بودن اقرار فقط یا تصدیق فقط درست است، اما این مستندات دلالت بر اعتبار اقرار ندارد، چه اینکه دلیل اخص از مدعاست.» (شهید ثانی،/89) او در نقد دلالت آیه(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِین)(نمل/١٤) می گوید: «این آیه تنها دلالت بر کفر کسی دارد که با علم به حقیقت داشتن آیات الهی آنها را انکار می کند. اما اگر کسی تصدیق یقینی داشت و این تصدیق را با اقرار همراه نساخت، او منکر و جاحد خوانده نمی شود و در نتیجه اجتماع کفر و ایمان رخ نخواهد داد. افزون بر این دلالت آیه شریفه بر کفر به جهت انکار است، نه از آن رو که اقرار نداشته است.» (شهید ثانی، /90) در نگاه شهید، آیه دوم(قَالَتِ الأعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإیمَانُ فِی قُلُوبِکُم) (الحجرات/14) و سوم(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِین) (بقره/٨) نیز نظریه طوسی را نتیجه نمی دهد و بر اعتبار اقرار دلالت ندارد، چه اینکه تکفیر ایشان از جهت انکار ایشان بود و تکفیر به جهت انکار، مستلزم تکفیر به عدم اقرار نیست تا در نتیجه حکم به اعتبار اقرار کنیم. به باور شهید، اعتبار عدم انکار، هر چند لازمه آیات یاد شده شناخته می شود، اما این اعتبار، اعم از اقرار است و اعتبار اعم دلالت بر اعتبار اخص ـ اقرارـ ندارد. در ادامه شهید می گوید: «محقق طوسی که به نظر می رسد ملاحظات بنده را دیده است، در کتاب فصول خویش تصدیق قلبی را برای تحقق ایمان کافی خوانده است و از سخن پیشین خود دست برداشته است.» (شهید ثانی، /95) نتیجه شهید ثانی ایمان را تصدیق قلبی می خواند و تعریف ایمان به افعال جوارح و افعال قلوب و جوارح را برنمی تابد. به باور شهید، حمل ایمان شرعی بر تصدیق بهتر از حمل ایمان بر دیگر تعریفهای ایمان است، چه اینکه بر اساس تعریف ایمان به تصدیق، معنای لغوی ایمان تخصیص می خورد و در صورت تعریف ایمان به افعال جوارح یا ترکیبی از جوارح و قلوب، نقل در معنای لغوی رخ خواهد داد. (شهید ثانی، /55) شهید، اشاعره و پیشینیان و پسینیان از شیعه را در تعریف ایمان به تصدیق قلبی هم آوا می بیند و ناسازگاری ایشان را در معنای تصدیق می بیند. اشاعره تصدیق را به معنای تصدیق نفسانی می گیرند و شیعه مراد از تصدیق را تصدیق علمی میشناسند. بر اساس دیدگاه اهل سنت، ایمان کسبی است، به اختیار فرد وابسته است و تصدیق کننده پاداش دارد و یکی از دو قسم علم نیست. اما در نگاه شیعه ایمان کسبی نیست، از امور اختیاری شناخته نمی شود و تصدیق کننده (عالم) پاداش ندارد. (همان،/54-53) به باور شهید ایمان تصدیق است و مخالفت اشاعره با معرفت بودن ایمان درست نیست، چه اینکه بر اساس نظریه اشاعره آن کس که علم به معارف الهی یافته است ـاعم از اینکه این علم از طریق الهام باشد یا تصفی نفسی یا علم ضروریـ به جهت ایمانش ثواب داده نمی شود و مؤمن نیز خوانده نمی شود، در صورتی که پر واضح است که چنین سخنی باطل و نارواست. افزون بر این مراد از معرفت همان تصدیق منطقی است که یک قسم از دو قسم علم است، نه مطلق معرفت تا اهل سنّت معرفت را اعم از تصدیق بخوانند و میان معرفت و تصدیق جدایی افکنند. و با فرض اینکه مقسّم، علم کسبی باشد نه مطلق علم، و معرفت اذعانی قسمی از مطلق علم باشد، اعم از کسبی یا ضروری، در این صورت هر چند معرفت اعم از تصدیق خواهد شد، اما این فرض مانع درستی تعریف ایمان به معرفت نخواهد بود. چه اینکه نهایت این است که تعریف به اعم صورت پذیرفته است و این تعریف را برخی روا می دانند، زیرا خاستگاه منع در کلام اشاعره عمومیت نیست، بلکه منشأ منع در اختیاری و نااختیاری بودن نهفته است و ما پیش از این، علم برآمده از خاستگاه غیر اختیاری را پذیرا شدیم. افزون بر این مخالفت اشاعره با معرفت دانستن ایمان با نظریه ایشان که ربط قلب باید به چیزی باشد که مفید اطمینان قلب باشد، ناسازگار است؛ زیرا آنچه برآمده از قرآن و تواتر و ... می باشد، معرفت و علم خواهد بود. (همان،/79) در نظرگاه شهید، تصدیق برآمده از ظن معتبر نیست و ایمان استوار بر ظن، ایمان شرعی نخواهد بود، چه اینکه: الف) در شماری از آیات وحی پیروی از ظن توبیخ شده است؛ (إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا)(یونس/٣٦) (وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الأرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا یَخْرُصُون)(انعام/١١٦) (وَقَالُوا مَا هِیَ إِلا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا یَظُنُّون)(جاثیه/٢٤) (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم)(حجرات/١٢) (همان،/56) ب) در برخی دیگر با نفی ریب از مؤمنان، ایمان، تصدیق جازم، قطعی و پایدار معرفی شده است؛ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُون)(حجرات/١٥) ج) در آیه شریفه(فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّه)(محمد/19) نیز علم در معارف معتبر خوانده شده است و خرده اخص بودن آیه شریفه از مدعا نیز پذیرفته نیست، چه اینکه آنان که علم و یقین را در تصدیق شرط می دانند، هیچ تفاوتی میان معارف گوناگون نمی بینند. (همان، /58-56) افزون بر این، سنّت پیامبر و اجماع، تصدیقی را معتبر می شناسند که یقینی، جازم و ثابت باشد. شهید اقرار به لسان را کاشف از ایمان می بیند و عمل صالح را ثمره ایمان میشناسد و دیدگاهی که اقرار یا عمل را یا مرکب از این دو را جزء عمل میشناسند، برنمی تابد. (همان، /95) منابع و مآخذ: 1. ابن ابی العز الحنفی؛ شرح العقیده الطحاویه، بیروت، المکتب الاسلامی، بیتا. 2. ابن الجوزی؛ زاد المسیر، بیروت، دارالفکر، بیتا. 3. باقلانی؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، بیروت، الکتب الثقافیه، بیتا. 4. بحرانی، ابن میثم؛ قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ دوم، قم، مرعشی نجفی، بیتا. 5. تفتازانی؛ شرح المقاصد فی علم الکلام، چاپ اول، پاکستان، دارالمعارف النعمانیه، بیتا. 6. جرجانی، سید شریف؛ شرح مواقف، مصر، السعاده، بیتا. 7. شهید ثانی؛ حقائق الایمان، چاپ اول، قم، مرعشی نجفی، بیتا. 8. علامه حلی؛ کتاب الالفین، کویت، الالفین، بیتا. 9. فخر رازی؛ تفسیر الکبیر، بیجا، بینا، بیتا. محمّد بهرامى منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی شماره 58 پایان متن/
93/04/31 - 03:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
فیلم/ معنای واقعی إحیا کردن از نگاه شهید مطهری
فیلم معنای واقعی إحیا کردن از نگاه شهید مطهری لینک ۱۳۹۳ ۴ ۲۵قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(عج): انتظار به جز ایمان و عمل صالح معنا ندارد
قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی عج انتظار به جز ایمان و عمل صالح معنا نداردقائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی عج گفت انتظار به جزو ایمان و عمل صالح معنا ندارد و خدا آن وعده اصلی خود را به اهالی ایمان داده است به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد حجتالاسلام محمد صابر جعفری ظهر امروروش شناسي فقه نظريات اقتصادي از منظر شهيد صدر
۲۶ تير ۱۳۹۳ ۵ ۴۴ق ظ روش شناسي فقه نظريات اقتصادي از منظر شهيد صدر گروهي از اقتصاددانان معتقدند يكي از مهمترين رسالتهاي فقه حكومتي ارائة مباني تدوين سياستهاي اقتصادي دولت اسلامي است به گزارش خبرگزاري موج در نشريات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره مقاله اي است که به ايرئیس دانشگاه شهید بهشتی: کارکرد علم برای جامعه در نظام صنعت معنا مییابد/ آماده همکاری با وزارت راه در اجرای پ
رئیس دانشگاه شهید بهشتی کارکرد علم برای جامعه در نظام صنعت معنا مییابد آماده همکاری با وزارت راه در اجرای پروژهها هستیمرئیس دانشگاه شهید بهشتی در جلسه هماندیشی مدیران شرکت ساخت و توسعه و اساتید این دانشگاه از آمادگی کامل جهت همکاری با شرکت ساخت در زمینههای مختلف خبر داد ومهدی شناسی مهمترین علت تالیف کتاب منتخب الاثر فی امام الثانی عشر است
استانها مرکز قم حجت الاسلام سیستانی مهدی شناسی مهمترین علت تالیف کتاب منتخب الاثر فی امام الثانی عشر است قم - خبرگزاری مهر عضو هیئت استفتاء دفتر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی گفت انگیزه مولف کتاب منتخب الاثر فی امام الثانی عشر به بیان خودش خدمت به تشیع و امام زمان و کسب ثشهيد محمد جهانآرا سردار با ايمان خرمشهر
ستارگان آسمان ایران اسلامی 19 شهيد محمد جهانآرا سردار با ايمان خرمشهر جهانآرا پس از سقوط خرمشهر به يارانش گفت اگر شهر سقوط كرد دوباره آن را پس ميگيريم مواظب باشيد ايمانتان سقوط نكند به گزارش خبرنگار دفاعی- امنیتی باشگاه خبرنگاران در هر کشوری شناخت اسطورههای مقاومت ببرگزاری همایش آسیب شناسی روش های حفظ قرآن کریم درالبرز
برگزاری همایش آسیب شناسی روش های حفظ قرآن کریم درالبرز خبرگزاری پانا مسئول دارالقرآن الکریم اداره کل تبلیغات اسلامی استان البرزازبرگزاری همایش آسیب شناسی روش های حفظ قرآن کریم خبرداد ۱۳۹۳ جمعه ۲۰ تير ساعت 15 30 به گزارش خبرگزاری پانا محمدرضا رودسرابی مسئول دارالقرآن الکریم ادارامام جمعه موقت ایلام: اسلام بدون ولایت به معنای داعش و وهابیت است
امام جمعه موقت ایلام اسلام بدون ولایت به معنای داعش و وهابیت است ایلام- ایرنا - امام جمعه موقت ایلام گفت اسلام بی ولایت یعنی داعش اسلام بدون ولایت می شود وهابیت که درصدد تفرقه و نفاق در میان مسلمانان و بشریت است به گزارش ایرنا حجت الاسلام والمسلمین وعد مرادبیگی در خطبه های نمیوه های همه فن حریف را بشناسید
میوه های همه فن حریف را بشناسید میوهها نه تنها خوشمزه هستند بلکه ضمن دارا بودن ارزش غذایی بالا به دلیل داشتن خواص دارویی نهفته بدن ما را در برابر بیماریها مصون نگه میدارند به گزارش نامه نیوز تغذیه هزاران ساله انسانها از میوهها در واقع ساختار ژنتیکی آنها را به گونهای تغیامام جمعه اهل سنت بیجار: هیچ دشمنی یارای مقابله با قدرت ایمان ملت ایران را ندارد
امام جمعه اهل سنت بیجار هیچ دشمنی یارای مقابله با قدرت ایمان ملت ایران را نداردامام جمعه اهل سنت بیجار گفت ملت ایران برای مقابله با اقدامات دشمنان سلاحی به نام ایمان دارند که هیچ قدرتی یارای مقابله با آن را ندارد به گزارش خبرگزاری فارس از بیجار ماموستا معروف خالدی ظهر امروز درهمسرتان را چقدر شناخته اید؟ تست روانشناسی
همسرتان را چقدر شناخته اید تست روانشناسیاین تست به شما کمک میکند بفهمید نسبت به همسرتان چقدر شناخت دارید و رابطه شما در چه وضعیتی استدرست است که از قدیم گفتهاند ازدواج مثل یک هندوانه سربسته است و نمیتوانی بفهمی داخلش چه خبر است ولی آنطور هم نیست که اگر مثلا کمی سفامام جمعه موقت ایلام: اسلام بدون ولایت به معنای داعش است
امام جمعه موقت ایلام اسلام بدون ولایت به معنای داعش است ایلام- ایرنا - امام جمعه موقت ایلام گفت اسلام بی ولایت یعنی داعش اسلام بدون ولایت می شود وهابیت که درصدد تفرقه و نفاق در میان مسلمانان و بشریت است به گزارش ایرنا حجت الاسلام والمسلمین وعد مرادبیگی در خطبه های نماز جمعهصد شهید و 670 زخمی حاصل حملات صهیونیستها/مخالفت با میانجی گری ترکیه
بین الملل آفریقا و خاورمیانه اخبار غزه صد شهید و 670 زخمی حاصل حملات صهیونیستها مخالفت با میانجی گری ترکیه اعلام جدیدترین آمار شهدا و زخمی شدگان حملات رژیم صهیونیستی به غزه اذعان مسئولان رژیم اسرائیل به توان موشکی مقاومت و مخالفت تل آویو با میانجی گری ترکیه از مهمترین اخبار غزفعالیت بسیج شهید تندگویان بر اساس توانمندی های حوزه نفت خوزستان
فعالیت بسیج شهید تندگویان بر اساس توانمندی های حوزه نفت خوزستان فرمانده حوزه مقاومت بسیج شهید تندگویان وزارت نفت – جنوب گفت گستردگی فعالیت حوزه بسیج شهید تندگویان بر اساس توانمندی هایی است که در نفت و حوزه نفتی وجود دارد سرهنگ سید شهریار موسوی فرماخواهر شهید جهان آرا: محمد همیشه به قرآن استناد می کرد
خواهر شهید جهان آرا محمد همیشه به قرآن استناد می کرد تهران- ایرنا- خواهر شهید سید محمد علی جهان آرا گفت محمد به قرآن بسیار علاقه مند بود و در صحبتهایش همیشه به قرآن استناد می کرد سیده بی بی فاطمه جهان آرا روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار گروه اجتماعی ایرنا در مورد شخصیت برادرجاسوسان تلمود را بیشتر بشناسیم
جاسوسان تلمود را بیشتر بشناسیم فرهنگ > کتاب - اصول اطلاعاتی در منابع دینی یهود شگردهای اطلاعاتی یهود تأثیرپذیری یهودیان از آموزههای دینی نظام حقوقی یهود در مجازات جاسوسان و از جمله فصل های کتاب جاسوسان تلمود است به گزارش خبرآنلاین کتاب «جاسوسان تلمهمراه با وین ٦ پایان رایزنی معاونان ظریف و اشتون و نشست کارشناسی به ریاست بعیدی نژاد و کلمنت
همراه با وین ٦پایان رایزنی معاونان ظریف و اشتون و نشست کارشناسی به ریاست بعیدی نژاد و کلمنترایزنی معاونان ظریف و اشتون و نشست کارشناسی به ریاست بعیدی نژاد و کلمنت در راستای نگارش پیش نویس توافقنامه جامع هسته ای لحظاتی پیش پایان یافت به گزارش خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری فارس را-