واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دلواپسيهاي ما فقط هستهاي نيست!
نخست - 10 ماهي هست كه جامعه دلواپس است؛ از همان روزي دلواپس شد كه گروهي كليد همه مشكلات داخلي و خارجي را در «مذاكره با غرب» ديدند، همان ايامي كه مراودات بينالمللي در ديپلماسي «سكوت» و «لبخند» مختصر شد، ديپلماسياي كه «لبخند»ش براي غربيها بود و تندخويياش براي منتقدان داخلي، «سكوت»ش در مقابل زيادهخواهي بيرونيها بود و تندخويياش براي ناصحان دروني. «دلواپس»اند تا بسياري از مباني و اصول انقلاب اسلامي نظير «استكبارستيزي»، «داشتن روحيه ايستادگي و پايداري در مقابل تهديدات وتحريمهاي نظام سلطه» و «تكيه بر توانمنديهاي داخلي» در لبخندهاي ديپلماتيك گم شده و جاي خود را به «انفعال»، «تسليمپذيري در مقابل فشارهاي بينالمللي» و «توسعه برونزا» بدهد؛ «دلواپس» از اينكه تمام داشتههاي هستهاي و غيرهستهايمان را به بهانه سياست «تنشزدايي در روابط بينالملل» بر سر ميز مذاكره معامله كنيم! «دل آشفته»اند جماعتي از اينكه تواناييهاي ما در حوزه هستهاي به پايينترين سطح ممكن برسد و تنها در بعد تحقيقات- آن هم در موارد محدود و خاص و دقيقاً مطابق خواسته غربيها- خلاصه شود، آنگونه كه بر اساس همين نگاه حق غنيسازي ما به رسميت شناخته نشد، 200 كيلوگرم از اورانيومها را رقيقسازي كرديم و فعاليتهاي هستهاي را به حالت تعليق درآورديم. دوم- اما خب دلواپسيها يكي دوتا نيست و در يك حوزه و چند حوزه خلاصه نميشود؛ از فرهنگ و هنر، اقتصاد و معيشت گرفته تا مباحث اعتقادي و هستهاي و سياست داخله و خارجه را شامل ميشود، به گونهاي كه بسياري از دلسوزان انقلاب و ناصحان خيرخواه را نگران و مضطرب كرده است. بله، آشفته دلي ما فقط تنها حوزه هستهاي را شامل نميشود و به امروز اختصاص ندارد، از همان روز «دل مشغول» شديم كه به بهانه روي كار آمدن دولتي دموكراتيك و طرفدار آزادي بيان، روزنامههاي زنجيرهاي باز- به مانند گذشته- حكم قصاص را غيرانساني خوانده، شهادت دو زن مساوي با يك مرد را غير عقلاني دانسته و پيشوا بودن حضرت امير (ع) در بعد اعتقادي و سياسي را زير سؤال بردند. درست شبيه همان روزهايي كه هواخواهان ليبرالسيم در رسانههايشان- طي سالهاي 76تا84 - عنوان ميكردند: «به شهادت رسيدن حسين در عاشورا نتيجه خشونتهاي پيامبر در بدر بود»، «حضرت علي چون خشونت طلب بوده شايسته عتاب و ملامت است»، «به خدا هم ميتوان اعتراض كرد و او را فتنهگر ناميد»، «نظريه غيرت ديني، ويران كننده انديشه و فرهنگ و تمدن است»، «مظاهر ديني چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»، «تفكر شيعهگري موجب انحطاط مملكت ما و مانعي براي دموكراسي است»، «فرهنگ شهادت خشونت آفرين است. اگر كشته شدن آسان شد، كشتن هم آسان ميشود.» سوم – افكار عموم از آن زمان «دل نگران» شد كه در اقدامي قابل تأمل بيش از 40 تن از روساي دانشگاههاي مهم كشور به فاصله پنج ماه از كار بركنار شدند، بيش از 300 تن از دانشجوهاي افراطي و نشانهدار حكم ادامه تحصيل گرفتند و عناصر فعال در غائله88 در سطوح مديريتي آموزش عالي كشور پست مديريتي گرفتند. چطور ميشود ديد كه بسياري از فعالان در فتنه را كه برخي از وزرا در مراكز حساس و استراتژيك وزارتخانهها به كار گرفتهاند نگران نبود، چگونه ميشود دلهره نداشت زماني كه روساي دانشگاهها اجازه فعاليت به تشكلهاي دانشجويي تندرو و هنجارشكن را در سطح دانشگاهها داده و آنها با فراغ بال تحركات ساختار شكنانه را رويه كردهاند. چهارم – البته آنها «دلواپس» هم هستند از اينكه غرور ملي و مباني اعتقادي مان را هم بر سر ميز مذاكره داد و ستد كنيم، همچنان كه رئيس دولت اصلاحات به بوش متعهد شد تا از حمايت حماس و حزب الله دست بردارد و از حمله نظامي امريكاييها مصون بمانيم، باز متعهد شويم كه از فلان جنبش مردمي در يك كشور اسلامي چتر حمايتي خود را برداشته و پا را از حد خود فراتر نگذاريم، يا ديگر بار بدون اجازه وارد حياط خلوت امريكاييها نشده و منافع شان را به خطر نيندازيم. «دلآشفته» نيز هستند تا غائله سازان 78 و 88 - كه با كمك دولت ريكاوري كرده و اكنون وظيفه سندسازي حقوق بشري براي سازمانهاي بينالمللي را برعهده دارند- دوباره كشور را درگير بحران عميقتر كرده و با عمليات پيچيده «استحاله نظام» را وارد فاز عملياتي كنند. پنجم - اگر چه جنس 10 ماه دلواپسي از نوع «توسعه سياسي»، «براندازي نرم» و «قدرت طلبي مطلق» نبود اما نوع واكنشها به آن چكشي و ضربتي بود، به گونهاي كه هيچ گاه اجازه داده نشد دلواپسيها از تريبون رسمي به جامعه ابراز شود. اما اين باعث نشده كه ما «دلسرد» شويم؛ اين برخوردها هيچ گاه باعث نشد تا دلسوزان و وفاداران به نظام وانقلاب از آرمانها و اصول خود دست بردارند، برعكس از هر فرصتي براي آگاهسازي افكار عموم نسبت به سياستهاي دولت استفاده كردهاند، برگزاري همايش«دلواپسيم» - در روز گذشته- هم از همين نوع است. اساساً «دلسرد» در گفتمان مقاومت و ايستادگي جايي ندارد آنجايي معنا پيدا ميكند كه خود را وابسته و نيازمند جهان غرب بدانيم و بپذيريم كه آنها بايد براي ما تصميم بگيرند و اراده ما در برابر قدرت آنها كاري از پيش نميبرد.
نویسنده : محمد اسماعيلي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 13 ارديبهشت 1393 - 21:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]