واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی فارس با مرد آبی خاکی لشکر ویژه 25 کربلا
14 سکاندار به جای مرخصی به محضر امام حسین(ع) شتافتند
مرد آبی و خاکی لشکر 25 کربلا درباره شهادت 14 سکاندار این لشکر میگوید، قرار بود این افراد به مرخصی بروند اما وقتی پیکر قطعه قطعه شده آنها را از سنگر به بیرون میکشیدم، گفتم: خستگی تنتان را کنار امام حسین(ع) از تن به در کنید.
به گزارش خبرنگار دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، «حامی گتآقازاده» مرد نام آشنای عرصه جمعآوری آثار دفاع مقدس مازندران است، او این روزها سرگرم تفحص پیکرهای پاک شهدا در شهر فاو عراق است، وارد اتاقش که میشوید تصویر یادگاریاش با شهید حاج بصیر را میبینید، او در ایام جنگ فرمانده گردان یگان دریایی لشکر ویژه 25 کربلا بود و امروز هم در حال جستوجوی پیکر شهدای عملیات والفجر هشت است، دلش با آب ارتباط دیرینهای دارد، گفتوگوی صمیمی با این رزمنده تقدیم به مخاطبان میشود. فارس: شما جزو فرماندهان یگان دریایی لشکر ویژه 25 کربلا در سالهای جنگ بودید، دوست داریم کمی از آن یگان برایمان بگویید. لشکر ویژه 25 کربلا حدوداً در اواسط سال 63، بعد از آن که عملیاتهای آبی و خاکی در دستور کار لشکرهای پیاده سپاه قرار گرفت، دست به راهاندازی این یگان زد که جا دارد در این گفتو گو یادی از فرماندهان شهید این یگان، «شهیدان سید مصطفی گلگون و محسن اسحاقی» داشته باشم، این یگان با حضور در عملیات بدر و بعد از آن در عملیاتهای قدس یک و دو توانست جایگاه ویژهای در یگانهای لشکر پیدا کند که اوج سلحشوری رزمندگان این یگان بر میگردد به عملیاتهای والفجر هشت و کربلای پنج که به نظرم اگر بخواهیم ارزش فعالیت و رزم رزمندگان این یگان را در عملیاتها نمره بدهیم، به غیر از نمره 20 نمرهی دیگری ظلم است. فارس: اگر عملیاتی آبی خاکی نبود، مثلاً در کردستان این عملیات اتفاق میافتاد، یگان دریایی چه نقشی داشت؟ یگان دریایی در این عملیاتها حضور نداشت ولی رزمندگان آن به گردانهای دیگری میرفتند ولی در عملیات والفجر 10 که در اواخر سال 66 به وقوع پیوست، گردانی به نام «دوّاب» تشکیل شد که نیروهای این گردان مأمور حمل و نقل تجهیزات و کالاهای تدارکاتی به رزمندگان در عملیات بودند،ما به هر سکاندار یک قاطر تحویل دادیم و آنها با قاطرها مهمات و سلاح را به رزمندگان میرساندند. فارس: و حتماً شما شدید فرمانده این گردان؟ بله، من در آن عملیات در کنار آقای «صادقی» که جا دارد از این رزمنده شجاع و خستگیناپذیر لشکر هم یادی بکنم، مسئول هدایت این نیروها بودیم، البته آن وقت آقای صادقی در تدارکات لشکر حضور داشتند و من فرماندهی گردان دواب را به عهده داشتم. فارس: کدام یک سختتر بود، یگان دریایی یا گردان دوّاب؟ هر کدام سختی خودش را داشت، حمل تجهیزات در کوههای سرد و سر به فلک کشیده کردستان با قاطر، خیلی خطرناک بود و یا بهتر است بگویم نیرو و توان مخصوص به خودش را میخواست و راندن قایق در زیر حجم گلولههایی که از هر سو به سمت تو میآمدند، توان و استقامت ویژهای را میطلبید، به نظرم ما که به دنبال رضایت خدا بودیم و هر مسئولیتی که به ما میدادند را وظیفه میپنداشتیم و انجام دادن آن را تکلیف میدانستیم، نمیتوانیم فرقی بین آن کارها ببینم، به نظرم از نظر عقل عافیتجو حتی رزمنده تک تیرانداز بودن هم سخت به نظر آید ولی اگر پای رضایت خدا وسط باشد، سختترین کارها با لذتترین میشود. فارس: شما چه رزمندههایی را برای این گردان انتخاب میکردید، خودتان انتخاب میکردید یا داوطلب داشتید؟ بیشتر نیروهای ما را بسیجیان تشکیل میدادند، به همین دلیل داوطلب محسوب میشدند، البته ما سربازانی هم در یگان دریایی داشتیم که آنها هم قبلاً بسیجی بودند و همانجا وقتی موعد سربازیشان شد، سرباز شدند، بیشتر سکاندارها از شهرهای مازندران بودند چون به نوعی با قایق و بلم سروکار داشتند مثلا شهید سیدمصطفی گلگون اهل تنکابن بود و شهید اسحاقی هم اهل فریدونکنار. فارس: و شما؟ من هم اهل فریدونکنار هستم. فارس: یعنی در تعیین فرماندهان هم سعی میشد کسانی انتخاب شوند که با آب و دریا آشنا باشند؟ بله! البته نه این که این موضوع، یک اصل بوده باشد ولی بدون تأثیر هم نبود، در کل این طبیعی است که هر کس آشنا با چیزی باشد، آن مسئولیت را به او میدهند، از آنجا که این جنگ تحمیلی بود و نیروهای ما هم مدافعان مردمی بودند، خواسته یا ناخواسته از تجربیات شخصی افراد در جنگ استفاده میشد. فارس: کدام عملیات برای شما سختتر به نظر آمد؟ کربلای چهار، والفجر هشت و یا عملیاتها، هر کدام سختی خودش را داشت ولی عملیات کربلای چهار، از آنجا که از قبل لو رفته بود و موج اول که غواصها بودند، نتوانستند به موقع خطها را بشکنند، همین باعث شد سکاندارها در زیر حجم آتش مستقیم دشمن زیر نور منور به خط دشمن بزنند، خیلی از قایقها در بین راه متلاشی شدند. در عملیات کربلای چهار، خط توسط نیروهایی شکست که توانستند با قایق به آن طرف ساحل بروند، نیروهای یگان دریایی، هم در خطشکنی حضور داشتند و هم بعد از این که خط تثبیت شد، میبایست در منطقه بمانند تا قبل از اینکه روی اروند پُل بزنند، تمام امکانات، تجهیزات و نیروها توسط قایقها به فاو برده میشد، قایقهای ما هم نقش خودروهای غذا را ایفا میکردند و هم آمبولانس بودند، دشمن اصلی نیروهای ما نیز هواپیماها و هلیکوپترهای دشمن بود، آنها تمام بمبها و موشکهای خود را به سوی اسکلهها پرتاب میکردند تا از مهماترسانی، غذارسانی و نیرورسانی جلوگیری کنند و این مشخص است که نخستین کسانی که مورد هدف بمبها و موشکهای دشمن در این گونه عملیاتها قرار میگیرند، نیروهای یگان دریایی باشند. فارس: خاطرهای هم از آن دوران به ویژه در رابطه با بمباران دارید؟ خاطرات زیاد هست ولی یک خاطره جانسوز دارم که هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد و آن برمیگردد به عملیات کربلای پنج، شهید گلگون تصمیم گرفته بود نیروها را به مرخصی بفرستد چون خیلی خسته شده بودند، بعضیها تا سه ماه بود، به مرخصی نرفته بودند، ما نیروهای جایگزین را آوردیم و حین جابهجایی، هواپیماهای دشمن حمله کردند، برحسب اتفاق، یکی از راکتهای هواپیما به سنگری اصابت میکند که 14 نفر از سکاندارهای لشکر که خود را برای رفتن به مرخصی آمده کرده بودند، در آن حضور داشتند، هر 14 نفر به شهادت میرسند، وقتی پیکر قطعه قطعه شده آنها را از سنگر به بیرون میکشیدم پیش خودم زمزمه میکردم که خستگی تنتان را در آن دنیا کنار امام حسین(ع) از تن به در کنید. انتهایپیام/86029/ح40
93/04/01 - 08:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]