تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس در روز جمعه ناخن‏هايش را كوتاه كند، عمر و مالش زياد مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843578116




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت‌وگوی اختصاصی فارس با «علیرضا غلامی»1: وقتی که مردم عراق شهدای ایران را تفحص می‌کردند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت‌وگوی اختصاصی فارس با «علیرضا غلامی»1:
وقتی که مردم عراق شهدای ایران را تفحص می‌کردند
عضو کمیته جستجوی مفقودین می‌گوید: با توجه شرایط نامناسب در زمان صدام برای بازگرداندن پیکر شهدا به کشور، حدود ۴۰۰ نفر از مردم عراق پیکر شهدای ایران را در خاک کشورشان تفحص می‌کردند.

خبرگزاری فارس: وقتی که مردم عراق شهدای ایران را تفحص می‌کردند



به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، «علیرضا غلامی» جانباز دفاع مقدس و یکی از اعضای کمیته جستجوی مفقودین است که ورودش به این عرصه شروع زیبایی دارد...«دوم خرداد سال 61 در عملیات بیت المقدس مجروح شدم و با بیش از 5 عمل جراحی که روی پاهایم انجام دادند، به وضعیت بهتری رسیدم و توانستم با پای مصنوعی حرکت کنم. بعد از آن که دیگر نتوانستم سلاح به دست بگیرم، وارد تعاون لشگر یا همان تخلیه شهدا شدم...». او را از هیئت «خادمین شهدا» شناختیم. هیئتی که تقریباً تمامی اعضایش رزمنده‌هایی هستند که جوانی‌شان را مردانه گذرانده‌اند و حالا با موها و محاسنی جوگندمی، همچنان مردانه پای عهدشان مانده‌اند... جالب‌تر اینکه جز محدود هیئت‌هایی است که گاهی جلساتش در معراج شهدا برقرار می‌شود؛ چرا که اعضای مؤسس آن روزگاری در ستاد تخلیه شهدا بوده‌اند و ... حالا هم محل قرارمان، معراج شهدای تهران بود در خیابان بهشت. برخلاف آنچه در برنامه‌های تشییع شهدا در معراج دیده بودیم، این‌بار اما معراج شهدا ساکت بود و آرام. نشسته‌ بودیم روبروی مردی که به اندازه یک کتاب حرف ناگفته از معراج و تفحص شهدا دارد. او اکنون امور یادمان شهدای گمنام کلکچال را بیز به عهده دارد. آنچه در ادامه می‌آید «بخش نخست» مصاحبه کوتاه ما با اوست که در ادامه عناوین آن را خواهید دید: - بچه محل «لب خط شوش» - دردسر برای دیگران! - بلم‌های هور، حامل پیکرهای شهدا - چهارصد نیروی تفحص فعال در عراق! - فرزندی که فدای شهدا شد

*بچه محله خاوران متولد سال 43 است و بچه محله خاوران تهران، که به گفته خودش از هفته دوم جنگ به جبهه رفته است «آن روزها گروه‌های مختلفی با حس انجام وظیفه وارد کار شدند. بجز گروهی که با شهید چمران بودند، در بقیه گروه‌‌ها از جمله گروه خود ما، نظم و دسته‌بندی خاصی وجود نداشت. نمی‌شد با این وضعیت به مقابله و پیروزی خوش‌بین بود. بعد از گذشت چند هفته، به تهران برگشتیم تا در قالب گروه‌های مشخص دوباره به جبهه اعزام شویم. البته چاره دیگری هم نداشتیم! اوایل سال 60 مجدداً به منطقه آمدم و در عملیات‌های مختلف از جمله طریق‌ القدس بستان و تنگه چزابه، شهید رجایی سوسنگرد، فتح‌ المبین، محمد رسول الله در مریوان در کنار سردار جاویدالاثر متوسلیان فرمانده سپاه مریوان و 4 مرحله بیت المقدس شرکت کردم که در مرحله چهارم آزادسازی خرمشهر مجروح شدم و بعد آن از حیطه عملیاتی خارج شدم.» *دردسر برای دیگران! بعد از مجروحیت، می‌گفتند دیگر نمی‌توانید کاری انجام دهید... جبهه رفتن شما باعث دردسر برای بقیه است پس بهتر است برگردید! اما با تمام این حرف‌ها، وقتی با اصرار زیاد به جبهه برگشتم، دیدم کارهای بسیار زیادی هست که از دست امثال ما به خوبی برمی‌آید. تعاون لشگر، بخش‌های مختلفی از جمله تخلیه شهدا، ستاد معراج، بسته‌بندی و شناسایی شهدا، صدور کارت و پلاک، ارسال بسته‌های پستی، مباحث مربوط به مجروحین، مفقودین و ... داشت. از همان سال 61 و قبل از عملیات والفجر مقدماتی در آنجا مشغول به خدمت شدم که تا پایان جنگ ادامه داشت. البته پس از اتمام جنگ، بنا به ضرورت حوزه مأموریت ما به‌ عنوان کمیته جستجوی مفقودین تغییر یافت که همچنان ادامه دارد.

* آموزش مردم عراق برای پیدا کردن شهدای‌ ایران در شروع تفحص شهدا در سال‌های 70 - 71 که همزمان با دوران رژیم بعث عراق بود، تصور ما از کار در کردستان عراق این بود که به محض بالا رفتن از تپه مورد نظر، پیکرهای شهدا را جمع‌آوری کرده و با خود می‌آوریم. وقتی کار شروع شد، دیدیم این‌طور که ما تصور می‌کردیم نبود! بالا رفتن از هر تپه ساعت‌ها زمان می‌برد و بعد از آن هم موانع و میادین مین مختلف سر راه بود که همه اینها زمان‌گیر و البته با توجه به شرایط خاص منطقه، نشدنی تلقی می‌شد. در این میان موضوعات امنیتی، خطرات جانی، هزینه‌های اقتصادی و ... به شدت مطرح بود. برای همین ناچار بودیم برابر تدبیر سازمان با آموزشی مختصر به مردم بومی داده و از نیروی مردمی کمک بگیریم.

*بلم‌های هور، حامل پیکرهای شهدا با توجه به شرایط ویژه و خطرات آن در زمان صدام، بازدهی هر مأموریت بسیار مهم بود. گاهی پیش می‌آمد که سر قرار صد فرد مسلح با صد بلم برای کار تفحص می‌آمدند! در حالیکه ما ناچار بودیم تنها و نهایتاً با نفراتی معدود از افراد محلی با عنوان محافظ مسلح و مترجم در محل قرار حاضر شویم. هر بلم، یک، دو شهید تا تعداد بسیار بیشتر با خود حمل می‌کرد. در طول این مدت در هر قرار از 20 تا حتی صد شهید را مبادله ‌کردیم. در مجموع صدها پیکر شهید در دوره عملیات برون مرزی از محور هور به ایران بازگردانده شد. *حتی نیروهای گارد مرزی عراق دنبال شهدای ایران بودند برای این کار از ماه‌ها قبل به تاریخ میلادی زمان و ساعت قرارها تنظیم می‌شد و همه به یکدیگر خبر می‌دادند که هر کس شهیدی پیدا می‌کرد به آنجا می‌آمد. امکان تغییر یا لغو زمان وجود نداشت. برای تشویق مردم برای تفحص پیکر شهدای عزیزمان که در خاک عراق بودند، بعد از تحویل پیکر شهدا، ارز یا کالا به آنها می‌دادیم. البته این موضوع هم ماجراهایی داشت. چون شرایط سختی بود و باید پیکر شهدا هر چه زودتر به خانواده‌هایشان تحویل داده می‌شد، باید نیروهای عراقی را راضی می‌کردیم. گاهی اوقات حتی نیروهای مستقر در پاسگاه‌ها و نیروهای گارد مرزی عراق هم پیکر شهید به ما تحویل می‌دادند. معمولا به کسانی که در عملیات برون‌مرزی جنوب پیکر شهدا را تحویل می‌دادند، ارز می‌دادیم و در عملیات برون مرزی منطقه کردستان عراق در مقابل تحویل پیکر شهدا به آنها کالا تحویل می‌دادیم.

  با توجه به اینکه در زمان رژیم بعث عراق باید برای تحویل گرفتن پیکر شهدای عزیزمان کالا به تحویل دهنده، می‌دادیم، این کالاها با کمک هلال‌ احمر و سایر سازمان‌ها تأمین می‌شد؛ اقلامی مانند آرد، روغن، برنج و... گاهی در هفته تریلی مواد غذایی به مرز باشماق در مرز مریوان ارسال می‌شد و با آن کالا نزدیک پیکر تعداد زیادی از شهدا را دریافت کردیم. *چهارصد نیروی تفحص فعال در عراق! با چنین تدبیری سازمان توانست به جای گروهی نهایتاً 4-5 نفره با هزینه‌های جانبی بسیار پایین، گروهی سیصد تا چهارصد نفره داشته باشیم که خودشان دنبال پیدا کردن شهدا می‌رفتند و پیکر شهدای عزیز را در مرز تحویل می‌دادند. یک‌بار وقتی از پنجوین به سید صادق می‌رفتیم، از آنجا که مردم اتومبیل ما را به خوبی می‌شناختند، شاید در بیش از بیست نقطه ما را متوقف کردند تا پیکر شهیدی را تحویل مان دهند.  

  * علی اکبرم فدای شهدا شد در حین عملیات‌های برون مرزی، اوقاتی که به خوزستان برمی‌‌گشتم، از آنجا که کاروان‌های راهیان‌ نور به تازگی شروع به کار کرده بودند، اوقات فراغت را به کمک کاروان‌ها می‌رفتم. از طرف ستاد مفقودین هم برای پشتیبانی از کاروان‌های راهیان نور می‌گفتند در ایام عید نوروز، بعد از اتمام قرارهای برون‌مرزی هم در منطقه بمانید. در این ایام خانواده به خوزستان می‌آمدند. همسر و فرزندانم علی‌اکبر، عمار (که عرفان صدایش می‌زنیم)، علی و عسل فاطمه را به خوزستان آوردم. قرارهای برون مرزی کماکان ادامه داشت. فقط با این تدبیر ساعاتی از شب‌های عید را می‌توانستیم با خانواده باشیم. در یکی از این روزها، بچه‌ها با فرزندان دیگر دوستان کنار یک آب‌گرفتگی مشغول بازی بودند که یکی از آنها در آب افتاد. پسرم علی‌اکبر که شنا بلد بود، برای نجات دوستش داخل آب پرید که متأسفانه هردوی آنها غرق شدند. آن روز هم من کنار خانواده نبودم و برای مبادله‌ پیکر شهدا به هور رفته بودم... ادامه دارد... گفتگو از: مریم اختری انتهای پیام/ا

93/04/16 - 11:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن