محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831586041
آزیتا لاچینی از زندگی شخصی اش می گوید
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
آزیتا لاچینی از زندگی شخصی اش می گوید
خیابان ها و اتوبان ها را پشت سر می گذارم تا به محدوده سعادت آباد می رسم. اینجا خانه زنی است که فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را بازی کرده است؛ بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر می گیرد خیابان ها و اتوبان ها را پشت سر می گذارم تا به محدوده سعادت آباد می رسم. اینجا خانه زنی است که فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را بازی کرده است؛ بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر می گیرد.
حتی همکاران قدیمی اش. به بهانه روز مادر مهمان خانه اش می شون. او سال هاست که به تنهایی زندگی می کند ولی همیشه بساط چای خوش عطرش به راه است مثل همه مادرها.
خاطره بازی را دوست دارم
«از اینکه زنگ در خانه ام را یک خبرنگار زد تعجب کردم، این روزها دیگر کسی سراغی از من نمی گیرد. حال و روز خوبی ندارم. نه می توانم بنشینم نه راه بروم اما خاطره هایم را دوست دارم. حافظه ام در زنده نگه داشتن خاطرات خوب است. حالا که قرار شده درباره امروز و دیروزم حرف بزنیم بهتر است داستان زندگی ام را از 11 سالگی آغاز کنم؛ آخر این سنی بود که در آن ازدواج کردم.
64 سال پیش
11 ساله بودم که ازدواج کردم، 64 سال پیش. خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی 13 ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال 1320 بود. دخترم هم در 14 سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه 44 ساله و نتیجه 23 ساله دارم.
بعد از دختر اول، صاحب فرزند پسری به نام حبیب شدم. یک روز دیدم حال و اوضاع خوبی ندارد، نه دکتری در نزدیکی مان بود و نه بیمارستان های امروزی بود. تا بیایم به خودم بجنبم حبیب را از دست دادم. دو سالش بود. باورم نمی شد به این زودی پسرم را از دست بدهم اما خب خدا خودش زندگی حبیب را به من هدیه داده بود و خودش حبیب را گرفت. هنوز داغ حبیب از یاد و دلم نرفته بود که همسرم هم در 27 سالگی فوت کرد. 14 ساله بودم که بیوه شدم؛ آن هم با یک فرزند.
آزیتا لاچینی از زندگی شخصی اش می گوید
آزیتا لاچینی: گفتند سرطان داری!
پس از فوت شوهرم، مسئولیت زندگی و تربیت دخترم روی دوش من افتاد. زنی 14 ساله. نمی دانید بیوه شدن در 14 سالگی چقدر می تواند سخت و دردناک باشد. خجالت می کشیدم مادر و پدرم اشک هایم را ببینند، به همین خاطر شب ها هق هق می زدم زیر گریه، آن روزها بار سختی روی دوشم بود.
نام همسرم را روی خودم گذاشتم
سال 1334 بود که با آقای لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ماندند. اولین فرزندم در ازدواج دومم پسری به نام محمد علی است که در 19 سالگی ازدواج کرد و یک دختر به نام سارا دارد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می خواند.
4 سال بی رحم
اما پسرم محمد علی بر سر تزریق یک آمپول انسولین به کما رفت، هنوز هم آن شب را که این اتفاق رخ داد خوب یادم است. ساعت نه شب بود که به خانه رسیدیم، دیدم کاری از دستمان برنمی آید. در وضعیت بدی قرار داشت، محمد علی چهار سال در کما ماند. خانه ای روبروی بیمارستانش برای زندگی گرفتم. روبروی بیمارستان جم. تمام وسایل بهداشتی و بیمارستانی را خریدم و خانه را ایزوله کردم تا دکترها اذیت نشوند و به راحتی بتوانند به او برسند.
ریه اش هم مشکل داشت و گهگاه تنگی نفسش بیشتر اذیتش می کرد. امانتی خدا بود. باید برایش کم نمی گذاشتم. پس از چهار سال کمای کمرشکن و چهارسال تلاش برای تک تک نفس هایش، از دستش دادم. هر کاری که از دستم برآمد برایش کردم، زنده نماند اما من هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشدم.
سنگینی بیماری محمدعلی و چهار سال انتظار برای بهبود و بالاخره مرگش فشار عصبی زیادی به من وارد کرد. به خاطر همین فشار عصبی، بدنم دچار مشکل شد اما باز هم خدا را شکر می کنم. قبل از مصاحبه با شما داشتم به این فکر می کردم که قرار است برای یک مصاحبه باز خاطرات گذشته ام تکرار شود، خاطراتی که برخی از آنها تلخ هستند.
گفتند سرطان داری
پسر دیگرم محمدرضا متولد سال 1337 بود. 20 ساله بودم که او را به دنیا آوردم. او هم در 27 سالگی یعنی وقتی من 47 ساله شده بودم مرا ترک کرد. در سال 65 او را از دست دادم. دکترم گفته بود که سرطان دارم. پسرم اصرار کرد که برای معالجه به فرانسه سفر کنم. به فرانسه رفتم و به همراه عروسم از آنجا به آلمان رفتیم تا برادر او به معالجه ام بپردازد.
پس از اینکه پزشکان معاینه ام کردند گفتند چیزی نیست و سرطان را تکذیب کردند. شاید این قضیه سرطان هم حکمتی بود تا خبر فوت پسرم را در غربت بشنوم. محمدرضا در ایتالیا مهندسی برق خوانده بود و در رفسنجان سر یک پروژه برقی بود و کار می کرد، حتی به فکرم هم نمی رسید که وقتی برگشتم جسد فرزندم را در سردخانه بیمارستان ببینم.
به یاد دارم 50 روز به دیوار تکیه زدم و گریه کردم. نه خواب داشتم و نه خوراک. محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال 42 به دنیا آمد. حدود 30 سال است که در آلمان زندگی می کند و حالا بیشتر از 50 سال دارد، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد و فرزند پنجمم محمود متولد سال 56 است که شهریور ماه پارسال ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش و از آن موقع است که تنها زندگی می کنم. خدا را شکر همه بچه هایم بهترین بچه های دنیا هستند و هیچ وقت تنهایم نمی گذارند.
زنی که در خانه ام را کوبید
«نمی شود نشست و گفت که خسته ام، چرا از بین این همه آدم من و ... من بارها سختی دیده ام اما هیچ وقت اینها را نگفته ام. در همان روزهایی که داغدار بودم سعی کردم دوباره به زندگی ام برگردم. دعا می کردم. امید داشتم به رحمت خدا. می دانید خدا هیچ کارش بدون حکمت نیست. خودش کمکم کرد تا پس از مرگ فرزند دو ساله و همسرم، مرگ دو جوان دیگر و همسر دومم باز هم روی پایم بایستم. همه را تقدیر دانستم و فقط برای آرامش روحشان دست به دعا بلند کردم. درکش سخت است. راستش را بخواهید از کسی انتظار ندارم درکم کند چون اصلا دوست ندارم کسی چون من داغ فرزند ببیند. برای خودم از خدایم آرامش خواستم.
یک روز من در خانه نبودم، زمانی که به خانه برگشتم همسایه ها گفتند که خانمی با مشت به در خانه ام می کوبید و با صدای بلند می گفت چه کردی که مرگ جوان هایت دیوانه ات نکرد؟ پس از اینکه همسایه ها قضیه را برایم تعریف کردند رفتم و اسم و آدرسش را پرسیدم. خانه اش را پیدا کردم. نشستم و حقیقت را برایش گفتم، دلداری اش دادم. آنقدر با او صحبت کردم و با هم راز و نیاز کردیم که وقتی چهلم پسرش رسید آرام بود. خودم هم آرام تر شده بودم.
به او گفتم من برای همسرانم هر کاری که از دستم برمی آمد کردم و برای فرزندانم در تربیت چیزی کم نگذاشتم اما خدا هدیه ای داده بود و خودش هم گرفت. من باید مادری می کردم. من باید امانتداری می کردم. مسئولیت گردنم بود. باید برایشان کم نمی گذاشتم. خدا را شکر پیش وجدانم ناراحت نیستم. خدا هر کس را به گونه ای می سنجد. شاید مرگ عزیزانم هم آزمایشی بود که من باید پس می دادم.
مادر بودن رسم و رسوم دارد
گاهی مادرم را به یاد می آورم. آنقدر با مادرم صمیمی بودم که شاید کسی باورش نشود. زمانی که شنید می خواهم در فیلم بازی کنم گفت که پدرت نباید بفهمد و خودش هم ارتباطش را با من قطع کرد تا اینکه از مرجعی شنید که بازیگری حرام نیست. همان روز بود که به خانه ام آمد و از من عذرخواهی کرد.
کمی ناخوش احوال بود. در اکثر اوقات خانه فرزندان دیگرش هم سر می زد اما به محض اینکه حالش بد می شد یا دلتنگ می شد، به من زنگ می زد و من می رفتم دنبالش. بارها و بارها دکترها از او قطع امید کردند ولی من با سماجت فراوان می گفتم من پرستارش می شوم. گاهی داد می زد، گریه می کرد و من به او می گفتم من پرستارت هستم. دکترش می گفت تو می دانی که روزهای آخر عمر مادرت است و باز با امید هر نیم ساعت به او نوشیدنی می دهی تا ویتامین بدنش کم نشود؟
یکی از همین روزها مادرم خانه برادرم بود، به بیمارستان رفته بودند تا اکسیژن خونش را چک کنند. به من خبر دادند که حالش نامساعد است. سر کار بودم، ناخواسته مجبور شدم فردا صبح خودم را به مادر برسانم، دعایم می کرد و می گفت خدا پسرت را بیامرزد. خدا سالم نگهت دارد. شاید دعاهای اوست که امروز من با آرامش زنده ام.
مادرم را در سن 83 سالگی از دست دادم. می دانید مادر بودن رسم و رسوم دارد، سختی دارد، باید امتحان پس بدهی، به همین راحتی نیست که بروی و ازدواج کنی و فرزنددار شوی.
امروز که یاد گذشته ها می افتم یادم می آید وقتی مادرم تحت مراقبت های ویژه بود و پسرم محمد علی و دخترش سارا برای دیدن او آمده بودند، پسر و نوه ام را به نام کوچک صدا زد و بعد به کما رفت. در ICU بالای سرش بودم. برادرم با لحنی پر از غم گفت: «خواهر، نفت چراغ دیگر تمام شد.» اما من باز امید داشتم که بماند، بماند تا خوبی هایش را جبران کنم. احترام مادرم را خیلی داشتم و عاشقانه از او پرستاری می کردم. با اطمینان می گویم دعای خیر اوست که امروز پشتیبان من است.
فیلمنامه هایی که بازی نمی کنم
سال هاست که سر کار نمی روم. هر چند وقت یک بار فیلمنامه ای برایم می فرستند و می خوانم و می بینم فیلمنامه را دوست ندارم و جواب منفی می دهم. راستش را بخواهید زیاد نمی توانم سر صحنه بمانم. انرژی قدیم را ندارم اما دوبله را دوست دارم. گهگاه برای دوبله دعوت می شوم. دوبله کردن در کنار همکارانم در این عرصه انرژی ام را زیاد می کند، روحیه می گیرم.
خاطره ای از مردم
در بیشتر اوقات کسانی که من را می بینند، می شناسند و احوالم را می پرسند. این موضوع روحیه ام را بالا می برد. یک بار به یاد دارم که به زیارت امام رضا (ع) رفتم که یکی از خدمه مرا شناخت. مرا برد نزدیک ضریح تا نماز بخوانم، نمی دانید، انگار دنیا را به من دادند.
در آن زمان که جوان بودم بیشتر مردم مرا می شناختند اما اینکه هنوز هم مرا به خاطر دارند خیلی خوشحالم می کند. یک روز یک جوان 17 ساله نزدیکم آمد و حالم را پرسید. باورم نمی شد که او فیلم های من را دیده باشد اما مو به مو کارنامه کاری ام را از بر بود.
آزیتا لاچینی از زندگی شخصی اش می گویدآزیتا لاچینی از زندگی شخصی اش می گوید
با نمک ترین اتفاق
درست نمی دانم چه تاریخی بود اما سر کار «آ با کلاه و آ بی کلاه» بودم که اتفاق جالبی برایم افتاد. سر این کار جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، مرحوم فنی زاده و ... نیز حضور داشتند. من باید یک مسیری را در تاریکی می دویدم و می گفتم «سیاهپوشان آمدند»، دویدم اما ناگهان از پله ها خوردم زمین.
آن روزها 7 ماهه دخترم مریم را باردار بودم، بازی که تمام شد به پشت صحنه آمدم که ناگهان دو پرستار من را گرفتند و روی برانکارد گذاشتند. قضیه را پرسیدم، گفتند ممکن است بچه ات سقط شده باشد، کفشم را درآوردم و گفتم من چیزیم نیست، پایم بریده است و خون می آید. به آمبولانس بگویید برود. بعدها تعریف کردند که ماجرا از این قرار بود که آقای نصیریان زمین خوردن من را دیده بود و ترسیده بود، به همین خاطر به عوامل گفته بود آمبولانس خبر کنند.
چه خبر از این روزها؟
هر چند این روزها بیماری وجودم را گرفته اما باز هم می خندم و دنبال دلخوشی می گردم تا خدا را شکر کنم و شاد باشم. دوست دارم به خودم اعتماد به نفس بدهم. من زنی قوی بوده ام و هستم، پس نباید مقابل فراز و نشیب های زندگی کم بیاورم.
صددرصد هر کسی در زندگی اش مشکلات زیادی دارد اما این روزها مشکل من بیمه و مسائلی است که برایم هزینه سرسام آوری دارد. سال ها تجربه بازی در سریال ها و فیلم ها را دارم اما با این همه از طرف سازمان ارشاد تحت بیمه ای هستم که اصلا کمکی به هیچ بیماری نمی کند و هیچ به درد من نمی خورد و همه ویزیت ها و داروهایم را آزاد حساب می کنم.
برای درمان بیماری هایم مجبور شده ام به چند بانک بدهکار شوم و وام بگیرم. فقط از خدا می خواهم کمکم کند که بدهکار از دنیا نرم، زندگی همین است دیگر...
زمان مصاحبه که تمام می شود از خانه می زنم بیرون، دلم آنقدر قرص است به محبت خدا که تا الان هیچ وقت نبوده است. فکر می کنم که این بهترین مصاحبه ای بود که برای روز مادر گرفته ام، مصاحبه ای با مادری که سختی در دنیا نمانده که نچشیده باشد اما همیشه دلش به رحمت خدا خوش است و به محبت بچه هایش.
همشهری سرنخ
1393/2/28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]
صفحات پیشنهادی
آزیتا لاچینی: گفتند سرطان داری!
آزیتا لاچینی گفتند سرطان داری خیابان ها و اتوبان ها را پشت سر می گذارم تا به محدوده سعادت آباد می رسم اینجا خانه زنی است که فیلم پرنده کوچک خوشبختی را بازی کرده است بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر می گیرد به گزارش نامه نیوز بآزیتا لاچینی: بیوه شدن در 14 سالگی سخت بود
گفتوگو با بازیگری که در 11سالگی ازدواج کرد آزیتا لاچینی بیوه شدن در 14 سالگی سخت بود خیابانها و اتوبانها را پشت سر میگذارم تا به محدوده سعادت آباد میرسم اینجا خانه زنی است که فیلم پرنده کوچک خوشبختی را بازی کرده است آزیتا لاچینی بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار ه«درد پنهان» از مرگ و زندگی میگوید/ ساخت تلهفیلم در شبکه قرآن
فرهنگ و هنر رادیو و تلویزیون درد پنهان از مرگ و زندگی میگوید ساخت تلهفیلم در شبکه قرآن مدیر شبکه قرآن و مدیر گروه فیلم و سریال این شبکه از پشت صحنه تله فیلم درد پنهان به کارگردانی محمد بصیری بازدید کردند به گزارش خبرنگار مهر بعداز ظهر چهارشنبه 10 اردیبهشت حسن گروسی مدیتاثیر مسائل شخصی و زندگی خصوصی بازیکنان در عدم صعود/ نوشاد توجیه نبود
ورزشی توپ و تور زارعپور با اشاره به نتایج پینگپنگبازان تاثیر مسائل شخصی و زندگی خصوصی بازیکنان در عدم صعود نوشاد توجیه نبود رئیس فدراسیون تنیس روی میز با تاکید بر اینکه هدف تیمهای ملی مردان و زنان این رشته صعود به دسته اول و دوم جهانی بود که موفق به انجام نشدند در مورد د«دلواپس درختان بوم» از زندگی حسین محجوبی میگوید
فرهنگ و هنر موسیقی و هنرهای تجسمی دلواپس درختان بوم از زندگی حسین محجوبی میگوید فیلم مستند دلواپس درختان بوم كه روایت زندگی استاد حسین محجوبی نقاش برجسته معاصر است همزمان با هشتاد و چهار سالگی این هنرمند اكران میشود به گزارش خبرگزاری مهر علی محمد مسیحا كارگردان این اثرفرماندار فومن: نکات ظریف و آموزنده زندگی امام راحل سرمشق همگان باشد
فرماندار فومن نکات ظریف و آموزنده زندگی امام راحل سرمشق همگان باشد رشت - ایرنا - فرماندار شهرستان فومن گفت زندگی و مبارزات امام راحل در دوران حضور پربرکتشان سرشار از نکات ظریف و آموزنده ای است که همه مسوولان بخصوص متولیان امور فرهنگی باید با شیوه های نوین این سیره و روش را به نزندگی در کره آبی + تصاویر
زندگی در کره آبی تصاویر به این مطلب امتیاز دهید سرویس کشکول جام نیوز مشرق ۱۶ ۰۲ ۱۳۹۳ - ۲۳ ۱۰شخصیت شناسی از روی رنگ و نوع اتومبیل
روان شناسان اظهار می دارند که از روی نوع و رنگ اتومبیل ها می توان به شخصیت حالات روحی وخصوصیات اخلاقی افراد به راحتی پی برد البته به شرط این که انتخاب اتومبیل محدود به میزان پول فرد نباشد زیرا در بسیاری مواقع افراد بر اساس جیب خود اتومبیلی را خریداری می کنند و باید گفت کم خرجآموزش مهارتهای زندگی از سنین پیش دبستانی
معاون پیشگیری از آسیبهای اجتماعی خبر داد آموزش مهارتهای زندگی از سنین پیش دبستانی آموزش مهارتهای زندگی از سنین پیش از دبستان یکی از طرحهای سازمان بهزیستی برای کاهش آسیبهای اجتماعی است فرهاد اقطار معاون پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در گفتگو با خبرنگار اجسبک زندگی، هویت و تغییرات فرهنگی سه اصل محوری در فعالیتهای اجتماعی
معاون اجتماعی وفرهنگی منطقه 19بیان کرد سبک زندگی هویت و تغییرات فرهنگی سه اصل محوری در فعالیتهای اجتماعی به گفته معاون اجتماعی وفرهنگی منطقه 19 در سال جاری سبک زندگی هویت و مدیریت تغییرات فرهنگی سه اصل محوری و مورد توجه در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خواهد بود به گزارش گروه اجتتوضیحات معاون استاندار لرستان در مورد تعویق همایش تبیین شخصیت امام/ تکذیب اخبار برخی رسانه ها
استانها غرب لرستان در جمع خبرنگاران مطرح شد توضیحات معاون استاندار لرستان در مورد تعویق همایش تبیین شخصیت امام تکذیب اخبار برخی رسانه ها خرم آباد - خبرگزاری مهر معاون سیاسی امنیتی استانداری لرستان با ارائه توضیحاتی در مورد تعویق همایش ملی تبیین شخصیت علمی حضرت امام خمینی رروح ایثاردفاع مقدس در کالبد بسیج سازندگی البرز
روح ایثاردفاع مقدس در کالبد بسیج سازندگی البرز کرج- ایرنا- اگر در دوران دفاع مقدس بودند کسانی که با تمام وجود برای دفاع از کیان اسلامی به دل خطرها زدند امروز نیز جوانانی از همان تبار هستند که بدون ادعا و چشمداشتی کمر همت را برای محرومیت زدایی در کشور بسته اند به گزارش ایرنا اتهمایش تبیین شخصیت امام خمینی(ره) در دانشگاه آیتالله بروجردی برگزار خواهد شد
چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹ ۵۰ معاون سیاسی امنیتی استاندار لرستان گفت همایش تبیین شخصیت امام خمینی ره در دانشگاه آیتالله بروجردی در آیندهای نزدیک برگزار خواهد شد به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان سید سعید شاهرخی در جمع خبرنگاران درباره لغو همازندگی با کیفیت برای بیماران تالاسمی/ تحقق رویای 40 ساله مبتلایان به تالاسمی
اجتماعی بهداشت و سلامت مديرعامل سازمان انتقال خون تاكيد كرد زندگی با کیفیت برای بیماران تالاسمی تحقق رویای 40 ساله مبتلایان به تالاسمی مديرعامل سازمان انتقال خون ايران تاكيد كرد پس از چهار دهه فعالیت سازمان انتقال خون ایران موضوع کیفیت زندگی و زندگی مشابه سایر اعضاي جامعه برحذف دستاور بزرگ ناصر حجازی از مستند زندگیاش
حذف دستاور بزرگ ناصر حجازی از مستند زندگیاش مستند زندگی زندهیاد ناصر حجازی اسطوره فوتبال ایران با همت چند تن از دوستان او یک گروه فیلمسازی و خانواده آن مرحوم در حال ساخت است بزرگان ورزش و هنر در این مستند از ناصر حجازی حرف زدهاند و خصوصیات اخلاقی او را جلوی دوربین بازگو کردحفظ زندگی فرهنگی یک ارزش است
وزیر دادگستری در گفتگو اختصاصی با باشگاه خبرنگاران حفظ زندگی فرهنگی یک ارزش است حفظ زندگی فرهنگی یک ارزش برای کشور است و جزء سرمایههای بزرگ معنوی و انسانی برای هر کشور به شمار میآید حجت الاسلام و المسلمین مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری در گفتگو با خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاممنوع الکاری مسیر زندگی هنرپیشه را تغییر داد!
ممنوع الکاری مسیر زندگی هنرپیشه را تغییر داد دوران طلایی بازیگریاش دههی هفتاد بود و پس از آن به واسطه ممنوعالکار شدنش حضور پررنگی نداشت اما حالا میخواهد جدیتر از قبل و این بار در کسوت کارگردانی به علاقهاش در سینما برسد مهشید افشارزاده که بازیگری را با فیلم بای سی-
گوناگون
پربازدیدترینها