تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803987579




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهدی رحمتی: بد است بخواهی جایی بازی كنی و نگذراند!


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



مهدی رحمتی: بد است بخواهی جایی بازی كنی و نگذراند!
گران ترین دروازه بان این روزهای فوتبال ایران گفت: «با دایی ام که فاصله سنی زیادی با من ندارد بلال می فروختم. برای چهارشنبه سوری ها هم اکلیل سرنج درست میکردم و از این راه درآمد خوبی داشتم.»



به این مطلب امتیاز دهید

به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، سیدمهدی رحتی امروز میهمان برنامه ماه عسل بود. وی گفتگویش را با اشاره ای به مشکلات وافر دوران جوانی استارت زد و با یک جمله مرموز در مورد دلایل جدایی از استقلال به پایان رساند. همه حرف های او که در این برنامه پسرش علی را در کنار خود داشت  در زیر قابل مشاهده اند:   * وقتی شش ساله بودم، پول یک خانه اجاره ای را نداشتیم. پدر و مادرم اما واقعا به سختی برایمان کار می کردند. من از 6 سالکی کلاس زبان و مهدکودک می رفتم اما خواهرم که بزرگ تر شد شرایط سخت تر شد. در آن مقطع پدرم به زحمت یک خانه اجاره کرد. پدرم علاقه زیادی به فوتبال داشت. اولین بار در 4 سالگی با او به استادیوم رفتم. آن مسابقه داربی بود. انتهای کوچه ما استادیومی قرار داشت که من آنجا فوتبال بازی می کردم.   * کتک ها را از مادرم می خوردم و نه از پدرم. او روی درسم تاکید داشت. درسم هم بد نبود. کمی بعد مربی تیم رهبر خانی آباد نو که در سطوح مختلف دسته 4 تهران حضور داشت، به من پیشنهاد داد با این تیم تمرین کنم. آن ها یک دست پیراهن به من دادند و من که 10 ساله بودم، با شوق و ذوق زیادی در تمرین های این تیم حاضر شدم. همین که برگشتم اما کتک خوردم و مادرم همه لباس ها را پاره کرد. آن وقت ها خانواده ام شرایط بسیار سختی داشتند. آن ها خیلی چیزها را از من پنهان می کردند اما من باز من می فهمیدم اوضاع مالی شان خوب نیست.   * آن وقت ها با دایی ام که فاصله سنی زیادی با من ندارد بلال می فروختم. برای چهارشنبه سوری ها هم اکلیل سرنج درست میکردم و از این راه درآمد خوبی داشتم. خواهرم در آماده کردن مواد منفجره به شدت کمکم می کرد!   * بازی در زمین خاکی، علاقه دیگری در من ایجاد کرد. نگاه من به فوتبال اصلا مالی نبود. همه ش علاقه بود. الان دیگر زمین خاکی وجود ندارد و بجه ها ناچارند برای تمرین کردن پول بدهند و همین باعث متزلزل شدن نسل جوان فوتبال ما شده است. همه کتک هایی که خوردم، مرا برای فوتبال بازی کردن مستحکم تر کرد.   * یادم هست که مادرم وقت خروج از خانه در را قفل می کرد اما زن مهربان صاحب خانه یک 4 پایه بغل پنجره می گذاشت تا من از بغل نرده ها بیرون بروم و خود را به زمین تمرین برسانم.   * در 15 سالگی دیگر پدرم نمی توانست مرا تامین کند. او از بعدازظهر تا 4 صبح با ماشین کار می کرد و من برای جور شدن دخل از 4 تا 12 ظهر در خط خانی آباد نو- راه آهن مسافرکشی می کردم.   * 19 ساله بودم که خواهرم بر اثر تصادف فوت کرد. یکی از برزگ ترین افسوس های زندگی من این بود که کاش حداقل چند سال بیشتر کنارمان می ماند و خوب شدن شرایط را تجربه می کرد. سه ماه قبل از فوت او من به فجر رفتم. آقای یاوری به من اطمینان داشت و بعد از آن شاغلام هم مرا بازی داد. ما در جام حذفی قهرمان شدیم و صدهزارتومان پاداش گرفتیم و به خاطر این صدهزارتومان جشن گرفتیم. این پول را البته تماما به پدرم دادم تا بخشی از بدهی سیصدهزارتومانی اش را بدهد. فصل بعد در شیراز فیکس شدم و به اردوی تیم ملی امید دعوت شدم. روزهای حضور در اردوی تیم مایلی کهن آخرین روزهای حضور من در کنار خواهرم بود. این حسرت بزرگی برای من است. من با فجر قرارداد 7 میلیونی بسته بودم و با خواهرم کلی نقشه برای این پول داشتیم اما نصف این پول خرج خود خواهرم شد.    * من سختی زیاد کشیدم. پول نبود. گاهی یخچال خالی می ماند. شاید باورتان نشود اما من گاهی سه بار در روز فقط شیر و نان می خوردم. تنها دلخوشی من یک تلویزیون رنگی بود که آن ها را هم بسته بندی کردم تا پدرم برای بدهی اش بفروشد.   من فقط یک جمله دیگر دارم: خیلی بد است که بخواهی جایی باشی و نگذارند! آی اسپورت 109




۱۲/۰۴/۱۳۹۳ - ۲۲:۴۶




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن