تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از ق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868506923




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايران + تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايران + تصاویر تصور اينکه يک دختر روي عرشه کشتي در نقش ناخدا يا به اصطلاح امروزي ها، «کاپيتان» حاضر باشد و تمام مهارت هاي يک کاپيتان را به صورتي حرفه اي بلد باشد براي خيلي ها دور از ذهن است اما اين کاري است که زهرا سالاريه به خوبي انجام مي دهد.

زهرا سالاريه متولد سال 65 است. دختري جوان که انرژي بسياري زيادي که در وجودش بود مرا حسابي به وجد آورد. «اولين و تنها دختر دريانورد ايراني» شايد عنواني باشد که بتوان براي او در نظر گرفت.
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايران
تصور اينکه يک دختر روي عرشه کشتي در نقش ناخدا يا به اصطلاح امروزي ها، «کاپيتان» حاضر باشد و تمام مهارت هاي يک کاپيتان را به صورتي حرفه اي بلد باشد براي خيلي ها دور از ذهن است اما اين کاري است که سالاريه به خوبي انجام مي دهد.زهرا از 13سالگي در کنار درس خواندن، کار هم مي کرد و در آن سن خياط ماهري به شمار مي رفت اما اگر آن روز، او آن آگهي ساده استخدام را نديده بود شايد حالا زندگي اش طور ديگري رقم خورده بود اما ديدن يک آگهي کار، سرنوشت او را تغيير داد.در آن زمان يک شرکت جليقه نجات دوزي، براي استخدام آگهي داده بود. حضور در اين شرکت و برخورد با افرادي که ناخدا و قايقران آموزش مي دادند و به نوعي با دريانوردي و کشتي و قايق در ارتباط بودند او را کم کم به اين کار علاقمند کرد.
 يک سال از کار کردن زهرا در شرکت گذشته بود، در اين مدت او بيشتر از آنکه به دوخت جليقه نجات علاقه داشته باشد، به حضور در کلاس هاي آموزشي مربوط به دريانوردي علاقمند شده بود اما با اينحال در هيچکدام از اين کلاس ها ثبت نامش نکردند چون براي اولين بار بود که يک دختر، آن هم يک دختر نوجوان براي شرکت در اين کلاس ها درخواست داده بود.
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايران
با وجود مخالفت با حضورش در کلاس ها، او به دليل علاقه اي که در اين مدت به اين رشته پيدا کرده بود، سرسختانه تلاش کرد و دست آخر با استناد به اينکه هيچ قانوني حضور يک زن را در اين کلاس ها منع نکرده، به خواسته اش رسيد و براي اولين بار در اين کلاس ها حضور پيدا کرد.روزهاي سخت آموزشبه دليل سخت بودن درس هاي تئوري و نياز به آموزش زبان انگليسي، مجبور بودم روزها کار کنم و شب ها درس بخوانم و همزمان هم دوره هاي عملي را با جديت پشت سر گذاشتم. از تمرين هاي مختلف براي دچار نشدن به دريازدگي گرفته تا تعمير موتور و ياد گرفتن ?? مدل گره ملواني به طناب هايي که دو برابر خودم وزن داشتند و بالاخره هم در امتحان پايان دوره شرکت کردم.عجيب بود که در روز امتحان هم سخت ترين امتحان آن دوره را از من گرفتند تا شايد بي خيال اين کار شوم. حتي کار با موتور که سخت ترين قسمت آزمون بود را فقط از من گرفتند، باز و بسته کردن مهره ها و پيچ هايي که شايد هم وزن خودم بودند اما خدا را شکر از پس تمام آزمون ها برآمدم و دست آخر، گواهينامه ناخداي قايقران را کسب کردم. بعد از آن هم در دوره هاي ديگري که به کارم مربوط مي شد شرکت کردم، از تعمير موتورهاي غول پيکر دريانوردي گرفته تا دوره هاي مهندسي ناوبري و به اين ترتيب توانستم گواهينامه هاي مختلفي را بگيرم.اولين تجربه دريانورديبعد از گذراندن دوره هاي آموزشي، طبيعي بود که هيچ کس به يک دختر ?? ساله اعتماد نکند و کشتي و قايقش را به او نسپارد، به خاطر همين بود که من چند هفته، روزها ساعت پنج صبح به بندر مي رفتم و تا ? شب که تمام کشتي ها به آب مي زدند کنار اسکله مي نشستم.آن روزها هيچکس از من حمايت نمي کرد و من هم يک دختر ريزنقش بودم که همه تلاش هايم براي متقاعد کردن آدم ها بي نتيجه مانده بود، تا اينکه يک روز، مرد ميانسالي از قايقران هاي ديگر پرسيده بود که اين دختر چرا هر روز تا شب توي اسکله است؟ و يکي از ناخداها گفته بود مي گويند کارت ناخدايي دارد اما به سن و سالش نمي خورد کاربلد باشد.ولي آن آقا که «دادي پور» نام داشت به من اطمينان کرد و بعد از اينکه کارت ناخدايي مرا ديد گفت من به تو کار مي دهم و تو هم بايد نشان بدهي که کارت را خوب بلدي. همان روز بود که من براي اولين بار، يک قايق بزرگ مسافري را از اسکله بندرعباس به سمت قشم بردم.وقتي در کابين ناخدا قرار گرفتم، اولش استرس زيادي داشتم، آقاي دادي پور خودش هم آنجا ايستاده بود و مدام به من روحيه مي داد که تو مي تواني و از پسش برمي آيي و همين اعتماد به نفسي که ايشان به من دادند باعث شد بتوانم قايق را روشن کنم و حرکت کنم.هيچ وقت برخورد خوب مسافران آن سفر را فراموش نمي کنم. آنقدر خوشحال بودند و ذوق داشتند که يک دختر، آن هم به سن و سال من، ناخداي کشتي شان است که از روحيه شاد آنها من هم روحيه گرفتم و توانستم مسافرانم را به سلامت به قشم برسانم.هنگام برگشت دو نفر از مسافرانم که زن و شوهر بودند خيلي مرا اذيت کردند، چون آقاي دادي پور خودش هم در اولين سفر همراه من بود، آنها فکر کرده بودند من دختر آقاي دادي پور هستم و ايشان قايق را رها کرده اند و به دست من داده اند، به خاطر همين کلي به من ناسزا گفتند اما من تا رسيدن به بندر فقط آنها را به آرامش دعوت کردم.بعد از رسيدن به بندر، آنها به دفتر درياباني رفتند و از من و آقاي دادي پور شکايت کردند که چرا ايشان، قايق را به دخترش سپرده و وقتي رئيس درياباني گفت ناخداي اصلي کشتي همين خانم ?? ساله است، تعجب آن زن و مرد ديدني بود.دو سال روي آبدر دوره هايي که ما گذرانديم کوتاهترين زمان روي آب بودنم دو ماه بود بدون بازگشت به خشکي، طولاني ترين زمان آن هم دو سال بود؛ يعني دو سال تمام رنگ خشکي را نديدم و دائم توي کشتي يا قايقم روي آب بودم تا اينکه بتوانم تمام شرايط و اتفاقاتي که ممکن است در يک سفر دريايي بيفتد را تجربه کنم و خودم را براي آن آماده کنم.يکي از اتفاق هايي که تا امروز که حدود ده سال است روي آب کار مي کنم هيچ وقت نيفتاده است دريازدگي است که من اين را هم لطف خدا مي دانم که بعد از تحمل آن همه سختي براي رسيدن به اين شغل، نسبت به من داشته است.
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايراندو سالي که روي آب بودم تجربه هاي بسياري برايم به همراه داشت، در اين دوره، آموزش هاي مختلفي را ديدم از شنا و حتي غواصي گرفته تا تعمير و هدايت کشتي و قايق روي آب در طوفان و شرايط بحراني که اين آموزش ها مرا براي کار بيشتر از قبل آماده کرد.در روز آخر، ما در دبي مستقر شديم و من منتظر کاپيتاني بودم که بايد جايگزين من در کشتي مي شد. ايشان آمدند و من کشتي را به ايشان تحويل دادم و با هلي کوپتر به بندرعباس آمدم و از آنجا به فرودگاه مهرآباد رفتم.در مدتي که من روي آب بودم خيلي چيزها عوض شده بود، انگار شهر شکل ديگري داشت و براي من که دو سال بود پايم به خشکي نرسيده بود خيلي چيزها عجيب بود. حتي از ماشين سوار شدن هم مي ترسيدم و وقتي بعد از دو سال از فرودگاه مهرآباد سوار تاکسي شدم ترسي عجيب داشتم و رد شدن ماشين ها با آن سرعت و حرکت راننده ها برايم وحشتناک بود و مدام به خودم مي گفتم تو دو سال در حالي روي آب بودي که از يک ثانيه بعد هم خبر نداشتي، چطور حالا از ماشيني که چهار چرخش روي زمين است مي ترسي؟از کشتي باري تا کشتي مسافريسفر با کشتي هاي باري و مسافري، زمين تا آسمان با هم فرق دارد، سفر با کشتي هاي باري، پرسنل خود کشتي را دارد، کاپيتان مي داند و پرسنل خودش و باري که بايد به مقصد برسد و طبيعتا استرس و نگراني اش کمتر است اما وقتي با کشتي يا قايق مسافري سفر مي کني، قبل از هر چيزي مي داني زندگي و سلامت يک عده در دستان توست و تو در قبال سالم رسيدن آنها به مقصد مسئول هستي. آن موقع است که شرايط فرق مي کند.تمام پرسنل و خدمه کشتي مسافري آموزش هاي مختلفي ديده اند، از آموزش مهمانداري گرفته تا آموزش هاي پزشکي و امداد و نجات و حتي روانشناسي. گاهي وقت ها کساني که براي اولين بار سوار کشتي يا قايق مي شوند علاوه بر دريازدگي دچار ترس عجيبي از آب مي شوند، وقتي نگاه مي کنند و مي بينند تا جايي که چشم کار مي کند درياست و هيچ خشکي پيدا نيست، ترس شديدي آنها را فرا مي گيرد؛ مخصوصا اگر شرايط جوي هم مساعد نباشد، آن موقع وظيفه کاپيتان کشتي است که بيايد و به مسافر خودش آرامش بدهد و از آموزش هاي روانشناسي که ديده است استفاده کند.تولد نوزاد روي عرشهشش ماه بود که از کار کردن من در بندر مي گذشت و در روزهاي عيد که دريا بدترين شرايط آب و هوايي و خطرناکترين شرايط را دارد از بندرعباس به سمت قشم حرکت کرديم. با وجود طوفاني بودن دريا تمام مسافرانم را به سلامت در قشم پياده کردم و چون عادت نداشتم هيچ وقت بعد از رسيدن به مقصد از قايق يا کشتي ام پياده شوم، در کابين نشستم.در آن شرايط آب و هوايي طبق قوانين و مقررات نمي توانستم مسافر سوار کنم و فقط خودم و ملواني که همراهم بود با مسئوليت خودمان اجازه داشتيم به بندر برگرديم. مشغول استراحت بودم که مرد جواني همراه يک زن ميانسال که معلوم بود مادرشان است داخل قايق شدند و شروع به گريه کردند.آقاي جوان مي گفت همسرم دارد مي ميرد و بايد براي زايمان به بندرعباس ببرمش، مادرش هم مدام از من خواهش مي کرد که آنها را به بندر برسانم. وضعيت زن باردار هم اصلا مساعد نبود. با ديدن وضعيت آن زن، با مسئوليت خودم تصميم گرفتم آنها را به بندر برسانم.به زن باردار کمک کردم و سوار قايق شد. دريا به قدري طوفاني بود که چندين بار، موج آب زيادي را از دو طرف وارد قايق کرد و اين در حالي بود که هر لحظه حال زن بدتر مي شد و گريه ها و التماس شوهر و مادرش برايم غيرقابل تحمل شده بود.دست آخر به همسرش گفتم مي توانم بچه را به دنيا بياورم. مادر آن زن نگاهي به من کرد و گفت چند سالته؟ گفتم به سن و سالم کاري نداشته باشيد. من دوره پزشکي ديده ام اما الان وسايلي نداريم اما با اين وجود اگر بخواهيد من مي توانم بچه را به دنيا بياورم که همسرش گفت زن و بچه ام را نجات بده. حدود يک ساعت و چهل و پنج دقيقه فقط قايق روي آب غلت مي خورد و نمي شد حرکت کنيم. من با هر زحمتي بود بچه را به دنيا آوردم و به بندر بي سيم زدم، براي آماده کردن آمبولانس.وقتي به بندر رسيديم درياباني و نيروهاي اورژانس همه منتظر ما بودند و خدا را شکر توانستم مادر و بچه را سالم تحويل اورژانس بدهم. اين يکي از بهترين اتفاق هايي بود که در طول دوران کاري براي من افتاد.
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايراندل به دريا زده امخيلي ها فکر مي کنند من که تنها زن دريانورد و سرمهندس موتورهاي دريايي هستم، براي شهرت يا مقام به سراغ اين کار آمده ام يا حتما دارم پول پارو مي کنم؛ در صورتي که من تا به امروز نه تنها بيمه و مزايا نداشته ام بلکه به صورت آزاد براي سازمان بنادر دريايي کشور کار مي کنم؛ کاري که با تمام وجود دوستش داشتم و براي رسيدن به آن سخت ترين تمرين ها را انجام داده ام.من حتي دو ماه براي رسيدن به شرايط مساعد و شرکت در آزمون پزشکي، در اتاق فشار بودم و تکميل دوره هايم براي رسيدن به درجه فرماندهي و کاپيتاني حدود چهار سال طول کشيد و به طور همزمان من دوره هاي مهندسي موتور و عرشه را هم گذراندم.
زهرا سالاريه؛ تنها کاپيتان زن ايران
در طول اين سال ها سه همکار خانم براي ديدن دوره هاي آموزشي پيش من آمدند و با تمام وجود به آنها کمک کردم تا بتوانند ياد بگيرند اما حقيقت اين است که سختي هاي کار به حدي زياد است که آنها در ميانه راه نتوانستند از پس اين کار بربيايند و انصراف دادند و اين شد که من هنوز تنها زن ايراني هستم که در آب هاي آزاد کار مي کنم.
جام جم

شنبه 20 اردیبهشت 1393 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن