محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845295209
زندگی شهیدی که پسر خانم گارسون کاباره را به فرزندی پذیرفت
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: زندگی شهیدی که پسر خانم گارسون کاباره را به فرزندی پذیرفت چند رسانهای > فیلم - سایت تابناک خاطرات یکی از دوستان شهید شاهرخ ضرغام را به شرح زیر منتشر کرده است:
لطفا منتظر بمانید...
شاهرخ ضرغام، فرزند صدرالدین متولد ۱۳۲۸ تهران از آن لاتهایی بود که با دم مسیحایی امام خمینی (ره) زنده شد و مسیری را پیمود که در هفدهم آذرماه ۱۳۵۹ در شهر آبادان برات کربلا گرفت و خود را به یاران عاشورایی امام حسین (ع) رساند.
او کسی بود که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی خود، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد.
شاهرخ هیچ گاه زیر بار حرف زور و ناحق نمیرفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید و از آن پس با سختی روزگار را گذراند.
در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی میگرفت. چه خوب پلههای ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاشت. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردو تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و... ؛ اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نااهل و... همه دست به دست هم داد و انسانی شد که کسی جلودارش نبود؛ هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... .
او پدر نداشت و از کسی هم حساب نمیبرد. مادر پیرش هم نمیتوانست کاری بکند جز دعا! اشک میریخت و برای فرزندش دعا میکرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده. دیگران به او میخندیدند. اما او میدانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمیتوانست بکند الا دعا. همیشه میگفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!
حسابی به رگ غیرتش برخورده بود
صبح یکی از روزها با هم به «کاباره پل کارون» رفتیم. به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار باحیایی بود؛ اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود. شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: همشیره تا حالا ندیده بودمت، تازه اومدی اینجا؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم. شاهرخ دوباره با تعجب پرسید: تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمیخوره، اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟
زن در حالی که سرش را بالا نمیگرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ، حسابی به رگ غیرتش برخورده بود، دندانهایش را به هم فشار میداد، رگ گردنش زده بود بیرون، بعد دستش رو مشت کرد و محکم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی.
بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت برویم، همینطور که از در بیرون میرفت، رو کرد به ناصر جهود (صاحب کاباره) و گفت: زود برمیگردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش را سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. پس از سلام و علیک، بیمقدمه پرسیدم: راستی قضیه مهین خانم چه شد؟
اول درست پاسخ نمیداد. اما وقتی اصرار کردم، گفت: دلم خیلی براشون سوخت، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره، اثاثها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوایی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچهات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم.
هیچ فقیری را دست خالی رد نمیکرد
در پس هیکل درشت و ظاهر خشنی که شاهرخ داشت، باطنی متفاوت داشت که او را از بسیاری از هم ردیفانش جدا میساخت. هیچگاه ندیدم در محرم و صفر لب به نجاست های کاباره بزند. ماه رمضان را همیشه روزه میگرفت و نماز میخواند. به سادات بسیار احترام میگذاشت.
یکی از دوستانش میگفت: پدر و مادرش انسان های بسیار باایمانی بودند. پدرش به لقمه حلال بسیار اهمیت میداد. مادرش هم بسیار انسان مقیدی بود. اینها بیتأثیر در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود. او قلبی بسیار رئوف و مهربان داشت. هر چه پول داشت خرج دیگران میکرد. هر جایی که میرفتیم، هزینه همه را او میپرداخت. هیچ فقیری را دست خالی رد نمیکرد.
فراموش نمیکنم یک بار زمستان بسیار سردی بود. با هم در حال بازگشت به خانه بودیم. پیرمرد درشت اندامی مشغول گدایی بود و از سرما میلرزید. شاهرخ فوری کاپشن گران قیمت خودش را درآورد و به مرد فقیر داد. بعد هم دستهای اسکناس از جیبش برداشت و به آن مرد داد و حرکت کرد. پیرمرد که از خوشحالی نمیدانست چه بگوید، مرتب میگفت: جَوون، خدا عاقبت به خیرت کنه.
حُر نهضت امام شد
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت، تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد؛ بهمن ۵۷ بود. شب و روز میگفت: فقط امام، فقط خمینی (ره). وقتی در تلویزیون سخنان حضرت امام پخش میشد، با احترام مینشست. اشک میریخت و با دل و جان گوش میکرد.
میگفت: عظمت را اگر خدا بدهد، میشود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد.
همیشه میگفت: هر چه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود؛ برای همین روی سینهاش خالکوبی کرده بود: فدایت شوم خمینی.
ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح میداد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمیشناخت. حماسههای او در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و خوزستان و... هنوز در خاطرههاست.
شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه رفتند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهایی را میبوسم و از خداوند میخواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.
وقتی از گذشته زندگی خودش حرف میزد، داستان حُر را بازگو میکرد خودش را حُر نهضت امام میدانست. میگفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزو اولینها باشم.
از کاباره تا میدان جنگ
دومین روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچهها در هتل کاروانسرا بودم، پسرکی حدود پانزده سال همیشه همراه شاهرخ بود. مثل فرزندی که همواره با پدر است.
تعجب من از رفتار آنها وقتی بیشتر شد که گفتند: این پسر، رضا فرزند شاهرخ است؛ اما من که برادرش بودم، خبر نداشتم. عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشهای تنها نشسته. رفتم و در کنارش نشستم. بیمقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست؟
خندید و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. گفتم مادرش دیگه کیه؟ گفت: مهین؛ همون خانمی که تو کاباره بود. آخرین باری که براش خرجی بردم گفت: رضا خیلی دوست داره بره جبهه. من هم آوردمش اینجا.
ماجرای مهین را میدانستم، برای همین دیگر حرفی نزدم... .
جلاد حکومت ایران را کشتیم
ساعت نه صبح بود. تانکهای دشمن مرتب شلیک میکردند و جلو میآمدند. از سنگر کناری ما یکی از بچهها بلند شد و اولین گلوله آرپی جی را شلیک کرد. گلوله از کنار تانک رد شد. بلافاصله تانک دشمن شلیک و سنگر را منهدم کرد.
تانک هایی که از روبه رو میآمدند بسیار نزدیک شده بودند. شاهرخ هم اولین گلوله را شلیک کرد. بلافاصله جای خودمان را عوض کردیم. آنها بیامان شلیک میکردند. شاهرخ گلوله دوم را زد. گلوله به تانک خورد و با صدای مهیبی تانک منفجر شد.
تیربار روی تانکها مرتب شلیک میکردند. ما هنوز در کنار نفربر در درون خاکریز بودیم. فاصله تانکها با ما کمتر از صدمتر بود. شاهرخ پرسید: نارنجک داری؟ گفتم: آره چطور مگه! گفت: نفربر رو منفجر کن. نباید دست عراقیا بیفته.
بعد گفت: تو اون سنگر گلوله آرپی جی هست برو بیار. بعد هم آماده شلیک آخرین گلوله شد. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت. من هم دویدم و دو گلوله آرپی جی پیدا کردم. هنوز گلوله آخر را شلیک نکرده بود که صدایی شنیدم.
یکدفعه به سمت شاهرخ برگشتم. چیزی که میدیدم باورکردنی نبود. گلولهها را انداختم و دویدم. شاهرخ آرام و آسوده بر دامنه خاکریز افتاده بود. گویی سال هاست به خواب رفته. روی سینهاش حفره ای ایجاد شده بود. خون با شدت از آنجا بیرون میزد! گلوله تیربار تانک دقیقاً به سینهاش خورده بود، رنگ از چهرهام پریده بود. مات و مبهوت نگاهش میکردم. زبانم بند آمده بود. کنارش نشستم. داد میزدم و صدایش میکردم. اما هیچ واکنشی نشان نمیداد. تانکها به من خیلی نزدیک شده بودند. صدای انفجارها و بوی باروت همه جا را گرفته بود. نمیدانستم چه کنم. نه میتوانستم او را به عقب منتقل کنم، نه توان جنگیدن داشتم. نیروی کمکی نیامد. توپخانه هم حمایت نکرد. همه نیروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسیدیم.
آقا سید (شهید سید مجتبی هاشمی ـ جانشین جنگ های نامنظم) را دیدم، درد شدیدی داشت؛ اما تا مرا دید با لبخندی بر لب گفت: خسته نباشی دلاور، بعد مکثی کرد و با تعجب گفت: شاهرخ کو؟
بچهها در کنار جمع شده بودند. نفس عمیقی کشیدم و چیزی نگفتم. قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد، سید منتظر جواب بود. این را از چهره نگرانش میفهمیدم.
کسی باور نمیکرد شاهرخ دیگر در میان ما نباشد. خیلی از بچهها بلند بلند گریه میکردند. سید را هم برای مداوا فرستادیم بیمارستان. روز بعد یکی از دوستانم که رادیو تلویزیون عراق را زیر نظر داشت، با نگرانی سراغ من آمد و با تعجب گفت: شاهرخ شهید شده؟ گفتم چطور مگه؟ گفت: الآن عراقیها تصویر جنازه یک شهید رو پخش کردند. بدن بیسر او پر تیر و ترکش و غرق در خون بود.
سربازان عراقی هم در کنار پیکرش از خوشحالی هلهله میکردند. گوینده عراق هم میگفت ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم.
اثری از پیکر شاهرخ نیافتیم. او شهید شده بود. شهید گمنام. از خدا خواسته بود همه را پاک کند. همه گذشتهاش را. میخواست چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه قبر و مزار و نه هیچ چیز دیگر. اما یاد او زنده است. یاد او نه تنها در دل دوستان که در قلوب تمامی ایرانیان زنده است. او مزار دارد. مزار او به وسعت همه خاک های سرزمین ایران است. 1717
دانلود
سه شنبه 26 فروردین 1393 - 13:14:39
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]
صفحات پیشنهادی
نگاهی به زندگی شهید یزدانپرست لاریجانی شهیدی که در کنار آوینی جاودانه شد
نگاهی به زندگی شهید یزدانپرست لاریجانیشهیدی که در کنار آوینی جاودانه شدشهید محمدسعید یزدانپرست لاریجانی دومین شهید و تنها فردی است که در 20 فروردین به همراه سید شهیدان اهل قلم به لقاالله پیوست به گزارش خبرگزاری فارس از آمل روز 20 فروردین سال 72 در منطقه عملیاتی فکه در خوزستانروشهای ایجاد تنوع در زندگی مشترک (ویژه آقایان و خانمها)
راههای ایجاد تنوع در زندگی زناشویی روشهای ایجاد تنوع در زندگی مشترک یکنواختی زندگی عشق را هرز می دهد اما تنوع در زندگی ریشه های عشق را هر روزه آبیاری می کند و حرارت عشق را شعله ورتر می کند اما برخی از همسران از این راز بی اطلاع هستند و یا نمی دانند که چگونه می توانید تنوع ایجاستکی: نپذیرفتن تابعیت قطر بهترین تصمیم زندگیم بود
استکی نپذیرفتن تابعیت قطر بهترین تصمیم زندگیم بود ملیپوش هندبال ایران گفت نپذیرفتن تابعیت کشور قطر با پیشنهاد میلیاردی بهترین تصمیم زندگی ورزشیام بود به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران مصاحبهای با الله کرم استکی ملیپوش هندبال کشورمان و بازیکن تیم ثامن الحججسبزقتل خاموش پسر جوان در باغ خانوادگی
قتل خاموش پسر جوان در باغ خانوادگی پیکر بیجان باغداری در ساری در حالیکه با ضربات بیل و چوب از پای درآمده بود داخل باغ مرکباتش پیدا شد آفتاب به گزارش ایران راز قتل این جوان 27 ساله هنگامی فاش شد که اعضای خانوادهاش از دیر کردن وی نگران شده و برای اطلاع از سرنوشتاش به باغ رفتسبکزندگی اسلامی زمینهساز اقتصاد پویا و پویایی فرهنگ
یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۲ ۴۰ مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ایلام گفت توسعه و ترویج سبک زندگی اسلامی میتواند هم زمینهساز اقتصادی پویا در جامعه باشد و هم موجب پویایی فرهنگی شود علی گهرسودی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهی ایلام اظهار کرددستودلبازی خودپرداز برای بیخانمان خوششانس
یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۲ ۳۱ خودپرداز معیوبِ یکی از بانکهای پورتلند در آمریکا تصادفا مبلغ 37 هزار دلار پول نقد به یک فرد بیخانمان پرداخت کرد به گزارش سرویس حوادث خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا بنا بر اعلام پلیس محلی پورتلند این مرد که مبلغ 140 دلار از این دستگاه تقاضبسیج سازندگی آذربایجان شرقی رتبه نخست کشور در اقتصاد مقاومتی را کسب کرد
بسیج سازندگی آذربایجان شرقی رتبه نخست کشور در اقتصاد مقاومتی را کسب کرد تبریز - ایرنا - مسوول بسیج سازندگی سپاه عاشورا گفت این مجموعه رتبه نخست کشور در اقتصاد مقاومتی را در سال گذشته کسب کرد سرهنگ صفر قایمی روز یکشنبه در جمع اعضای گروه جهادی انصارالحسین ع با بیان اینکه در ساتصویر: کریس رونالدو جان یک پسر را نجات داد
تصویر کریس رونالدو جان یک پسر را نجات داد با پخش گل های بهترین بازیکن جهان فوتبال در بیمارستان کودکی از مرگ نجات یافت پسرک کم سن و سالی که در این عکس در آغوش کریستیانو رونالدو قرار دارد شاید زندگی اش را مدیون ستاره پرتغالی باشد با پخش گل های بهترین بازیکن جهان فوتبال در بیمارزورگیران سه راه امین حضور در ایستگاه محاکمه/دو پسر نوجوان از اتهام محاربه تبرئه شدند
زورگیران سه راه امین حضور در ایستگاه محاکمه دو پسر نوجوان از اتهام محاربه تبرئه شدند دو پسر نوجوان که فیلم زورگیری آنها در سه راه امین حضور در فضای مجازی منتشر شده بود پس از محاکمه در دادگاه کیفری از اتهام محاربه تبرئه و به زندان و شلاق محکوم شدند به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خچرا قلیان اسباب تفریح دختران و پسران شد؟
چرا قلیان اسباب تفریح دختران و پسران شد هالهای از دود هوای پاک طبیعت را پر کرده است با بویی شبیه میوههایی که انگار میوه واقعی نیستند قلیانها پارکها بوستانها فضاهای سبز و آلاچیقها را مأمن خودنمایی خود ساختهاند و در هر رنگ و بویی دیده میشوند خبرگزاری ایسنا هالهرئیس سازمان بسیج سازندگی استان قم: اردوهای راهیان نور تقویت کننده روحیه استکبارستیزی جوانان است
رئیس سازمان بسیج سازندگی استان قم اردوهای راهیان نور تقویت کننده روحیه استکبارستیزی جوانان استرئیس سازمان بسیج سازندگی استان قم گفت اردوهای راهیان نور تقویت کننده روحیه استکبارستیزی و شهادت در جامعه و مخصوصا در بین جوانان است به گزارش خبرگزاری فارس از قم به نقل از روابط عمومی ساقدامات مديريت شهري در جهت بهبود رفاه زندگي شهروندان
۱۷ فروردين ۱۳۹۳ ۱۴ ۲۱ب ظ قائم مقام شهردار منطقه 8 اعلام کرد اقدامات مديريت شهري در جهت بهبود رفاه زندگي شهروندان قائم مقام شهردار منطقه 8 از اجراي اقدامات ترافيکي عمراني و فرهنگي در جهت بهبود و رفاه زندگي شهروندان در سال جديد خبر داد به گزارش خبرگزاري موج سيد مرتضي موسوي درنجات جان یک پسر با گل های کریس رونالدو+ عکس
نجات جان یک پسر با گل های کریس رونالدو عکسبا پخش گل های بهترین بازیکن جهان فوتبال در بیمارستان کودکی از مرگ نجات یافت پسرک کم سن و سالی که در این عکس در آغوش کریستیانو رونالدو قرار دارد شاید زندگی اش را مدیون ستاره پرتغالی باشد دیوید چند ماه قبل در حال راندن دوچرخه اش تصامادر سجاد زوهانی مرزبان مشهدی: پسرم تماس تلفنی گرفت
مادر سجاد زوهانی مرزبان مشهدی پسرم تماس تلفنی گرفت مادر مرزبان آزاد شده مشهدی با بیان اینکه دیشب تلفنی با پسرم صحبت کردم گفت قرار است امشب یا فردا پسرم وارد فرودگاه مشهد شود و مطابق صحبت تلفنی مسئولان با ما سجاد اکنون به همراه سایر مرزبانان در خاک زاهدان است مادر مرزبان آزادکسب رتبه نخست کشوری اقتصاد مقاومتی توسط بسیج سازندگی آذربایجان شرقی
استانها شمال آذربایجان شرقی کسب رتبه نخست کشوری اقتصاد مقاومتی توسط بسیج سازندگی آذربایجان شرقی تبریز – خبرگزاری مهر مسئول بسیج سازندگی سپاه عاشورا گفت آذربایجان شرقی رتبه نخست کشوری در زمینه اقتصاد مقاومتی را به دست آورد به گزارش خبرنگار مهر سرهنگ صفر قایمی یکشنبه درداوطلبان سلامت با اهدای خون خود به بیماران نیازمند زندگی دوباره اهدا کردند
داوطلبان سلامت با اهدای خون خود به بیماران نیازمند زندگی دوباره اهدا کردند جمعی از داوطلبان سلامت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در حرکتی زیبا و خدا پسندانه با اهدای خون خود به بیماران نیازمند زندگی دوباره اهداء کردند به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران و به نقل از وبالگوگیری از اهل بیت (ع) سرلوحه زندگی قرار گیرد
الگوگیری از اهل بیت ع سرلوحه زندگی قرار گیرد گناوه-ایرنا- امام جمعه بندرریگ گفت الگوگیری و تبعیت از سیره و روش ائمه اطهار ع باید سرلوحه زندگی آحادجامعه بخصوص بانوان قرار گیرد به گزارش ایرنا حجت الاسلام سیدعنایت هاشمی منش روز یکشنبه در دیدار با جمعی از بانوان فعال درعرصه فره-
گوناگون
پربازدیدترینها