واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:

شجریان شوالیه است یا خسرو خوبان وبلاگ > موسوی، سیدعبدالجواد -
فرانسوی ها به استاد مسلم موسیقی ایرانی نشان شوالیه دادند. نشانی که پیش تر به چند تن از نام آوران فرهنگ و هنر معاصر ایران تعلق گرفت. بدون شک این نشان، نشان معتبری است و دست کم گواهی است بر فراگیر شدن نام و آوازه هنر ایرانی. اما آیا القاب و نشان هایی از این دست می تواند بومی شود و مورد قبول مخاطب جامعه ایرانی واقع شود؟
کمی موسیقی بدانید این نکته بدیهی را نیز خواهید دانست که این نشان فرانسوی ها به قدر ارزنی بر شان و مرتبه هنری استاد شجریان نیفزوده است. در واقع فرانسوی ها با اعطای این نشان خودشان را تحویل گرفته اند و ذوق و سلیقه خود را به نمایش گذاشته اند: مادح خورشید مداح خود است. تازه می توان فرانسوی ها را بابت این همه تعلل در اعطای نشان مورد نظرسرزنش هم کرد. حتی ممکن است اگر کمی بدبین باشید فرانسوی ها را علاوه بر سرزنش به چیزهایی هم متهم کنید. بگذریم. اصلا بحث من این چیزها نیست. می خواهم بگویم این القاب و عناوین اگر با شناخت درست و دقیق از فرهنگ ایرانی به هنرمندان اعطا نشود کاربردی صرفا تشریفاتی خواهد داشت. فکر نکنم کسی از این به بعد استاد شجریان را با پیشوند شوالیه کند. حتی مطبوعات این پیشوند را به کار نخواهند برد-مگر این که خیلی بی ذوق باشند-. چرا؟ عرض می کنم. شوالیه یک نشان نظامی است. یعنی ریشه ای جنگاورانه دارد. اگرچه امروز این نشان کاربرد دیگری یافته است اما نمی توان آن را بدون در نظر گرفتن پیشینه تاریخی اش مجسم کرد. مثل این می ماند که ما نشانی درست کنیم با عنوان پهلوان. نشانی فرهنگی و هنری. و آن وقت این نشان را مثلا بدهیم به کیشلوفسکی. جناب کیشلوفسکی فیلمساز خوبی است اما آیا نسبتی با لقب پهلوان دارد؟ آیا توقع ما را از این لقب برآورده می کند؟ علاوه بر پیشینه تاریخی، خود لفظ شوالیه آهنگی حماسی دارد. همان طور که گفتم فرانسوی ها لقب شوالیه را به چند هنرمند ایرانی دیگر نیز داده اند. تا آن جا که من به خاطردارم به شهرام ناظری، عباس کیارستمی و محمدعلی سپانلو. به نظر می رسد اذهان فرهنگ دوست از این میان فقط لقب شوالیه را متناسب با استاد شهرام ناظری دانسته اند. ندیده ام که بنویسند: شوالیه شعر ایران محمد علی سپانلو، اما بسیار دیده ام که نوشته اند: شوالیه موسیقی ایران شهرام ناظری. تازه اگر شهرام ناظری اش را هم ننویسند گوشی که با موسیقی ایرانی آشنا باشد خواه نا خواه شهرام ناظری را به خاطر خواهد آورد. لحن حماسی و اسطوره ای شهرام ناظری که یاد و یادگار آیین یاری است با این لقب چندان بی ارتباط نیست اما آقای سپانلو و جناب کیارستمی هر چه قدر هم هنرمند باشند خیلی به حماسه و جنگاوری ربطی ندارند. استاد شجریان هم اگرچه آثار حماسی در کارنامه پربارشان دیده می شود اما صدای نازنینشان بیشتر به کار سعدی خوانی و حافظ خوانی می آید. و درست به همین دلیل است که کمتر سراغ شاعر جنونمندی هم چون حضرت مولانا می روند و یا سراغی از حکیم ابوالقاسم فردوسی می گیرند. این حرف ها اصلا و ابدا به معنای خدشه وارد آوردن به ساحت هنر یگانه و بی همتای حضرت استاد نیست، چنان که شهرام ناظری عزیز هم در خواندن شعر حافظ و سعدی، درخشش و فروغی را که به هنگام خواندن شعر مولانا دارد، ندارد. به استاد شجریان می گویند خسرو خوبان، که خوش نشسته است. می گویند استاد مسلم موسیقی ایران، که خوش نشسته است. لقب و عنوان را دیگران اعطا می کنند اما این حافظه و ذوق جمعی است که باید برآن مهر تایید بزند. حافظه و ذوق جمعی هم تا آن جا که من به خاطر دارم حواسش به خیلی چیزها هست.
سه شنبه 3 تیر 1393 - 15:01:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]