تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831318764




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

متناسب با رسالت خود در رسانه نيرو تربيت نكرده‌ايم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: متناسب با رسالت خود در رسانه نيرو تربيت نكرده‌ايم
  مريم ملك‌پور از مجريان توانمند و صاحب سبك صدا و سيما در تهران و اصفهان بوده است. او به لحاظ همين تسلط، در روزهاي پرتب و تاب فتنه 88، با طمأنينه و جديت و به‌رغم درگيري در محوطه اطراف محل كار خود، كار اجراي خبر را به گونه‌اي بهينه به انجام رساند و مدتي بعد به عنوان «گوينده نمونه بحران» مورد تقدير قرار گرفت. با او كه هم اينك در بخشي ديگر از سازمان صدا و سيما مشغول كار است درباره «بايسته‌هاي گويندگي خبر و خاطراتي از خبررساني در روزهاي اوج فتنه 88» به گفت‌وگو نشستيم كه نتيجه آن، پيش روي شماست. با اجازه شما و بدون مقدمه مايلم اين سؤال را مطرح كنم كه آيا گويندگي خبر و دركل اجرا، كار سختي است يا راحت؟ اين سؤال را به اين دليل مطرح مي‌كنم كه اين روزها هر كسي را كه مي‌بينيد مي‌خواهد اين كار را انجام بدهد. آيا كار راحتي است كه همه مي‌خواهند انجام بدهند يا كار سختي است؟ قطعاً شما اجازه مي‌دهيد كه هرآنچه را مايل هستم بگويم، بعد شما هم متناسب با گفته‌ها سؤالات خودتان را مطرح كنيد تا كليشه‌اي سخن نگفته باشم... قطعاً، شما نظرتان را بگوييد... به نظر من اجرا سخت است، چون بايد نقشتان را به‌خوبي ايفا كنيد... منظورتان اين است كه بايد نقش بازي كنيد يا در قامت يك مجري مسلط و البته بدون تصنع، ظاهر شويد؟ دقيقاً! هميشه به كساني كه مي‌خواهند مجري شوند مي‌گويم نقشتان را به‌خوبي ايفا كنيد، چون اگر كسي بتواند اين كار را بكند و نخواهد رل كسي ديگر را ايفا كند، مجري توانمندي خواهد بود. ما مجري كارشناس، گوينده بازيگر و... داريم كه هر كدام تعاريف خودشان را دارند و هر كدام بايد در جاي خودشان نقش‌آفريني كنند، ولي هر كسي كه مي‌خواهد كاري انجام ‌دهد، بايد خودش باشد. مثلاً در اجراي يك خبر بايد مجري نقش خود را ايفا كند... منظورتان اين است كه بايد مجري سبك جديدي را ابداع كند و از ديگران تقليد نكند؟ نه، البته با تقليد كه صد‌در‌صد مخالفم، اما با الگوبرداري هوشمندانه موافقم، چون وقتي انسان تقليد مي‌كند نهايتاً مي‌شود مثل كسي كه از او تقليد كرده است و فرد مورد تقليد، يك گام جلوتر از اوست. مجري در حيطه اجرا قطعاً بايد سبك داشته باشد و با توجه به توانمندي‌ها و پارامترهاي خودش، سبك خود را پيدا كند، چون سبك است كه براي مخاطب جذابيت ايجاد مي‌كند؛ بنابراين با تقليد كاملاً مخالفم، اما با الگوبرداري هوشمندانه موافقم. بهترين خاطره شما در دوران اجرا چه بوده است؟ موردي بگويم يا كلي؟ موردي.... گويندگي خبر يك كار روتين است و نمي‌توانيد در آن، كوچك‌ترين دخل و تصرفي بكنيد. فقط در آن فراز و فرودهايي وجود دارد كه به وسيله آنها با مخاطب ارتباط مي‌گيريد. مثلاً گاهي اوقات مصاحبه مي‌كنيم. در دوراني كه من مصاحبه خبري مي‌كردم و منجر مي‌شد به اينكه چالشي مرتفع، حقي گرفته يا مشكلي حل مي‌شد، احساس خوبي داشتم كه از اين موارد خيلي زياد است. به‌طور مشخص معروف‌ترين مصاحبه‌هاي خبري شما كدام است؟ با چه كساني مصاحبه كرديد؟ مصاحبه‌هاي خبري در شرايط ما بيشتر مسائل سياسي است، چون نوع اجراي خبري ما، چنين اقتضايي داشت. با هنرمندان و چهره‌هاي ماندگار استان چطور؟ نه، چون كار ما خبر بود و كمتر پيش مي‌آمد با اين چهره‌ها صحبت كنيم، بيشتر سوژه‌هاي گفت وگوي ما، سياستمداران بودند. اين سؤال را از اين بابت پرسيدم كه گاهي هنرمندان هم به دلايل سياسي، خبرساز مي‌شوند... شايد بوده است، ولي الان مورد خاصي را به خاطر نمي‌آورم. بدترين خاطره‌تان در اجرا چه بود؟ چيزي كه مرا خيلي آزار مي‌داد، اخباري بود كه از خانه سالمندان مي‌خواندم. هر سال، يك روزِ مخصوص به سالمندان داريم. وقتي اينها را مي‌ديدم احساس خيلي بدي داشتم. يعني قطعاً در فاصله‌اي كه پلاتويي را مي‌خوانديم و بعد بچه‌ها گزارشي را روي آنتن مي‌رفتند، واقعاً احساس مي‌كردم منقلب شده‌ام! يا مثلاً يادم هست خانواده‌اي بودند كه صاحبخانه آنها را بيرون كرده و اثاثيه‌شان را كنار خيابان ريخته بود، اينها سرپرست نداشتند و خانم خانه، سرپرست خانوار بود. داشت مصاحبه مي‌كرد، ولي از اينكه چهره‌اش نمايان شود احساس ناخوشايندي داشت. خودم را به عنوان يك خانم جاي او گذاشتم و احساس خيلي بدي داشتم. يعني گاه نمي‌توانستيد نسبت به خبرهايي كه مي‌خوانديد، احساساتتان را كنترل كنيد. گوينده حرفه‌اي خبر چاره‌اي جز اين ندارد كه خونسردي‌اش را حفظ كند، ولي بي‌تفاوتي خوب نيست. گويندگي انتقال حس، فكر، شخصيت، علم و...است و چيزهايي را هم كه مي‌خواهيد بگوييد بايد درست ادا كنيد و در عين حال بايد حستان را هم به مخاطب القا كنيد، اما نه به صورت كاملاً نمايان. اين موارد، قطعاً در انتقال بهينه خبر، تأثير مي‌گذارد... يعني بايد در فهم بهتر خبر به مخاطب كمك كنيد؟ دقيقاً! اما خودتان نبايد محو خبر شويد، اشكتان روان شود يا شادي و شعف زيادي را از خود بروز بدهيد. طبعاً اين بر خلاف اجراي درست است. اجرا در ايران ـ بالاخص اجراي خبر كه شما با آن درگير هستيد ـ رو به پيشرفت است يا دارد درجا مي‌زند يا حتي رو به افول است؟ پيشرفت راكه بعيد مي‌دانم... چرا؟ چون دست گويندگان خبرِ ما، خيلي بسته است. البته در كل دنيا گويندگان خبر، بايد قواعد و چارچوب‌هاي خاصي را رعايت كنند و محدوديت‌ها براي آنها بيشتر از بقيه مجري‌هاست. خبر سراسري را مثال مي‌زنم. در گذشته گويندگان خوبي داشتيم كه نتوانسته‌ايم جايگزين‌هاي خوبي براي آنها پيدا كنيم... منظورتان اين است كه استعداديابي نكرده‌ايم؟ غير از استعداديابي، بايد جانشين‌پروري هم كرد. كساني هستند كه استعداد دارند، ولي به آنها آموزش نمي‌دهيم. نكته اساسي اين است كه آموزش نمي‌بينند و براي اجرا مي‌آيند. گوينده در درجه اول، بايد يك‌سري صفات ذاتي داشته باشد و بعد صفات اكتسابي را به دست آورد، ولي متأسفانه اكثراً از صفات ذاتي هم برخوردار نيستند. ما امثال آقاي افشار، آقاي بابان، آقاي حياتي، خانم تاج‌مير و خانم شاغول را داشتيم، الان چه كساني را توانسته‌ايم جانشين آنها كنيم؟ فقط آقاي حياتي مانده‌اند. رو به پيشرفت كه نيستيم، اگر اين رويه ادامه يابد قطعاً رو به افول هم خواهيم رفت. اشاره كرديد دست مجري چندان باز نيست. مجريان رسانه‌هاي مطرح دنيا به‌رغم اينكه به شدت تحت كنترل هستند كه حرف خارج از قاعده نزنند، اما در القاي مفهوم، به يك قالب خاص برده نمي‌شوند، يعني آن قدر به آنها اعتماد مي‌شود كه بتوانند پيامِ خبر را منتقل كنند. فكر مي‌كنيد علت اينكه به مجري‌هاي ما چنين ميداني داده نمي‌شود، چيست؟ نسبت به توانايي‌هاي مجريان خودمان ترديد دارند، چون صاحب يك دستگاه خبري هم، قاعدتاً دوست دارد خبرش به گونه‌اي بايسته منتقل شود و اگر بداند با آزاد گذاشتن مجري، اين هدف محقق مي‌شود، قطعاً او را آزاد مي‌گذارد. درحال حاضر واقعيت اين است كه مجريان ما آن قدر توانايي ندارند و وقتي آزادشان مي‌گذاريد يا تپق مي‌زنند يا خراب مي‌كنند! شايد به اين دليل، به آنها آزادي عملِ چنداني داده نمي‌شود. نظر شما چيست؟ من به‌طور اخص، درباره مجريان خبر صحبت مي‌كنم. يكي از مسائل ما اين است كه درصد بسيار بالايي از مجريان ما، در اين زمينه تحصيلات تخصصي ندارند. برخي، آن پارامترهاي ذاتي را هم ندارند. صفات اكتسابي را هم بايد با آموزش كسب كنند و به آنها آموزش داده نمي‌شود و بدون اين مقدمات، به آنها آنتن داده مي‌شود و بعد يك‌سري خصوصيات، به‌تدريج در وجودشان نهادينه مي‌شود كه اشتباه است. مجري بايد يك تخصص رسانه‌اي داشته باشد و يك تخصص كاري در زمينه‌هاي مختلف و چون اين امر رعايت نمي‌شود، يك مجري هم متن ادبي مي‌خواند، هم متن اقتصادي، هم متن سياسي و اجراي اجتماعي هم مي‌كند، در برنامه مذهبي هم ظاهر مي‌شود! كمترين اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه مخاطب هم پس از چندي، ديگر او را نمي‌پذيرد. مجري‌اي كه برنامه اقتصادي را خوب اجرا مي‌كند، در بهترين شكلش ممكن است برنامه ادبي را هم خوب اجرا كند و بگوييم اقتصادداني است كه اديب هم هست، ولي وقتي در حيطه‌هاي اجتماعي، مذهبي و... هم وارد مي‌شوند، نتيجه خوبي به دست نمي‌آيد. پس مجري اولاً بايد تحصيلات رسانه‌اي داشته باشد و ثانياً بايد تخصصي كار كند. مشكل اينجاست كه وقتي ارتباط مجري با اتاق فرمان قطع مي‌شود، قدرت جمع كردن يك موقعيت اضطراري را ندارد و به تپق زدن مي‌افتد. البته به نظر مي‌رسد اين مشكل گريبانگير برخي از رسانه‌هاي روزآمد هم شده است، يعني آنها هم با خلاء مجري مواجه هستند. اين جماعت افاغنه! هم كه الان دارند بي‌بي‌سي فارسي را اداره مي‌كنند همين طورند، يعني گاهي اوقات، آنها هم دست و پايشان را گم مي‌كنند. سؤال اينجاست كه درچنين شرايطي، آيا باز گذاشتن دست او درست است؟ اگر بي‌بي‌سي فارسي مد نظرتان است، به نظر من از الگوي اصولي پيروي نمي‌كند و شايد به خاطر كمبود نيرو، نتوانسته است نيروهاي قوي را گزينش كند و در نتيجه معضلات خودش را دارد. آنها فعلاً به همين‌ها رضايت داده‌اند و در نتيجه چندان حرفه‌اي عمل نمي‌كنند. منِ نوعي، وقتي افراد را آموزش مي‌دهم، بايد آنها را در شرايط اضطراري قرار ‌دهم. وقتي اين قضيه تمرين شود، قطعاً مجري در شرايط واقعي، مي‌تواند موضوع را مديريت كند. به نظر من حداقل دوره آموزش يك مجري بايد شش ماه تا يك سال طول بكشد. بايد در سير آموزشي، او را در اين شرايط قرار بدهند و مطمئن باشيد كه پس از تمرينات لازم، مي‌تواند. هر چند برخي رويدادها، مثل يك حادثه غيرمترقبه است كه امكان دارد شما در طول 20 سال خدمتتان هم تجربه نكرده باشيد. به همين دليل مجري بايد قدرت تحليل خوبي داشته باشد و خوب آناليز كند. رسانه به فرد هويت مي‌دهد و مجريان راديو و تلويزيون بالاخره شاخص و برجسته مي‌شوند. رسانه بايد جوري كار كند كه وقتي اينها به حد و مرزي مي‌رسند و اعتبار پيدا مي‌كنند، از آنها به بهترين نحو براي انتقال پيام به مخاطب استفاده كند. همين كاري كه كشورهاي غربي انجام مي‌دهند، يعني ستاره‌سازي مي‌كنند. مثلاً فلان مجري معروف غربي، هيچ عقبه خوبي ندارد، اما بزرگ‌ترين رهبران جهان در برنامه‌هايش شركت مي‌كنند و ببينيد چه فعاليت‌هايي انجام مي‌دهد. يعني از او يك ستاره ساخته‌اند و از طريق او چيزهايي را كه مي‌خواهند، القا مي‌كنند. در حالي كه گاه در اينجا، ستاره‌كشي مي‌كنند و وقتي مجري به حد و مرزي مي‌رسد كه حالا او بايد به رسانه هويت بدهد و امضاي رسانه باشد، نمي‌تواند نقش خود را ايفا كند. مردم با دكور، ميز و صندلي كه نمي‌خواهند ارتباط برقراركنند، بلكه با شخص مجري ارتباط برقرار مي‌كنند، به‌ويژه در مورد اخبار. الان Norm سني گويندگان خبر در شبكه‌هاي سراسري خيلي پايين است و مخاطب آنها را در قالب گوينده خبر نمي‌پذيرد. لحن و كلام گوينده خبر بايد اطمينان‌بخش و اعتمادآفرين باشد. چند سال است كه نوع خبررساني در كشور ما به‌شدت به ورطه تقليد افتاده است و از شيوه‌هاي اطلاع‌رساني بعضي از رسانه‌هاي بيگانه يا شبكه‌هايي كه به هر حال، در تقابل با نظام ما عمل مي‌كنند، استفاده مي‌شود. اولين تأثير اين شيوه پس زدن مخاطب علاقه‌مند به رسانه بومي است. آيا علاج ما در تقليد از بنگاه‌هاي خبرپراكني مطرح دنياست يا بايد شيوه‌هاي بومي را ابداع كنيم؟ آيا خود ما نمي‌توانيم در اين عرصه به سبك برسيم؟ شيوه‌هاي اجرا، صحنه‌پردازي، نورپردازي و... قالب‌هاي كلاسيك دارد. به نظر من چيزي كه مخاطب را جذب مي‌كند اين است كه برنامه از محتواي خوبي برخوردار باشد. درمواردي هم كه از فرم‌هاي ديگران تقليد مي‌شود، اگر با يك محتواي خوب بيايند، باز هم مخاطب را جذب مي‌كنند. اشاره كردم با تقليد در عرصه رسانه موافق نيستم:«خلق را تقليدشان بر باد داد/ اين دو صد لعنت بر اين تقليد باد». صد‌در‌صد با تقليد مخالفم، حتي در شيوه پردازش موضوع كه نمونه‌اش را در رسانه ملي مي‌بينيم. اما اگر در همين چارچوب هم درست عمل مي‌شد، بهتر نتيجه مي‌داد. شما متوسط سن بچه‌هاي اين گروه و ميزان آگاهي‌شان و پارامترهايي را كه بايد داشته باشند ببينيد. چه كسي و با چه قيافه‌اي بايد جلوي دوربين تلويزيون بيايد؟ گوينده بايد با جذبه و وجاهت باشد تا جذابيت كافي را ايجاد كند. جذابيت‌هاي تصويري گويندگان هم به معضلي مبدل شده است. مجريان و بازيگران ما جز سه برابر اضافه وزن چه جذابيتي براي مخاطب دارند؟! به هر حال تناسب و سلامت نكته قابل انكاري نيست و هر ذوق سليمي، اين عناصر را مي‌پسندد... دقيقاً! اين به كنار، گاهي مجريان ما لكنت زبان دارند! در ارزيابي سيما كه بودم مي‌گفتم اين گوينده در بيان حرف ر، ژ، س يا... مشكل دارد، مي‌گفتند اگر به او بگوييم گناه دارد! من مي‌گفتم شما مخاطبِ گاه ميليوني را فداي يك نفر مي‌كنيد؟ يك خلبان وقتي يك دندانش خراب مي‌شود، او را رد مي‌كنند، در حالي كه دندان يك خلبان، مگر نهايتاً چقدر مي‌تواند ضرر داشته باشد؟ اما در حيطه اجرا كه گاه سر و كار مجري با ميليون‌ها مخاطب است نبايد به اين بديهي‌ترين مسائل دقت كرد؟ بايد خيلي اصولي عمل كرد. فكر مي‌كنم مهم‌ترين مسئله ما غير از تقليد، بي‌توجهي به محتواست، در حالي كه مي‌توانيم صاحب سبك باشيم. ما با كشوري يا كشورهايي، دائماً در چالش و مبارزه هستيم، اما شيوه‌هاي خبررساني آنها را كه بي‌مناسبت با محتوا هم نيست ـ چون شكل و محتوا با هم ارتباط دارند ـ مو به مو تقليد مي‌كنيم! آنها اين فرم را با توجه به ديدگاه‌هاي خودشان ـ كه با ما در تضاد آشكار است ـ انتخاب كرده‌اند. بعد ما چطور همان فرم‌ها را عيناً در سيماي جمهوري اسلامي به كار مي‌گيريم؟ همان بي‌بي‌سي كه ادعا مي‌كند، بي‌طرف است، واقعاً اين طور است؟ هر رسانه‌اي اهداف، چارچوب‌ها و رسالت‌هاي خاصي را براي خودش تعريف مي‌كند. هيچ رسانه‌اي در دنيا وجود ندارد كه رسالت و هدفي را براي خود تعريف نكرده باشد. ما هم قطعاً اهداف و رسالت‌هايي داريم كه بايد آنها را محقق كنيم، منتها با دقت كافي اين كار را نمي‌كنيم. يك وقت‌هايي چيزهايي را برجسته مي‌كنيم كه نبايد به آنها بپردازيم. بعضي‌ها مي‌گويند يعني دروغ بگوييم؟ خير، چيزهايي را اصلاً نبايد گفت. چيزهايي را بايد اول آورد و برجسته كرد. از چيزهايي هم بايد گذشت. منتها ما گاه با بي‌دقتي اين كار را مي‌كنيم، چه در نوشتار و چه در اجرا. به نظر شما، اعتقاد به يك خبر يا بي‌اعتقادي آن، تا چه ميزان در انتقال بهينه آن تأثير دارد؟ خيلي زياد. هميشه مي‌گويم چيزي را كه به آن اعتقاد نداريد انجام ندهيد، وقتي قرار است تعدادي خبر بخوانيد، اما آن را قبول نداريد. در اين گونه موارد خبر را خنثي بخوانيد، چون معتقدم اگر بخواهيد تظاهر كنيد، كاملاً مشخص مي‌شود. فرداي انتخابات رياست جمهوري 88، مجريانِ بي‌بي‌سي فارسي وقتي داشتند خبر پيروزي احمدي‌نژاد را مي‌خواندند، انگار همه‌شان عزا گرفته بودند! اين قيافه‌ها تا زماني كه اولين جرقه‌هاي آشوب‌هاي خياباني در تهران و برخي شهرهاي بزرگ زده شد، همچنان بهت‌زده و عزادار بود! آشوب‌ها كه شروع شدند، اينها كمي جان گرفتند! به نظر مي‌رسد اين مجريان، از نظر فكري هم كاملاً به بنگاه خبري‌اي كه در آن كار مي‌كنند وابسته هستند، به همين دليل هم حرفشان به طور نسبي، تأثير مي‌كند. يعني اگر انسان به حرفي كه مي‌زند اعتقاد داشته باشد، روي مخاطب هم تأثير مي‌گذارد و اگر نداشته باشد، تأثير نمي‌گذارد. ما از اين جنبه چقدر خلأ داريم. آيا صرفاً كاغذ را جلوي كسي مي‌گذاريم و مي‌گوييم بخوان؟ وقتي رسانه‌هاي خصوصي وجود داشته باشند، طبعاً شما در جايي كار مي‌كنيد كه با خط فكري‌تان همخواني داشته باشد، بنابراين در آنجا افكار و انديشه‌هاي مجريان و كاركنان دقيقاً منطبق بر خط‌مشي آن رسانه است و شادي، شعف، اندوه و حزنشان هم مطابق با همان است، ولي در جامعه ما اين اتفاق نمي‌افتد و بايد همه چيز را بخوانيد، حتي اگر اعتقاد نداشته باشيد. معتقدم در اين گونه مواقع بايد خبر را خنثي خواند و تظاهر نكرد. چرا رسانه بايد كساني را به كار بگيرد كه گاه، به خط‌مشي آن اعتقاد ندارند و در جاهاي ديگر هم رفتارهايي را از خود نشان مي‌دهند كه كاملاً مشخص مي‌كند به اجرا به عنوان يك ممرّ درآمد و يك شغل نگاه مي‌كنند؟ دقيقاً! ولي فكر مي‌كنم رسانه به هر حال، ملي است. ملي يعني دامنه گسترده‌اي است از آدم‌ها با افكار متفاوت. تلويزيون بايد براي همه طيف‌ها، علائق و سلايق برنامه داشته باشد تا همه در كنار هم، رشد كنند. به دليل بي‌توجهي به همين نكته است كه به‌رغم اينكه پتانسيل‌هاي بسيار خوبي داريم، گاه مردم به رسانه‌هاي ديگر رو مي‌آورند. به نظر مي‌رسد ما چه در عرصه خبررساني، چه در زمينه‌هاي ديگر، ظرفيت رسيدن به جايگاهي كه مردم را از رسانه‌هاي بيگانه بي‌نياز كند داريم، چون هر وقت كار درخشاني مي‌كنيم كه توجه مردم به آن جلب مي‌شود، واقعاً ماهواره‌ها بي‌مشتري مي‌شوند. چرا از اين پتانسيل غفلت مي‌شود؟ ما مخاطب‌شناس خوبي نيستيم و نيازسنجي نمي‌كنيم. بعضي وقت‌ها نيازسنجي‌مان هم خوب است، اما درست اعمال نمي‌كنيم. خاطرم هست شب 22 بهمن سال 88 از خبر آمدم و به من گفتند:«بايد يك مصاحبه زنده تلويزيوني با مسئول امنيتي استانداري استان انجام بدهيد». گفتم:«كار من نيست». گفتند:«نه، شوراي اداري تصميم گرفته است كه نهايتاً شما اين كار را انجام بدهيد». گفتم:«باشد، مشروط بر اينكه خيلي به من امر و نهي نكنيد و نگذاريد مردم حساس شوند». يك جمع‌بندي 20 دقيقه‌اي كرديم و معاون سياسي- امنيتي هم آمد و وارد گفت‌وگو شديم تا صحبت رسيد به اينجا كه فردا 22 بهمن و جشن ملي است و مردم در راهپيمايي شركت كنند. مكثي كردم و گفتم:«مگر نمي‌گوييد جشن است؟ من نمي‌خواهم در اين جشن شركت كنم!». سكوت سنگيني برقرار شد. اتفاقاً ايشان توضيحات خوبي داد. چرا اين را گفتم؟ براي اينكه بايد از سوي طيف‌هاي مختلف حرف بزنم و در آن گفت‌وگو كساني كه قصد نداشتند در راهپيمايي شركت كنند، بايد براي حضور قانع مي‌شدند. ما شبكه‌هاي متعددي داريم كه هر كدام مي‌توانند به طرق مختلف مخاطب خود را جذب كنند، اما متأسفانه مخاطب‌شناس خوبي نيستيم. شما در راه خبرخواني در روزهاي فتنه 88، ماشينتان را هم از دست داديد، اما طمأنينه و آرامشتان را نه! داستان از چه قرار بود؟ 25 خرداد 88 و فكر مي‌كنم روز دوشنبه بود. شيفت‌هاي خبري‌ام شنبه، دوشنبه و سه‌شنبه بود. من خبر 4 راديو و 5/4 تلويزيون را خواندم. ساعت يك ربع به 9 شب باز بايد خبر را مي‌خواندم. در اين فاصله به خانه مي‌رفتم و كارهايم را انجام مي‌دادم، لباس‌هايم را عوض مي‌كردم و برمي‌گشتم. ساعت 5 كه خبر تمام شد، وقتي خواستم به خانه بروم به من گفتند نرو، چون حوالي خانه شما تجمع شده است و دارند شيشه مي‌شكنند وپليس هم گاز اشك‌آور مي‌زند. گفتم الزاماً بايد بروم، چون بايد براي اجراي شب، لباسم را عوض مي‌كردم. آمدم وبه سر پل فلزي رسيدم. پليس اجازه نمي‌داد كسي برود. كارتم را نشان دادم و اجازه داد بروم. سر پل آذر كه رسيدم پليس گفت:«اصلاً نمي‌تواني بروي»، گفتم:«اجازه بدهيد بروم، هر جا ديدم نمي‌توانم برمي‌گردم». به سي و سه پل نرسيده بودم كه ديدم دارند سنگ مي‌زنند و گاز اشك‌آور پرت مي‌كنند، دور زدم و برگشتم. معمولاً ماشينم را بيرون پارك مي‌كردم كه بتوانم سريع برگردم، اما به من گفتند برو در پاركينگ و رفتم سراغ برنامه‌ام. از آن طرف هم به پسرم زنگ زدم لباس‌هايم را بده به پيك موتوري بياورد. بچه‌ها گزارش تهيه مي‌كردند كه كجا را آتش زده‌اند و مثلاً پشت سينماي افريقا آتش‌سوزي شده است و چه و چه. مي‌خنديدم و مي‌ گفتم: شما بچه‌هاي انقلاب نيستيد، هنوز كه اتفاق خاصي نيفتاده است! حوالي ساعت 8:25 بود و از دوربين نصب شده در بالاي دكل تلويزيون، همه جا را خوب مي‌ديديم. بايد ساعت 8:30 وارد استوديو مي‌شدم كه خبر 8:45 را بخوانم. ساختمان صدا و سيما وسط پارك و اطراف آن نرده بود. به يكباره ديديم عده‌اي دارند به طرف ساختمان هجوم مي‌آورند! رفتم بيرون كه ببينم چه خبر است كه مسئول حراست داد زد:«شما برگرد»، چون مي‌دانست بايد خبر را بخوانم. رفتم داخل ساختمان و ديدم همين طور سنگ است كه دارد مي‌آيد! اينها از فاصله 20، 30 متري سنگ پرتاب مي‌كردند! فكر كردم بالاخره يا مي‌آيند صدا و سيما را مي‌گيرند يا موفق نمي‌شوند، ولي در هر حال، رأس يك ربع به 9 بايد خبر پخش شود و مسئول اين كار هم من هستم، بنابراين به هر شكل ممكن بايد بر خودم مسلط مي‌شدم و خودم را به استوديو مي‌رساندم. ساختمان‌ها هم از هم فاصله داشتند. آمدم از در اصلي بروم، ديدم نمي‌شود رفت. از درِ پشتي تأسيسات رفتم. يك ليوان آب خوردم و به استوديو رفتم و در را محكم پشت سرم بستم. بيرون جنگ وگريز بود و پرتاب آجر و كوكتل مولوتف! موقعي كه مي‌خواستم آب بخورم، صداي انفجاري را شنيدم و بچه‌ها گفتند ماشين اولي را آتش زده‌اند. موقعي كه ماشينم را پارك مي‌كردم، ماشينم دومي بود، اما در اين فاصله ماشين اولي رفته بود و در نتيجه ماشين من مي‌شد ماشين اولي! از رفتن آن ماشين خبر نداشتم. كاري نمي‌شد كرد. فقط گفتم باك ماشينم پر از بنزين است و اگر ماشين مرا آتش زده باشند، احتمال اينكه منفجر شود، زياد است، بنابراين به آن نزديك نشويد. آتش گرفتن ماشين هم فداي سرتان و واقعاً از ته دل گفتم و برايم مهم نبود. فقط نگران سلامتي بچه‌ها بودم. اخبار چه چيزهايي بودند؟ به خاطر شرايطي كه وجود داشت مجبور شديم خبرهاي ظهر را بخوانيم. مدير برنامه مي‌گفت: خونسرد باش و من مي‌گفتم من خونسرد هستم، شما برويد به فكر خودتان باشيد! ما هر شب كروماكي مي‌رفتيم، ولي چون آن شب فيلمش موجود نبود، با دكور ظهر رفتيم! من همان لباس ظهر را به تن داشتم. يك لحظه بين خبر ساعت را اعلام كردم كه اين تصور در مخاطب ايجاد نشود كه فيلم خبر ظهر را دارند پخش مي‌كنند و تنها با اعلام ساعت نشان دادم خبر زنده است. هميشه آخر خبر هم مي‌گفتم: « شاد، سالم و موفق باشيد» آن شب هم همان طور آرام اين جمله را تكرار كردم. بيرون كه آمدم استاندار و كساني كه مسئوليت خاصي در آن شرايط داشتند آمدند و اظهار لطف كردند كه در آن شرايط توانستم با خونسردي كارم را انجام بدهم. به هر حال به وظيفه‌ام عمل كردم. بعد از خبر سر و صداها خوابيده بود؟ وقتي بيرون آمدم، هنوز داشت از ماشينم دود بلند مي‌شد و افراد را متفرق كرده بودند، ولي چند نفر از همكاران ما آسيب ديده بودند و سر بعضي‌ها شكسته بود! همه داشتند شيشه‌‌ خرده‌ها را جمع و جور مي‌كردند. و كلام آخر؟ مجري‌هاي ما در اذهان عمومي نماينده آحاد ملت هستند. دوست دارم هم خودشان به رشد و بالندگي‌شان توجه ويژه كنند و هم صاحبان رسانه ما به اين مقوله توجه خاصي داشته باشند، چون مجري‌ها ويترين سليقه مديران ما و نماينده آحاد يك ملت هستند و خيلي مي‌توانند اثرگذار باشند. الان ايران با نوعي هجمه روبه‌روست... هجمه خبري تبليغاتي و رسانه‌اي... واقعاً همه‌ نوع هجمه‌اي و به نظر من، وجود يك‌سري مجريان خوب و توانمند و صاحب وجاهت‌هاي واقعي، از اولويت‌هاي مهم و بسيار تأثيرگذار هستند. نمي‌خواهيد به خبرخواني برگرديد؟ البته من هنوز هم نيروي سازمان هستم و ارزيابي مي‌كنم. شايد منظورتان برگشتن به آنتن است. براي اذهان عمومي و منِ نوعي وقتي كه جلوي دوربين برنگرديد انگار نيستيد. درست است. واقعاً تلاش مي‌كردم نيروي خوبي باشم و در جايگاه خودم خوب عمل كنم. هر چند با علاقه وارد اين كار نشدم، ولي با مردم بودن، برايم به عادت تبديل شد و علاقه دارم با مردم ارتباط رو در رو داشته باشم. حالا هم مورد لطف و عنايت مردم قرار مي‌گيرم و دلم برايشان تنگ مي‌شود، ولي مي‌خواهم اوضاع خوب شود و شرايط مناسب باشد تا برگردم.

نویسنده : نيما احمدپور 
منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: 28 خرداد 1393 - 15:22





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن