واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سفيد پوشاني كه آسماني شدند
در تيرماه سال 1342 درروستاي كليكك بخش مشايخ دشمن زياري و در خانواده اي مذهبي كودكي به دنيا آمد كه نام او را برگرفته از علمدار كربلا عباس ناميدند.
در تيرماه سال 1342 درروستاي كليكك بخش مشايخ دشمن زياري و در خانواده اي مذهبي كودكي به دنيا آمد كه نام او را برگرفته از علمدار كربلا عباس ناميدند. در طول 18 سال زندگي باارزشش از نظر اخلاق و افكار و عبادات و احترام به پدر و مادرش هميشه الگوي ديگران بود . هميشه نمازهايش را اول وقت و با جماعت برگزار مي كرد حتي در سخت ترين شرايط اول نمازش را مي خواند .در وفاي به عهد و قولش پابرجا و در كمك به مردم و تنگدستان پيش قدم بود. در زمان انقلاب اسلامي ، شهيد عباس پارسايي در راهپيمائي هايي كه در سراسر شهر برعليه رژيم خود كامه طاغوت برگزار مي شد شركت فعالانه اي داشت و هميشه در صفوف اول حاضر مي شد چرا كه معتقد بود وهمواره مي گفت :" باعث همه بدبختي هايي كه ما به آن مبتلاييم همين رژيم طاغوت است.." شهيد عباس پارسايي در زمان تحصيل دوره دبيرستان كه مقارن مي شد باجنگ تحميلي همانند ديگر جوانان متعهد، به عضويت گروه مقاومت مسجدعلي بن الحسين(ع)درآمد و پس از كسب آموزش هاي نظامي لازم پس از چندي تصميم به رفتن به جبهه مي گيرد ، لذا باتكيه برآيات قرآني واين مطلب كه فرزندان امانت هايي هستند كه از طرف خداوند به والدين سپرده شده اند وهر وقت خدا امانت خود را مطالبه كند والدين بايد آنها را به راهي كه خدا مي خواهند بسپارند ... رضايت خانواده را براي رفتن به جبهه جلب نموده و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي گردد.شهيد عباس پارسايي در طول فعاليتش درجبهه نبرد در مناطق عين خوش، پل كرخه، دشت عباس وعمليات آزاد سازي فكه شركت داشت. "امام را تنها نگذاريد " در نامه هايش به خانواده هميشه سفارش مي كردند : ((امام را تنها نگذاريد)) پيرو ولايت فقيه باشيدو از روحانيت جدا نشويد. شهيد عباس پارسايي با توجه به تاثيرات مثبتي كه ازجو روحاني وايثارگرانه موجود در جبهه ها پذيرفته بود مصمم بود كه به عضويت سپاه انقلاب اسلامي درآيد وبا جلب توافق خانواده چنين شد.لذابراي گذراندن دوره آموزشي سپاه به پادگان امام حسين(ع)رفت وپس از كسب آموزش هاي نظامي ، عقيدتي و از آنجا كه امداد رساني به مجروحين علاقه داشت دوره كمك هاي اوليه را در بيمارستان هاي مسلمين وبيمارستان شهيد دكترسيد محمد ابراهيم فقيهي گذرانده و جهت ياري و امداد رساني به رزمندگان اسلام به مناطق جنگي اعزام شد.در اعزام به جبهه جنوب در تيپ امام سجاد(ع) مسئوليت امدادگري را بر عهده گرفت ودر عمليات آزاد سازي شهرخون وشهادت، خونين شهر شركت نمود ، پس ازعمليات آزادسازي خرمشهر به مرخصي كوتاهي آمد وسپس به جبهه بازگشت و با شركت درعمليات رمضان وسپس محرم وادامه آن به همراه گروهي از برادران به محاصره دشمن در مي آيند. خانواده براي مدتي از ايشان خبري نداشتند تصورمي كردند شهيد عباس به اسارت دشمن در آمده اما واقعيت امراين بود كه با ياري خداي تعالي محاصره دشمن شكسته شده وايشان از مهلكه جان سالم بدر برده بودند وپس از مدتي به خانه باز گشتند.. چند ماه پس از تلاش در امداد رساني به مجروحان در مناطق جنگ تحميلي و در بيمارستان ها ،از طرف سپاه ماموريت يافت تا در پادگان پنجم شكاري اميديه اهواز خدمت نمايد .پنج ماه ازمدت ماْموريت ايشان گذشته بود كه به جاي يكي از رفقايش كه بايستي به خط مقدم جبهه اعزام مي شد از پايگاه اميديه به جبهه ابوقريب واز آنجا به جفير (منطقه عملياتي خيبر) روانه شد. سرانجام در تاريخ 3 اسفند ماه 1362 بعد از اقامه نماز صبح هنگامي كه جهت برادران امدادگر در حال آموزش امداد و نجات و تجهيزات پزشكي بود در اثر بمباران هوايي بعثيون وهابي صفت و اصابت تركش به سينه پراز ايمان و عشق به آقا امام حسين (ع) ،در حالي كه همچو مادرش فاطمه الزهرا (س) 18 سال بيشتر نداشت به آرزوي ديرينه اش كه ميهماني خدا و شهادت بود نائل شد. *زيارت مولا ابا عبدالله الحسين (ع) يكي از همسنگران شهيد نقل كردند كه همان لحظه سر شهيد را به دامن گرفتم و ديدم لبخند زيبايي بر چهراش نمايان شد و من درحالي كه اشك ميريختم گفتم عباس جان چرا ما را تنها گذاشتي .. همان شب شهيد عباس پارسايي به خوابم آمد وگفت:" دوست عزيزم همان موقع كه سرم روي زانويت بود با آقا و مولايم امام حسين (ع) روبرو شده بودم و با ديدين چهره نوراني آقا ، غرق در خوشحالي وصف ناپذيري شده بودم كه از پيش شما رفتم...." وصيت نامه شهيد عباس پارسايي باسلام ودرود خدمت امام بزرگوارم امام خميني و پدرم، مادرم، برادرم خواهرانم ، اقوام ،دوستان اين حقير با توكل برخداوايمان براوكه ياري دهنده مستضعفان جهان است، تنها براي رضاي او ونابودي كفار بعثي كه كشور اسلامي ما را مورد تاخت وتازه قرارداده اند عازم جبهه نبرد حق عليه باطل شده ام وباخدايخويش عهد بستم كه تا نابودي كفار ، راه شهيدان به خون خفته را ادامه داده وتا پيروزي نهائي از پاي ننشينم واگر سالم ماندم بادشمنان تا لحظه اي كه جان دارم مبارزه كنم و يا در اين راه شهيدبشوم . و اگر شهيد شدم شما اي پدر ومادرم نكند براي من گريه كنيد.مادر جان اگر بخواهي گريه كني پيش خدا مسئول هستي وفردا در برابر خدابايد جوابگو باشي چرا كه زينب (س) 72تن شهيد داد ولي صبر كرد. مادر جان ، از حال وظيفه شماست كه بيداروشيردل بماني ودر سخن ، چنان گوئي كه بفهمند قدرت ايمان تورا.و هر وقت ناراحتي ذكر يازهرا (س) يادت نرود.پدر جان هيچ ياس ونوميدي به دل راه نده چون ما هيچ از خود نداريم هرچه داريم از خداست ، به خدا توكل كن كه اجرش را فرداي قيامت خواهي ديد هر وقت ناراحتي براي توپيش آمد بگو :يا مهدي(عج)كه امام زمان (عج) تورا كمك ميكند.برادرعزيزم هيچگاه به خودت ياْس ونوميدي راه نده توخدا راداري وخوشا به حال كسي كه خدا با اوست . برادر جان در زندگي هميشه بياد خدا باش اول كارهايت خدا وآخرهم خدا باشد كه خداپشتيبان توست. اميدوارم كه در سنگر مدرسه ات موفق باشي ، براي رضاي خدا درس بده وبراي خدا كار كن كه اجرآن راخواهي ديد. خواهرانم اميدوارم در درسهايتان موفق باشيد ودرس را همانطوركه امام گفت براي خدا بخوانيد.خواهران گراميم: اولين پرونده اي كه در قيامت به آن رسيدگي ميكنندنماز است. سعي كنيد حتما نمازاول وقت بخوانيد وهمچنين حجابتان رادر خيابان رعايت كنيد واگر رعايت نكنيد من از شما ناراحتم.
نویسنده : محمد طاها ارجمند
منبع : جوان آنلاين
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]