تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 20 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810467304




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای مرد زندانی که در میانه حل اختلاف خانوادگی قاتل شد


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
ماجرای مرد زندانی که در میانه حل اختلاف خانوادگی قاتل شد
«هادی» دوست برادر «اسماعیل» بود که با شروع دعوا وارد ماجرا شده بود. نمی‌دانم کی و چگونه آمد؟ زیرا تعداد آنها زیاد بود و کنترل اوضاع در دست کسی نبود.


به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ «امید» 25 ساله، اهل شیروان است که تاکنون 2 سال از 3سال زندگی مشترکش را پشت میله‌ها گذرانده و درانتظار «قصاص » است. خودش می‌گوید که ضارب نیست وفقط به خاطر پدرش قتل را به گردن گرفته والبته به حکم صادرشده نیز اعتراض کرده است.

«قتل » چگونه اتفاق افتاد ؟

من در تهران کارگری می‌کردم . یک شب دامادمان از شیروان به تهران نزد من آمد و گفت خواهرش با شوهرش اختلاف پیدا کرده است . می‌گفت پدرخودش و پدر من هم آمده‌اند تا بین آنها وساطت کنند بلکه مشکل آنها حل شود. از من هم خواست تا همراهشان بروم .من هم قبول کردم . ساعت یک شب بود که به منزل «الهه» خواهر دامادمان رسیدیم اما برخلاف تصور من، اختلاف آنها خیلی عمیق بود .
 
یعنی تو برای حل یک اختلاف خانوادگی مرتکب قتل شدی؟

شاید بتوان این طور گفت. چون« الهه » ادعا می‌کرد که شوهرش به اتفاق خانواده‌اش به او تهمت و او را کتک زده‌اند چون به او شک دارند . «الهه » هم اصرار به طلاق داشت و فقط در یک صورت راضی به ادامه زندگی بود که به شیروان بازگردند و آنجا زندگی کنند. در واقع اختلافات آنها خیلی زیاد بود، به طوری که هرچه بیشتر صحبت می‌کردیم کمتر به نتیجه می‎رسیدیم.

 این صحبت‌ها تا صبح ادامه داشت و کم کم داشتیم به نتیجه می‌رسیدیم که « اسماعیل» شوهر الهه که کارگر شهرداری بود برای رفتن به محل کارش، ساعت 4 صبح از خانه خارج شد اما بعد از خروجش قضیه حضور ما را به برادرش اطلاع داد و برادر اسماعیل هم به اتفاق پدر، مادر و دو دایی‌اش به خانه اوآمدند  که این آغاز آن اتفاق شوم بود...
 
یعنی دعوا بالا گرفت و تو، یک نفر را کشتی؟

با آمدن آنها اختلافات شدیدتر شد. در حال صحبت بودیم که یک دفعه آنها شیشه‌ها را شکستند و شروع به فحاشی کردند. نمی‌دانم که چطور به همدیگر خبر دادند که در زمان اندکی دیدیم آدم‌های آنها زیاد شدند. دیگر معلوم نبود چه کسی کتک می‌زند و چه کسی کتک می‌خورد!  در این بین یک چاقو به «هادی» خورد و در جا کشته شد .
 
هادی کی بود؟ چه نقشی در این بین داشت؟

«هادی» دوست برادر «اسماعیل» بود که با شروع دعوا وارد ماجرا شده بود. نمی‌دانم کی و چگونه آمد؟ زیرا تعداد آنها زیاد بود و کنترل اوضاع در دست کسی نبود.
 
چاقو را چه کسی زد ؟

اصلا معلوم نبود. آنقدر آدم آنجا بود که نتوانستیم بفهمیم چه کسی «هادی» را با چاقو زده است. فقط می‌دانم که من ضارب نیستم و فقط به خاطر پدرم، قتل را گردن گرفتم چون پدرم هم در دعوا بود و نمی‌خواستم مشکلی برای او پیش بیاید .
 
از سرانجام زندگی «الهه » و «اسماعیل» خبر داری؟

بعد از این دعوا آنها از هم جدا شدند .اختلافات آنها خیلی بیشتر از اینها بود .من نمی‌دانم «الهه» چگونه زنی بود فقط در این وسط خون «هادی» ریخته و عمر من تباه شد. من از 15 سالگی در تهران کار کردم . هیچ سابقه‌ خلافی ندارم.  سرم به زندگی خودم بود و فقط برای  کمک به رفع اختلافات با دامادمان همراه شدم. اگر می دانستم چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد هرگز آن شب به آنجا نمی‌رفتم.

چطور دستگیر شدی ؟

بعد از آن اتفاق یک ماهی بود که متواری بودم. بعد به توصیه پدرم خودم را معرفی کردم .
 
مگر تو مقصر بودی که خودت را معرفی کردی؟

نه، ولی فرار کردن من هم اوضاع را بدتر کرده بود. بالاخره طرف دعوای آنها ما و متهم این قتل بودیم. درضمن اگر من اینکار را نمی‌کردم ممکن بود پدرم دستگیر شود.
 
چه حکمی برایت صادر شده است؟

قصاص
 
آیا اعتراض کردی؟

بله اعتراض کرده‌ام ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.
 
وقتی در این روزها ماجرا را برای خودت مرور می‌کنی ، به چه نتیجه‌ای می‌رسی؟

اینکه اگر«اسماعیل» کمی دیرتر به محل کارش می‌رفت و یا به خانواده‌اش خبر نمی‌داد، شاید این اتفاق هرگز نمی‌افتاد. اگر بزرگترها به جای دامن زدن به کدورت‌ها و کینه‌ها، با خویشتن داری ماجرا را حل و فصل می‌کردند و پای آدم‌های غریبه به ماجرای این اختلاف خانوادگی باز نمی‌شد؛ هم «هادی » زنده بود و هم من در کنار خانواده‌ام درحال گذران عمر بودم.







تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن