تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 4 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1869032694




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عربستان بيمناك تثبيت حكومت مردمي در عراق است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عربستان بيمناك تثبيت حكومت مردمي در عراق است
  تحليل و بازبيني رويدادهاي امروزين در عراق، بدون نظر به پروژه كلان اسرائيلي ـ امريكايي در خاورميانه، قابل تحليل نيست، از اين رو هماره اين جزء را بايد در سنجش با آن كل سنجيد و نتيجه گرفت. در گفت‌وشنود پيش رو حسين رويوران، كارشناس مسائل خاورميانه در اين باب سخن گفته است. در آغاز اين گفت‌وشنود، بهتر است از يك نكته مهم آغاز كنيم. از ديدگاه جنابعالي، منطقه خاورميانه در سده اخير، چه گام‌هايي را به سوي خود‌اتكايي و باز‌گشت به خويش برداشته است؟ به عبارت ديگر، حركت‌هاي سياسي – اجتماعي ساليان اخير، ريشه در چه كنش‌هايي در تاريخ اين منطقه دارد؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. به نظر بنده، منطقه خاورميانه در صد سال اخير، چهار نقطه عطف تاريخي به خود ديده كه چهره آن را تا حد زيادي تغيير داده است. نخستين نقطه عطف تاريخي پس از جنگ جهاني اول رخ داد. به علت فروپاشي دولت عثماني و توافق سايكس بيكو ميان انگلستان و فرانسه ـ دو قدرت استعمارگر پيروز جنگ ـ چهره منطقه تغيير كرد و شاهد ظهور دولت‌هاي جديدي شد كه مرزهاي آن را قدرت‌هاي بيروني تعيين كردند. دومين نقطه عطف تاريخي در دهه 50 و 60 ميلادي در نتيجه گسترش تفكر ناسيوناليستي در جهان عرب به رهبري جمال عبدالناصر به وجود آمد. در اين دوره منطقه شاهد كودتاهاي پي‌در‌پي نظامي در مصر، عراق، سوريه، ليبي، سودان و يمن شد و ساختارها و احزاب مسلط در اين كشورها دچار تغييرات گسترده‌اي شدند كه مهم‌ترين شاخصه آنها سلطه نظاميان بر دولت‌ها بود. سومين نقطه عطف تاريخي در اواخر دهه 70 ميلادي و دهه 50 شمسي رخ داد كه عامل آن تحولات پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بود. در كالبدشكافي انقلاب‌هاي جهان حضور گسترده و اجماع‌گونه مردم در صحنه انقلاب مورد توجه ويژه قرار گرفت. اين ويژگي بر حركت جوامع در عراق، لبنان، بحرين، عربستان، افغانستان و مصر تأثير گذاشت و منطقه شاهد تحولات سياسي انفعالي شد كه تأثيرات مردمي انقلاب را محدود سازد. به عنوان نمونه، مصاديق اين حركت‌هاي انفعالي كدامند كه براي كاستن از تأثير انقلاب اسلامي رونمايي شدند؟ كودتا در پاكستان به رهبري ضياءالحق، كودتا در افغانستان به رهبري نجيب‌الله و سپس تره‌كي، كودتا در تركيه به رهبري كنعان اورين، كودتا در عراق به رهبري صدام حسين بر ضد احمد حسن‌البكر و شبه‌كودتا در عربستان‌سعودي از طريق ترور ملك خالد و به قدرت رسيدن فهد از تحولاتي است كه در مناطق پيراموني ايران اتفاق افتاد و سعي كرد از ميزان تأثيرگذاري انقلاب اسلامي ايران بر منطقه بكاهد. اين تحولات بازدارنده و ضد‌انقلاب اسلامي تا حدي ايران را در محاصره كودتاها و رژيم‌هاي كاملاً متعارض قرار داد و ارتباط ميان انقلاب و جوامع منطقه را محدود ساخت، البته اين اقدامات با آغاز جنگ تحميلي به اوج خود رسيد. قاعدتاً چهارمين پرده از تحولات خاورميانه را همين تحولاتي مي‌دانيد كه در كشورهاي حوزه بيداري اسلامي جريان دارند؟ بله، چهارمين نقطه عطف تاريخي در خاورميانه، در حال حاضر در جريان است. اكنون چند متغير مهم بر تحولات منطقه حاكم است كه تلاش مي‌كند چهره آينده منطقه را تحت تأثير قرار بدهد. نخست، حضور گسترده مردم در صحنه تغييرات سياسي و اجتماعي است كه تحت عنوان بيداري اسلامي شناخته مي‌شود. اين حضور مردمي تا به حال چندين زمامدار ريشه‌دار مستبد در مصر، تونس، ليبي و يمن را سرنگون و زمينه‌هاي تغيير را فراهم ساخته است. دومين متغير تأثيرگذار در منطقه حضور نيروهاي فرامنطقه‌اي، به‌ويژه امريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي است كه سعي دارند در به هم ريختگي فعلي سياسي منطقه جهت‌گيري آينده آن را از طريق دخالت مستقيم و استمداد از عوامل وابسته تعيين كنند. سومين متغيري كه در اين صحنه حضور دارد، جريان مقاومت به رهبري ايران است كه مي‌كوشد از دستاوردهاي قيام‌هاي مردمي پاسداري و استقلال اين منطقه را حفظ كند. جمهوري اسلامي ايران با دفاع از محور مقاومت سعي مي‌كند ميزان تأثيرگذاري قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي و وابسته بومي را محدود سازد و شرايط سياسي و اجتماعي را در جهت تحقق اهداف مردم به زيان قدرت‌هاي سلطه‌گر خارجي قرار دهد و الگويي در منطقه بسازد كه اميد نيروهاي مردمي را به پيروزي افزايش دهد. اين متغير‌ها، كداميك قوي‌تر عمل مي‌كنند و مي‌توانند حوادث آينده اين منطقه را رقم بزنند؟ پيش‌بيني اين امر دشوار است، آنچه مسلم است، شرايط كنوني منطقه نشان مي‌دهد خاورميانه در يك پيچ تاريخي قرار دارد و تلاش هر كدام از متغيرهاي تأثيرگذار فوق مي‌تواند چهره آينده اين منطقه را تغيير بدهد. درك معادله موجود در منطقه در حال حاضر از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار است و شناخت دقيق از حوادث و جهت‌گيري آنها زمينه تصميم‌سازي درست را فراهم مي‌كند. به هرحال، ناامني در عراق و گسترش موج تروريسم در اين كشور، جنگ داخلي و راه‌اندازي پروژه براندازي در سوريه، نقشه ناامني در لبنان و تلاش براي واگرايي سياسي و اجتماعي در اين كشور، كودتا در مصر و تلاش براي بازتوليد دولت ريشه‌دار و اقتدارگراي گذشته با چهره‌اي جديد همگي نتيجه تلاش متغيرهايي است كه مورد اشاره قرار گرفت و درك كاركرد و نحوه عمل اين متغيرها و علت‌يابي حوادث اهميت بسياري دارد. واقعيت اين است كه چند دسته عوامل ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي در اين حوادث ديده مي‌شود كه موجب مي‌شود اين حوادث را بتوان هم به صورت مجزا و هم به صورت منطقه‌اي تجزيه و تحليل كرد. پرسشي كه در‌باره عراق وجود دارد، اين است كه چرا اين كشور در حال حاضر در اين حجم وسيع درگير تروريسم شده است؟ مسلماً بخشي از اين نمايش ساختگي است و براي نيل به اهداف خاصي پرداخته شده است. در پاسخ به اين پرسش مي‌توان گفت ناامني و گسترش تروريسم در اين كشور نتيجه ناتواني نهادهاي اقتدار ـ كه مسئوليت حفظ امنيت را به عهده دارند ـ از يك سو و حجم وسيع همكاري قدرت‌هاي منطقه‌اي با نيروهاي داخلي ناراضي از تحولات يك دهه اخير در عراق از سوي ديگر است. ضعف نهادهاي نظامي و انتظامي در اين كشور در حفظ امنيت نتيجه طبيعي تدابير و شرايطي است كه امريكا در عراق پديد آورده است. امريكا پس از اشغال عراق در سال 2003 اين نهادها را منحل كرد. علت اين انحلال چه بود؟ اين انحلال براي آن نبود كه اين نهادها ضد‌مردمي‌اند و ابزار سركوب رژيم ديكتاتوري مانند صدام حسين بودند، بلكه انحلال بر اساس نياز امنيتي اسرائيل صورت گرفت، زيرا رژيم صهيونيستي همواره اعلام مي‌كرد ارتش عراق يك خطر بالقوه براي امنيت ملي اين رژيم است. امريكا با انحلال اين نهاد عملاً نيازهاي امنيتي اسرائيل را تأمين كرد. اين اقدام براي اسرائيل امنيت به همراه داشت، اما براي مردم عراق ناامني وسيعي را ايجاد ساخت. نهادهاي جديد نظامي و انتظامي كه دولت جديد عراق تأسيس كرد، اكنون تجربه و تاكتيك لازم را ندارند تا امنيت را در سراسر عراق تأمين كنند و بسياري از عوامل داخلي و منطقه‌اي با بهره‌گيري از اين شرايط مي‌كوشند به ناامني در اين كشور دامن بزنند. عربستان سعودي يكي از مهم‌ترين بازيگران منطقه‌اي است كه در فرآيند ناامني در عراق نقش ايفا مي‌كند. از بين رفتن نظام استبدادي در عراق و جايگزيني نظام مردم‌سالار با مشاركت سه مؤلفه اصلي جامعه عراق، يعني شيعيان، سني‌ها و كردها مي‌تواند الگوي مناسبي براي مردمي باشد كه زير يوغ يك رژيم استبدادي موروثي و سنتي مانند عربستان‌سعودي زندگي مي‌كنند. به همين علت رياض مي‌كوشد با تغذيه مالي، تسليحاتي و نفرات براي فرآيند ناامني در عراق اين الگوي مردمي را درگير ناتواني و ناكارآمدي و زمينه بازگشت نظام اقليتي در عراق را فراهم كند. چرا عربستان‌سعودي از تثبيت الگوي حكومت ِمشاركتي در عراق بيم دارد؟ مگر در صورت تحقق اين الگو در عراق، چه زياني متوجه عربستان خواهد شد؟ در عربستان‌سعودي يك خاندان همه امكانات كشور را در اختيار دارد و مشاركت مردم در اين نظام بسيار محدود است و ايجاد الگوي مشاركتي در عراق تهديد قدرتمندي براي اين رژيم به شمار مي‌رود كه نه اكثريت سني و نه اقليت شيعه امامي يا اسماعيلي در نظام سياسي حضور ندارند و همچنان در حاشيه قدرت به سر مي‌برند. پرسش ديگر اينكه چرا سوريه از سه سال پيش تاكنون درگير جنگ داخلي شد كه تا به حال بيش از 100 هزار نفر را به كام مرگ برده و كشور سوريه را با ويراني‌هاي وسيع روبه‌رو ساخته و چند دهه در ابعاد توسعه به عقب رانده است؟ پاسخ اين پرسش به‌سادگي در پروژه براندازي نهفته كه امريكا در اين كشور كليد زده است و عوامل منطقه‌اي امريكا تأمين مالي، تسليحاتي و تداركاتي آن را به عهده گرفتند. آنچه مسلم است، غرب با طراحي سناريوي براندازي در سوريه تلاش مي‌كرد امنيت اسرائيل را تأمين كند و يكي از حلقه‌هاي مقاومت ضد اين رژيم و قدرت‌هاي استكباري را از سر راه بردارد. مگر قدرت ارتش سوريه ـ مخصوصاً با آنچه در كنش و واكنش‌هاي امنيتي سال‌هاي اخير در اين كشور مشاهده شد ـ چقدر است كه امريكا يا اسرائيل نسبت به آن بيمناك باشند؟ اسرائيل در جنگ 1973م خاطره تلخي از ارتش سوريه دارد. حمله مصر و سوريه به اين رژيم در ماه مبارك رمضان اسرائيل را وادار به قبول شكست بزرگي كرد. اگر چه امريكا با برپايي پل هوايي تداركاتي موفق شد در جبهه مصر تغييراتي پديد آورد و آتش‌بس را بر رژيم انورالسادات تحميل كند، اما ارتش سوريه به فرماندهي مرحوم حافظ اسد به‌تنهايي به مدت 90 روز در مقابل رژيم صهيونيستي قرار گرفت و در اين جنگ به‌رغم نابرابري توان نظامي توانست مناطقي از بلندي‌هاي اشغال‌شده سوريه در جولان از جمله شهر قنيطره را آزاد كند. رژيم صهيونيستي از آن زمان درصدد انتقام از اين ارتش بود و هنگامي كه نظام و ارتش سوريه در جنگ 2006 در كنار حزب‌الله قرار گرفت و بخشي از امكانات نظامي مورد نياز آن را تأمين كرد، اين كينه و حس انتقام‌جويي بيشتر شد. به نظر مي‌رسد كه صف آرايي‌هاي فرسايشي و طولاني در سوريه – همانند آنچه اكنون در عراق مي‌گذرد ـ مورد علاقه امريكا و اسرائيل است. از ديدگاه شما علت اين رويكرد چيست؟ در حوادث سوريه غرب و همپيمانان منطقه‌اي آن تلاش كردند دو نيرو را در مقابل هم قرار بدهند: ارتش سوريه از يك طرف و نيروهاي سلفي تكفيري از طرف ديگر كه از هر كدام كشته شود به سود امريكاست، زيرا نيروهاي سلفي نيز تهديدي براي همپيمانان امريكا در منطقه به شمار مي‌آيند و امريكا با مديريت چالش و تغيير آن به فرصت از دشمن خود به عنوان ابزار تحقق اهداف سياسي خود بهره گرفت. امريكا در اين سناريو در پي تضعيف كامل ارتش سوريه و نيز قتل‌عام نيروهاي تكفيري بود كه به علت تحجر و دوري از تعقل يك نيروي نامطمئن سياسي براي غرب به شمار مي‌آيند. شما نا‌امني‌هاي اخير لبنان را هم به همين پروژه اسرائيلي – امريكايي مربوط مي‌دانيد؟ اتفاقا دراين باره سؤال مهم اينكه چرا در لبنان اين همه ناامني و انفجارهاي تروريستي و انسداد كامل سياسي صورت گرفته است؟ لبنان در سال 1982م ظرف چند روز به اشغال نظامي ارتش صهيونيستي درآمد و الگوي تسليم‌پذيري در منطقه شد، ولي پس از شكل‌گيري حزب‌الله و آغاز مقاومت بي‌امان آنان در مقابل اشغالگران چهره اين كشور تغيير كرد و به الگوي مقاومت، ايستادگي و سربلندي در منطقه تبديل شد و دشمن اشغالگر را وادار ساخت خاك لبنان را ترك كند. اين الگو براي رژيم اشغالگري نظير اسرائيل سم مهلك است و فراگيري و گسترش اين الگو در منطقه با ادامه موجوديت تجاوزگرانه رژيم صهيونيستي در تعارض كامل قرار دارد. حزب‌الله در حماسه مقاومت خود در آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي لبنان و جنگ 2006 كه در آن به برتري نظامي اسرائيل فائق آمد و پيروز شد، عملاً وجهه تضاد را به سمت دشمن صهيونيستي سازمان‌دهي كرد. رژيم صهيونيستي تعريف اين تضاد و سازمان‌دهي آن را در سطح منطقه بزرگ‌ترين تهديد ضد موجوديت خود مي‌داند و به همين علت از آن زمان همواره كوشيده است اين تضاد را منحرف سازد و از خود دور كند. انفجارهاي اخير در لبنان در مناطق شيعه‌نشين و سني‌نشين با اين هدف صورت مي‌گيرد كه تضادهاي داخلي و مذهبي در لبنان بازتعريف و حزب‌الله چنان درگير مسائل داخلي شود كه ديگر به فكر اسرائيل و جنگ با آن نباشد. ناامني درلبنان در شرايط كنوني، تا چه حد مي‌تواند تضادهاي ديرين سياسي در اين كشور را تشديد كند؟ ناامني در لبنان تضاد ميان گروه‌هاي سياسي را افزايش مي‌دهد و متأسفانه نظام سياسي و طايفه‌اي نه چندان مستحكم لبنان را دچار مشكلات عديده‌اي مي‌كند. اينكه يك سال و اندي آقاي تمام سلام به عنوان نخست‌وزير مأمور تشكيل كابينه بود، به اين تضادهاي تحميلي برمي‌گردد كه از بيرون طراحي و اجرا مي‌شود. متأسفانه عوامل كوته‌نظر داخلي در لبنان نيز در چارچوب سناريوي دشمن فعاليت مي‌كنند و انسداد سياسي را در ساختار ناهمگون آن پديد مي‌آورند. پرسش بعدي اينكه تا چه حد مي‌توان كودتا در مصر و سقوط نظام منتخب مردم آن هم در شرايط حضور گسترده آنها را جزئي از پروژه‌اي قلمداد كرد كه در ساير كشورهايي كه ذكر آن رفت، درحال اجراست؟ آنچه در مصر در سه سال اخير اتفاق افتاد، خيزش عظيم مردم و حضور گسترده مردم در صحنه است. اين تحول در رفتار اجتماعي مصر به كنار رفتن حسني مبارك از عرصه قدرت منجر شد و نشان داد حضور مردم مي‌تواند ريشه‌دارترين رژيم استبدادي منطقه را ساقط و شرايط را دگرگون سازد. انتخاب آقاي محمد مرسي به عنوان رئيس‌جمهور يك نقطه تحول سياسي در مصر محسوب مي‌شد، ولي متأسفانه رفتار انحصارگرايانه در قدرت و ناكارآمدي سياسي و اقتصادي اين دولت منتخب زمينه اعتراض گسترده مردم را فراهم ساخت. ارتش بر اين اعتراض سوار شد و كودتا و نظام منتخب را از قدرت حذف كرد و اكنون با مديريت ناامني در مصر مي‌كوشد تمام مردم را به سوي فردي نظامي متمايل كند كه به اصطلاح مي‌تواند امنيت را به اين كشور برگرداند. غرب كه با سقوط همپيمان مهمي همچون حسني مبارك منتظر فرصت بود، اكنون در كنار كودتاچيان قرار دارد و به صورت غيرمستقيم از طريق كشورهاي عربي وابسته آنان را تأمين مالي مي‌كند و مي‌كوشد زمينه استمرار اين حركت ارتجاعي و ضد مردمي را فراهم سازد. سؤال كلان و مهم ديگر اين است كه ايران در برابر اين تحولات منطقه‌اي بايد و مي‌تواند چه رويكردهايي را اتخاذ كند؟ آنچه تاكنون انجام داده، تا چه حد ثمربخش و فايده‌مند بوده است؟ آنچه مسلم است، جمهوري اسلامي ايران به عنوان نيروي مستقل سياسي و مدافع بزرگ منافع امت اسلامي نمي‌تواند در مقابل اين تحولات سياسي سكوت كند. ايران در نگاه كلان خود سوريه را محور و كانون تحولات سياسي منطقه مي‌داند و شرايط سياسي عراق و لبنان را متأثر از اين كانون فرض مي‌كند. به همين علت ايران حمله غرب و اسرائيل و عوامل وابسته منطقه به سوريه را هجمه به يكي از محورهاي جبهه مقاومت مي‌داند و دفاع از محور مقاومت را وظيفه همه مقاومان مي‌شمارد. زماني كه عربستان و قطر با كمك مالي موفق شدند بيش از 1400 گروه، دسته و حزب معارض در سوريه پديد آورند، طبيعي است كه ايران، حزب‌الله و گردان‌هاي ابي‌الفضل العباس عراق نمي‌توانستند در برابر اين تهاجم همه‌جانبه به محور مقاومت سكوت كنند. به همين علت ايران بر اساس تجربه تاريخي موفق خود در بسيج نيروهاي مردمي مشورت‌هايي به دولت سوريه داد و دولت سوريه بر اساس اين تجربه موفق شد نهاد نظامي و مردمي جديدي تشكيل بدهد كه آن را ارتش دفاع ملي ناميد. تشكيل و سازمان‌دهي اين نيرو و ورود آن به عرصه تحولات سوريه به تحول بزرگي در ميدان منجر شد. با اين ورود برتري دولت در صحنه ميداني محرز شد و تاكنون ادامه دارد. آزادسازي قصير، تل كلخ، حمص، حماه و بخش‌هاي وسيعي از استان‌هاي ادلب، حلب و پاكسازي مناطق گسترده‌اي از حومه‌هاي غربي و شرقي دمشق، شرايط ميداني را تغيير داد و مخالفان را در محدوده كوچك‌تري محاصره كرد. اين شرايط جديد گروه‌هاي معارض را در تزاحم با يكديگر قرار داد و در نهايت به درگيري ميان آنها انجاميد. درگيري ميان گروه‌هاي مخالف در مدت اخير بيش از 3 هزار كشته بر جاي گذاشت و اين عمق اختلاف و نبود هدف مشترك ميان آنان را آشكار ساخت. آنچه با هماهنگي و مشورت ايران درسوريه رخ داد، تا چه حد توانست اراده و تصميم مخالفان منطقه‌اي اسد را دستخوش دگر‌گوني كند؟ اين تحول مواضع كشورهاي مختلف درگير در اين بحران را نيز تغيير داد. تركيه كه تا خرخره در بحران سوريه ورود پيدا كرده و به مهم‌ترين جبهه تأمين انساني و تسليحاتي مخالفان سوريه تبديل شده بود، اكنون تجديدنظر خود را آغاز كرده است. اردوغان، نخست‌وزير تركيه و رهبر حزب عدالت و توسعه كه شاخه‌اي از اخوان‌المسلمين است، تصور مي‌كرد اگر اخوان در سوريه، مصر، ليبي، تونس و يمن به قدرت برسند، مي‌توانند امپراتوري عثماني جديدي بر مبناي بستر اخواني پديد آورند. اين تصور اگر تحقق مي‌يافت، شايد تركيه در منطقه نفوذ فوق‌العاده‌اي پيدا مي‌كرد و در رأس نظام منطقه‌اي قرار مي‌گرفت، ولي تحولات ميداني سوريه تركيه را از به قدرت رسيدن اخوان در اين كشورها كاملاً نااميد كرد. حوادث منطقه از جمله كودتا در مصر، خروج اخوان از كابينه زيدان در ليبي و واگذاري قدرت از سوي حركه‌النهضه اخواني در تونس به دولت تكنوكرات اين نااميدي را دو چندان كرد. در حال حاضر تركيه به طور كامل از تصورات و محاسبات غلط گذشته عقب‌نشيني كرده است. تركيه در يك حركت متفاوت همزمان با سفر آقاي اردوغان به تهران نيروي هوايي خود را به حمله به مواضع داعش در مرز سوريه با تركيه و بمباران آنها فرستاد كه موضع جديد سياسي را نشان مي‌دهد. دولت قطر كه در سازمان‌دهي، تدارك و اعزام نيروهاي اخواني و تكفيري در منطقه نقش پيدا كرده بود نيز ناچار به تغيير مواضع خود شد. امريكا نيز همان طور كه قبلاً گفته شد سوريه را قتلگاه سلفي‌هاي تكفيري تعريف كرده و اميدوار بود هيچ كدام از طرفين درگير در سوريه از ميدان سوريه پيروز بيرون نيايند، ولي حوادث به گونه ديگري رقم خورد. سوريه آن طور كه برنامه‌ريزي شده بود، قتلگاه همه سلفي‌هاي تكفيري نشد و تعداد سلفي‌ها به حدي افزايش يافت كه به عراق و لبنان سرريز شدند و اين وضعيت امريكا را نگران ساخت. به طور مشخص چه چيز موجب نرم‌تر شدن موضع امريكا در موضوع سوريه شد؟ آنها در محاسبات پيشين خود، چه اشتباهي مرتكب شده بودند؟ پروژه براندازي امريكا به سوريه محدود بود و ناامني در سوريه ابزار تحقق اين سناريو شمرده مي‌شد، اما گسترش ناامني در منطقه و تهديد رژيم‌هاي همپيمان امريكا باعث نگراني واشنگتن شد و به همين علت امريكا مواضع خود را تغيير داد. امريكا سازمان‌هاي تكفيري وابسته به القاعده را در سوريه، يعني جبهه‌النصره و دولت عراق و شام اسلامي را وارد ليست تروريسم خود كرد. دولت امريكا از قطر خواست در حال حاضر بسيج و اعزام تكفيري‌ها به سوريه را متوقف سازد، ولي حمد آل‌ثاني امير قطر و حمد بن قاسم نخست‌وزير و وزير خارجه قطر به حدي درگير اين موضوع بودند كه تغيير آنها با حضورشان در قدرت ممكن نبود و در نهايت اين تحول در سياست قطر ناگزير با تغيير امير اين كشور و كابينه تحقق يافت. با اين همه به نظر مي‌رسد كه عربستان سعودي همچنان از پروژه بر‌اندازي در سوريه، با همان شدت آغازين خود حمايت مي‌كند، چرا؟ عربستان سعودي كه از آغاز بحران سوريه حضور فعالي در حمايت از مخالفان پيدا كرده بود، با صرف ميلياردها دلار سعي كرد پروژه براندازي در سوريه را به نتيجه برساند. اين سياست گاهي زمينه‌هاي همكاري بيشتري با اسرائيل فراهم كرد و باعث ديدارهاي متعدد مسئولان دو كشور شد، از جمله ديدارهاي بندر بن سلطان رئيس سازمان امنيت سعودي. عربستان سعودي در اين پروژه يكي از مهم‌ترين و فعال‌ترين بازيگران منطقه بود كه به‌رغم عقب‌نشيني تركيه و قطر همچنان به ادامه پروژه براندازي در سوريه اصرار مي‌ورزد. هر چند كه آغاز فرآيند ژنو2 مرگ پروژه براندازي متكي بر به‌كارگيري وسيع خشونت و تروريسم را به طور ضمني اعلام كرده است و شروع فرآيند سياسي مبني بر گفت‌وگو با نظام حاكم در سوريه و يافتن راه‌حل مبتني بر تشكيل دولت انتقالي و برپايي انتخابات را نويد مي‌دهد، اما عربستان سعودي همچنان از پروژه براندازي حمايت مي‌كند. موضع كنوني ايران دربرابر تحولات منطقه را تا چه ميزان «تداوم منطقي»آنچه درگذشته اتخاذ شده بود، مي‌دانيد؟ جمهوري اسلامي ايران در چارچوب حمايت از جريان مقاومت در منطقه و تقابل با جريان وابسته تكفيري مي‌كوشد تضاد اصلي مردم منطقه با اسرائيل پا بر جا بماند و به تضادهاي داخلي تغيير نكند و در يك حركت سياسي حساب‌شده موفق شده است عربستان سعودي را به تغيير موضع وادارد. دكتر حسن روحاني، رئيس‌جمهور اسلامي ايران در سفر سال گذشته خود به سازمان ملل در مجمع عمومي ايده ايجاد ائتلاف جهاني ضد تروريسم تكفيري را مطرح ساخت. در سطح منطقه از اين پيشنهاد استقبال شد و كشورهاي عراق، سوريه و لبنان از آن حمايت كردند. تركيه پس از تغيير مواضع خود از زبان اردوغان در تهران اعلام كرد در كنار ايران ضد تروريسم تكفيري قرار خواهد گرفت. پس از انفجارهاي ولوگراد در روسيه، پوتين رئيس‌جمهور اين كشور اعلام كرد عربستان سعودي خاستگاه فكري تروريسم تكفيري است و اين كشور از سياست تأمين نيروي انساني، امكانات مالي و تسليحاتي براي تروريست‌ها تبعيت مي‌كند و روسيه نمي‌تواند در برابر اين پديده سكوت كند. گسترش اجماع منطقه‌اي و جهاني زماني به اوج خود رسيد كه چهار گروه از سازمان‌هاي امنيتي انگلستان، فرانسه، آلمان و اسپانيا به سوريه اعزام شدند و در باره حضور تروريست‌هاي غربي در آنجا اطلاعاتي كسب كردند. اين سفر حجم وسيع خطري را كه اروپا را تهديد مي‌كند، آشكار ساخت. به همين علت كشورهاي غربي پس از بازگشت اين هيئت‌ها تابعيت تعداد زيادي از شهروندان خود را در سوريه خلع كردند تا از بازگشت تروريست‌ها به كشورشان جلوگيري كنند. گسترش اجماع‌سازي منطقه‌اي و بين‌المللي ضد تروريسم تكفيري عربستان سعودي را به‌شدت تحت فشار قرار داد. اخيراً پادشاه عربستان ناچار به صدور فرماني شد كه پيوستن شهروندان اين كشورها را به سازمان‌هاي تروريستي و القاعده در خارج و حمايت مالي و رسانه‌اي از آنها را جرم دانست كه بين سه تا 20 سال حبس در پي دارد. از منظر شما، اگر بخواهيم از مواضع جمهوري اسلامي از آغاز كليد خوردن طرح امريكايي – اسرائيلي ايجاد جنگ فرسايشي در خاورميانه و انحراف حركت‌هاي اصيل ومردمي ِآن، جمع‌بندي داشته باشيم، چه بايد بگوبيم؟ تحولات عظيم سياسي در سطح منطقه نشان مي‌دهد ايران اسلامي موفق شده است طرح‌هاي براندازي غرب در سوريه را خنثي كند و با حفظ سنگرهاي مقاومت شرايط سياسي منطقه را به نفع خود و مقاومت تغيير دهد. امضاي توافق اخير هسته‌اي ميان ايران و مجموعه 1+5 بر پايه حفظ وضع موجود اين پيروزي را دو چندان مي‌كند. غرب قبلاً اصرار داشت برنامه هسته‌اي ايران را به طور كامل تعطيل و از غني‌سازي در ايران به طور كامل جلوگيري كند، ولي مقاومت مردم و نظام در ايران، ايستادگي سوريه و شكست تروريسم تكفيري شرايط جديدي در منطقه پديد آورد كه آقاي اوباما ناگزير لب به اعتراف گشود. وي به صراحت گفت اگر امريكا مي‌توانست تا آخرين پيچ تأسيسات هسته‌اي ايران را باز كند اين كار را انجام مي‌داد، ولي اين مسئله ديگر قابل تحقق نيست و به همين علت امريكا بر اساس حفظ وضع موجود هسته‌اي با ايران به توافق رسيد.

نویسنده : نيما احمد‌پور 
منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن