واضح آرشیو وب فارسی:فارس: /گزارش تحلیلی فارس/
نقش عربستان و سردرگمی مذاکرات صلح پاکستان
در روزهای اخیر و پس از ماهها تلاش برای برقراری روند صلح پایدار و مذاکره میان دولت نواز شریف و طالبان پاکستان، شکست این روند تا حدودی قابل مشاهده و تامل برانگیز است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآباد، در کنار تمام مسائل داخلی در رابطه با موضوع شکست مذاکرات صلح نباید نقش دولتهای خارجی مؤثر در عدم موفقیت مذاکرات صلح در پاکستان را نادیده انگاشت. در این میان اما به نظر میرسد شیخنشینان عربستان سعودی نقشی پررنگ در تصمیمات امروز اسلامآباد ایفا میکنند. در خلال این تحلیل ابتدا به بررسی رابطه ریاض با دولت و طالبان پاکستان پرداخته و سپس نقش این کشور در مذاکرات صلح را به نقد میکشانیم. ریاض و دولتهای پسامشرف ژنرال پرویز مشرف یکی از رهبران پاکستان بود که تا حدی در مسیر تبیین شده از سوی ریاض حرکت نمیکرد و وی در اواخر حکومت خود یکی از یاران نزدیک عربستان و نخستوزیر خود یعنی نواز شریف را محکوم به اعدام کرد که شریف نیز با پادرمیانی شیوخ عربی از اعدام جان سالم به در برد و سپس به جمع حامیان خود در عربستان پیوست. با برکناری مشرف، ریاض بسیار امیدوار بود تا بتواند به مقاصد خود در پاکستان نزدیک شود اما در این بین غرب به رهبری آمریکا، فرد دیگری را برای رهبری پاکستان برگزیدند که البته آصف علی زرداری نیز رابطه نزدیکی با عربستان داشت. به هر تقدیر در سالهای حکومت زرداری، نواز شریف با حمایتهای مالی و سیاسی عربستان چهره یک اپوزیسیون تمام قد را به خود گرفت و در انتخابات سال گذشته توانست قدرت سیاسی در پاکستان را عهدهدار گردد. روی کار آمدن نواز شریف شرایط ایدهآلی را برای ریاض رقم زد: از طرفی شریف جان خود را مدیون آنها بود و از طرف دیگر مواضع دینی و سیاسی شریف به صورت کامل بر مواضع عربستان سعودی منطبق بود. طی ماهها حضور شریف در قدرت، این انطباق در مسائل مختلف از جمله مسائل سوریه، ایران، فروش سلاحهای هستهای به عربستان و عدم تمایل به تکمیل خط لوله صلح مشهود است. پس دور از انتظار نیست که شریف مسائل مختلف داخلی و بینالمللی خود را با حمایت مالی و سیاسی بزرگ خود یعنی عربستان سعودی منطبق سازد. مذاکرات صلح نیز که یکی از مهمترین تصمیمات دولت شریف طی چند ماه گذشته بوده است نیز بدون شک اتاق فکری در ریاض داشته است. عربستان و تقویت جبهه افراط در پاکستان بر همگان روشن است که مناطق قبایلی و وزیرستان در پاکستان طی 2 دهه گذشته به مأمنی امن برای گروههای اسلامگرای افراطی از جمله القاعده و طالبان تبدیل شده است. گزارش سرویسهای امنیتی بینالمللی حاکی از آن است که در مناطق قبایلی پاکستان صدها مدرسه علمیه و اهالی با هزاران دانشآموز برای پرورش تفکرات اسلامی افراطی طی دهههای گذشته مشغول فعالیت هستند که بسیاری از تحرکات تروریستی در کشورهای منطقه خاورمیانه نیز حاصل تعلیمات همین مدارس است. همچنین گزارشها حاکی از آن است که آمریکا و عربستان سعودی سالها پیش به این نتیجه رسیدند که برای مبارزه با شوروی در افغانستان و همچنین تقابل با تفکر انقلاب اسلامی در ایران راهی جز مبارزه مسلحانه غیرمستقیم وجود ندارد که به همین منظور به دلیل موقعیت استراتژیک پاکستان این کشور را انتخاب و به تشکیل القاعده و طالبان روی آوردند. عربستان از این طریق 2 هدف را دنبال میکرد؛ ابتدا ادامه حیات تفکر وهابی در مواجهه با گسترش تفکر معتدل اسلامی در منطقه و در مرحله بعد استفاده از گروههای تروریستی وهابی به عنوان اهرم فشار در منطقه برای پیشبرد اهداف خود. در پاکستان نیز سازمان اطلاعات ارتش این کشور یعنی آی.اس.آی مأمورین سازماندهی و تدارکاتی گروههای تروریستی از جمله طالبان را عهدهدار گردید که به نظر میرسد این موضوع در زمان ریاست ژنرال حمیدگل آغاز شد. پس حضور طالبان پاکستان بر سر میز مذاکرات صلح نیز باید عقبهای در عربستان داشته باشد. ریاض و سردرگمی در مذاکرات صلح همانگونه که ذکر شد، عربستان سعودی به طور همزمان ۲ جبهه قدرتمند در پاکستان را راهبری میکند؛ جبهه اول، جبهه سیاسی به رهبری کنونی نواز شریف است که اهداف سیاسی عربستان در مسائل داخلی و بینالمللی را پیگیری میکند و جبهه دوم، جبهه اعتقادی و نظامی است که اهداف نظامی و تروریستی ریاض را دنبال کرده و رهبری آن به عهده آی.اس.آی بوده و نیروی عملیاتی آن را گروههای شبهنظامی در پاکستان تأمین میکنند. حال سؤال اینجاست که اگر عربستان بر این ۲ جبهه مسلط است چرا جریان مذاکرات صلح به نتیجه نمیرسد که در اینجا میتوان به دوگونه پاسخ داد: اول: در پاکستان دولت زمانی میتواند به راحتی امور خود را پیگیری کند که رابطه حسنهای با ارتش داشته و با نیروهای نظامی هماهنگ باشد. به هر تقدیر ارتش به هیچ عنوان تمایل ندارد قدرت سیاسی خود را از دست بدهد. نواز شریف پس از به دست گرفتن قدرت، رویه تقابلی با ارتش را در دستور کار دولت خود قرار داد که همین موضوع باعث شد، فرماندهان ارتش نیز موانعی را بر سر راه دولت وی ایجاد کنند. با توجه به مسائل گفته شده این موضوع روشن گردید که طالبان گوش به زنگ ارتش پاکستان هستند و اکنون این ارتش است که راه ناکامی مذاکرات را باز گذاشته است. در این بین، اما عربستان سعودی علاقه ندارد دو جبهه ذکر شده را از دست بدهد و بنابراین دست شیوخ عربستان در امر و نهی یک طرف برای کوتاه آمدن در مذاکرات صلح بسته است. هر یک از طرفین ماجرای صلح به عربستان برای میانجیگری متوسل شدند اما ریاض بازی واگرایی در پاکستان را پیش گرفته است.البته این موضوع نیز مدنظر است که عربستان از این حربه نیز به عنوان اهرم فشاری علیه 2 جبهه ذکر شده در پاکستان استفاده کرده و اهداف خود را از این طریق پیش میبرد، پس بهترین گزینه برای آنها همین ناکامی مذاکرات صلح است زیرا بیشترین امتیازگیری را برای خاندان وهابی آلسعود در پی دارد. دوم: طی سالیان گذشته برخی از گروههای طالبان از جمله طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان با نزدیک شدن به برخی کشورهای دیگر از جمله روسیه و چین وابستگی خود را به عربستان و ارتش پاکستان کم کرده و در نتیجه از این دو گروه حرفشنوی ندارند. در مذاکرات اخیر دولت پاکستان با گروه تحریک طالبان پاکستان نیز شاهد سرکشی این گروه هستیم. در این میان، ارتش و حتی مقامات سعودی نیز نتوانستهاند تحریک طالبان را به وعدههای دولت شریف متقاعد کنند. اگر این فرضیه را درست بدانیم درگیری میان گروههای مختلف طالبان را میتوان در همین راستا تحلیل کرد. عربستان سعودی و ارتش پاکستان سایر گروهای افراطی در پاکستان را علیه تحریک طالبان فعال کرده تا بتوانند آنها را بر سر میز مذاکرات صلح وادار به پذیرش خواستههای آنان کند. همانطور که گفته شد عربستان سعودی با رهبری همزمان 2 جبهه در پاکستان اهداف خود را در منطقه دنبال میکند و بحث مذاکرات صلح پاکستان نیز متأثر از تصمیمات اتاقهای فکر سعودی است که نتیجه آن تاکنون چیزی جز جنگ و خونریزی در کشور مسلماننشین پاکستان نبوده است. انهای پیام/خ
93/01/26 - 16:29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]