واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۴:۷ب.ظ)
ريشه يابي خيزش هاي مردمي در ونزوئلا: نبرد ناجي ها در ينگه دنيا چيزي که اين روزها در ونزوئلا سبب ساز نا آرامي شده است، جداي از درگيري هاي سياسي، ريشه در فرهنگ مردم آن ناحيه دارد. مردمي که شعارزدگي اصلي ترين مشکل امروزشان است.
به گزارش خبرنگار بين الملل خبرگزاري موج، اوضاع نا آرام ونزوئلا و اخباري که از آن نقطه دنيا مي رسد براي علاقمندان سياست مورد موشکافي است. اما اينکه ريشه چنين شرايطي در کجاست براي بسياري از علاقمندان ناآشناست؛ اينکه جايگاه اين کشور در معادلات جهاني کجاست و چرا شمالي ترين منطقه آمريکاي جنوبي بدل به ناحيه تضارب آرا گشته است.
ونيز کوچک
بر اساس داستانها با ورود اشغالگران اسپانيايي به جنوب قاره جديد (آمريکا) در قرن شانزدهم ميلادي، يک مهندس ايتاليايي که همراه آنها بود با ديدن خانه هاي بوميان که بر روي آب قرار داشت به ياد وطن خود و شهر ونيز افتاد و آنجا را ونزوئلا ناميد. منطقه اي به شدت حاصلخيز با طبيعتي نادر. ونزوئلا در سال 1811 استقلال خود را از اسپانيا اعلام کرد هرچند در ابتدا اين کشور با کلمبيا تشکيل کلمبياي بزرگ را داده بودند. آزادي که به همت سيمون بوليوار ، مبارز اکوادوري الاصل به دست آمد. به همين سبب است که هنوز نام رسمي اين کشور جمهوري بوليواري ونزوئلاست.
فقر و غنا
قرنها بي عدالتي اجتماعي در اين کشور (به مانند غالب کشورهاي آمريکاي لاتين) سبب ساز ايجاد يک فاصله طبقاتي فاحش شده است. در ونزوئلا ثروتمنداني يافت مي شوند که مي توان آنها را در فهرست مجله فوربس جاي داد و کساني نيز وجود دارند که از يافتن لقمه ناني عاجزند. حضور نظاميان و ديکتاتوري آنها در نيمه دوم قرن بيستم باعث شد تا اين فاصله طبقاتي با سرکوبي عجيب همراه گردد. سرکوبي که سرانجام در اواخر قرن قبل به ظهور ناجي جديد اين کشور انجاميد.
ناجي
جمعيت ونزوئلا ترکيبي است از نژادهاي گوناگون و کمتر از يک سوم آن را سرخپوستان و عملا قشر روستا نشين و به شدت فقير تشکيل مي دهند. قشري که کسي آنها را نمي بيند و در تقسيمات اجتماعي عملا انسانهاي درجه دوم محسوب ميشوند. در سال 1998 و در آستانه انتخابات رياست جمهوري سال 99 ناگهان نامي بر سر زبانها افتاد که تا قبل از آن از کمترين شهرت برخوردار بود. هوگو رافائل چاوز روستايي زاده اي با ريشه هاي سرخپوستي که در کودتاي سال 92 عليه کارلوس پرز به عنوان يک افسر چترباز شرکت کرده و به زندان افتاده بود. او که ذهنيتي چپ گرايانه داشت در مصاحبه اش پس از دستگيري گفته بود: «کودتاي ما فعلا به سرانجام نرسيد.»
قشر فرودست جامعه وي را منجي و بوليوار جديد مي دانستند و در انتخابات توانست با قدرت به پيروزي برسد. شعارهاي پوپوليستي چاوز به سرعت در دنيا مطرح شد. او به طور علني با بوش دشمني مي کرد و سياستهاي «امپرياليسم» را به چالش مي کشيد. حرکتي که خيلي زود نام ونزوئلا را در دنيا مطرح ساخت.
طلاي سياه
تا دو دهه قبل برخي کارشناسان اقتصادي ونزوئلا را افغانستان آمريکاي جنوبي مي ناميدند. کشوري که از لحاظ مواد معدني جزو کشورهاي غني بوده و يکي از مهمترين کشورهاي توليد کننده زغالسنگ، آهن، فولاد، آلومينيوم، طلا است. بيشترين درآمد اين کشور البته از نفت است و اين عضو اوپک عملا وابستگي جدي به آن دارد. نکته مهم اينکه صنايع در اين کشور هيچ جايي ندارد و تنها يک درصد از نيروي کار را به اشتغال درآورده است. اقتصادي وابسته به واردات و با کمترين توليد ناخالص ملي. حضور چاوز اما اين روند را تغيير داد. وي تلاش کرد بخشهاي مختلف جامعه را در اقتصاد درگير کرده و با دادن تسهيلات ويژه پاي خارجيان را در گسترش صنايع ملي ونزوئلا باز کند. نقطه اي که ايران هم عملا وارد روند بازسازي زيرساخت هاي اقتصادي اين کشور گرديد. در روز افتتاحيه کارخانه تراکتورسازي ايران در کاراکاس، خود چاوز بر روي يکي از تراکتورها نشسته و به شکلي نمادين آن را راند.
افول
شايد بتوان دهه نخست حکومت چاوز را دوره اي خوب –و نه عالي- براي ونزوئلا ارزيابي کرد؛ ولي اين روند در ادامه کار وي به شدت رنگ باخت. سياستهاي تند و سخت گيري هايي که نسبت به مخالفين روا مي داشت آرام آرام صداي اعتراض عده اي را بلند کرد. بخشي از اين عده افرادي بودند که با کار او منافع خويش را در خطر مي ديدند، اما غالب مخالفان نه ديدگاه اقتصادي که روندي سياسي-اجتماعي را تعقيب مي کردند. نسل جديد ونزوئلا سياستهاي سرکوبگرانه و شعارهاي عوام فريبانه را بر نمي تابيد و لذا صداي اعتراض هر روز بالاتر مي رفت.
مادورو
هرچند مخالفان سياستهاي چاوز بسيار بودند، ولي محبوبيت وي نزد عامه سبب مي شد تا نداي آنها ره به جايي نبرد. مرگ چاوز در سال 2013 تا حد زيادي اين معادله را بر هم زد. نيکلاس مادورو هشتمين معاون اول چاوز در 14 سال رياست جمهوري وي مي خواست پا جاي پاي وي بگذارد و در شعارهايش مردم را به ادامه روند حرکتي چاوز فرا مي خواند. رقيب وي در انتخابات اما به خوبي به قاعده اين بازي آشنا بود. انريکه کاپريلس رادنسکي سياستمدار 40 ساله و يهودي که در انتخابات سال 2012 رقيب جدي چاوز بود در انتخابات مجدد سال 2013 به عنوان رقيب مادورو پاي به ميدان گذاشت و تنها با اختلاف راي 1.5 درصد کار را به رقيب واگذار کرد. مادورو که خيال چاوز شدن در سر داشت هرگز گمان نمي کرد شرايطي که امروز در آن گرفتار را تجربه کند.
اغتشاش
هواداران کاپريلس در ابتدا نتايج انتخابات را به چالش کشيدند که حاصل آن شورش هايي خياباني بود. ولي تب انتخابات آرام آرام فروکش کرد تا دنيا شاهد آرامش مجدد در ونزوئلا باشد.
چند ماهي نگذشته بود که با دستگيري چند نفر از هواداران کاپريلس از جمله لئوپولدو لوپز در بهمن ماه گذشته دوباره جو التهاب در کشور ايجاد شده و ادامه اعتراض هاي آرام را به شورش هاي مسلحانه کشانيد. کارشناسان سياسي معتقد بودند نسل جديد جامعه که در عرض يک و نيم دهه اخير با شعار هاي سوسياليستي رشد کرده بودند نيازمند فضايي جديد هستند و قشر متوسط جامعه نيز چشم به راهکارهاي سرمايه محورانه کاپريلس داشتند. در اين فضا، کاپريلس و شعارهاي ليبراليسمي اش او را تبدل به ناجي جديدي در ميان مخالفان کرده است. فضا سازي هاي آمريکا هم در اين ميان تاثيرگذار بود و چراغ سبز کاخ سفيد به هواداران وي توانست کار را بيش از پيش براي مادورو دشوار کند. آمريکا که هرگز حضور کشوري مخالف با امپرياليسم و نزديک به جمهوري اسلامي ايران در حياط خلوت خود را بر نمي تابيد، براي سرنگوني حکومت ونزوئلا سنگ تمام گذاشت و علاوه بر کمک هاي اطلاعاتي، مالي و تبليغاتي به شورشيان، از نفوذ خود در جامعه بين المللي هم در راستاي به تنگنا کشاندن دولت مادورو بهره برد.
هر چند، مادورو نه محبوبيت چاوز را داراست و نه متحدان سابق اين کشور به مانند قبل دست حمايتشان را بر سر او نگاه داشته اند. حاصل اين جنگ قدرت هرچه باشد، بازنده اصلي همان فرودستاني هستند که اميد به آينده اي روشن تر هر بار آنان را به خيابان کشانيده است. در شرايطي که اقتصاد ونزوئلا تحت شديدترين فشارهاي تورمي و کسادي توليد داخلي قرار دارد، بدترين گزينه پيش روي، به اغتشاش کشاندن فضاي سياسي و امنيتي اين کشور است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]