تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815709155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سالمندانی که رییس جمهور میهمانشان بود


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

سالمندانی که رییس جمهور میهمانشان بود تهران- ایرنا- چشم های پیرزن همچون موهایش سپید است و بینایی ندارد، خیره به نقطه ای مانده، صدا می زند، پیمان... پاسخی نمی شنود، با نگاهی بی فروغ اما پرمعنا بر مبل تکیه می دهد.


به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، رییس جمهوری امروز پنج شنبه همزمان با سالروز شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) به آسایشگاه سالمندان مهرورزان واقع در منطقه ولنجک در شمال تهران رفت تا در دیداری سمبلیک از سالمندان زن و مرد این مرکز عیادت کند.

***پرده اول:
نامش ثریا و قهرمان ژیمناستیک بوده است، تلاش می کند از جای خود بلند شود، اما پرستار به آرامی از او می خواهد که بر جایش بنشیند، بی هیچ حرفی به عقب بر می گردد. پس از دقیقه ای سکوت می گوید می خواهم برای خانه پیغامی بگذارم.
به خیالش کسی به او نزدیک می شود، از جای خود بر می خیزد، لبخند می زند، دوباره صدا می کند پیمان، اما باز بی پاسخ می ماند، از پرستار می خواهد که بلند شود و راه برود، چند گام بر می دارد، به دو پله می رسد پرستار می گوید به پله رسیده ایم مراقب باشید، پایش را بیش از اندازه پله بلند می کند، می ترسد، همچون ترس از تنهایی که اکنون در آن به سر می برد، منصرف می شود و می خواهد به جای خود بازگردد.

***پرده دوم:
گوشه ای نشسته و منتظر حضور رییس جمهوری برای عیادت از سالمندان هستیم، خیره و متحیر مانده ام، پیر شدن و کاهش و زوال جسم و فکر چه بر سر انسان می آورد، اما بدتر از آن تنهایی و دوری از خانواده و فرزندان و سر کردن سالهای پایانی عمر در آسایشگاه درد انسان را عمیق تر می کند.

***پرده سوم:
آلزامیر یا همان فراموشی دارد، همانطور که دستش در دست پرستار است، به سمت دیوار می رود، می گوید می خواهم برای خانه پیغامی بگذارم، پرستار می گوید: اینجا دیوار است، پیرزن که روزی قهرمان ژیمناستیک بوده، می پرسد پس چه کنم؟، به من بگویید؛ جمله ای است که از دهان پرستار بیرون می آید، ثریا با لحنی بسیار موبانه پاسخ می دهد؛ محبت می کنید، سپس با لحنی بسیار جدی ادامه می دهد، «می خواهم به خانه بگویید ما جایی کار داریم و گیر کرده ایم، کمی دیرترک می رسیم، نگران نباشید.»
پیغام ثریا به پایان می رسد، بر روی مبل می نشیند و به خواسته پرستار که از او شعری را می خواهد، شروع به خواندن می کند با صدایی لرزان که بیشتر به نجوا شبیه است؛ تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه... شاید می خواهد این صدای نجوا وار را به آن سوی دیوارها جایی که فرزندش پیمان در آنجاست برساند.

***پرده چهارم:
«اجازه بدید کنار این خانم جوان بنشینم دلم شاد شه»، این را می گوید و کنارم می نشیند، چی می نویسی دخترم، نمی تونم بخونم نوشته ها برام مثل مورچه است، از گذشته ها می گوید، روزگاری را که معلم مدرسه بوده از کلاس دوم تا ششم، ادامه می دهد: دخترمن 300 متر خونه داره آدم کیف می کنه وقتی می ره تو اون خونه . 4 تا بچه دارم، دخترام دانمارکن و پسرام انگلیس، خواهرام هم اونجان، 7 ساله دخترم رو ندیدم. سنگینی و سختی این جمله ساده و کوتاه گلویش را می فشارد، گریه می کند. پرستار او را آرام می کند...

***...و پرده آخر:
همه زنان و مردان سالمندی که در این آسایشگاه به سر می برند، تحصیل کرده هستند، دکترای ادبیات فارسی، پیرمردی که 32 سال سدسازی را در کارنامه خود دارد و تحصیل کرده دانشگاه کالیفرنیاست، همسر نخستین مربی فوتبال ایران، ماما، قهرمان ژیمناستیک، استاد دانشگاه، پزشک و بسیاری دیگر .....
رییس جمهوری می رسد، از همه احوالپرسی و عیادت می کند، از اهمیت توجه به سالمندان می گوید، از اینکه همه این دوران را می گذرانیم؛ کودکی، جوانی، فعال بودن، بزرگسالی و در نهایت کهنسالی .....

زهرا امیری
سیام**9012 ** 1418
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن