واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:

۱۲ فروردين ۱۳۹۳ (۱۲:۵۴ب.ظ)
روز طبيعت، روز پاسداشت نفس من تشنه ام به ريزش باران/ من عاشقم به رويش يک شاخه ي گياه / بر اين تن هميشه سبز
به گزارش ويراستار خبرگزاري موج، رسم ها و آيين هاي ايراني بسيارند و البته ارزشمند. در کمتر تمدني مي توان به چنين تنوعي از آيين ها و جشن هاي ملي-فرهنگي برخورد کرد. روز سيزده فروردين در آيين ايرانيان روز دوستي با طبيعت نامگذاري شده است، ولي؛ افسوس چند سالي است که طبيعت بيشترين آسيبش را در روزي مي بيند که خود ميزبان است و ميهمانان آن بيشترين ضربه را به اين ميزبان سرسبز و زيباي خود مي زنند. فردا روز طبيعت است. تلاش کنيم در اين روز با تمام احترام به اين ميزبان سرتاپا سبز آن گونه که شايسته ي نام تمدن و فرهنگ غني ايراني است با آن رفتار کنيم و ميهمان شايسته اي براي آن باشيم. بياييم به اين شعار با ديدي اخلاقي-فرهنگي بنگريم و به فرزندان خود ياد دهيم که تخريب طبيعت گناه است و آلوده کردن آن گناهي نابخشودني. بياييم اين شعار زيست-محيطي را در خانه ي طبيعت و در سفره ي پر برکت آن به آيندگان خود بياموزيم تا شرمنده ي نسل بعد از خود نباشيم.
اگر به اين ضرورت پي برده باشيم که حفظ طبيعت اطراف مان، مهم ترين و با ارزش ترين وظيفه ي انساني است، پس اي آنکه دوستدار آني، بگذار طبيعت همان گونه که هست نفس بکشد که نفس کشيدن آن، عمر دوباره ي تو و همنوعان توست. بدان آنچه که تو را در روز طبيعت به دامان خود فرا مي خواند، همان است که زيباترين هديه ي زندگي را به تو پيشکش کرده است، همان دم مسيحايي که تو و فرزندان تو را به آينده ي پاک و شاد رهنمون مي سازد. به سبزي و طراوت برگ هاي آن بنگر که گويي طراوتي دوباره به جان و روحمان مي دمد. به آن دردانه ي هستي که با دم و بازدمش اميد زيستن را به تو هديه مي دهد. اگر ايمان داري که هر موجود زنده اي برگي ناخوانده از کتاب آفرينش است، پس هيچ موجودي، ولو يک برگ آن را از زيستن محروم مکن. ايمان داشته باش که احترام به طبيعت، احترام به خالق يکتا و آفرينشگر مهربان آن است.
اگر گفته ي زنده ياد دکتر شريعتي را مي پذيري که «اگر خدا را از طبيعت برداري؛ طبيعت، قبرستاني متروک مي گردد و يا چه خانه ي سرد و احمق و بي روحي است طبيعت، اگر خدا از آن رفته باشد»، پس بدان اگر پاکي و سرسبزي را هم از طبيعت برداري، همان قبرستان متروک و خانه ي سرد و احمق و بي روح در انتظار توست.
پس بياييم به احترام سرسبزي و لطافت طبيعت يک دقيقه بايستيم و سر بر آستان جانانه ي آن بساييم و سپاسگزار موهبتي باشيم که به ما رسيده است و در آن قدم نهيم. بياييم پيمان ببنديم به بلنداي تاريخ، ذهن و يادهايمان و باور کنيم که درختان، آيه هاي رحمت و پشتيبان بودنمان هستند و سوگند ياد کنيم که زخمي بر تن اين مهربان هستي وارد نسازيم.
من تشنه ام به ريزش باران/ من عاشقم به رويش يک شاخه ي گياه / بر اين تن هميشه سبز / چندي است که مشتاق جامه ي سبزم / در آرزوي دشت هاي سبز / تا کنمش سايه بان براي چشم / گر خواهي سهمي از نفس براي خود/ بيهوده نفس از زمين مکش.
«هادي بهي»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]