واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
وقتی سه بر صفر از زندگی عقبی...! شباهت فوتبال به زندگی از آن کلیشههایی است که لابد بارها و بارها شنیدهاید حتی برای مثال، امیر حاجرضایی، کارشناس شناخته شده فوتبال پا را فراتر میگذارد و مدام در میزگردهای فوتبالی میگوید: «فوتبال زندگی نیست، چیزی فراتر از آن است.» اما واقعا هست؟!
فارغ از این کلیشه، هیچوقت شده وارد جزئیات شوید و به شباهتهای فوتبال و زندگی فکر کنید؟ الان هم لازم نیست به مغزتان زحمت بدهید، چون ما این کار را برایتان کردهایم و فقط زحمت خواندنش با چشمهای شماست. برای این کار کلی گشتیم و یک روانپزشک فوتبالی پیدا کردیم. با دکتر حامد محمدی کنگرانی روانپزشک، که خودش یک فوتبالدوست واقعی است، ساعتها درباره فوتبال و زندگی حرف زدیم و حالا این گزارش از نگاه یک روانپزشک، فوتبال را تماشا میکند! فوتبال واقعا شبیه زندگی است؟ خودتان بخوانید.گاهی یک پاس غلط سرنوشت شما را عوض میکند!همیشه باید این را بدانیم که ما از جز به کل میرسیم. ما نباید هدف را خوشبخت شدن بگذاریم باید از کوچکترین چیزها شروع کرد مثلا از یک خواب آرام شبانه میتوان کمکم به موفقیت شغلی رسید. در مورد اشتباهاتی که در زندگی میکنی هم همین است گاهی اشتباه کوچکی سلسله اشتباهات بعدی را آغاز میکند و ادامه میدهد و در نهایت به نقطهای میرسیم که با توجه به اشتباه کوچک اولیه فاجعهبار بودنش باور کردنی نیست! هرچند ما ناگزیر از انجام اشتباه هستیم اما باید بدانیم اشتباهات کوچک گاهی نتیجه بازی و گاهی تمام سرنوشت ما را عوض میکنند! همانطور که گاهی در فوتبال یک پاس ساده که به اشتباه به جای بازیکن خودی به بازیکن حریف میرسد نتیجه یک بازی مهم را کاملا عوض میکند.انسان موفق در زندگی مسائل را به درستی تحلیل میکند و نیرویش را هم در جایی که جواب نمیدهد، صرف نمیکند. در مرحله اول تشخیص اینکه کدام مشکل و مسئله قابل حل است و کدام نیست بسیار مهم است و در مرحله بعد وارد كردن ضربه درست و نیروی به اندازه برای برداشتن مانع میتواند کارساز باشد.در فوتبال هم مثل زندگی مدیریت بحران وجود دارد شرایطی هست که شخص باید به سرعت تصمیم درست بگیرد و در عین حال ریسکپذیر باشد! مثالی برای این مورد همانجاست که مربی وقتی میبیند سه- هیچ عقب است در یک تصمیم عجیب 3 دفاع را بیرون میکشد با این تحلیل احتمالی که یا برنده خواهد شد یا بهجای سه گل شش گل خواهد خورد!! این ریسکپذیری است و مدیرخلاق گاهی برای حل بحران در موقع دفاع، حمله میکند! مدیریت با چاشنی انحرافی! «مسئله»، همان چالشهای معمول زندگی است! یعنی در وضعیتی هستید که بحرانی نیست اما نیاز به این است که درست عمل کنید تا در آینده با بحران مواجه نشويد. بهطور مثال حضور دکتر خانم برای تیم فوتبال چلسی یک ترفند مدیریتی است برای اینکه تمرکز رسانهای و حرفهای را به جای اصل مسئله به فرع بکشاند تا مربی تیم چلسی (مورینیو) کاری را که دوست دارد در پشت پرده با استفاده از انحراف اذهان عمومی و مطبوعات و حتی همکارانش با آرامش و زیرکی از پیش ببرد! و این مدیریت هوشمندانه مسئله است در زندگی هم باید برای حل مسائل پیش رو و خلاق بود.مورینیو یا گواردیولا؟- این دو مربی هم به لحاظ شخصیتی شبیه به هم هستند - هر دو باهوش و موفق هستند - هردو جلب توجه میکنند و نمیشود زیاد بینشان فرقی قائل بود! - میگویند مورینیو مغرورتر است در حالی که اینطور نیست بازیکنان فوتبال به شدت از مربیان خود شیفتهتر هستند و اگر مورینیو مغرور نشان میدهد برای این است که بتواند از پس بازیکنان بربیاید!بین دو نیمه زندگی ...بین دو نیمه زندگی جایی است که شما میایستید و اشتباهات خودتان را بررسی میکنید و باتجزیه و تحلیل اشتباهات تصمیمات تازه میگیرید، البته بسیاری از اشتباهات قابل جبران نیستند بلکه فقط میشود تکرارشان نکرد و تجربه آموخت! با این تعبیر، ایرانیها هر سال موقع سال تحویل بین دو نیمه دارند و تصمیم میگیرند اشتباهات سال قبل را تکرار نکنند و حالشان را به اصطلاح نو کنند و متحول شوند.تصمیم دقیقه 20 را دقیقه 80 نگیر!در فوتبال تصمیمگیری درست و بهخصوص سر وقت مناسب خودش بسیار مهم و سرنوشتساز است. وقتی شما تصمیمی را که در دقیقه 20 بازی باید میگرفتید در دقیقه 80 بگیرید به دردی نخواهد خورد و نتیجه بازی تحت تاثیر این اهمال به احتمال زیاد عوض خواهد شد! معادلش برای زندگی این است که شما وقتی مشکلاتی دارید که برایتان قابل تحمل نیست با مشاوره درست باید در زمان مناسب و قبل از اینکه مشکل مورد نظر تمام زندگیتان را نابود کند برای حل آن تصمیم بگیرید وقتی که بهطور مثال 25 سال با یک شیوه غلط و فرساینده به زندگی ادامه دادید دیگر هر تصمیم درستی هم که بعد از این بگیرید در این مورد به دردتان نخواهد خورد!چه کسی ذاتا مربی است، چه کسی ذاتا بازیکن است؟!کسی که میخواهد مربی شود باید بپذیرد که با اینکه از بازیکنان مهمتر است اما دستمزد پایینتری میگیرد؛ باید نسبت به بازیکنان خودشیفتگی پایینتری داشته باشد. باید بتواند خشمش را کنترل کند.باید در کلیه موقعیتها منطقی باشد و احساسات شخصی خودش را به نفع تیمش کاملا کنترل کند.کسی که میخواهد بازیکن فوتبال شود باید بداند با اینکه بیشتراز مربی پول میگیرد و محبوبتر است اما همواره به دستور مربی گوش کند و از این نظر میشود گفت کسانی که فرمانپذیر نیستند ابدا برای بازیکن شدن مناسب نیستند. بازیکن باید بتواند بر خشمش غلبه کند و قوای روانی لازم برای تحمل استرسهای مداوم بازی را داشته باشد.باید بنا به پستی که میخواهد در آن بازی کند دارای خصوصیات شخصیتی لازم برای آن پست باشد. تو یک هافبکی که به اجبار مدافع شدهایدر فوتبال و همينطور زندگی اینکه براساس خصوصیات سرشتی و شخصیتیتان در جای درست قرار بگیرید در نتیجهای که بهدست میآوريد، بسیار موثر است. برای مثال، خط حمله یک تیم فوتبال باید تنوعطلب، خودشیفته، خودخواه و مغرور و درعین حال ریسکپذیر و خودمحور باشد، حالا اگر کسی را که بر اساس شخصیت و سرشت ذاتیاش دوست دارد در خط حمله باشد، به دلیل شرایط و عدم مدیریت درست در پست دفاعی وادار به فعالیت کنیم، کارایی و راندمان بالا نخواهد داشت و به مرور آسیبهای جدی روانی خواهد دید. همین طور در فوتبال تیمی که در زمین بازی میکند با گزینش اشتباه افراد و عدم توجه به مختصات روحی و روانیشان شکست خواهد خورد؛ همانطور که در زندگی هم یک تیم اجتماعی با چینش غلط افراد در پستها و موقعیتهای شغلی و اجتماعی غلط شکست خوردنش قطعی است.رونالدو یا مسی؟- هیچکدام! هر دو مثل هم هستند!- هر دو خودخواه، مغرور، تکرو، خودمحور و خودشیفته هستند.- جالب اينجاست كه وقتی خودشیفتگی و خودمحوری جواب میدهد، تحسین میشوند- وقتي مسی (پشتسر هم) دریبل میکرد و میزد گل میشد میگفتند چه ستارهای!- الان دریبلهای مسی گل نمیشود میگویند چقدر خودخواه است! در حالی که مسی همیشه خودخواه است چون خط حمله موفق باید خودخواه باشد!- تفاوت این دو نفر در یک نقطه است؛ رونالدو برونگرا و مسی درونگراست.- اما شاید عده زیادی مسی را بهتر از رونالدو بدانند و تصور کنند که مسی چون بیسر و صداتر است پس فروتنتر هم هست که ابدا اینطور نیست! نکته!- گزارشگرهای فوتبال شخصیت و وضعیت روانی فوتبالیها را اشتباه گزارش میکنند. - گزارشگرهای ما بر اساس علایق شخصیشان احساسات مربیها را توصیف میکنند.- اغلب در قریب به اتفاق مواقع هم کاملا اشتباه میکنند.- شما باید شخصیت افراد را بشناسید تا بتوانید تغییر حالاتشان را بهدرستی بفهمید و توصیف کنید اما گزارشگران ما بر اساس علایق و احساس خودشان نسبت به تیمها در مورد احساسات مربیان در زمین بازي قضاوت میکنند.- مربی غمگین را مضطرب و مربی شاد را مغرور توصیف میکنند. - مثلا مورینیو را بارها مضطرب توصیف میکنند در حالی که او در اغلب مواقع هیجانزده است و ابدا مضطرب نیست که اینها با هم فرق اساسی دارد.نکته طلایی! از فوتبال برای زندگی یاد بگیریم!همه تیمهای فوتبال با امید به پیروزی به زمین میآیند اما فقط یکی از دو تیم برنده است. گاهی فشار روانی این شکست بر اساس اهمیت بازی بسیار بالاست و بازیکن تیم شکستخورده باید در برابر نگاه صد هزار تماشاچی شکست را بپذیرد و در عین حال پاسخگو باشد! در اینجا فوتبال یک درس آموزنده برای زندگی دارد و آن هم اینکه تمام تیمها بعد از باختن هم بازی میکنند، تمام بازیکنان دوباره سر تمرینها حاضر میشوند و بازی دوباره از دقیقه اول شروع میشود و باز باید بازی کرد.در زندگی هم باید شکست را پذیرفت و مسئولیتش را تماما بر عهده گرفت و آن را به درستی تحلیل و دوباره شروع کرد.مجله زندگی ایده آل
یکشنبه 1 تیر 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]