واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۶
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - یادداشت روز رضا بردستانی - فعال فرهنگی اهمیت ارتقاء شاخص های فرهنگی، توجه به سرعت انتشار پارامترهای مثبت و تأثیرگذار، توجه به دقایقِ مطالعه و نیز بسط و گسترش هنرهای روزآمد و مورد نظر جامعۀ جویا، پویا و جستوجوگر؛ سمت و سویی را نشان می دهد که نشر را به عنوان استوانۀ تعیین کننده در حوزۀ فرهنگ در سال های پشت سر گذاشته، بیش از پیش مهم و غیر قابل انکار معرفی نموده آن را ارج و منزلتی شایسته در نظر بگیریم. به هر سبک و سیاقی که بنگریم و با هر درجه از خط کشی هایی که می تواند پسندِ اقلیت و یا اکثریت واقع نشود این حوزه همیشه دستخوش برخی سلیقه گرایی هایی بوده است که تصمیماتِ آنی؛ اثراتی بلند مدّت و گاه عمیق بر جای نهاده است. اشاره ای ظریف از کسی که خود از اهالی قلم و نوشتن است در قالب گله ای آمیخته با عمق و محتوا مبنی بر این که کتابی با تیراژ 1000نسخه به ممیّزی چه نیازی دارد؟! در نگاهی چندلایه و چندسویه حاوی این پیامِ مهم است که برای رهایی از این کمیّتِ رو به کاهش باید چاره ای اندیشید. روی صحبتم با وزیر فرهنگ است، مخاطبم رییس اداره ی کتاب. اینها برای جامعهی علمی و کتاب خوان نان و آب نمی شود. این ها فقط برای درج در روزنامه ها و سایت ها است. درد جای دیگری است. دیگرانی هم که هر روز دم از ممیزی می زنند که باشد یا نباشد. باشد اینگونه و نباشد اصلاً! به خوبی می دانند نه ممیزی برداشتنی است، نه استقلال و پرسپولیس خصوصی شدنی!!! بهتر نیست تمامش کنیم؟ آسیب شناسانه تر برخورد کنیم؟ علمی تر حرف بزنیم؟ متقن تر اظهار نظر کنیم؟ دغدغه های متولیان فرهنگی، برنامه ریزی های لحظه ای و مناسبتی و مصاحبه های سرشار از آمار و ارقام، تنها در روز و ایامّی خاص و محدود بر پهنۀ رسانه های دیداری و شنیداری جا خوش می نماید و چند روز بعد، حکایت ِ دردآورِ «روز از نو، روزی از نو». دست گذاشتن بر حوزهی پژوهش، قلمِ نقد بر آثارِ ترجمه ای نهادن، شعر را از منظر محتوا و اندیشۀ سرایش تحلیل نمودن و داستان های دنباله دارِ جشنواره های رنگارنگ و معضلاتِ پنهان مانده امّا هویدا و کاملاً علنی، چیزی نیست که خواسته باشیم برای چند دهمین بار آنان را به تیغِ نگرانی و اضطرار بسپاریم چه، عقلای دلسوخته و ناآرام هزاران بار به طرح و طریقِ مختلف گفته اند و بلکه گریسته اند. در این تنگنای اهرم های حمایتی و دستیاری، آن که بیش از همه در معرضِ نادیده انگاری است؛ ضعیف و ناتوانی است که در کمرکشِ شکل گیری و قوّت گیری به گودالِ سلایق و رفتارهای کاملا شتابزده و خارج از دایره ی تعقّل و تأمّل گرفتار آمده است و این بند و مانع گویی تمامی ندارد. حضور ناشرینی که گاه در این میدان شهامت به خرج داده، با تمامِ ناملایمات! سعیِ بلیغ می نمایند تا چراغی را حتّی نیمه جان روشن نگاه دارند، گواه این ادّعا است که نفت اگر بر آتشِ رو به افولشان نمی رسانیم آنان را در معرضِ تندبادِ رفتارهای شتابزده، سلیقه ای و پٌرهزینه در برهه هایی از زمان و مجال، قرار ندهیم. مطاعِ بازارِ نشر به قولِ دانایی ظریف اگر خوش شانس، خوشبخت و برخوردار از اقبال و هزار اگر و امّای دیگر باشد؛ با گذر از هزار تویِ ناگفتنی با جان کندنی به هزارتا 5هزار نفر خودی نشان می دهد و حال آن که حوزه های همه گیرتر، تأثیرگذارتر و ملموس تر را به سادگی به کنجِ غفلت و باری به هر جهت سپرده ایم تا چه پیش آید و بر چه منوال قرار گیرد. آن چه گریز از آن ناممکن است، عملکردِ فرهنگ در حوزۀ نشر و کتاب در این سال ها که نظم و ترتیبی یافته ایم است که آن مملوّ است از راهگشایی های مخاطره آمیز، دغدغه هایی بر زمین مانده، نصیحت هایی ناشنیده و طرز برخوردهایی غیر قابل قبول که شفانداده بیمارتر نموده است. داستان نویسی، نشر آثار و در معرضِ دیده شدن چراغی نیمه جان را می ماند که هزار راه نرفته اگر برای آن متصور باشیم دور از واقعیت و پذیرش نیست و حال در جایی که ممیّزی ارشاد سختگیرانه ترین روش ها را برای هر آن چه با عنوانِ داستان سر از ادارۀ کتاب درآورد ملحوظ می دارد؛ برخی تند روی ها و برخوردها که «بوی بهبود» از آن استشمام نمی شود قطعۀ دردآور آن است که استخوان سوز است و ناله برانگیز. یکی می گوید گفته اند «سینه» را حذف کن، دیگری می نویسد «خوشگل» دردسرساز است، یکی دیگر می گوید «شراب» را از طهور جدا کن، آن دیگری با تمسخر و نه با درد می نگارد گفته اند «مجموعاً» خوب نیست و یکی دیگر زار می زند، دو سال است که ... ناشران متخصص و مشهور به حوزه هایی خاص: تاریخ، ادبیات، ترجمه، هنر، اندیشۀ اسلامی، داستان و غیره با برنامه ریزی هایی میان مدّت و بلند مدّت برای امرار معاش و استمرارِ حضور؛ همیشه دست به گریبانِ تصمیماتی بوده اند که بایسته و شایستۀ این صنف نبوده و نیست. آمار های رنگین و گزارش های سنگین وقتی ناکارآمد به جلوه نمایی و ایجاد ِ بدنمایی و بدگمانی می کند که در نتیجه مصداقِ «آفتابه لگن هفت...» می شویم. با هر نوع ابزارِ شمارش که بررسی می نماییم در انتها به جوابی می رسیم که گیجمان می نماید و دیگر هیچ! منصفانه اگر بنگریم، به نفع و ضرر هم اگر قانع باشیم، به قوانین سود و زیان و ایجادِ تعادل بین درآمد و هزینه اگر واقف باشیم در این چند ساله هر چند جهش هایی داشته ایم، تحوّلاتی ایجاد نموده ایم و جهت دهی های خوبی نیز صورت پذیرفته است اما در حوزۀ کتاب و نشر تنها و تنها هزینه کرده ایم و قرار هم نیست منفذِ زیان به درایت درز گرفته شده ختم به خیر شود. چه نفعِ ناممکنی از این که نظام ِ مقدس جمهوری اسلامی ایران را نظامی مانع فکر و آزادی اندیشه معرفی نماییم متصور بوده و خواهیم بود؟ قدم در زیرزمینی گذاشتم که پشتم تیر کشید! تا سقف کتاب های ناکارآمد و بودجه بلعیده، خروار خروار کاغذ در هم غلتیده و من مانده ام ناشر و تأیید کننده و مدیر دستور دهنده دردشان نگرفته است! نویسنده چطور؟ وجدانش ترک برنداشت از این همه ضرر و زیان؟ دریغمان می آید اگر نگوییم و پریشان نشویم که می بینند و گاه برخی تصمیماتِ این چنینی را ابتدا به پای کلّیتِ نظام می نگارند و آنگاه چون درد دارند و زخمِ بستر گرفته اند از این انتظار سی و چند ساله که متلاشی شویم! به تسخرمان می گیرند که چه نشسته اید که در مهد تمدّن و فرهنگ؛ جایگاهِ تولید و انتشار کتاب را به زیور تعطیلی و تعلیق آراسته اند. ناشری که در گلوگاهِ مجوّز نمی تواند جز به خواست و ارادۀ تصمیم سازان حوزۀ فرهنگ و کتاب به ادامۀ حیات بیاندیشد را چگونه به مجالِ تعطیلی و تعلیق می کشانیم درحالی که ابزاری قابل دفاع تر در اختیار داریم؟ مجوّزش اگر ندهیم مگر ممکن است بتواند به ارادۀ خود روزگار سپری نماید. این هم راهی شده است برای صاحبانِ قلم و هنر که ره به آن سوی مرزها گشایند و با این دلیل که اجازه نداده اند برای 1000نسخه! پس شما به آسانی آن را چندین برابر چاپ و منتشر نمایید که سود و ثروت و شهرت همه یک جا به نویسندگانی این چنینی رخ می نماید. بد نیست اگر دوباره ببینیم، عمیق تر بیاندیشیم و آن گاه چون تمام جوانب را سنجیدیم دست به صدور بخشنامه و فرامینی ببریم که سالیان سال از آبشخور یک فکر پسندیده هزینه هایی بتراشیم برای نپرداختن و نه سپردنِ بدنۀ نظام به تاراج هزینه شدن آن هم در روزگارانی که ریاضتِ معقول و جزم اندیشی محتوم از هر زمانِ دیگر به ثواب و نیاز نزدیکتر است تا ره چاره هایی بلااثر و گاه ویران کننده! خسته ایم از ممیزی، از نبودنش، از بودن بی دلیل و مدرکش، از تیغ تیز و برنده اش، از ندیدن و نادیده انگاری اش که تأیید برخی کتاب ها آن قدر گناه دارد که تأیید نکردن برخی از آیات ظلم کفر نه! کتاب بد بد است کتاب نا بد به درد نخور به خدا سم است پس دقت کنیم. هی مصاحبه پشت مصاحبه هی حرف پشت حرف بگذارید راحتتان کنم نه استقلال پرسپولیس خصوصی می شوند و نه ممیزی دچار تغییر پس بگذاریم باشد. قانون مندش کنیم، با چهارچوب هایی مشخص به دور از سلیقه خسته ایم، تمامش کنید! انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]