واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
روایتی از یک بخشش در آخرین ثانیهها + تصاویر زمانی که خانواده عبدالغنی حسین زاده در سال 82 ، امیر حسین 10 ساله را در اثر تصادف از دست دادند هرچند برایشان سخت بود اما همه امیدشان به پسر بزرگشان عبدالله بود که روزی که به سن جوانی برسد، دامادش کنند و در زمان پیری هم عصای دست پدر و مادر خود باشد.
لذت بخشش را می شد از چشم های عبدالغنی حسین زاده و سامره(مریم) علی نژاد دید، بخشش قاتل فرزند در پای چوبه دار کار کمی نیست، پدر و مادر عبدالله می توانند به خوبی احساس کنند.
زمانی که خانواده عبدالغنی حسین زاده در سال 82 ، امیر حسین 10 ساله را در اثر تصادف از دست دادند هرچند برایشان سخت بود اما همه امیدشان به پسر بزرگشان عبدالله بود که روزی که به سن جوانی برسد، دامادش کنند و در زمان پیری هم عصای دست پدر و مادر خود باشد.اما همه امیدشان و تنها پسر باقی مانده را در 30 آبان 86 در یک نزاع از دست دادند. بخشش قاتلی در پای چوبه دار را کسی باور نمی کرد. ولی خانواده حسین زاده در ثانیه های آخر از خون پسرشان گذشتند و طناب دار را خود از گردن قاتل تنها پسرشان باز کردند.گذشت و بخشش خانواده حسین زاده را الان کمتر کسی است که نداند. حتی خبر این بخشش به خیلی از کشورهای دنیا رسید و در بیشتر سایت ها و نشریات خارجی کار شد که مادری از حق خود گذشت و با دستان خود طناب دار قاتل پسرش را باز کرد.خیلی ها از نقاط مختلف کشورمان بعد از شنیدن این خبر با عبدالغنی حسین زاده پدر خانواده که خود از پیشکسوتان و مربیان فوتبال مازندران است تماس گرفتند و به این همه بزرگواری احسنت گفتند.حتی بهترین چیزها هم دیگر ما را خوشحال نمیکندپس از شنیدن روایت بخشیده شدن بلال و پس از گذشت چند روز از عبدالغنی حسین زاده اجازه خواستیم تا گفتگویی را با او و همسرش داشته باشیم. مادر عبدالله که معلوم بود رنج دوری دو پسرش بسیار او را درمانده و رنجور کرده با گرمی از ما استقبال کرد.
ریالی بابت خون پسرمان از خانواده قاتل نگرفتیممادر عبدالله در همان ابتدا قبل از انکه به شروع ماجرا بپردازد با اندکی دلخوری از برخی رسانه ها و شایعات گفت: متاسفانه برخی روزنامه و سایتها نوشتند که ما بابت خون پسرمان دیه گرفتیم هر چند حقمان بود ولی حتی یک ریال هم نگرفتیم و به خیرینی که پیشنهاد دادند گفتیم که به ورزش نور و رویان و مدرسه فوتبال کمک کنند.لحظهای که پای چوبه دار رفتم معجزه خدا را دیدممادر عبدالله گفت: در لحظه اجرای حکم با تمام وجود خدارا حس کردم و انگار معجزه ای شده باشد خداوند نیروی بخشش را به ما ارزانی کرد. به هیچ مادری نمی توانم توصیه کنم قاتل فرزندش را ببخشد زیرا تنها یک مادر می تواند عمق از دست رفتن فرزندش را درک کند.فقط در آن لحظه که قاتل فرزندش پای چوبه دار است تنها خداوند می تواند رحم به دل مادر بیندازد که ببخشد و توصیه های کسی نمی تواند نظر مادر و پدر را برای بخشش برگرداند.عبدالله به خواب چند نفر آمدمادر عبدالله در خصوص خواب دیدن خود و برخی اقوام گفت: عبدالله در چند ماه گذشته به خواب چند نفر رفت. در خواب همه در کنار حضرت علی اکبر و حضرت قاسم بوده و به همه گفته که به مادرم بگویید جایم خوب است.شب سال تحویل دخترم خواب دید که در امامزاده ای در شاهناجر کجور است. عبدالله آمد و به دخترم گفت برو به مامان بگو اینقدر که برایم گریه و بی تابی می کند مگر تو فرزندش نیستی؟ کمی هم به فکر تو باشد.با وجود اینکه به خواب چند نفر از اقوام رفته بود ولی گفتم تا زمانی که به خواب خودم نیامد قبول نمی کنم. همین طور هم شد و شب هفتم فروردین به خوابم آمد و گفت: یک فرزند از مادر چه چیزی می خواهد و من گفتم یک مادر فقط خوبی فرزندش را می خواهد و اینکه آبروی پدر و مادرش را حفظ کند.عبدالله در جوابم گفت من به جایی رسیدم که دلت می خواهد.با اینحال باز راضی نشدم. تا اینکه دو شب مانده بود به اجرای حکم قاتل پسرم، عبدالله در سن 11 سالگی اش به خوابم آمد که از من دلخور است و با من حرف نمی زند. فهمیدم که به خاطر نبخشیدن قاتل و اینکه مدام گریه و زاری و بی تابی می کنم دلخور بود.عبدالغنی حسین زاده پدر عبدالله درباره چگونگی ماجرا گفت: پسر من و قاتل در مدرسه فوتبالی که من مربیش بودم تمرین می کردند و با هم دوست بودند. تنشی بین بلال و پسری دیگری پیش آمد که پسر من میانجی گری کرد و پس از آن بلال که تجربه استفاده از چاقو را هم نداشت اول به دوستش ضربه می زند که زخمی می شود و سپس با یک پرش و حمله به شاهرگ پسر من چاقو را می زند و بعد فرار می کند و پسر من همان جا در اثر خونریزی و شدت ضربه تمام می کند.قاتل فکر نمی کرد به جای حساس پسرم ضربه زده باشد. پس از این نزاع و درگیری فرار می کند و به دامادش می گوید که پسر فلانی را در دعوا زخمی کردم. وقتی می خواست از خانه فرار کند، پدرش از او خواست که به نیروی انتظامی خود را معرفی کند. در این حین که پدر و پسر با هم مشغول جر و بحث برای معرفی بودند نیروی انتظامی سر می رسد و اورا دستگیر می کند.پسرم تنها 17 سال داشتعبدالله در زمان فوت 17 سال داشت و قاتلش 19 ساله بود که هر دو در اوج جوانی و ناپختگی بودند. جمله سخت برای سالها رنجی که پشت سر گذاشتیم کم است.من و همسرم در این چند سال رنجهای زیادی کشیدیم. جای جای خانه برای همسرم خاطرات پسرم زنده می شود.
آیا تماس فردوسی پور و سایر فوتبالیست ها در تغییر نظرتان تاثیر داشت؟شب 26 فروردین که قرار بود صبح آن روز پس از چند باری که اجرای حکم تغییر تاریخ داد حکم اجرا شود، سالاریان رئیس انجمن حمایت از زندانیان نور به برنامه نود پیامک داد و از فردوسی پور خواست تا از خانواده حسین زاده بخواهند که قاتل را ببخشند.حسین زاده درباره این ماجرا گفت: همان شب فردوسی پور از برنامه 90 به من زنگ زد که قاتل را ببخشیم ولی من جوابی که نشان دهنده رضایت من و همسرم باشد ندادم. پس از این تماس من از منزل خارج شدم و دوباره به موبایل بنده زنگ زدند که بةصورت اتفاقی همسرم گوشی را برداشت و صحبت کرد. باید بگویم که تماس فردوسی پور، علی دایی و امیر قلعه نویی و محسن بنگر که از شاگردان خودم در فوتبال بود تأثیر داشت.یک قاتل باید جواب اشکهای مادری که در فراق فرزندش می ریزد را در آن دنیا پس بدهد.مادر عبدالله در حالی که چشمهایش دیگر توان اشک ریختن را ندارد گفت: در لحظه ای که پای چوبه دار ایستاده بودیم قاتل در حالی که چشمهایش را بسته بودند طناب دار به گردنش بود. به من و همسرم التماس می کرد که خاله به من و پدر و مادرم رحم کنید که در آن لحظه کنترلم را از دست دادم و سیلی محکمی به صورتش زدم و با عصبانیت گفتم مگر تو به من و پدرش رحم کردی که ما رحم کنیم؟
و بعد از آنکه برای حاضران چند جمله صحبت کردم بخشش خود را اعلام کردم. اگر کمک خداوند و صبری که در دل من و همسرم انداخت نبود هیچ گاه رضایت نمی دادیم.حال خوشحالیم که توانستیم کاری که رضایت خداوند را به همراه دارد انجام دهیم و در سالروز ولادت حضرت فاطمه و الگو گرفتن از ایشان قاتل پسرمان را ببخشیم.پدر و مادر عبدالله از جوانان و نوجوانان خواستند در مواقع خشم و دعوا و درگیری بر خود غلبه کنند و هیچگاه به سلاحهایی چون چاقو دست نبرند زیرا علاوه بر داغدار کردن خانواده طرف مقابل، خانواده خود را نیز یک عمر آواره خواهند کرد. در آنزمان پشیمانی سودی ندارد.
تسنیم
سه شنبه 2 اردیبهشت 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]