تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804818147
آئینه حماسه در قلم/ ۳ رمی جمرات مهندس؛ هفت داستان پیرامون بیداری اسلامی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آئینه حماسه در قلم/ ۳
رمی جمرات مهندس؛ هفت داستان پیرامون بیداری اسلامی
«رمی جمرات مهندس» شامل هفت داستان درباره جنبش بیداری اسلامی و بر اساس اخبار پیرامون مقاومت مردمی در بحرین، لبنان، فلسطین و عراق بوده که به قلم «نادره عزیزی‌نیک» به نگارش در آمده است.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، کتاب «رمی جمرات مهندس» شامل هفت داستان درباره جنبش بیداری اسلامی و بر اساس اخبار پیرامون مقاومت مردمی در بحرین، لبنان، فلسطین و عراق بوده که به قلم «نادره عزیزی‌نیک» به نگارش در آمده است. دوستی مرد چشم آبی، شعله سه شعبه، رمی جمرات مهندس، زندانی بیدار، جمله‌های پاک شده، هاجر و فرشته‌ها جدا می‌کنند، داستان‌های این کتاب است که در 102 صفحه توسط انتشارات زهد به چاپ رسیده است. در بخشی از داستان رمی جمرات مهندس این کتاب می‌خوانیم: زن قد بلند بعد از چند ثانیه ایستادن مقابل دو سنگ مزار خم می‌شود. پیچیده در پارچه‌ای سیاه با تنی پر زخم از تازیانه‌های مأموران آل سعود، توان از دست می‌دهد بر روی صندلی چرخدارش می‌نشیند. دوست ندارد فرزندش اشک‌هایش را ببیند به راه پر خطر شوهر و پدرش فکر می‌کند. درد زخم‌های جسم و جانش را به راحتی تحمل می‌کند ولی از اینکه مجبورش کرده‌اند بحرین را ترک کند قلبش مالامال از غم شده است. اقوام شوهرش او را همچون دختر خود پذیرفته‌اند ولی صبا می‌داند به چه دلیل دولت ضد شیعه بحرین حکم تبعید به او داده است. می‌داند دولت وهابی و آمریکایی بحرین در صدد است از جمعیت شیعه بحرین کم کند و به جمعیت مهاجر غیر مذهبی بیافزاید. صبا در مقابل تحمیل، احساس می‌کند به عذاب جهنمی دچار شده است. چرخش را بر می‌گرداند با وجود چشم درد شدید بغضش را رها می‌کند و بی صدا اشک می‌ریزد. اشک‌هایش مثل جوی روان از چشم‌های سیاهش می‌جوشد... مادربزرگ بچه را در بغلش جابجا می‌کند. بر سر عروسش دست می‌کشد و با لحنی مهربان می‌گوید: دخترم این قدر به خودت سخت نگیر... این حرف دل است. تو شبیه خود ما هستی. مثل دختران ترکیه‌ای سیاه چشم و سفید رو. وقتی باهم به ترکیه برویم کسی تو را به چشم غریبه نگاه نمی‌کند. صبا به یاد شباهتش با حسین می‌افتد. اشک‌هایش را پاک می‌کند و لحظه‌ای دلش به یاد روز خواستگاری آرام می‌گیرد. برمی‌گردد به تکه سنگ مزار «حسین خادم» چشم می‌دوزد... او تصمیم می‌گیرد در کنار مردم بحرین بماند و فرزند و تنها یادگار همسرش را به مادر بزرگش بسپارد تا او حسین دیگر برای راندن شیطان تربیت کند... انتهای پیام/م
93/04/01 - 11:55
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]
-
گوناگون
پربازدیدترینها