تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 1 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867118681




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پایین پَر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پایین پَر
پایین پَر
هنری کارشناس خبره‌ی آن‌هایی بود که می‌خواستند خودشان را پرت کنند- این کاره بود سال‌ها. هر وقت یکی خودش را بالای پل یا لبه‌ی ‌ساختمان مرتفعی می‌رساند، هنری با زبان از خر شیطان می‌کشیدش پایین. بین همه پیراپزشک‌های که می‌شناختم، او یک چیز دیگر بود.هر وقت به اورژانس زنگ می‌زدند که یکی رفته بالا خودش را پرت کند پایین ،هنری که شیفت بود، می‌رفت.هر وقت زنگ می‌زدند طرف پریده پایین مهم نبود کداممان برویم- همه‌مان می‌توانستیم از عهده‌ی جمع کردن خون و کثافت روی زمین یا بیرون کشیدن یک مرد شیک پوش بربیاییم.بیمارستان دانشگاهی که در آن کار می‌کردیم، بیشتر از همه‌ی بیمارستان‌ها در این قضیه سهم داشت، چه در آن‌هایی که می‌پریدند و چه آن‌هایی که نجات می‌دادیم ،چون پل‌های اصلی مثل منهتن،بروکلین،و ویلیامزبرگ نزدیک آن بودند. طی سال‌ها که با این پایین‌پرها و دله دیوانه‌های دیگر آب آورده سروکار دارد.هنری مختصری خشونت داشت. حتی سوختگی ،اما هنوز یک جورهایی خبره کار بوده و جلو آن‌هایی که می‌خواهند بپرند در می‌آید. همیشه به قضیه شخصی نگاه می‌کرد.هنری در آستانه‌ی بازنشستگی بود. تصمیم گرفتیم برای شیفت آخرش یک مهمانی ترتیب دهیم. دوتا در پایین‌تر از ای ار راستش برای بچه‌هایی که شیفتشان نبود. مختصری لیکور هم گرفتیم که خلاف مقررات بود.همه داستان‌های مورد علاقه‌شان را از پایین‌پرهای نجات یافته برای هنری می‌گفتند، هنری هم که قبلاً بارها شنیده بود، اما اهمیتی نمی‌داد و گوش می‌کرد.جان گنده داستان شیشه پاک‌کنی را تعریف می‌کرد که از داربست پنج طبقه پرت شد پایین.سوار اتوبوس کردیم. تزریق تو رگی. جان به مرکز فوریت‌ها زنگ زد و با رادیو بی‌سیم گفت یکی را که خودش را پرت کرده می‌آوریم. طرف وضعش خراب است. دو پایش شکسته، استخوان ران زده بیرون و پوست را شکافته، اما یارو به اصرار بلند می‌شود که من نپریدم لعنتی  افتادم!جان که قصه‌اش تمام شد،تلفن زنگ زد و یکی رفته بالا روی پل بروکلین. همه قبول کردند که آخرین ماموریت هنری باشد، شیفت من هم بود که همراهش رفتم.ستون سمت منهتن پل بروکلین روی آب است.مورد ما رفته بود بالای ستون سمت بروکلین که سمت خشکی بود. وقتی رسید.پلیس چند تا نورافکن میزان کرده بود روی او و خیلی واضح او را می‌دیدیم که بالای دیرک حدود صدپایی نشسته بود خیلی هم راحت به نظر می‌رسید. هنری بلندگویی را در دست گرفت و آماده شد که بالا برود. طرف پرید.درست مثل پرش توی سیرک.اغراق نبود.دو نیم پشتک و یک وارو تمام لحظه‌های آن درزیر نور افکن‌ها جلو چشم بود.طرف حدود سی متری ما به زمین خورد من و هنری به طرف او دویدیم،البته معلوم بود که نمی شود کمکی به او کرد.مرده بود، اما انگار هنوز نیمه جانی داشت.چشم‌هایش باز بود و انگار نمی‌دانست چه بلایی سر خودش آورده. هنری خم شد به طرف او و توی گوشش گفت:« ببین می‌دانم می‌شنوی.برای این که شنوایی آخرین حسی است که از بین می‌رود. می‌خواستم بدانی پرشت خیلی باشکوه بود.اول فکر کردم صحنه‌ی پایانی خداحافظی هنری معنی ندارد. بعد کمی در باره‌اش فکر کردم. منظورم این است که روشن بود، فرصتی برای نصیحت پرنده‌ نیست که آنقدر مشکل دارد که از زندگی خسته شده چه علتی دارد که آخرین لحظه‌ها را صرف این بکند که بشنود کارش را خوب انجام داده.به نظرم می‌رسد که اگر بخواهم با پریدن به زندگی‌ام خاتمه دهم، در لبه‌ی لرزان زندگی و راز بزرگ، اگر حرف‌های هنری  را می‌شنیدم، آرامشی در تبریک و شناسایی انسانی می‌یافتم. ***دون شی متولد و بزرگ شده‌ی نیویورك است. فقط ده سال به كانكتیكت رفت و بعد دوباره به نیویورك برگشت. رشته تخصصی‌اش كامپیوتر بود و برای شركت آی بی‌ام كار می‌كرد و حسابی كارش گرفته بود كه ول كرد و سراغ داستان‌نویسی آمد. كارش را بسیار می‌پسندد. این داستان نخستین داستان اوست كه با اطلاع و اجازه‌ی خودش به زبان فارسی ترجمه شده.JUMPER DOWN,Flash Fiction Forward    دون شی/ برگردان: اسدالله امراییتهیه و تنظیم : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن