واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
19 سال تلاش زندانی سابق برای رسیدن به زندگی سالم «حمید ـ ل» مردی چهل و شش ساله است که 19 سال قبل به اتهام کلاهبرداری دستگیر و زندانی شد. او میگوید: «قبل از اینکه کلاهبرداری کنم، در یک بنگاه معاملات املاک کار میکردم، اما مرا از آنجا بیرون کردند. اخراجم دلیل خاصی نداشت.
مدیر بنگاه می خواست یکی از فامیل هایش را به جای من به بنگاه بیاورد. بعد از آن مدتی بیکار بودم. برای مردی مثل من که زن و بچه داشت، بیکاری و بی پولی خیلی سخت بود، برای همین وقتی یکی از دوستان سابقم به من پیشنهاد کلاهبرداری داد قبول کردم. آن موقع بچه ام باید عمل می شد. از موقع تولد سوراخی در ریه اش بود که اگر جراحی نمی شد، ممکن بود جانش را از دست بدهد. مشکلات دیگر هم داشتم و به همین دلیل آن پیشنهاد را قبول کردم.»
حمید که با امور مربوط به مشاوره املاک آشنا بود، قرار شد نقش بنگاهدار را بازی کند. او می گوید: «همه کارها را دوستم انجام داد. او چند نفر دیگر را هم وارد این کار کرد. اول مغازه ای را اجاره کردیم. بعد خانه ها را با رهن کم و کرایه بالا اجاره می کردیم و همان ها را به صورت رهن کامل به دیگران می دادیم. ما با این روش پنج مورد کلاهبرداری کردیم و بعد از تخلیه مغازه متواری شدیم، اما خیلی زود همه مان را گرفتند.» زندانی سابق ادامه می دهد: «من بعد از محاکمه به اتهام کلاهبرداری به دو سال حبس محکوم شدم. البته سه ماه زودتر عفو گرفتم و آزاد شدم. دوره زندان برایم خیلی سخت بود. زن و بچه ام هم خیلی اذیت می شدند. پدرزنم خیلی به دخترش فشار می آورد که طلاق بگیرد، اما زنم پای من ایستاد. او می دانست من ذاتا آدم خلافکاری نیستم و به خاطر شرایط بد روزگار دست به این کار زدم.» حمید درباره سختی های زندان می گوید: «دور بودن از زن و بچه از یک سو و زندگی کردن در محیطی که همه خلافکارند، از سوی دیگر، خیلی اذیتم می کرد. اصلا حال و روز خوبی نداشتم. سعی می کردم کاری به کار کسی نداشته باشم و سرم به کار خودم گرم باشد. بیشتر به این فکر می کردم که بعد از آزادی چه کار کنم.» مرد میانسال کمی سکوت می کند و بعد ادامه می دهد: «بالاخره دوران زندان به هر سختی ای که بود، تمام شد و وقتی بیرون آمدم، سعی کردم زندگی تازه ای را شروع کنم. من مدیون زنم بودم. او در این مدت خیلی گذشت و فداکاری کرده بود. همان شب آزادی به او گفتم همه چیز را جبران می کنم. از فردای آن روز به دنبال کار گشتم، اما شغلی که انتظارش را داشتم، پیدا نکردم. به همین دلیل دستفروشی را شروع کردم. از غرب کشور جنس خرده ریز می آوردم و کنار خیابان بساط می کردم، البته این کار مشکلات زیادی داشت. اغلب شهرداری اذیت می کرد و گاه جنس هایم را می دزدیدند، دستفروشان دیگر هم مزاحم می شدند. خلاصه این که فقط شش ماه دوام آوردم و بعد از آن به این نتیجه رسیدم که باید کار دیگری را شروع کنم.» حمید طی این سال ها مشاغل مختلفی را امتحان کرده است، از کارگری در کارگاه شیشه تا پیک موتوری، اما حالا در زمینه لوازم التحریر فعالیت دارد. او می گوید: «کار عار نیست. آدم باید همه تلاشش را بکند تا از راه سالم خرج زندگی اش را دربیاورد و شرمنده زن و بچه اش نباشد. من هم در همه این 19 سال تلاشم را به کار گرفتم. گاهی وقت ها همه چیز رو به راه بود و گاهی به در بسته می خوردم، اما آدم باید مشکلات را تحمل کند. بالاخره بعد از مدت ها امتحان کردن شغل های مختلف، وارد کار لوازم التحریر شدم. البته آن موقع که این کار را شروع کردم، پادو بودم، اما الان سرمایه کوچکی دارم و با آن روزگارم را می گذرانم. درست است که ثروتمند نیستم و فقط به اندازه نیازم پول درمی آورم، اما در کنار خانواده ام احساس خوشبختی می کنم و این از هر چیزی برایم ارزشمندتر است.»/ ضمیمه تپش
پنج شنبه 29 اسفند 1392 7:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]