تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به جرّاح مدائنى فرمودند: آيا به تو بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، سهي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805015245




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امکان یا امتناع تفکر سیاسی در جمهوری اسلامی ایران


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
امکان یا امتناع تفکر سیاسی در جمهوری اسلامی ایران
جایگاه تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی در جمهوری اسلامی، اجزای تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی، امکان یا امتناع روش و متدولوژی تحلیل سیاسی در فضای انقلاب اسلامی، چیستی تحلیل سیاسی و تفاوت‌شناسی آن با توصیف و تفسیر.

خبرگزاری فارس: امکان یا امتناع تفکر سیاسی در جمهوری اسلامی ایران


اشاره: انتشار کتاب «روش تحلیل سیاسی» با مقدمه‌ای از «دکتر عباسعلی رهبر»، که کتابی کارگاهی درباره‌ی مهارت‌ها و فنون تحلیل سیاسی در نظام اندیشگی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی) است، بهانه‌ای شد تا درباره‌ی روش و متدولوژی تحلیل سیاسی در ساحت انقلاب اسلامی با وی به گفت‌وگو بنشینیم. او را که هم‌اکنون مدیرگروه علوم سیاسی دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی مهم‌ترین دانشگاه علوم انسانی کشور، یعنی دانشگاه علامه طباطبایی است، در دفتر کارش ملاقات کردیم. دکتر رهبر در این گفت‌وگو، ضمن بررسی متدولوژی تحلیل سیاسی در ساحت انقلاب اسلامی، به عقلانیت مد نظر آن نیز پرداخته و آن را تشریح نموده است. جناب دکتر رهبر، به‌عنوان سؤال نخست بفرمایید پس از وقوع انقلاب اسلامی‌، انسانِ عصر جمهوری اسلامی، تا چه حد ملزم به تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی است؟ از دو دیدگاه می‌توانیم وارد بحث درباره‌ی پدیده‌های اجتماعی و سیاسی، از جمله انقلاب اسلامی بشویم. یکی از منظر عین و ذهن است؛ یعنی پرداختن به این موضوع که آنچه در ذهن افراد، اشخاص و گروه‌های اجتماعیِ صاحب حیات می‌گذرد چیست؟ و آن پدیده، اشخاص و گروه‌ها، در مقام عینیت، چگونه خود را تجلی می‌دهند؟ این یک نگاه به پدیده‌های سیاسی است. از دیدگاه دیگر اگر بخواهیم به پدیده‌های اجتماعی و سیاسی بپردازیم، باید بدانیم که برخلاف آجر و سیمان، پدیده‌های زنده‌ای هستند. به عبارت دیگر، پدیده‌ی اجتماعی دارای حیات است. این حیات، حیاتی مکانیکی نیست، بلکه ارگانیک است. با این نگاه می‌توان سه مؤلفه را در مبنا تعریف نمود: آنتولوژی، اپیستمولوژی و انسان‌شناسی. البته بحث‌های دیگری مثل ارزش‌شناسی، غایت‌شناسی و زیبایی‌شناسی را نیز می‌توان‌ در این قالب قرار داد. در همه‌ی این بحث‌ها، روش‌شناسی (متدولوژی) مهم‌ترین است. مهم‌ترین از این منظر که اگر مؤلفه‌ی روش‌شناسی را نداشته باشیم و یا حلقه‌ی مفقودی در آن وجود داشته باشد، نمی‌توان از این بحث‌ها بهره‌ی لازم را برد. این ساحتی است که به نظرم در آن بهتر بتوان وارد پدیده‌های اجتماعی سیاسی شد و یک نگاه جامع داشت. ذهنیت انقلاب اسلامی، مبتنی بر فضای لازم، برای تغییر و تحول و تکامل جامعه‌ی انسانی است؛ در واقع استعلای مکارم اخلاق است. عینیت آن نیز جنگ خیر و شر یا جنگ حق و باطل است. با این سؤالی که حضرت‌عالی پرسیدید باید گفت وقتی از انقلاب اسلامی صحبت می‌کنیم، انقلاب اسلامی اگرچه سازه‌ای ذهنی است، اما لزوماً سازه‌ی ذهنی نیست. اگرچه سازه‌ی عینی است، اما در عین حال، لزوماً عینیات صرف نیز نیست. در واقع انقلاب اسلامی، ترکیبی از سازه‌ی ذهنی و عینیات است. ذهنیت انقلاب اسلامی، مبتنی بر فضای لازم برای تغییر و تحول و تکامل جامعه‌ی انسانی است. در واقع استعلای مکارم اخلاق است. عینیت آن نیز جنگ خیر و شر یا جنگ حق و باطل است. بنابراین ذهن و عین، در فضای انقلاب اسلامی تجلی پیدا می‌کند و به‌صورت طبیعی یک‌سری شاخه‌هایی را نیز تولید می‌کند. شاخه‌هایی مثل جمهوریت، اسلامیت، استقلال و آزادی. این شاخه‌ها و آن ریشه متولیانی نیز دارند. یکی از متولیان و مهم‌ترین آن‌ها، انسان است. انسانی که در انقلاب اسلامی نگاه جدیدی به او شده است؛ یعنی انسان به‌جای اینکه مثل خدا باشد، جانشین خدا شده است. این جانشین خدا، نه در مقام ذهن، بلکه در مقام عین نیز خود را تحقق می‌بخشد. انسانی که مورد نظر انقلاب اسلامی است، در واقع خلیفه‌الله است. این جانشین خدا که مثل خدا نیست، باید کارهای خداگونه‌ای انجام دهد. اگر پرچم و اعلمی معناگرا برای انقلاب اسلامی انتخاب می‌شود، به دلیل شأن انقلاب اسلامی است. در واقع انقلاب اسلامی یک اضافه‌ی تشریفیه است. اضافه‌ی تشریفیه از این باب که چون انقلاب با بحث اسلام گره می‌خورد، ارزش آن صدچندان می‌شود. بنابراین همان‌طور که سنگ کعبه به‌واسطه‌ی کعبه بودنش قداست دارد، تقدس انقلاب اسلامی نیز به‌واسطه‌ی نهاد و شجره‌ی مناسب انقلاب و اسلامیت آن است. انقلاب اسلامی، کارگزاری به نام انسان دارد تا بتواند دو کار مهم را انجام دهد. یکی اینکه بتواند‌ ذهن و عین را درک کند و همچنین دیگر اینکه بتواند مقولات سه‌گانه‌ی هستی ‌شناسی، روش‌شناسی و معرفت‌شناسی را برای خود ایجاد کند. این کار انسانی است که خلیفه‌ی خداست. می‌خواهم با این مقدمه‌ای که عرض کردم، به فلسفه‌ی جامعه‌شناسی بپردازم. انقلاب اسلامی، کارگزاری به نام انسان دارد تا بتواند دو کار مهم را انجام دهد. یکی اینکه بتواند‌ ذهن و عین را درک کند و همچنین دیگر اینکه بتواند مقولات سه‌گانه‌ی هستی‌شناسی، روش‌شناسی و معرفت‌شناسی را برای خود ایجاد کند. این کار انسانی است که خلیفه‌ی خداست. خلیفه‌ی خدا باید ویژگی‌های خدا را داشته باشد. اولین و محبوب‌ترین چیزها در نزد خدا، بنا بر قول معصومین، عقل است؛ یعنی خدا، هیچ‌چیز را محبوب‌تر از عقل نیافریده است، عقلی که باید در روش و متد و تفکر، خود را نشان بدهد. بنابراین اولین ویژگی انسانِ استعلاییِ در زمین سِیرکنِ انقلاب اسلامی، تفکر و تعقل است. این تفکر و تعقل به چه معناست؟ به معنای استفاده از ابزار مناسب است. ما معتقد هستیم که انقلاب اسلامی توانسته است در فضایی که آن را توضیح خواهم داد، این ابزار را ایجاد کند. به پشتوانه‌ی نظریِ تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی، از دیدگاه انقلاب اسلامی، اشاره کردید. لطفاً بفرمایید در این میان، نظام سیاسی کشور چقدر به تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی تشویق می‌کند؟ می‌دانید وقتی که از یک نظام سیاسی صحبت می‌شود، این نظام سیاسی، از نظر جامعه‌شناسیِ سیاسی، با چند مؤلفه سروکار دارد که دائم این مؤلفه‌ها با یکدیگر در حال مبارزه، رفاقت، رقابت، حذف، طرح و جانشینی هستند؛ گاهی اوقات هم بین مؤلفه‌های این نظام، رابطه‌ی هم‌نشینی و جانشینی نیز وجود دارد. این مؤلفه‌ها و عناصر، گروه‌هایی از مردم یا کارگزاران دولت، قوه‌ی مقننه، قوه‌ی قضائیه و یا نهادهایی از نظام، مثل نهاد ولایت و نهادهای انقلابی شکل‌گرفته بعد از انقلاب هستند. حال در گیرودار رقابت‌ها، کشاکش‌ها و درگیری‌های داخلی کشور، بحث جهانی‌شدن و محدودیت و فشردگی زمانی و مکانی نیز مطرح می‌شود. در واقع دخالت قدرت‌های بیرون از نظام، به دلالت قدرت‌های درون نظام تبدیل می‌شود؛ یعنی اگر قبل از جهانی‌شدن، دولت‌های خارج نظام می‌توانستند در داخل نظام دخالت کنند، اکنون می‌خواهند دلالت کنند. نمونه‌های این دلالت را ما ملاحظه می‌کنیم. می‌بینیم که برخی بیگانگان می‌آیند با افرادی که دادگاهی بودند و مسئله داشتند ملاقات می‌کنند و خیلی راحت هم از کشور خارج می‌‌شوند. نکته‌ی بسیار مهم در این فضای پیچیده، توجه به هرم اصلی نظام است که دو چیز در آن وجود دارد: یکی پایبندی قانون اساسی نسبت به عقلانیت و دیگری پایبندی گروه‌های اجتماعی نسبت به عقلانیت. بسیاری از مؤلفه‌های قانون اساسی کشور، مبتنی بر عقلانیت اجتماعی و سیاسی است. شاید نسبت به بعضی از مؤلفه‌های آن تردید داشته باشیم، اما قطعاً با بحث‌های عقلانیت اجتماعی و سیاسی منافاتی ندارند. نکته‌ی بسیار مهم، خود هرم است که نظام ولایت‌فقیه است. نظام ولایت‌ فقیه و آنچه در فضای عینی جامعه نهفته است، کاملاً منطبق بر اصول عقلانیت اجتماعی و سیاسی است. آیه‌ی 108 سوره‌ی یوسف نیز به‌روشنی بیان می‌کند تنها سَبیلی که در نظام نبوت و ولایت وجود دارد، سَبیل بصیرت است و هرکسی که می‌خواهد تبعیت کند، باید از این فضا تبعیت کند. وقتی بصیرت شاخص‌‌سازی و مفهوم‌سازی می‌‌شود، سازه‌ی بصیرت در قالب مفهوم، متغیر یا حتی در قالب‌های مختلف و گزاره‌های مختلفی به کار می‌رود. این بصیرت، در عقلانیت عینیت پیدا می‌کند. بنابراین قابلیت نظام، در قانون اساسی و در بحث نظام ولایت فقیه، من‌جمله مصداق ولی فقیه، منطبق بر اصول عقلانیت اجتماعی و سیاسی است. در این امر قابلیت بسیار مهمی وجود دارد که می‌تواند فضای لازم را برای نهادینه شدن روش عقلانی زندگی کردن و عقلانی حرکت کردن ایجاد کند. قابلیت نظام، در قانون اساسی و در بحث نظام ولایت فقیه، من‌جمله مصداق ولی فقیه، منطبق بر اصول عقلانیت اجتماعی و سیاسی است. در این امر قابلیت بسیار مهمی وجود دارد که می‌تواند فضای لازم را برای نهادینه شدن روش عقلانی زندگی کردن و عقلانی حرکت کردن ایجاد کند. نمی‌خواهم از نخبگان غافل شوم، اما مهم‌تر از نخبگان جامعه، مردم عادی هستند که در بزنگاه‌های تاریخی و در برهه‌های مختلف تاریخی، اول در کشور ایران و بعد با ورود اسلام در ایران اسلامی، وارد صحنه و عرصه‌ی فعالیت‌های خاصی شده‌اند، چه فعالیت تمدن‌سازی، چه فعالیت‌ دفاع از مرزوبوم و توسعه‌ی کشور. در واقع در خیلی از مواقع، عقلانیت به خرج داده‌اند؛ یعنی متناسب با فضای عقلانی حرکت کرده‌اند. انقلاب اسلامی نیز برخلاف نظریات رایجی که موضوعات مختلفی را به بحث‌ می‌گذارند و موضوعاتی مثل خشونت، کنش معطوف به احساس یا غریزه را مبنا قرار می‌دهند، کاملاً کنشی معطوف به عقلانیت است. نشانه‌ی بارز آن، این است که کسی که این انقلاب را رهبری کرده است، با کمال شجاعت، به مردم می‌گوید اگر دوست دارید رأی دهید، اگر دوست ندارید رأی ندهید. آن‌قدر به این عقلانیت معتقد است که نمی‌گوید بگذارید پنج سال دیگر رأی‌گیری شود تا مردم آماده شوند. این اوج اعتمادبه‌نفس انقلاب اسلامی نسبت به موضوع عقلانیت است. جنگ را در نظر بگیرد یا انتخابات مختلفی که در کشور صورت گرفته است. هرچند ممکن است انتخاب‌های متفاوتی وجود داشته باشد، اما عقل جمعی مردم را می‌توان در آن‌ها حس کرد. این تأثیر انقلاب اسلامی در فضایی است که بتواند عقلانیت را تولید کند. هرچند سیر عقلانیت، با فضای مطالبه‌‌ی ارکان نظام، قانون اساسی و ولایت فاصله دارد، اما این نهال با نقاط ضعفی که وجود دارد، رشد پیدا کرده است. در واقع این سیر منطقی شروع شده است که به نظر من بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا می‌توان آن را پتانسیلی بسیار جدی، در فضای انقلاب اسلامیِ مبتنی بر روند عقلانیت، در نظر گرفت. با توجه به تأکید شما بر متدولوژی، ممنون می‌شوم توضیح دهید که در ساحت انقلاب اسلامی، نحوه‌ی تفکر در مورد پدیده‌های سیاسی چگونه است؟ یا به عبارت دیگر، آیا اساساً مکتب و جهان‌زیست‌ها با متدولوژی تفکر درباره‌ی پدیده‌های سیاسی رابطه‌ای دارند؟ ما اساساً نمی‌توانیم یک چیستی و هستی را با چگونگی هستی آن در نظر نگیریم. در واقع در اینجا، سه بحث چگونگی، چرایی و چیستی مطرح است. این چگونگی، چرایی و چیستی، تحقق پیدا نخواهد کرد و ما نمی‌توانیم به یک «مسئله» برسیم، مگر اینکه روش لازم برای تحقق آن‌ها ایجاد شود. در واقع روش است که «مسئله»ی ما را در این سه زمینه‌ی مهم توضیح می‌دهد. درباره‌ی انقلاب اسلامی نیز همین موضوع مطرح است. برای اینکه چیستی، چگونگی و چرایی انقلاب اسلامی عینیت و ظهور بیشتری پیدا کند، روشی وجود دارد که در این فضای سه‌گانه، سؤالات بسیار مبنایی را مطرح می‌کند. در واقع بدون روش، این سه عامل عقیم می‌مانند. انقلاب اسلامی با دادن فضا و قابلیت لازم به این سه سؤال اصلی، «روش» لازم را ایجاد کرد. به نظر من، انقلاب اسلامی در این مورد، از «هوش معنوی» به‌طور خاص بهره گرفت تا پاسخ‌گوی فضای لازم برای چگونگی، چرایی و چیستی موجود باشد. به نظر من، انقلاب اسلامی در بحث تحلیل سیاسی، حرف جدیدی زده است و آن هم تأثیر هوش معنوی در ارتقای تحلیل سیاسی است. هوش معنوی یعنی کاربرد معنویت در حل مسائل زندگی شخصی و اجتماعی، به‌گونه‌ای که در واقع به‌نوعی تلفیق معنویت و هوش صورت بگیرد. اگر بتوانیم تعالیمی را که در قرآن و سنت آمده است انجام دهیم، مشخص شدن راه حق و باطل خیلی مشکل نخواهد بود. به‌جای اینکه به دنبال نتیجه‌ی نگاه به حق و باطل باشیم، باید به دنبال تکلیفی که در راستای حق و باطل، برعهده داریم، حرکت کنیم. این امر با شعار دادن به دست نمی‌آید، بلکه برای دستیابی به آن به شعور درونی و شعور بیرونی نیاز است. طبیعتاً دانشگاه‌ها، فضاهای فرهنگی کشور و مدارس می‌توانند شعور بیرونی را با توجه به روش‌ها و ابزارهای تحلیل افزایش دهند. شعور درونی نیز متناسب با فضای بیرونیِ خود حاصل می‌شود؛ یعنی به‌مرور در فضای داخلی جامعه، خانواده‌ و رسانه‌ به آن پرداخته می‌شود. در هر صورت، حرکت توأم با بصیرت، در نظام مردم‌سالاریِ دینی و فرهنگ انقلاب اسلامی، ملاک عمل است. در واقع با بصیرت است که می‌توان در کنار شاخص‌های اصلی نظام مردم‌سالاریِ دینی حرکت کرد. لطفاً در مورد اجزای تفکر در باره پدیده های سیاسی مانند توصیف، تبیین و تحلیل و بیشتر توضیح دهید. می‌دانید که در توصیف، به آنچه وجود دارد توجه می‌شود. در توصیف گزاره‌هایی وجود دارند که مقومات و مفاهیمی دارند. مفاهیم مختلف، به آن شکلی که هستند بیان می‌شوند و خیلی به رابطه‌ی بین این مفاهیم و گزاره‌ها توجه نمی‌شود. در حالی که در تحلیل، کل به معنای قائم به اجزا در نظر گرفته می‌شود؛ یعنی پدیده‌ی اجتماعی و سیاسی، با توجه به توصیف آن، به اجزای مختلف شکسته می‌شود. برای شکل‌دهی به این اجزا که در قالب روبنا قرار بگیرد یا زیربنا، وارد عرصه‌ی تحلیل می‌شویم. دو نکته در تحلیل بسیار مهم است: اولاً، رابطه‌ی هر جزء باید با جزء دیگر مشخص شود؛ ثانیاً، باید رابطه‌ی هر جزء با کل نیز مشخص شود. در الگوی مردم‌سالاریِ دینی، عقل انسان، عقل تعالی‌محور است، در حالی که در الگوی غیرمردم‌سالاریِ دینی، عقل انسان، عقل ترقی‌محور است. تعالی و ترقی با یکدیگر کاملاً متفاوت هستند. بد یا خوب بودن هرکدام مورد بحث نیست؛ زیرا هر جامعه‌ای خود انتخاب می‌کند و مسئولیت این انتخاب با خودش است. به همین دلیل، برای تحلیل انقلاب اسلامی، آن را به چهار جزء اسلامیت، جمهوریت، استقلال و آزادی تقسیم می‌کنیم. بنابراین بدون ایجاد ارتباط منطقی بین این چهار جزء از یک طرف و ارتباط این اجزا با انقلاب اسلامی از طرف دیگر، نمی‌توان به تحلیل انقلاب اسلامی پرداخت. برای مثال، اگر بخواهید آزادی را تحلیل کنید، باید علاوه بر در نظر گرفتن رابطه‌ی آزادی با سه مؤلفه‌ی دیگر، در نهایت ببینید که چه نسبتی بین آزادی و انقلاب اسلامی نیز وجود دارد. در این صورت است که می‌توان تحلیل را انجام داد. بسیاری از تحلیل‌های موجود در جامعه، تحلیل نیست، بلکه تفسیر است؛ زیرا ارتباط جزء با کل نادیده گرفته می‌شود. ارتباط جزء به کل باید حتماً مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا آزادی در انقلاب اسلامی ایران با آزادی در انقلاب فرانسه کاملاً متفاوت است. آزادی از نظر اندیشمندان غرب مانند آیزا برلین با آزادی از نظر شهید مطهری کاملاً متفاوت است. نقش مردم در انقلاب اسلامی، از دیدگاه امام خمینی، با نقش مردم از دیدگاه روسو کاملاً متفاوت است. اگر تحلیل منطقی و منقح باشد، می‌توان وارد عرصه‌ی تفسیر شد؛ یعنی با توجه به داده‌های حاصل از تحلیل، تفسیر انجام می‌گیرد. باید به این نکته توجه شود که تحلیل نیاز به ابزار مناسبی دارد؛ زیرا این ابزار مناسب، فضای لازم را برای تحلیلی روشمند ایجاد می‌کند. با توجه به اینکه مردم‌سالاریِ دینی نیز سیاست را جزیی از زندگی عمومی می‌داند، به نظر شما، تحلیل سیاسی، در الگوی مردم‌سالاریِ دینی، چه جایگاهی دارد؟ در تحلیل فضای انقلاب اسلامی و نظام مردم‌سالاری دینی، مهارت و تجربه‌ی انقلاب اسلامی، به‌خصوص تجربه‌ی خود رهبری نظام، در طول این سی سال، بسیار مؤثر است. اگر این تحلیل، ابزاری باشد که ذهن را از خطا و نادرستی بازدارد، برای حصول آن، مقدمات و مهارت‌هایی لازم است که با یکدیگر مرتبط هستند. اولین مقدمه بسیار مهم این است که بدانیم در چه سپهر اندیشه‌ای، در حال سیر هستیم. در سپهر اندیشه‌ای «لا حول و لا قوه إلا بالله» یا در سپهر اندیشه‌ای انسان مختار؛ یعنی باید رابطه‌ی انسان با هستی، در این سپهر اندیشه مشخص شود. آیا عقلانیت، عقلانیتِ خودبنیادِ غربی است؟ یا عقلانیتی تعالی‌محور است؟ در الگوی مردم‌سالاریِ دینی، عقل انسان، عقل تعالی‌محور است، در حالی که در الگوی غیرمردم‌سالاریِ دینی، عقل انسان، عقل ترقی‌محور است. تعالی و ترقی با یکدیگر کاملاً متفاوت هستند. بد یا خوب بودن هرکدام مورد بحث نیست؛ زیرا هر جامعه‌ای خود انتخاب می‌کند و مسئولیت این انتخاب با خودش است، اما نوع نگاه به این عقل، متفاوت است. به نظر من، انقلاب اسلامی در بحث تحلیل سیاسی، حرف جدیدی زده است و آن هم تأثیر هوش معنوی در ارتقای تحلیل سیاسی است. هوش معنوی یعنی کاربرد معنویت در حل مسائل زندگی شخصی و اجتماعی، به‌گونه‌ای که در واقع به‌نوعی تلفیق معنویت و هوش صورت بگیرد. در نتیجه، در الگوی مردم‌سالاریِ دینی، در بحث هستی‌شناسی، عقلِ تعالی‌محور مبنا قرار می‌گیرد. مقدمه‌ی بسیار مهم دوم این است که خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر اینکه خود آن‌ها بخواهند. خود آن‌ها چگونه می‌خواهند؟ یا باید براساس احساس خود، حال خود را تغییر دهند یا براساس سنت و عرف یا بر اساس عقلانیت. آنچه قرآن «اولی الالباب» و منشأ حرکت می‌داند، مبتنی بر عقلانیت است. حتی به آن‌ها که ایمان نمی‌آورند چون پدران آن‌ها ایمان نیاورده‌اند، گفته می‌شود خودتان فکر کنید و تعقلون داشته باشید. بعد از این دو گزاره، بحث مهارت به وجود می‌آید، مشخص می‌شود که مهارت لزوماً تجربه‌ی غیربشری نیست، بلکه می‌تواند تجربه‌ی بشری نیز باشد. باید از ابزار لازم استفاده کرد، اما این ابزار و مهارت باید با مقدمات و فضای اصلی سنخیت پیدا کند. در این صورت، می‌توان تحلیل سیاسی مناسبی را انجام داد که مبتنی بر عقل تعالی‌محور باشد. بر روی مهارت تأکید فرمودید. بفرمایید فردی که در ساحت انقلاب اسلامی تحلیل سیاسی می‌کند، برای شروع، باید چه توانمندی‌ها و مهارت‌هایی داشته باشد؟ بنده پاسخ مبسوط این سؤال را ارجاع می‌دهم به کتاب «روش تحلیل سیاسی». مهارت و توانایی مطرح‌شده در کتاب برگرفته از بحث‌ها، تجربه‌ی‌ کلامی و عملی مقام معظم رهبری است. ایشان به‌درستی مهارت‌های لازم را مورد اشاره قرار داده‌اند و از منظر ایشان، مهارت‌هایی از قبیل کل‌نگری، آرمان‌گرایی، واقع‌گرایی، استفاده از تجارب تاریخی و بحث هوش هیجانی و کنترل آن بسیار مهم هستند. از مقدمات و مؤلفه‌هایی نیز که ایشان ذکر کرده‌اند می‌توان استفاده کرد. با توجه به فضا و تجربه‌ی انقلاب اسلامی، متوجه می‌شویم که انقلاب اسلامی با وجود همه‌ی مشکلات داخلی و خارجی، در این سال‌ها، روی پای خود ایستاده و کشور را حفظ کرده است. این روی پا ایستادن و حفظ کشور، قطعاً بدون تحلیل و تصمیم درست امکان‌پذیر نیست. بنابراین باید از این تجربه استفاده کرد. منبع: برهان

93/01/31 - 01:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن